لوط (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لوط از
واژگان قرآن کریم و از
پیامبران صاحب
فضیلت که نام مبارکش ۲۷ بار در
قرآن ذکر شده است.
لوط (علیهالسّلام)
از
پیامبران صاحب
فضیلت که نام مبارکش در
قرآن ذکر شده است.
او پیامبری صاحب فضیلت بود:
(وَ اِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلًّا فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمِینَ) (و
اسماعیل و
الیسع و
یونس و
لوط را هدايت كرديم و هر يك را بر جهانيان برترى داديم).
خداوند به وی
علم و
حکمت عنایت کرده بود:
(وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً) (و
لوط را به يادآور كه به او
نبوّت و علم داديم)،
(وَ اِنَ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ) (و همچنين
لوط از
پیامبران ما بود)،
(وَ اَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا اِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ) (و او را در
رحمت خود وارد كرديم؛ چرا كه او از صالحان بود).
طبرسی ذیل آیه
(فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ اِنِّی مُهاجِرٌ اِلی رَبِّی اِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (و
لوط به او
[
ابراهيم
]
ايمان آورد، و ابراهيم گفت: «من به سوى پروردگارم
هجرت مىكنم به يقين او توانا و حكيم است.»).
از
ابن عباس و
ابن زید و جمهور مفسّران نقل کرده که
لوط پسر خواهر
ابراهیم (علیهالسّلام) بود.
در
تورات سفر تکوین باب ۱۴
گفته شده:
لوط برادرزاده ابراهیم بود. طبرسی ذیل
آیه ۸۶ انعام (و اسماعيل و اليسع و يونس و
لوط را هدايت كرديم و هر يك را بر جهانيان برترى داديم)
آن را پذیرفته است.
تورات فعلی نیز حال او را نقل کرده ولی به آن حضرت
اهانت نموده است، چنانکه در «تورات» گذشت.
از این آیه ظاهر میشود که موقع بعثت ابراهیم (علیهالسّلام) در
بابل هنوز
لوط به پیامبری نرسیده بود و آن وقت به آن حضرت
ایمان آورده است و از آیه
(وَ نَجَّیْناهُ وَ لُوطاً اِلَی الْاَرْضِ الَّتِی بارَکْنا فِیها لِلْعالَمِینَ) (و او و
لوط را به آن سرزمين كه آن را براى همه جهانيان پربركت ساختيم
[
سرزمين شام
]
نجات داديم)،
روشن میشود که آن حضرت با ابراهیم (علیهماالسّلام) از بابل خارج شده و به
فلسطین هجرت کرده است.
علی هذا بعثت
لوط در فلسطین واقع شده و او در محیط زندگی خویش با آنکه ابراهیم (علیهالسّلام) نبوّت داشت بر قوم خویش مبعوث گردیده است و در «اخ» گفته شده با آنکه اهل بابل بود چرا در آیه
(اِذْ قالَ لَهُمْ اَخُوهُمْ لُوطٌ...) (هنگامى كه برادرشان
لوط به آنان گفت: «آيا
تقوا پيشه نمىكنيد؟!»)،
برادر قوم خویش خوانده شده است.
از
آیات بهدست میآید که در محلّ بعثت حتی یک نفر هم به او ایمان نیاورده و زنش نیز از جمله غیر مؤمنین بود که با خود نبرد و مورد
عذاب واقع گردید:
(فَاَنْجَیْناهُ وَ اَهْلَهُ اِلَّا امْرَاَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ) (ما او و خاندانش را رهايى بخشيديم؛ جز همسرش، كه از بازماندگان و هلاك شدگان در شهر بود)
مراد از «اهل» که نجات یافتند ظاهرا دو نفر دخترش بودند که با پدرشان از آنجا بیرون شدند. در آنجا فقط یک خانه بود که اهلش
مسلمان بودند آن هم خانه
لوط به استثناء زنش.
(فَاَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ • فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ) (ما مؤمنانى را كه در آن شهرها بودند قبل ازنزول عذاب خارج كرديم، ولى جز يك خانواده با ايمان در آنجا نيافتيم).
شهری که چند نفر خداشناس در آن باشند و آنها هم از آن بیرون روند نزول عذاب بر آن حتمی است.
از لفظ مؤتفکات در آیه
(وَ قَوْمِ اِبْراهِیمَ وَ اَصْحابِ مَدْیَنَ وَ الْمُؤْتَفِکاتِ) (و «
قوم ابراهیم» و «
اصحاب مَدیَن»
[
قوم شعيب
]
و «شهرهاى زير و رو شده»
[
شهرهاى قوم
لوط]
)
و در آیه
(فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً) (با فرستاده پروردگارشان مخالفت كردند؛ و خداوند آنها را به عذاب شديدى گرفتار ساخت)،
که درباره
قوم لوط است بهدست میآید که در عذاب قوم وی چندین شهر ویران شده است.
چنانکه گفتهاند و در تورات سفر تکوین باب ۱۳
هست که محلّ
سکونت لوط شهر
سدوم بود و او بر آن شهر و شهرهای اطراف که گفتهاند، مجموعا چهار شهر بودند، مبعوث شده بود و آنها عبارتند از: سدوم،
عموره،
صوغر و
صبوییم. و در آیه
(وَ الْمُؤْتَفِکَةَ اَهْوی) (و نيز شهرهاى زير و رو شده قوم
لوط را فرو كوبيد)
ظاهرا نظر به سدوم محلّ
سکونت لوط است یعنی: «خدا شهر زیر و رو شونده را هلاک کرد».
اهالی شهرهای مزبور ظاهرا
بت پرست بودهاند، گر چه در
قرآن آیه صریحی در این باره نیافتم. از شنیعترین اعمال آنها عمل
لواط بود و اوّلین قومی بودند که این عمل در میان آنها شایع شد، چنانکه
لوط به آنها میگفت:
(اَ تَاْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ) (آيا عمل بسيار زشتى را انجام مىدهيد كه هيچ يك از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟!)
و چنان
عادت و سنّت قومی شده بود که حتی در مجالس پیش روی مردم آن را انجام میدادند.
لوط (علیهالسّلام) به آنها میگفت:
(اَ اِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَاْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ...) (آيا شما به سراغ مردان مىرويد و راه بقاى
نسل انسان را قطع مىكنيد و در مركز اجتماعتان اعمال ناپسند انجام مىدهيد؟!).
خداوند
لوط را بر آنها مبعوث کرد، او آنها را به تقوی و طریق
فطرت دعوت نمود، ولی حاضر به شنیدن کلام حق نشدند و او را
تهدید کردند که در صورت ادامه این سخنان از شهرشان بیرونش خواهند کرد:
(قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ) (گفتند: «اى
لوط! اگر از اين سخنان دست برندارى، به يقين تو را از شهر بيرون خواهيم كرد»)
و در کلام دیگر گفتند:
لوط و خانوادهاش را از شهر خودتان بیرون کنید که از این کار پاکی میجویند.
سرانجام خداوند
ملائکهای به هلاک آنها مامور فرمود آنها ابتدا پیش ابراهیم (علیهالسّلام) آمده و جریان را به استحضار وی رساندند. ابراهیم با آنها به
مجادله پرداخت به امید آن که منصرفشان کند و گفت:
لوط در میان آنهاست، ملائکه گفتند میدانیم،
لوط و خانوادهاش را خارج خواهیم ساخت مگر زنش را که از ماندگان است.
بالاخره خطاب آمد:
(یا اِبْراهِیمُ اَعْرِضْ عَنْ هذا اِنَّهُ قَدْ جاءَ اَمْرُ رَبِّکَ وَ اِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ) (اى ابراهيم! از اين درخواست صرف نظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده؛ و به يقين عذاب بدون بازگشت الهى به سراغ آنها مىآيد).
آنگاه فرشتگان به محلّ
لوط (علیهالسّلام) آمدند.
لوط از دیدن آنها (که نمیدانست فرشتهاند) غمگین شد و گفت امروز روز سختی است (که میترسید قومش به میهمانان نظر سوئی داشته باشند) قوم چون از ماجرای میهمانان با خبر شدند به خانه
لوط رو کردند (تا مگر جوانان را از دست
لوط گرفته و عمل منافی
عفت به جا آورند)
لوط چون هجوم آنها را مشاهده کرد گفت:
ای قوم اینک دختران من که
تزویج آنها بر شما
حلال است، آنها را تزویج کنید، از خدا بترسید، مرا درباره میهمانانم رسوا نکنید، آیا مرد کاملی در میان شما نیست؟! گفتند: میدانی که حقی در دختران تو نداریم و مراد ما را از این هجوم میدانی، فرمود: ایکاش در مقابل شما نیروئی داشتم و یا به
عشیره و خانوادهای تکیه میکردم.
در این هنگام فرشتگان به سخن در آمده و گفتند: ای
لوط ما فرستادگان پروردگار تو هستیم، اینها هرگز به تو نرسند، در پاسی از
شب خود با خانوادهات بهجز زنت که عذاب او را خواهد گرفت، از اینجا بروید و کسی به پشت سر نگاه نکند، هنگام
صبح عذاب اینها را فرا خواهد گرفت؛
لوط و دخترانش از آنجا خارج شدند و تا وقت صبح از محیط عذاب گذشتند، موقع صبح
انتقام خدائی شروع گردید، و دیار آنها زیر رو شد و سنگهائی بر آنها باریدن گرفت:
(فَلَمَّا جاءَ اَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ اَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ) (و هنگامى كه فرمان ما فرارسيد، آن شهرها را زير و رو كرديم؛ و بارانى از سنگ به صورت گِلهاى متحجّر متراكم، بر آنها فرو ريختيم).
درباره این که
لوط (علیهالسّلام) دختران خویش را بر آنها عرضه کرد شکّی نیست در
سوره هود آمده که به آنها فرمود:
(هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ اَطْهَرُ لَکُمْ) و در
آیه ۷۱ سوره حجر آمده:
(قالَ هؤُلاءِ بَناتِی اِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ) (گفت: «اگر مىخواهيد كار صحيحى انجام دهيد، اين دختران من حاضرند با آنها ازدواج كنيد؛ و از
گناه بپرهيزيد!»).
قطعا مراد آن حضرت
زنا نبوده است، غیر ممکن است پیامبر خدا آنها را در مقابل
لواط به زنا بخواند، بلکه منظورش یقینا ازدواج شرعی بود که در شریعتش ازدواج با
کفّار جایز بود و زنش نیز از کفّار بود، چنانکه در صدر اسلام
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) دخترش را به
ابی العاص بن ربیع که هنوز
اسلام نیاورده بود تزویج فرمود، سپس
نسخ شد.
ولی درباره این که دختران
لوط چند نفر بیش نبودند چطور به همه آنها ازدواجشان را عرضه کرد، درست نمیدانیم؛ در
مجمع فرموده آنها دو نفر رئیس داشتند خواست که دخترانش
زعوراء و
ریتاء را آندو تزویج کنند.
نگارنده گوید اگر این وجه اثبات شود، وجه خوبی است، به قول بعضی مرادش زنان
امّت بود که پیامبر پدر امّت خویش است، ولی جمله
(لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍ) (گفتند: «تو مىدانى ما تمايلى به دختران تو نداريم»)،
این قول را ردّ میکند. اگر مراد
لوط زنان امّت بود دیگر به این وجه وجهی نبود.
نام مبارک
لوط ۲۷ بار در
قرآن مجید ذکر شده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "لوط"، ج۶، ص۲۱۵.