قیامَت (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قِیامَة (به کسر قاف و فتح یاء و میم) از
واژگان قرآن کریم به معنی برخاستن و یوم القیامة به معنی روز برخاستن از قبرها و روز زنده
شدن است.
قِیامَة به معنی برخاستن و یوم القیامة به معنی روز برخاستن از قبرها و روز زنده
شدن است. کلمه قیامت مصدر است در
مجمع گوید: «قام یقوم قیاما و قیامة» مثل «عاد یعود عیادا و عیادة» پس قیامت به معنی برخاستن و یوم القیامة به معنی روز برخاستن از قبرها و روز زنده
شدن است.
راغب گوید: تاء آن برای دفعه است و دلالت بر وقوع دفعی آن دارد.
این لفظ بنا بر شمارش المعجم المفهرس مجموعا هفتاد بار در قرآن مجید ذکر شده و همه توام با کلمه «یوم» اند.
(ثُمَّ اِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ) (سپس در
روز قیامت برانگیخته میشوید! )
(ثُمَّ اِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عِندَ رَبِّکُمۡ تَخۡتَصِمُونَ) (سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان مخاصمه میکنید.)
(لَآ اُقۡسِمُ بِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ) (
سوگند به روز قیامت،)
اعتقاد به معاد و قیامت یکی از ارکان اسلام و بنا بر تحقیق بعضی از محققین در حدود هزار و هفتصد آیه از قرآن مجید راجع به قیامت و
ثواب و
عقاب و بازگشت اعمال است، به دین طریق نزدیک به یک سوم قرآن در بیان قیامت میباشد.
دقت در آیات
قرآن مجید و بعضی از روایات نشان میدهد که قیامت تکامل عجیبی است، و زندگی فعلی به تدریج به آن خواهد انجامید و اکنون بسوی آن در حرکتیم.
قرآن مجید فرماید:
(وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا اِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ) «این زندگی
دنیا جز مشغولیت و بازی نیست خانه
آخرت آن زندگی حقیقی است که مرگی در پی ندارد ای کاش مردم این را میدانستند.»
(وَ قالَ الْاِنْسانُ ما لَها) (و انسان مىگويد: «زمين را چه مىشود (كه اين گونه مىلرزد)؟!»)
(یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها) (در آن روز زمين تمام خبرهايش را بازگو مىكند؛)
(بِاَنَّ رَبَّکَ اَوْحی لَها) (چرا كه پروردگارت به او
وحی كرده است!)
همه چیز آخرت زنده و دانا است حتی جهنّمش و آتشش:
(یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَاْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ) ( (به خاطر بياوريد) روزى را كه به جهنّم مىگوييم: «آيا پر شدهاى؟» و او مىگويد: «آيا افزون بر اين هم هست؟!»)
جهنّم سخن خواهد گفت و طعمه بیشتر خواهد خواست، آتش سوزان مردم را از دور خواهد دید و با دیدن آنها نعره خواهد زد و بجوشش در خواهد آمد:
(وَ اَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً) (و ما براى كسى كه قيامت را تكذيب كند، آتشى شعلهور و سوزان فراهم كردهايم!)
(اِذا رَاَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً) «آتش آنها را از جای دور مشاهده کند میشنوند که میجوشد و صفیر میزند.»
ضمیر «رَاَتْهُمْ» راجع به سعیر است.
آتش مردم را به طرف خودش میخواند:
(کَلَّا اِنَّها لَظی) (امّا هرگز چنين نيست (كه با اينها بتوان نجات يافت، آرى) شعلههاى سوزان آتش است.)
(نَزَّاعَةً لِلشَّوی) (دست و پا و پوست سر را مىكند و مىبرد!)
(تَدْعُوا مَنْ اَدْبَرَ وَ تَوَلَّی) (و كسانى را كه به فرمان خدا پشت كردند صدا مىزند،)
ببین تکامل به کجا سر خواهد زد که حتی آتش بینا و گویاست. نه فقط زبان بلکه تمام اعضاء از پوست و دست و پا و غیره گویا خواهند بود همه زبانند و گوشاند در عدّهای از آیات راجع بشهادت اعضاء بدن تصریح شده از جمله
(حَتَّی اِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ) «چون پیش آتش آیند، گوشها، چشمها و پوستهایشان به آنچه کردهاند گواهی میدهد.»
بالاتر از این رو کرده به پوستهایشان گویند «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا» چرا بر علیه ما گواهی دادید؟ آنها در جواب گویند
(اَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ) «خدائی که همه چیز را گویا کرده ما را به نطق در آورد.»
این خیلی عجیب است گفت و شنود با پوست یعنی چه!! عدهای این آیات را
تاویل میکنند ولی تکامل همه جانبه جز این معنی ندارد. دید چشم به قدری تفاوت خواهد کرد که حتی فرشتگان را خواهد دید حتی چشم کفّار که فرموده:
(یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ) (امّا روزى كه فرشتگان را مىبينند، روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود (بلكه روز مجازات و كيفر آنان است)!)
و هم مؤمنان خواهند دید
(وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ) (و فرشتگان به استقبالشان مىآيند، (و مىگويند:) اين همان روزى است كه به شما وعده داده مىشد!)
بطور کلی پرده از چشم برداشته میشود و چیزهائی میبیند که پیش از آن اصلا ندیده بود
(فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ) ((به او خطاب مىشود:) تو از اين صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى و ما پرده را از چشم تو كنار زديم، و امروز چشمت كاملًا تيزبين است!)
(یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ وَ السَّماواتُ) «آن روز زمین به زمین دیگری غیر از این عوض خواهد شد هکذا آسمانها.»
اصل کهولت از مواد عالم برداشته شده همه چیز یکنواخت و مخلّد خواهد بود بشر همه تر و تازه خواهد بود بیآنکه یکنواختی او را خسته و سیر کند.
(خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا) (آنها جاودانه در آن خواهند ماند؛ و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمىكنند!)
حیات چنان عمومی و همه جانبه خواهد بود که اگر پوست کافری در اثر سوختن مرده و بیحسّ شود حیات هجوم کرده بار دیگر و بارهای دیگر آنرا به حسّ خواهد آورد:
(کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ) (هر گاه پوستهاى تنشان (در آن) بريان گردد (و بسوزد)، پوستهاى ديگرى به جاى آن قرار مىدهيم، تا كيفر (الهى) را بچشند.)
خلاصه آنکه: قیامت صورت تکامل یافته این جهان است تکاملی که نمیتوان آن را بتمامه تصوّر کرد ولی قرآن عظیم الشان راههای آن را بطور کلی نشان داده است.
مجموع مطالب
معاد در
قرآن مجید سه مرحله است:
۱- انقراض و در هم ریختگی نظم کنونی،
خاموش شدن خورشید، تحوّلات عظیم و همگانی زمین، شکافتن آسمان، از هم گسیختن ستارگان و غیره.
۲- برقراری نظم مجدّد، شروع
حیات و توسعه آن.
۳- زندگی در
بهشت و
جهنم.
از مسائلی که قرآن بارها از آن صحبت میکند و علم نیز آن را مسلّم میدارد این است که: نظام کنونی جهان ابدی نیست،
خورشید و ماه و ستارگان و زمین هر یک مدت معینی دارند، و چون مدتشان سر آید جواز
مرگ خویش را دریافت کرده و در هم ریخته خواهند شد، و همه مانند انسان و درخت و غیره، سن و سال و مرگ و فنا دارند.
اینک قسمتی از آیات این مرحله:
(وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی) (آيا نديدى كه
خداوند شب را در
روز، و روز را در شب داخل مىكند، و
خورشيد و ماه را مسخّر ساخته و هر كدام تا سرآمد يعنى به حركت خود ادامه مىدهند؟!)
(اَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی اَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما اِلَّا بِالْحَقِّ وَ اَجَلٍ مُسَمًّی) (آيا آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز به حق و براى زمان معيّنى نيافريده است؟!)
(ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما اِلَّا بِالْحَقِّ وَ اَجَلٍ مُسَمًّی) (ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان اين دو است جز به حق و براى سرآمد معيّنى نيافريديم؛)
ملاحظه میشود که اجل مسمّی (مدّت معیّن) در باره آسمانها و زمین و
خورشید و ماه و غیره ذکر شده و همه اینها تا مدّتی در این وضع و نظم خواهند بود.
اینک آیاتی در از بین رفتن نظام کنونی:
(اِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ) «آنگاه که
خورشید در هم پیچیده و
خاموش شود.»
(وَ اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ) «وقتیکه ستارگان تیره شوند.»
(وَ اِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ) «وقتی که کوهها به راه افتند و روان گردند.»
(وَ اِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ) «وقتی که حاملهها خالی شوند و چیزی درون چیزی نماند.»
(وَ اِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ) «وقتی که وحوش جمع گردند.»
(وَ اِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ) «وقتی که دریاها بر افروخته (و تبخیر) گردند.»
(وَ اِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ) «وقتی که آسمان (از اطراف زمین) کنده شود.»
(وَ اِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ) «وقتی که جهنّم افروخته گردد.»
(وَ اِذَا الْجَنَّةُ اُزْلِفَتْ) «وقتی که بهشت به مردم نزدیک شود.»
(عَلِمَتْ نَفْسٌ ما اَحْضَرَتْ) «آن وقت
انسان آنچه را که آماده کرده خواهد دانست.»
این آیات از یک تحوّل عجیب و عظیم حکایت دارند که یدرک و لا یوصف است این آیات در روزی گفته شده که بشر راهی بآنها نداشت ولی فعلا به فکر و فهم بشری بسیار مانوس است.
(اِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ) «وقتی که آسمان شکافته شود.»
(وَ اِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ) «وقتی که ستارگان پراکنده گردند.»
(وَ اِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ) «وقتی که دریاها منفجر گردند.»
(اِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ) «وقتی که آسمان پاره شود.»
(وَ اَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ) «و از دستور پروردگارش اطاعت کند و حتمی است که اطاعت خواهد کرد.»
(وَ اِذَا الْاَرْضُ مُدَّتْ) «وقتی که زمین انبساط یابد.»
(وَ اَلْقَتْ ما فِیها وَ تَخَلَّتْ) «و آنچه در آن است بیرون ریزد و خالی گردد.»
این آیات نیز از یک تحوّل همگانی که فرو ریختگی نظم فعلی است خبر میدهند.
(اِذا رُجَّتِ الْاَرْضُ رَجًّا) «آنگاه که زمین با لرزشی بلرزد.»
(وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا) «و کوهها کوبیده شده،»
(فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا) «و به صورت غباری پراکنده در آیند.»
(کَلَّا اِذا دُکَّتِ الْاَرْضُ دَکًّا دَکًّا) «آنگاه که زمین پی در پی کوبیده و ریز ریز گردد.»
(اِذا زُلْزِلَتِ الْاَرْضُ زِلْزالَها) «وقتی که زمین
زلزله خویش را شروع کند.»
(وَ اَخْرَجَتِ الْاَرْضُ اَثْقالَها) «و بارهایش را بیرون ریزد.»
(یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً) «روزی که آسمان به شدت موج زند.»
(وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً) «و کوهها به طرز خاصی به راه افتند.»
(یَوْمَ تَرْجُفُ الْاَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ کانَتِ الْجِبالُ کَثِیباً مَهِیلًا) «روزی که زمین و کوهها بلرزد و کوهها تپههای نرم شوند.»
(وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِالْمَنْفُوشِ) «روزی که کوهها مانند پشم رنگارنگ حلّاجی شده گردند.»
(وَ حُمِلَتِ الْاَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَةً) ( «زمین و کوهها بیک بار کوبیده و ریز ریز شوند.»
این آیات راجع به تحولات زمین و کوهها و هوای اطراف زمین است که جزئی از تحولات همگانی است. پیداست که با این انقلاب، انسانی در روی زمین نمیماند و همه از بین میروند، این انقلاب و درهم ریختگی نفخ صور اول است چنانکه فرموده
(وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ اِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ اُخْری فَاِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ) (و در «صور» دميده مىشود، پس همه كسانى كه در آسمانها و زمينند مىميرند، مگر كسانى كه خدا بخواهد؛ سپس بار ديگر در «صور» دميده مىشود، ناگهان همگى به پا مىخيزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.)
در آیه دیگر آمده
(وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) (آنها مىگويند: «اگر راست مىگوييد، اين وعده (قيامت) كى خواهد بود؟!)
(ما یَنْظُرُونَ اِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً تَاْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ) ((امّا) جز اين انتظار نمىكشند كه يک
صیحه عظيم (آسمانى) آنها را فراگيرد، در حالى كه مشغول جدال (در امور دنيا) هستند.)
(فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا اِلی اَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ) ( (چنان غافلگير مىشوند كه حتّى) نمىتوانند وصيّتى كنند يا به سوى خانواده خود بازگردند!)
صیحه واحده که ظاهرا از فرو ریختگی و انفجار منظومه شمسی خواهد بود همه را قالب بیجان خواهد کرد.
مرحله دوم از قیامت که معاد و برقراری نظم مجدّد و احیاء اموات باشد همان است که نفخ صور دوم تعبیر شده است:
(ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ اُخْری فَاِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ) (سپس بار ديگر در «صور» دميده مىشود، ناگهان همگى به پا مىخيزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.)
(وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَاِذا هُمْ مِنَ الْاَجْداثِ اِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ) ((بار ديگر) در «صور» دميده مىشود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مىروند!)
(یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَاْتُونَ اَفْواجاً) (روزى كه در «صور» دميده مىشود و شما فوج فوج (به محشر) مىآييد!)
مشی قرآن مجید در این مرحله طوری است که هر عاقل منصف از تصدیق آن ناگزیر است بطور کلی دو راه از نظر قرآن در این خصوص پیش کشیده شده است.
اول- امکان قیامت و
قیاس آخر کار به اول آن، بدین تقریب: معماری ماهر ساختمانی را بنا کرده سپس میگوید: من این عمارت را ساختهام و اگر در اثر سیل یا زلزلهای منهدم گردد قدرت آن را دارم که دو باره آن را بسازم. یا نویسندهای کتابی نوشته و گوید: اگر این کتاب از بین برود بار دیگر میتوانم آن را بنویسم. یا مهندسی کارخانهای را پیاده و نصب کرده و گوید: اگر فرو ریزد باز قادرم که سوار کرده به کار اندازم. ادعای معمار و نویسنده و مهندس قابل انکار نیست و نمیتوان گفت: نه، زیرا بهترین دلیل مدّعی عمل انجام شده اوست. در ما نحن فیه میگوئیم: روزی از حیات و انسان و غیره در زمین خبری نبود و این زندگی بعدا بوجود آمده است هر گاه در آینده بسیار بسیار دور اگر این زندگی از بین برود آیا امکان برقراری مجدّد آن هست یا نه؟ ناچار باید گفت: آری زیرا که میبینم فعلا موجود است.
اینک نگاهی به آیات:
(وَ یَقُولُ الْاِنْسانُ اَ اِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ اُخْرَجُ حَیًّا) «
انسان میگوید: آنگاه که مردم آیا به زودی زنده از
قبر خارج میشوم؟»
(اَ وَ لا یَذْکُرُ الْاِنْسانُ اَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً) «مگر همین انسان به یاد ندارد که ما او را از پیش آفریدیم حال آنکه چیزی نبود؟»
(وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ) «ما را مثلی زد و خلقت خویش را از یاد برد.»
(قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی اَنْشَاَها اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ) «گفت: استخوانهای پوسیده خاک شده را کی زنده میکند؟ بگو: همان کس زنده میکند که بار اول آنها را آفریده او به هر گونه
خلقت داناست.»
(اَ یَحْسَبُ الْاِنْسانُ اَنْ یُتْرَکَ سُدیً) «آیا انسان گمان دارد که بیهوده رها میشود.»
(اَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی) «مگر آب کمی از
منی نبود که ریخته میشد.»
(ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی) «سپس
علقه شد و خدایش خلق کرد و بپرداخت.»
(فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْاُنْثی) «و از او نر و ماده قرار داد.»
(اَ لَیْسَ ذلِکَ بِقادِرٍ عَلی اَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی) «آیا آن خدا قادر نیست مردگان را بیافریند؟»
(وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ اَهْوَنُ عَلَیْهِ) «او کسی است که آفرینش را آغاز و سپس آن را اعاده میکند، اعاده آفرینش بر او از خلقت اول آسان تر است.»
(یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَما بَدَاْنا اَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا اِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ)«روزی آسمان را میپیچیم همانطور که طومار نوشتهها را میپیچند، پس از آن آفریدن را همچون آفرینش اول دو باره شروع میکنیم، این وعده بر ما است و ما آنرا عملی خواهیم کرد.»
(وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَاَکُمْ تَعُودُونَ) «و او را بخوانید،
عبادت را خالص او کنید همانطور که شما را آفریده باز میگردید (و زنده میشوید.)»
(مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری) «شما را از زمین آفریدیم، به زمین باز میگردانیم و از زمین بار دیگر بیرون میاوریم.»
(فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ) «خواهند گفت کی ما را برمیگرداند و زنده میکند؟ بگو همان کس که دفعه اول آفرید.»
این آیات نمونهای است از مطلب اول که قیاس آخر به اول است و در مثال معمار و مهندس گفتیم که این امکان به احدی قابل انکار نیست چون اگر آفریدن دوم غیر قابل امکان بود حیات از اول پیدا نمیشد.
مطلب دوم: نحوه احیاء اموات و تشبیه آن به عالم نبات و احاله به استعدادهای مخصوص جهان ماده، است. توضیح اینکه: نباتات هر سال میمیرند و زنده میشوند و حشر و نشرشان همه ساله تکرار میشود اینک آیاتی در این زمینه نقل و توضیح میدهیم:
(وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَاَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ) «از آسمان آب با برکت نازل کردیم و با آن باغها و دانههائی که درو میشوند برویاندیم.»
(وَ اَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ) «و با آن آب، دیار مردهای را زنده کردیم بیرون
شدن مردگان از
قبر نیز چنین است.»
(یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ) «
زنده را از
مرده بیرون میکند و مرده را از زنده بیرون میاورد و زمین را پس از مردنش زنده میکند شما نیز از قبرها چنین خارج میشوید.»
در آیه دیگر پس از ذکر باد و باران و زنده
شدن زمین و روئیدن میوهها فرموده:
(کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ) (اين گونه (كه زمينهاى مرده را زنده كرديم،) مردگان را (نيز در قيامت) زنده مىكنيم، شايد (با توجه به اين مثال) متذكّر شويد.)
و در آیه دیگر پس از ذکر همین مضمون آمده است:
(وَ الَّذي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِک تُخْرَجُون)
(همان كسى كه از آسمان آبى فرستاد به مقدار معيّن، و بوسيله آن سرزمين مرده را حيات بخشيديم؛ همين گونه (در قيامت از قبرها) شما را خارج مىسازند!)
هنگام پائیز زمین طراوت خود را از دست میدهد و چون زمستان رسید تمام جنب و جوش آن از بین رفته به صورت مردهای در میاید، ولی تخمها و ریشههای بی شماری که آثار و ودایع تابستاناند درون زمین موجوداند این تخمها و ریشهها به حالت خفته و آرام و بی حرکت در زمین محفوظاند و سلّولهای خوابیده در میان تخمها و ریشهها منتظر فرصتاند، با دمیده
شدن نفخ صور بهاری یعنی با رسیدن رطوبت و حرارت زمین جنب و جوش خود را از سر میگیرد، سلولهای خفته از درون خویش بیدار شده و بطور اجبار بصورت علفها و گلها از شکم زمین خارج میشوند و مصداق «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ» آشکار میگردد. همچنین در باره انسانها که میمیرند و در زیر خاک، خاک میشوند حیات بصورت خفته درون ذرّات خاک شده بدن به حالت انتظار میماند و با رسیدن بهار قیامت و آماده
شدن محیط و شرائط مساعد، ذرّات ابدان به حرکت آمده و مانند کرمهای خاکی شروع به رشد میکنند و آنگاه بزرگ شده سر از خاک در میاورند:
(کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)(اين گونه (كه زمينهاى مرده را زنده كرديم،) مردگان را (نيز در قيامت) زنده مىكنيم، شايد (با توجه به اين مثال) متذكّر شويد.)
مرحله سوم از قیامت زندگی در بهشت و جهنّم است که آخرین مرحله سیر بشر است:
(فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ) (گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان!)
خلاصه آنکه: اهل بهشت در یک نوع سعادتی خواهند بود که ما فوق آن شاید غیر ممکن باشد و اهل عذاب در عذاب دردناکی بسر خواهند برد. نعوذ باللّه منه.
در زندگی بهشتی ظاهرا عموم کارها و یا مقداری از آنها بوسیله اراده انجام خواهد گرفت نه بوسیله ابزار همانطور که کارهای خدا بوسیله اراده است:
(اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ) (فرمان او چنين است كه هر گاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مىگويد: «موجود باش!»، آن نيز بى درنگ موجود مىشود!)
همچنان که خدا به
سلیمان (علیهالسّلام) ارده قوی داده بود که میتوانست مسیر باد را عوض کند، همچنانکه
آصف وزیر سلیمان توانست با اراده خویش تخت
ملکه سباء را از فاصله دور پیش سلیمان آورد، همچنانکه امروز بعضی از علمای
هیپنوتیسم اراده خویش را به کسی تحمیل کرده و او را میخوابانند و در همان حال بدون احساس درد باو عمل جرّاحی میکنند. همینطور در بهشت هم کار با اراده خواهد بود.
(عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً) (از چشمهاى كه بندگان خاص خدا از آن مىنوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مىسازند!)
و آیه
(لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ) ( هر چه بخواهند در آنجا هست.)
در زندگی آخرت مردم یکدیگر را مثل دنیا خواهند شناخت و حالات دنیا را به نظر خواهند آورد و دوستان و دشمنان خویش را یاد خواهند کرد:
(یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ) (به آن مقدار که یکدیگر را (ببینند و) بشناسند! مسلّماً آنها که لقای خداوند (و روز رستاخیز) را تکذیب کردند، زیان بردند و هدایت نیافتند! )
(فَاَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ) ((در حالی که آنها غرق گفتگو هستند) بعضی رو به بعضی دیگر کرده میپرسند.)
(قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ اِنِّی کانَ لی قَرینٌ) (کسی از آنها میگوید: «من همنشینی داشتم.)
(یَقُولُ اَ اِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقین)
(که پیوسته میگفت: آیا (به راستی) تو این سخن را باور کردهای.)
(اَ اِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً اَ اِنَّا لَمَدینُون)
(که وقتی ما مُردیم و به خاک و استخوان مبدّل شدیم، (بار دیگر) زنده میشویم و جزا داده خواهیم شد؟! »)
(قالَ هَلْ اَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ)((سپس) میگوید: «آیا شما میتوانید از او خبری بگیرید؟» )
(فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فی سَواءِ الْجَحیم)
(اینجاست که نگاهی میکند، ناگهان او را در میان
دوزخ میبیند.)
(قالَ تَاللَّهِ اِنْ کِدْتَ لَتُرْدین)
(میگوید: «به خدا
سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانی!)
(وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرین)
(و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نیز از احضارشدگان (در دوزخ) بودم! )
این آیات نیز در باره گفتگوی اهل بهشت و یادآوری زندگی دنیا است:
(وَ اَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُون)
(در این هنگام رو به یکدیگر کرده (از گذشته) سؤال مینمایند.)
(قالُوا اِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی اَهْلِنا مُشْفِقین)
(میگویند: «ما در میان خانواده خود ترسان بودیم (مبادا گناهان آنها دامن ما را بگیرد)!)
(فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُوم)
(امّا
خداوند بر ما منّت نهاد و از
عذاب کشنده ما را حفظ کرد! )
(اِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ اِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحیمُ) (ما از پیش او را میخواندیم (و میپرستیدیم)، که اوست نیکوکار و مهربان! »)
ایضا آیات ذیل در خصوص گفتگوی منافقان با مؤمنان است:
(یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَ بِاَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدینَ فیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیم) ((این پاداش بزرگ) در روزی است که مردان و زنان باایمان را مینگری که نورشان پیشرو و در سمت راستشان به سرعت حرکت میکند (و به آنها میگویند: ) بشارت باد بر شما امروز به باغهایی از بهشت که نهرها زیر (درختان) آن جاری است؛ جاودانه در آن خواهید ماند! و این همان رستگاری بزرگ است!)
(یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب) (روزی که مردان و زنان
منافق به مؤمنان میگویند: «نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم!» به آنها گفته میشود: «به پشت سر خود بازگردید و کسب نور کنید!» در این هنگام دیواری میان آنها زده میشود که دری دارد، درونش
رحمت است و برونش عذاب! )
ایضا در
سوره اعراف گفتگوی اهل بهشت با اهل جهنّم و در
سوره مطففین خندیدن اهل بهشت از دیدن کفّار نقل شده است.
قرآن مجید زندگی آخرت را مخلّد و جاودانی اعلام میکند در دنیای فعلی اصل کهولت (آنتروپی) بر تمام مواد و نیروها حکم فرماست هر موجودی که به حالت خود رها شود و امدادی بدان نرسد بطور تدریج بسوی همواری و پیری و سکون میرود و اگر این حالت در ماده نبود اصل بقا و ثبات در عالم حکومت میکرد و ما در این زندگی مخلّد میشدیم و از فنا اثری نبود فرق دنیا با آخرت آنست که در آخرت اصل کهولت از مواد برداشته خواهد شد، در باره اهل بهشت آمده:
(خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا) «اهل بهشت در آن پیوستهاند و طالب تحوّل نیستند.»
این قهرا برای آن است که نعمتهای بهشتی برای آنها پیوسته تازه و لذّت آور است و سیر و خسته نمیشوند.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «قیامه»، ج۶، ص۵۳.