قواعد رجالی شیعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علم رجال، عنوانی برای یکی از شاخههای
علوم حدیث ناظر به بررسی احوال و اوصاف راویان حدیث و بیان اصول و
قواعد آن است. با توجه به اینکه نگارش حدیث در میان
شیعیان از عصر حضور
ائمه (علیهمالسّلام) آغاز شد و اصحاب ایشان، به ویژه
اصحاب امام صادق، به توصیه آن حضرت احادیثشان را در مکتوباتی با عنوان
اصل و کتاب و امثال آن تدوین میکردند (
تدوین حدیث)، محور علوم حدیث و ارزیابی آنها در نزد علمای متقدم شیعه در وهله اول، همین مکتوبات حدیثی و در مرتبه بعد، راویان آنها بوده است.
علمای شیعه برای احراز صحت صدور حدیث از ائمه، به تدریج، ضوابطی تعیین کردند: یک دسته، ضوابط ناظر به ارزیابی مکتوبات حدیثی است که تا مدتها ملاک اطمینان یافتن از صحت صدور احادیث بودهاند و در واقع نخستین
قواعد رجالی شیعه نیز به حساب میآیند؛ و دسته دیگر، ضوابط ناظر به ارزیابی شخصیت راویان است.
این ضوابط نخستین
قواعد رجالی شیعه بوده و تا مدتها ملاک اطمینانیافتن از صحت صدور احادیث به حساب میآمد.
در روایات ائمه هر دو گونه
قواعد مذکور به چشم میخورد و روایات درخور توجهی از ایشان در دست است که در آنها پارهای از مکتوبات حدیثی متقدم ارزیابی و تایید شده است. مثلا بر اساس گزارشهایی از
حسن بن
علی بن فضّال و
یونس بن عبدالرحمان و
حسن بن جهم، کتاب الدّیات بر
امام رضا (علیهالسّلام) عرضه شد و ایشان آن را تایید فرمودند؛
از جمله مکتوبات اصحاب ائمه که به تایید ایشان رسیده، اینهاست: عرضه کتاب
عبیداللّه بن علی حلبی و کتاب الصلاة
حریز بن عبداللّه سجستانی بر
امام صادق (علیهالسلام) و تایید آنها از سوی ایشان؛ عرضه کتاب یوم و لیلة اثر یونس بن عبدالرحمان بر
امام جواد و
امام حسن عسکری (علیهماالسلام) و تایید آن از سوی ایشان
و تایید کتب بنوفضال از سوی امام حسن عسکری.
این شیوه ارزیابی حدیث پس از عصر ائمه نیز ادامه یافت. مثلا در دوره
غیبت صغرا،
حسین بن روح نوبختی نایب سوم
امام عصر (عجلاللّهفرجهالشریف)، کتاب التکلیف
شَلمَغانی (متوفی ۳۲۲)، را توثیق کرد، از آن رو که اعتبار کتاب پس از انحراف نویسندهاش، در جامعه شیعه محل تردید واقع شده بود.
او همچنین انتساب مکتوبی مشتمل بر پرسشهای مردم قم و پاسخهای آنها به
ناحیه مقدسه را تایید کرد که در انتسابش به شلمغانی یا ناحیه مقدسه تردید وجود داشت.
پس از عصر ائمه، این روش سنجش تا چند قرن در میان علمای شیعه رواج داشت و متون حدیثی بر حسب ملاکها و
قواعدی سنجیده و ارزیابی و انتساب مندرجات آنها به معصوم تایید میشد؛ مثلا
طوسی در
عدّة الاصول یکی از این معیارها را نقل شدن حدیث در کتابی معروف و اصلی مشهور دانسته است. بنابراین، در این عصر شهرت کتاب یکی از ملاکهای اعتبار آن بود.
شیخ بهائی (متوفی ۱۰۳۰) در
مشرق الشمسین به نحو جامعتر و کاملتری به این
قواعد، ملاکها و قراینِ اعتبار اشاره کرده است، برای نمونه:
۱. وجود حدیث در بیشتر
اصول اربعماة که مؤلفانشان سلسله سند آنها را از مشایخ خود با طرق متصل به ائمه (علیهمالسّلام) میرساندند، معیاری که در آن دوران نزد همه شناخته و مشهور بود؛
۲. تکرار حدیث در یک یا دو اصل یا بیشتر به طریقهای گوناگون و اسانید فراوان و معتبر؛
۳. وجود حدیث در اصلی که انتساب آن به یکی از افرادی که بر تصدیق ایشان اجماع هست، محرز باشد، افرادی مانند
زرارة بن اَعیَن،
محمد بن مسلم و
فُضیل بن یسار، یا انتساب آن به یکی از افرادی که بر صحت آنچه ایشان صحیح دانستهاند اجماع وجود دارد مانند
صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالرحمان،
احمد بن
محمد بن ابینصر، یا انتساب آن به کسانی چون
عمار ساباطی که بر عمل به روایت آنها اجماع هست و دیگرانی که طوسی در عدة الاصول از آنها نام برده است؛
۴. مندرج بودن حدیث در یکی از کتابهایی که بر ائمه (علیهمالسّلام) عرضه شده و ایشان مؤلف آن را ستودهاند مانند کتاب عبیداللّه بن علی حلبی که بر امام صادق و کتابهای یونس بن عبدالرحمان و
فضل بن شاذان که بر امام عسکری عرضه شدند؛
۵. وجود حدیث در یکی از کتابهایی که سلف به آنها اعتماد داشتند، چه مؤلفان آنها از
شیعه امامیه بودند مانند کتاب الصلاة حریز بن عبداللّه سجستانی و کتابهای
حسین بن سعید اهوازی و برادرش و
علی بن مهزیار و چه کتبی که مؤلفانشان غیرامامی بودند مانند کتاب
حفص بن غیاث و
حسین بن عبیداللّه سعدی و کتاب القبلة
علی بن حسن طاطَری.
از میان رفتن پارهای از کتابها و اصول حدیثی مورد اعتماد در طول زمان به سبب سلطه حکام جور و بیم از آشکارکردن و نسخهبرداری از آنها و درهمآمیختگی احادیثِ برگرفته از کتب و اصول معتبر و معتمَد با احادیثِ برگرفته از کتب و اصول نامعتبر و نامعتمَد موجب دست برداشتن علمای متاخر شیعه، در راس آنان
علامه حلّی، از
قواعد در ارزیابی حدیث و سند آن گردید.
این همه موجب شد بسیاری از نشانهها و قراینی که نزد قدما مایه اعتماد به احادیث بود از بین برود. از این رو، علما ناگزیر از وضع قانون تازهای شدند تا براساس آن احادیث معتبر را از غیرمعتبر تشخیص دهند. بدین گونه اندک اندک
قواعد و ضوابطی برای ارزیابی رجالی راویان پدید آمد. آن بخش از
قواعد علم رجال که ناظر به ارزیابی راویان است، به طور کلی بر دو گونه است:
قواعد ناظر به ارزیابی
وثاقت و عدم وثاقت راویان، و
قواعد ناظر به ارزیابیهای متعارض درباره راویان.
قواعد ناظر به توثیق رجال و راویان حدیث نیز ریشه در روایات
اهل بیت (علیهمالسّلام) دارد. مثلا براساس حدیثی از
امام علی (علیهالسّلام) راویان چهار دستهاند:
منافق، متوهّم، غیرضابط و ثقه ضابط حافظ.
در
مقبوله عمر بن حنظله و
مرفوعه زرارة بن اَعْیَن از امام صادق (علیهالسّلام) که در رفع تعارض روایات ائمه بیان شده، نیز بر احراز اوصافی در راوی مانند
عدالت و وثاقت و صدق تاکید شده که
قواعدی کلی و از ارکان ارزیابی راویان است.
در این دوره همچنین به مواردی میتوان اشاره کرد که ائمه بعضی از اصحاب را بهطور خاص توثیق کردهاند، مانند تایید زرارة بن اعین و
ابوبصیر و محمد بن مسلم و
بُرَید بن معاویه عجلی از سوی امام صادق
و توثیق
زکریا بن آدم قمی از سوی امام رضا
این تاییدها مبنای توثیقات خاص در آثار رجالیان بعدی شد. از بررسی کتابهای رجالی اولیه، به ویژه
رجال کشّی، چنین برمیآید که در دوره غیبت امام عصر (علیهالسلام)، از آغاز تا هنگام تدوین کتابهای رجالی، توثیق و تضعیف راویان بر اساس دو
قاعده صورت میگرفته است: یکی روایات معصومان و دیگری شهادت حسی یا قریب به حس افراد موثق.
توثیقات و تضعیفات ذکر شده در آثار رجالی قرن چهارم و پنجم، یعنی آثار
ابنغضائری و
کشّی و
نجاشی و طوسی در شکلگیری
قواعد رجالی سهمی بسزا داشت.
مثلا بر مبنای سه گزارشی که کشّی
نقل کرده، بعدها
قاعده و نظریه
اصحاب اجماع شکل گرفت؛ یا براساس مندرجات
رجال ابنعقده که مبنای رجال طوسی است،
قاعده کلی «وثاقت هر کس که از امام صادق روایت کند» پدید آمد.
هرچند سرآغاز وضع
قواعد رجالی را باید در آثار اصولی جستجو کرد،
همچون عدة الاصول
و
معارج الاصول اساس نظریهپردازی در علم رجال و تکوین
قواعد عمومی آن در واقع از قرن هفتم به بعد و در مکتب حلّه و در آثار رجالی علامه حلّی و
ابنداوود حلّی بنیان نهاده شد.
به نوشته
نوری،
اولین کسی که باب نظرورزی در علم رجال و رفع تعارض میان گفتههای رجالیان را گشود
احمد بن موسی بن طاووس بود. ابنداوود حلّی هم در خاتمه قسم دوم رجال خود،
نکاتی کلی و
قاعده مانند ذکر کرده است که بایست آنها را نخستین گامها در وضع
قواعد رجالی به حساب آورد
مانند اينكه هر روايتى كه
محمد بن یعقوب کلینی و ابنبابويه از
جمیل بن درّاج يا
جمیل بن صالح يا
معاویة بن عمار نقل كنند، اگر راويان بعد از آنها مستقيم المذهب باشند، آن روايت صحيح است؛ اگر از جمیل یا معاویه بدون ذکر نام پدر نقل کنند، هم احتمال صحت روایت وجود دارد و هم کذب آن؛ اگر
معاویة بن وهْب روایتی را بیواسطه از امام صادق نقل کند، روایت صحیح است چون او همان معاویة بن وهب بَجَلی و ثقه و صحیح است، اما اگر بین آنها شخص دیگری باشد تشخیص صحت و سقم حدیث مشکل است، چون معلوم نیست همان بجلی باشد.
در همین دوره، علامه حلّی با تالیف
خلاصة الاقوال، آرا و نظریاتی را مطرح کرد که پایههای کلیات و
قواعد رجالی را تشکیل میدهند. او در توثیق و تضعیف هر یک از رجال عملا مبانی و
قواعدی رجالی را پایهگذاری کرد؛ مثلا در شرح حال ابراهیم بن سلیمان بن عبداللّه بن حیّان
در تعارض توثیق طوسی و نجاشی با تضعیف ابنغضائری، توثیق طوسی و نجاشی را مرجح دانست از آن رو که روایت از ضعفا یا ضعف مذهب با وثاقت ناسازگار نیست.
برخی از
قواعد رجالی که علامه حلّی از آنها استفاده کرد بدین قرار است: توثیق ابنغضائری، توثیق ابنعُقده، داشتن وکالت از طرف امام، طلب رحمت کردن امام برای یک شخص، کثرت روایت مشایخ از یک فرد، اصالةالعدالة، ذکر روایتی ضعیف در مدح یک فرد که مشایخ نقل کرده باشند.
این روش را بعدها کسانی چون
حسن بن زینالدین صاحب معالم (متوفی ۱۰۱۱) ادامه دادند؛ او در مقدمه
منتقی الجمان پارهای از
قواعد رجالی را آورد. با این حال، اولین واضع
قواعد رجالی
شیخ بهائی دانسته شده است
و پس از وی فرزند صاحب معالم،
محمد بن
حسن بن
زینالدین (متوفی ۱۰۳۰) در
استقصاء الاعتبار که شرحی است بر
الاستبصار طوسی، در اثنای بررسی اِسناد بعضی از روایات، پارهای از
قواعد رجالی را مطرح کرد
با پیدایی و رشد و رونق جریان
اخباریه در قرن یازدهم و دوازدهم سودمندی علم رجال و نیاز به آن، چندی در معرض تردید و نفی قرار گرفت. در چنین شرایطی بود که
محمدباقر بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) به دفاع از این علوم و بازسازی آنها برخاست. او در
رسالة فی الاجتهاد و الاخبار ادعای اخباریان را مبنی بر قطعیالصدور بودن همه اخبار کتابهای حدیثی، سست کرد؛ اما در مواجهه با مجموع احادیث دو راه بیشتر پیش روی خود نداشت: نخست منحصرکردن حجیت به اخبار متواتر و صرف نظرکردن از اخبار آحاد که نتیجه آن فرو نهادن عمده اخبار و احادیثی بود که فقه شیعه بر آن اتکا دارد؛ دوم، فراهم کردن راه و روشهای تازهای جهت توثیق که اعتماد فقها را به حجیت اخبار ظنی یا آحاد بازگرداند، بیآنکه ناگزیر باشد به راه و روش اخباریه تمسک جوید.
محمدباقر بهبهانی در تعلیقهاش بر
منهج المقال محمد بن علی استرآبادی (متوفی ۱۰۲۸) راه دوم را برگزید
و در فایده سوم تعلیقه مجموعا چهل و یک
اماره (
قاعده) برای توثیق یا تضعیف راویان عرضه کرد که عمدتآ ابتکار شخص او است.
از جمله اماراتِ توثیق اینهاست: قرارداشتن در زمره مشایخ اجازه، داشتن وکالت از امام معصوم، کثرت روایت، وقوع در سندی که همه یا عمده علما بر صحت آن اتفاق دارند، کسی که جمعی از اصحاب از او یا کتابش روایت کردهاند، شخصی که ثقات از او روایت کردهاند، توثیق علامه حلّی و
سید بن طاووس و نظایر آنها، توثیقات ارشاد مفید؛
و از جمله
قواعد و امارات ذم و تضعیف اینهاست: قدح ابنغضائری و مشایخ قم و امثال ایشان، روایت از ائمه (علیهمالسلام) با تعبیراتی که گویی از راویان عادی روایت میکند، و اینکه غالبآ رای یا روایت او موافق عامه (
اهل سنّت) باشد
کیفیت و کمیّت
قواعد و طرق توثیقی که
وحید بهبهانی وضع و عرضه کرد در تاریخ علم رجال شیعه بینظیر بود و از همین رو، مدار بحث و نقد و تحلیل رجالیان بعد از او تا عصر حاضر قرار گرفت.
روند گردآوری و تنقیح امارات و
قواعد رجالی پس از محمدباقر بهبهانی و بر محور آثار و اندیشههای او ادامه یافت. مثلا
سیدمحسن اعرجی کاظمی، شاگرد برجسته او، کتاب مفصّلی با عنوان
عدة الرجال (قم ۱۴۱۵) نوشت و پارهای از این
قواعد را، مخصوصآ در فایدههای ۴، ۵، ۷ و ۸ آن، بررسی کرد.
مامقانی هم در مقدمه تنقیح المقال فی علم الرجال
در فایدههای ۱۸، ۲۱، ۲۲ و مخصوصا فایده ۲۳، به تحقیق در
قواعد رجالی پرداخت. در دورههای بعد، رجالیان بر محور تحقیقات محمدباقر بهبهانی
قواعد توثیق را به دو دسته توثیقات خاص و توثیقات عام تقسیم کردند. مثلا
خویی از مجموع این
قواعد و امارات برای تشخیص و اثبات وثاقت راوی، چهار مورد را به عنوان توثیق خاص معتبر شمرد که عبارتاند از:
نص معصوم، به دو شرط، اول آنکه راوی محضر امام معصوم را درک کرده باشد و دوم آنکه روایتِ متضمن وثاقت وی، ضعیف یا به نقل از خود راوی مورد نظر نباشد؛ تصریح یکی از بزرگان متقدم مانند
برقی،
ابنقولویه،
ابنبابویه،
مفید،
نجاشی و
طوسی زیرا سخن آنان به دلیل اعتبار گواهی و حجیت خبر ثقه پذیرفته است، به ویژه که توثیق آنان از روی حدس نبوده است؛ تصریح یکی از بزرگان متاخر به شرط اینکه توثیقکننده با راوی مورد نظر، معاصر یا نزدیک به روزگار او باشد، چه در غیر این صورت توثیق آنان مبتنی بر حدس و بنابراین نامعتبر است؛ ادعای
اجماع از سوی اقدمین (یعنی طبقه قبل از مشایخ
کتب اربعه رجال و حدیث، مانند اصحاب ائمه، مؤلفان اصول متقدم و صاحبان نخستین جوامع حدیثی و فقهی) که هرچند از نوع اجماع منقول باشد، پذیرفتنی است.
خویی
از میان توثیقات عام هم توثیقات
علی بن ابراهیم قمی و ابنقولویه و نجاشی را پذیرفته و در باب یازده موردِ دیگر مناقشه کرده است.
سبحانی از این مجموعه درباره شش مورد به عنوان توثیق خاص
و درباره ده مورد به عنوان توثیقات عام
بحث کرده است.
محسنی ضمن برشمردن ۴۴
قاعده/ اماره توثیق و تقسیم آنها به سه دسته ضعیف، صحیح کمفایده و صحیح پرفایده، از میان آنها تنها دو
قاعده را سودمند دانسته است: یکی نص امام معصوم بر وثاقت یا صداقت راوی و اثبات شدن آن با دلیل معتبر و، دیگری توثیق راوی از سوی خبرگانی مانند
کشّی، نجاشی، ابنبابویه و نظایر آنها که در میان همه آنها توثیق نجاشی و طوسی را مهمتر دانسته است
بخش دیگری از
قواعد رجالی مربوط به وقتی است که دو توثیق یا جرح یا بیشتر، با هم در تعارض باشند، در این موارد نیز رجالیان
قواعدی برای رفع تعارض به کار میبندند. شیخ
علی خاقانی (متوفی ۱۳۳۴) در فایده سوم رجال
و مامقانی (متوفی ۱۳۵۱) در
مقباس الهدایة به تفصیل این
قواعد را بیان کردهاند.
(۱) استرآبادی، محمدجعفر بن سیفالدین، الایجاز فی علمی الرجال و الدرایة، چاپ حمید احمدیجلفایی، در میراث حدیث شیعه، دفتر۱۵، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۵ش.
(۲) استرآبادی، محمدجعفر بن سیفالدین، لبّ اللباب فی علم الرجال، چاپ محمدحسین مولوی، در میراث حدیث شیعه، دفتر۲، ۱۳۷۸ش.
(۳) بارفروشی، محمدحسن، نتیجةالمقال فی علم الرجال، چاپ سنگی تهران، ۱۲۸۴.
(۴) بحرالعلوم، محمدمهدی بن مرتضی، رجال السید بحرالعلوم، المعروف بالفوائد الرجالیة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران ۱۳۶۳ش.
(۵) تفرشی، مصطفی بن حسین، نقدالرجال، قم ۱۴۱۸.
(۶) فاضل تونی، عبداللّه بن محمد، الوافیة فی اصول الفقه، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، قم ۱۴۱۵.
(۷) خزرجی، احمد بن عبداللّه، خلاصة تذهیب تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ عبدالفتاح ابوغده، حلب ۱۴۱۱.
(۸) ربانی، محمدحسن، دانش رجال الحدیث، مشهد ۱۳۸۲ش.
(۹) ساعدی، حسین، نشاة علم الرجال و تطوره، الفکر الاسلامی، ش ۲۶، شوال ـ ذیحجه ۱۴۲۱.
(۱۰) سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم ۱۴۲۱.
(۱۱) سیفی، علیاکبر، مقیاس الرواة فی کلیات علم الرجال، قم ۱۴۲۲.
(۱۲) شیخ بهائی، محمد بن حسین، مشرق الشمسین و اکسیرالسعادتین، چاپ مهدی رجایی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۱۳) فضلی، عبدالهادی، اصول علم الرجال، بیروت ۱۴۲۰.
(۱۴) کجوری شیرازی، مهدی، الفوائد الرجالیة، چاپ محمدکاظم رحمان ستایش، قم ۱۳۸۲ش.
(۱۵) کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
(۱۶) مامقانی، عبداللّه، الفوائد الرجالیة من تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ محمدرضا مامقاتی، قم ۱۴۳۱.
(۱۷) مکی عاملی، علیحسین، بحوث فی فقه الرجال، محاضرات علی فانی اصفهانی، برج البراجنه، لبنان ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۱۸) نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمة مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.
(۱۹) امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعه، دارالتعارف، ۱۴۲۱ ق.
(۲۰) ابراهیمی، ابوالقاسم، اجتهاد و تقلید، کرمان ۱۳۶۲.
(۲۱) صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
(۲۲) حلّی، ابنداوود، کتاب الرجال، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۸۳ش.
(۲۳) انصاری، مرتضی بن محمدامین، فرائدالاصول، قم ۱۴۱۹.
(۲۴) بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
(۲۵) بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤةالبحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم بیتا (.
(۲۶) بهبهانی، محمدباقر، الرسائل الاصولیة، قم ۱۴۱۶.
(۲۷) جزایری، نعمتاللّه بن عبداللّه، منبع الحیاة، در محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الشهاب الثاقب فی وجوب صلاةالجمعة العینی، چاپ رؤوف جمالالدین، قم ۱۴۰۱.
(۲۸) حرّ عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، قم ۱۴۱۶.
(۲۹) حرّ عاملی، محمد بن حسن، هدایة الامة الی احکام الائمة (علیهمالسّلام)، مشهد ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
(۳۰) خاقانی، علی بن حسین، رجال الخاقانی، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
(۳۱) خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، مؤسسه خویی.
(۳۲) رامهرمزی، حسن بن عبدالرحمان، المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۳۳) صرّامی، سیفاللّه، مبانی حجیت آرای رجالی، قم ۱۳۹۱ش.
(۳۴) طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۵) عقیلی، محمد بن عمرو، کتاب الضعفاء الکبیر، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۳۶) حلّی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷.
(۳۷) فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، کتاب الوافی، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان ۱۳۶۵ـ۱۳۷۴ش.
(۳۸) کرکی، حسین بن شهابالدین، کتاب هدایةالابرار الی طریق الائمةالاطهار (علیهالسّلام)، چاپ رؤوف جمالالدین، بغداد ۱۹۷۷.
(۳۹) کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، تلخیص محمد بن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
(۴۰) کنی، علی بن قربانعلی، توضیح المقال فی علم الرجال، چاپ محمدحسین مولوی، قم ۱۳۷۹ش.
(۴۱) مجلسی، محمدباقر، مرآةالعقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱، چاپهاشم رسولی محلاتی، تهران ۱۳۷۹ش.
(۴۲) احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۳ـ۱۴۰۵/ ۱۹۸۳ـ۱۹۸۵.
(۴۳) بهبهانی، محمدباقر، فوائد
الوحید البهبهانی، در علی بن حسین خاقانی، رجالال خاقانی، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۴۴) حرّ عاملی، محمدبن حسن، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ۱۳۸۵.
(۴۵) حلّی، حسن بن یوسف، ایضاح الاشتباه، چاپ محمد حسّون، قم ۱۴۱۵.
(۴۶) دلبری، علی، آشنایی با اصول علم رجال، مشهد ۱۳۹۱ش.
(۴۷) رحمان ستایش، محمدکاظم، آشنایی با کتب رجالی شیعه، تهران ۱۳۸۵ش.
(۴۸) سمیّن، احمد، دروس تمهیدیّة فی تاریخ علم الرجال عند الامامیة، دارالفقه الاسلامی المعاصر، ۱۴۳۳/ ۲۰۱۲.
(۴۹) صاحب معالم، حسن بن زین الدین، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ـ۱۳۶۵ش.
(۵۰) طوسی، محمد بن حسن، عدةالاصول، چاپ محمدمهدی نجف، قم ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۵۱) طوسی، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰.
(۵۲) طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، چاپ عباداللّه طهرانی و علی احمد ناصح، قم ۱۴۱۷.
(۵۳) کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چاپ بیروت.
(۵۴) محسنی، محمدآصف، بحوث فی علم الرجال، قم ۱۳۶۲ش.
(۵۵) محقق حلّی، جعفر بن حسن، معارج الاصول، چاپ محمدحسین رضوی، قم ۱۴۰۳.
(۵۶) عاملی، محمد بن حسن، استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار، قم ۱۴۱۹ـ.
(۵۷) نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، مرکز نشر اسلامی.
(۵۸) صدوق، محمد بن علی، الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
(۵۹) ابنشهرآشوب، محمد بن علی مناقب آل ابیطالب، نجف ۱۹۵۶.
(۶۰) ابنغضائری، احمد بن حسین الرجال لابنالغضائری، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، قم ۱۴۲۲.
(۶۱) سبحانی، جعفر، تحقیقی پیرامون رجال ابنغضائری، نور علم، دوره ۲، ش ۳، اردیبهشت ۱۳۶۵.
(۶۲) صاحب معالم، حسن بن زینالدین، التحریر الطاووسی، چاپ فاضل جواهری، قم ۱۴۱۱.
(۶۳) طلائیان، رسول، ماخذشناسی رجال شیعه، قم ۱۳۸۱ش.
(۶۴) طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵.
(۶۵) طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۷.
•
بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «علم رجال»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۰۹.