قصه قوم سبا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قصه قوم
سبا، سرگذشت قرآنی
قوم سبا را میگویند.
قوم سبا در
جنوب عربستان به سر میبردند. آنها در آبیاری و سدسازی مهارت زیادی داشتند و بنای
سد مارب ، بهترین نماینده هنری آنها است. مارب در کشور
یمن وجنوب
شبه جزیره عربستان،
پایتخت این قوم بوده است.
سد «مارب» یا «عرم» دیواری قطور و
کوه پیکر بود که در
شمال و
مشرق کشیده شده و دو طرف دیگر آن کوه بود. این
سد در عرض رود «اذنه» قرار داشت.
طول سد، حدود هشتصد قدم بود که تقریبا یک ثلث غربی آن هنوز پایدار است و دو ثلث دیگر را
سیل ویران کرده است. مردم
سبا درباره تقسیم
آب و املاک، قوانین و مقررات قابل توجهی داشتند.
خداوند برای
هدایت این قوم که غرق در نعمتهای الهی بودند پیامبرانی فرستاد؛ اما آنان فرستادگان خدا را
تکذیب کرده، بر انجام اعمال ناپسند خود اصرار ورزیدند تا این که خداوند سیل «عرم» را بر آن سد عظیم گماشت تا آن را ویران کند.
آب ، همه
دشت و باغها و خانهها را فراگرفت و همه را ویران کرد و پس از چندی آن وادی خرم را به صحرایی خشک و سوزان تبدیل کرد.
کلمه «
سبا » دو بار در
قرآن آمده است:
۱. در واقعه سیل بنیان کنی که
سد مارب را درهم شکست و
قوم سبا را در کشورهای اطراف پراکنده کرد؛
۲. در
داستان ملکه سبا که به
دربار سلیمان آمد و فرمان پذیرفت.
قرآن کریم به دو واقعه از سرزمین
سبا اشاره میکند:
۱. در آیات ۱۴ به بعد سوره
سبا آمده است: «برای قوم
سبا در مسکن هایشان پدیده شگرفی بود؛ از جمله دو
بوستان در جانب راست و چپ. به ایشان گفته شده بود از روزی
پروردگار بخورند و او را سپاس بگزارند؛ ولی رویگردان شدند و
کفر ورزیدند و مستوجب
قهر الهی شدند و جزایشان این بود که بر آنان سیل بنیان کن (سیل العرم) روانه شد و به جای آن دو بوستانشان، دو بوستان دارای میوههای ناگوار و
درخت گز و اندک مایهای از
درخت سدر جانشین شد.
۲. واقعه دیگر در آیه ۲۲
سوره نمل آمده است که اشاره دارد به
بلقیس ،
ملکه سبا که بر آنان فرمانروایی میکرد و از همه چیز برخوردار بود و تختی شگرف داشت. او و قومش به جای خداوند، به
خورشید سجده میکردند… تا این که سلیمان نامهای با این مضمون برای او فرستاد: «از من سرکشی مکنید و با من از در
تسلیم درآیید». بلقیس پس از دریافت
نامه و نظرخواهی از بزرگان قومش سرانجام به
نبوت و قدرت سلیمان
ایمان آورد.
فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «قصه قوم سبا».