قبیله بکر بن وائل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَکْرِ بْنِ وائل، قبیلهای بزرگ، پر شاخه و جنگاور از
عرب عدنانی که نسب آنان را به ربیعه، و از طریق آن به عدنان بن ادد بن
اسماعیل، فرزند
ابراهیم پیامبر (علیهالسّلام) میرسانند.
چون زبان
ابراهیم (علیهالسّلام) عبرانی یا سریانی بود، بکر بن وائل را در گروه قبایل منسوب به او،
عرب متعرب یا مستعرب هم گفتهاند.
از بکر بن وائل، بطنهای متعدد پدید آمد که از آن میان میتوان به بنی یَشْکُر بن بکر، بنی غُبَر بن غنم، بنی عجل، بنی حنیفه، بنی شیبان و بنی ذهل اشاره کرد.
بکر بن وائل و شاخههای آن در قلمرو پهناوری، از شام در شمال، تا قلب
عربستان و
بحرین و
عراق در جنوب، زندگی و حرکت میکردهاند.پیدا کردن تاریخ و جایگاه نخستینِ قبیله دشوار، اما دانسته است که ربیعه که بکر بن وائل از دل آن بیرون آمده، در همان قلمرو یاد شده پراکنده بودهاند. از اینرو، دیار بکر - که از یمامه تا بحرین و از پیرامون سواد عراق به سوی شمال در مسیر
دجله، تا نصیبین و حصن کیفا و آمِد و میافارقین گستره داشت - دیار ربیعه نیز خوانده میشد.
نام شهر
تکریت را نیز برگرفته از نام تکریت، خواهر بکر بن وائل دانستهاند.
رشد جمعیت و پیدایی شاخههای جدید در قبیله بکر بن وائل، همانند دیگر قبیلهها، نیز ویژگیهای اقلیمی به ویژه دشواری یکجانشینی در
حجاز، از جمله عاملهای مهم حرکت قبیله و بیشک از جنوب به شمال بوده است.
بخشی از ساکنان شهر حیره - نزدیک
کوفه - مرکز حکومت شاهان لخمی، دست نشانده شاهنشاهان ساسانی را، حتی بسیار پیشتر از حکومت لخمیها، به احتمال زیاد افراد بکر بن وائل تشکیل میدادند که از آنان با عنوان
عرب عدنانی بادیه و ربیعه یاد شده است.
آنان همچنین پیش از ظهور
اسلام در بحرین که زیر نفوذ
ایران قرار داشت، در کنار برخی دیگر قبیلهها سکنی داشتند.
پس از اسلام که
عرب بر سرزمینهای پهناوری در شرق ایران مستولی شد، گروههایی از بکر بن وائل را در آن ناحیهها از جمله
خراسان و
سیستان میتوان یافت.
جنگهای چندگانه و درازگاهِ بکر بن وائل با دو قبیله
تغلب و
تمیم ه م م، جنگ با ایرانیان و شرکت در جنگهای
عرب با ایران، همچنین نقش ایشان در بسیاری از پدیدههای مهم تاریخی پس از اسلام، نام قبیله را در گزارشهای تاریخی بلندآوازه گردانیده است.
در عصر
ساسانیان، در فاصله میان مرگ هرمز ساسانی تا بلوغ و شاه شدن پسرش شاپور که شاهنشاهی گرفتار ضعف و پریشانی شده بود، مرزهای ایران از هر سو مورد هجوم و غارت قرار میگرفت. به گزارش
طبری، چون شاپور برآمد و بر اوضاع تسلط یافت، نخست به جانب
عربان شتافت و در بحرین به کشتار آنان از جمله بکر بن وائل پرداخت و آنگاه به سوی سرزمینهای بکر بن وائل، همجوار با ایران تا نزدیک
شام، یعنی بخش بزرگی از دیار بکر یا دیار ربیعه حملهور شد و به کشتار و ویرانی ادامه داد.
وی سپس حرکت نظامی خود را با اقدامی سیاسی تکمیل کرد و برای آرام نگهداشتن
عرب و نظارت بر تحرکات آنها، برخی از آنان از جمله بخشی از بکر بن وائل را به درون ایران کوچاند و با این کار قدرت قبیله جنگجو را تقسیم و تضعیف کرد.
بکر بن وائل با دو قبیله بزرگ
عرب که بیشتر در جوار هم بودند، نیز ستیز داشت؛ از یک سو به جنگهایی با قبیله خویشاوند خود بنی تغلب دست زد که ۴۰ سال به درازا کشید و آغاز آن جنگ بسوس بود.
گرچه سرانجام به دنبال ماجراهای بسیار، دو قبیله به دست مُنذر بن ماء السماء، از شاهان لخمی حیره به اجبار
صلح کردند، ولی چندان میلی هم به نگهداری آن نشان نمیدادند.
درست در همین دوران دولت ساسانیان گرفتار پریشانیهای ناشی از ظهور مزدک شده بود و قباد ساسانی توانایی نظارت بر کار
عرب و حمایت از شاهان لخمی را نداشت.
قبیله بکر بن وائل - که از هر فرصتی برای مشکل آفرینی در برابر شاهان حیره استفاده میکردند - در این زمان نیز سر برآوردند و با منذر بن امریءالقیس که به احتمال زیاد همان منذر بن ماءالسماء (مق ۵۵۴م) است، جنگیدند. از دو روایت موجود، براساس روایت دوم، چون انوشیروان رخنههای سیاسی اجتماعی دوره پدرش قباد را ترمیم کرد و خواست که منذر را دوباره به قدرت رسانَد، بکریها، به ویژه شاخه بنی شیبان عامل اصلی جنگها، سخت ترسیدند و پیرامون حارث بن عمرو بن حجر، معروف به
آکل المرار گرد آمدند و برای زمانی او را جایگزین شاهان حیره ساختند.
سرانجام،
انوشیروان با فرستادن گروهی سوار منذر را یاری داد و دولت لخمیان دوباره قدرت یافت و در حیره مستقر گردید. آکل المرار نیز همانند
عربان حامی خود رهسپار بیابان شد و به زندگی قبیلهای در حال حرکت خود ادامه داد.
از رویدادهای مهم دیگر میان بکر و تغلب، در جنگی که به یوم اُواره مشهور شد، منذر بن نعمان یکی دیگر از شاهان لخمی، در برابر بکر بن وائل به میدان آمد، بسیاری از آنان را کشت و زنهایشان را سوزاند.
از سوی دیگر بکر بن وائل با قبیله تمیم در جنگ و دشمنی قرار داشت. یوم الدفینه جنگی بزرگ است که میان
بنی سُلَیم و بکر و تمیم درگرفت.
و آخرین رویداد میان بکر و تمیم در دوران
جاهلیت،
یوم عُظالی نام گرفت.
در جنگهای میان قبایل
عرب موسوم به
ایام
العرب، رخدادهای میان بکر و تغلب و تمیم جای قابل توجهی به خود اختصاص دادهاند.
مهمترین پیکار بکر بن وائل، همزمان با آغاز ظهور اسلام، پیروزی غیرمنتظره آنان بر گروهی از سپاهیان ایرانی است که به واقعه یا یوم ذیقار مشهور است.
پیش از آن، درگیریهای بکر بن وائل همواره با شاهان لخمیِ دست نشانده ایران بود و به ندرت به طور مستقیم با ایرانیان درگیر میشدند، در حالیکه برانداختن سلسله لخمیها در ۶۰۵م به دست
خسروپرویز شاهنشاه ایران، موجب شد تا بکریها از همان وقت برضد ایران قیام کردند.
این رویداد - که زمان آن را از ولادت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا روز
بدر به اختلاف یاد کردهاند - از این جهت برای
عرب اهمیتی خاص یافت که اقتدار ایران به دیده آنان شکسته شد و
عرب را آن مایه دلیری داد که بعدها ایران را به طور مستقیم آماج یورشهای خود قرار دهند. این پیروزی که همچنین پاسخی به سختگیریهای شاپور ذوالاکتاف نیز تلقی شده است، موجی از فخریهسرایی در میان
عرب بدوی، به ویژه شاعران بکری نظیر اعشی بکر و عدیل بن فرخ عجلی پدید آورد.
چه بسا خبر از جنگ دیگری پیش از این میان بکر و ایرانیان که آن هم به شکست ایرانیان انجامیده است، از قبیل همین فخریهها و افسانهها بوده باشد.
حمله پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از
مدینه به
مکه که رویدادی بزرگ و اصلی در تاریخ پیشرفتهای اسلامی به شمار میرود، برخی از محققان به نحوی با قبیله بکر بن وائل ارتباط دادهاند. در جریان
صلح حدیبیه که پیمان عدم تعرض
مسلمانان و
کفار مکه به شمار میرفت، بکریها در طرف مکیان، و
خزاعه در سوی مسلمانان قرار گرفتند. بکریه پیمان را شکستند و به اهل قبیله خزاعه حمله کردند و قریشیها نیز پنهانی به آنان کمک کردند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شکایت اهل خزاعه را از این پیمانشکنی بهانه حمله به کفار قرار داد و مکه را در
شعبان ۸ق/۶۲۹م تصرف نمود.
بکر بن وائل ساکن بحرین نمایندگانی نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستادند و اسلام آوردند. در ۱۱ق/۶۳۲م پس از وفات
منذر بن ساوی امیر مسلمان بحرین، بیشتر قبیلههای
ربیعه به مرتدان پیوستند و در برابر
ابوبکر خلیفه نخستین ایستادند. ولی سرانجام از سپاه ابوبکر شکست خوردند و تا دارین (بحرین) در
خلیج فارس عقب نشستند.
در رابطه با ایران و اسلام در زمان خلیفه نخستین، بکر بن وائل در بیشتر رویدادها نقشی دوگانه داشت. از یک سو، آنان تا مدتها همچنان به مخالفت خود با اسلام ادامه دادند. در ۱۲ق/۶۳۳م که برخوردهایی میان مسلمانان و ایرانیان رخ داد، گروهی از بکر بن وائل که به طور عمده از
مسیحیان بکری بودند، در زمره سپاه ایران میجنگیدند که از آن میان میتوان به نبرد اُلَّیس اشاره کرد که ایرانیان و بکریان شکست خوردند.
حال آنکه در همان زمان مثنّی بن حارثه از رئیسان بکر بن وائل،
خالد بن ولید سردار
عرب را به جنگ با ایرانیان تحریک میکرد و برای این کار حتی به مدینه رفت تا فرمان خلیفه را نیز به دست آورد.
به هر صورت دو انگیزة قوی که برخی اوقات در برابر هم قرار میگرفتند، در تحرکات و موضعگیریهای بکر بن وائل در رویدادهای دو دهه نخست اسلامی وجود داشت: مخالفت با نفوذ و سروری ایرانیان نسبت به
عربان بیابانی و پافشاری مسیحیان قبیله بر دین پدرانشان.
اندکی پس از گشوده شدن سرزمینهای شرق ایران در ۳۱ق/۶۵۲م، نشان بکر بن وائل را در جنوب و غرب خراسان، ناحیه قهستان میتوان یافت که با ابن عامر، امیر سپاه
عرب خراسان سر به مخالفت برداشتند، ولی بهعقب رانده شدند.
وضع قبیله بزرگ با شاخهها و تیرههای آن پس از قتل
عثمان و روزگار خلافت
امام علی (علیهالسّلام) و وقایع
صفین و
جمل، با توجه به پراکندگی قبیله در جاهای مختلف و در زمانهای گوناگون، اندکی مغشوش به نظر میآید. در واقع، در هر رویدادی بکریان را در هر دو سو و گاه نیز در حال تغییر موضع میتوان یافت.
در ۳۶ق/۶۵۶م، در فتنه
طلحه و
زبیر، بکر بن وائل و عبدالقیس
بصره ظاهراً فقط در فکر استفاده خود از موقعیت بودند و چون فرصتی یافتند، بر
بیتالمال زدند، ولی به وسیله مردم رانده شدند.
با آنکه گروهی از بکریان متمایل به علی (علیهالسّلام) بودند و خدمت او را میخواستند.
گروهی دیگر به خدمت
عایشه پیوستند و او آنان را میستود.
در ۳۸ یا ۳۹ق/۶۵۹م، بکریان بصره برای پیوستن به فرستاده
معاویه،
زیاد بن ابیه برضد علی (علیهالسّلام) متفق نبودند. ولی یک روایت حاکی از آن است که نخستین کسی که در جنگ صفین ندای
حکمیت سر داد، مردی از بنی یشکر بن بکر بن وائل از سپاه علی (علیهالسّلام) بود.
پس از آنکه هسته نخستین معترضان به حکمیت - خوارج بعدی - تشکیل شد، کسانی از بکر بن وائل به آن پیوستند.
بعد که کار
خوارج سخت بالا گرفت،
ضحاک بن قیس، یکی از پیشوایان بلند پایه یکی از شاخههای ذهل بن شیبان نیز به آنان پیوست و چنانکه گفته شده است با سپاهی ۲۰ هزار نفری، کوفه و برخی ناحیههای عراق را گرفت و خود را خلیفه خواند.
از آن پس تا اواخر سده نخست هجری، نشان بکر بن وائل را در خراسان و سیستان میتوان یافت که در اینجا، به ویژه به دنبال دشمنی قدیم با بنی تمیم، همواره ماده دشمنی و اختلاف در میانشان برپا بود.
در عرصه این رقابتها گاهی بکریان به امارت شهرهایی چون مرو رود و هرات دست یافتند و گاه در برابر بنی تمیم ضعیف مینمودند.
در دوره قیام
ابومسلم، بیشتر سپاه شیبان حروری را افراد قبیله بکر بن وائل تشکیل میدادند که به دفعات از جلو ابومسلم گریختند.
رقابت شدید میان این قبیلهها را یکی از دلایل سقوط
بنی امیه دانستهاند و ابومسلم نیز با آگاهی بر این نکته، نقشههای خود را در خراسان پیش برد.
قبیله بکر بن وائل در میان قبایل
عرب بیش از هر چیز به جنگجویی شهرت داشتند و با اینکه درباره آنان سخن بسیار گفته شده است، کمتر مورد هجو قرار گرفته، و برخی، شیبان را در میان بکریان ستوده، و او را از سروران
عرب شمردهاند.
در میان بکریان نیز همانند بنی تغلب مسیحیانی بودند، اما بیشتر بکریان در دوره جاهلیت بُت میپرستیدند و برخی از بتهایشان با بنی تغلب مشترک بود.
(۱) عبدالحمید ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۸۵ق/۹۶۵م.
(۲) علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۳) محمد ابن حبیب، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۳۶۱ق/۹۴۲م.
(۴) علی ابن حزم، جمهرة انساب
العرب، بیروت، ۴۰۳ق/۹۸۳م.
(۵) حسن ابن رشیق، العمدة، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، ۹۷۲م.
(۶) احمد ابن عبدربه، العقد الفرید، به کوشش احمدامین و دیگران، بیروت، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
(۷) احمد ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
(۸) ابوالفدا،
تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۸۴۰م.
(۹) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
(۱۰) تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۳۱۴ش.
(۱۱) حسن تقیزاده، از پرویز تا چنگیز، تهران، ۳۴۹ش.
(۱۲) حسن تقیزاده، تاریخ عربستان و
قوم عرب، قسمت تا خطابههای ۳۲۹-۳۳۰ش، دانشگاه تهران.
(۱۳) محمد احمد جاد المولی و دیگران،
ایام العرب فی الجاهلیة، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
(۱۴) حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبة الحیاة.
(۱۵) محمد خضری، اتمام الوفاء، قاهره، مکتبة التجاریة الکبری.
(۱۶) عباس زریاب، بزمآورد، تهران، ۳۶۸ش.
(۱۷) عبدالکریم سمعانی، الانساب، حیدرآباد دکن، ۳۸۳ق/۹۶۳م.
(۱۸) محمدامین سویدی، سبائک الذهب، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
(۱۹) سیف بن عمر تمیمی، الفتنة و وقعة الجمل، به کوشش احمد راتب عرموش، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
(۲۰) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری.
(۲۱) جواد علی، المفصل فی تاریخ
العرب قبل الاسلام، بیروت، ۹۶۹م.
(۲۲) قاموس.
(۲۳) سمیر عبدالرزاق قطب، انساب
العرب، بیروت، ۳۸۸ق/۹۶۸م.
(۲۴) احمد قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره، ۳۸۳ق/۹۶۳م.
(۲۵) هشام کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، ۹۳۹م.
(۲۶) علی مسعودی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۳۸۵ق/۹۶۵م.
(۲۷) احمد میدانی، مجمع الامثال، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، ۳۷۴ق/۹۵۵م.
(۲۸) تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و
عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران، ۳۵۸ش.
(۲۹) احمد نویری، نهایةالارب، به کوشش محمد رفعت فتحالله، قاهره، ۹۷۵م.
(۳۰) یولیوس ولهاوزن، الدولة
العربیة و سقوطها، ترجمه یوسف عش، دمشق، ۳۷۶ق/۹۵۶م.
(۳۱) حسن همْدانی، صفة جزیرة
العرب، به کوشش محمد اکوع، بیروت، ۴۰۳ق/۹۸۳م.
(۳۲) یاقوت حموی، معجم البلدان.
(۳۳) یاقوت حموی، المشترک، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
(۳۴) Caussin de Perceval، AP، Essai sur l'histoire des Arabes، Graz، ۱۹۶۷.
(۳۵) Glubb، J B، A Short History of the Arab Peoples، London، ۱۹۸۰.
(۳۶) Jacob، G، Altarabisches Beduinenleben، Hildesheim، ۱۹۶۷.
(۳۷) Lecker، M، The Ban = Sulaym، Jerusalem، ۱۹۸۹؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «قبیله بکر بن وائل»، شماره۴۹۸۳.