• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قال (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





قال: (وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنّی جاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَليفَةً)
از مادّه «قول» گرفته شده و قول به چندین معنی استعمال شده است:
• سخن معمولی و متداول
• سخن خدا، یا با خلق و ایجاد صوت و یا به‌ وسیله فهماندن مطلب و الهام و وحی
• سخنی که در دل می‌گذرد (قول نفسی و باطنی)
• اجابت تکوینی
علم خدا و وعده عذاب


به مواردی از کاربرد قال در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - قال (آیه ۳۰ سوره بقره)

(وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنّی جاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَليفَةً قالُواْ أَتَجْعَلُ فيها مَن يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماء وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ)
((به ياد آور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: «من بر روى زمين، جانشينى (نماينده‌اى‌) قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: « (پروردگارا! آيا كسى را در آن قرار مى‌دهى‌كه فساد و خونريزى كند؟! حال آنكه ما تسبیح و حمد تو را بجا مى‌آوريم و تو را تقدیس مى‌كنيم (و براى جانشينى شايسته‌تريم).» فرمود: «من حقايقى را مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد.»)

۱.۲ - قال (آیه ۵ سوره نساء)

(وَ لا تُؤْتُواْ السُّفَهاء أَمْوالَكُمُ الَّتی جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قيامًا وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا)
(اموالتان را كه خداوند وسيله قوام زندگى شما قرار داده به دست سفيهان نسپاريد؛ و از منافع آن به آنها روزى دهيد؛ و لباس بر آنان بپوشانيد و با آنها سخن شايسته بگوييد.)
[۸] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷.

(قال به معنای) سخن معمولی و متداول، یعنی سخنی که از زبان بیرون می‌آید. (وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً.) «و به گفتار خوش آنها را خرسند کنید.»

۱.۲.۱ - قال در المیزان و مجمع البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
جمله: (وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً) جمله‌اى است اخلاقى، كه با رعايت آن امر ولایت اصلاح مى‌شود براى اينكه افراد سفیه هر چند كه محجور و ممنوع از تصرف در اموال خويشند، ليكن حيوان زبان بسته هم نيستند كه سخن خوب را از بد تشخيص ندهند، بلكه انسانند و بايد با آنان معامله انسان بشود و اوليايشان با ايشان همانطور سخن بگويند كه با افراد معمولى انسان سخن مى‌گويند نه بطور ناشايست، و همچنين معاشرتشان با آنان معاشرت با يك انسان باشد.
از اينجا روشن مى‌شود كه ممكن است جمله مورد بحث را به معناى لغويش يعنى سخن گفتن به تنهايى نگيريم، بلكه به معناى كنائيش يعنى مطلق معاشرت گرفته و بگوئيم: معنايش اين است كه اولياى افراد سفيه، بايد با آنان از هر جهت معامله يك انسان را بكنند، چه در سخن گفتن و چه در نشست و برخاست كردن، هم چنان كه در جمله: (وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً) گفتيم قول به معناى مطلق معاشرت است.

۱.۳ - در معنای سخن خدا

۲-سخن خدا، یا با خلق و ایجاد صوت، مانند صدایی که از درخت به موسی (علیه‌السّلام) رسیدن و یا به‌ وسیله فهماندن مطلب و الهام و وحی، مانند آیه مورد بحث که در پانوشت مذکور است.

۱.۴ - قال (آیه ۸ سوره مجادله)

(أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُوكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَ يَقُولُونَ فی أَنفُسِهِمْ لَوْلا يُعَذِّبُنا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِيرُ)
(آيا نديدى كسانى را كه از نجوا (سخنان در گوشى‌) نهى شدند، سپس به كارى كه از آن نهى شده بودند باز مى‌گردند و براى انجام گناه و تعدّى و نافرمانىِ پيامبر به نجوا مى‌پردازند و هنگامى كه نزد تو مى‌آيند تو را تحیّتی مى‌گويند كه خدا به تو نگفته است تحيتى توهين‌آميز)، و در دل خود مى‌گويند: «چرا خداوند ما را به خاطر گفته‌هايمان عذاب نمى‌كند؟!» جهنم براى آنان كافى است، وارد آن مى‌شوند، و چه بد فرجامى است!)
(به معنای) سخنی که در دل می‌گذرد (قول نفسی و باطنی)، مانند (وَ یَقُولُونَ فی اَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنا اللّٰهُ...) «و در دل می‌گویند خدا چرا ما را عذاب نمی‌کند...»

۱.۲.۱ - قال در المیزان و مجمع البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
(وَ يَقُولُونَ فی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنا اللَّهُ بِما نَقُولُ) اين جمله عطف است بر جمله حیوک ، و ممكن است حال باشد. و از ظاهر آن برمى‌آيد كه اين گفتار، گفتار زبانى ايشان نبوده، بلكه حديث نفس بوده كه در دل با خود مى‌گفتند، و اين جمله تحريك است به صورت طعنه (مثل اينكه به كسى كه تهديدت مى‌كند مى‌گويى همين حالا بزن چرا نمى‌زنى؟). پس اين سخن از منافقین انكار رسالت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر اساس كنايه است، و معنايش اين است كه: اينان به تو تحيتى مى‌دهند كه خدا چنان تحيتى به تو نفرستاده، و در دل با خود مى‌گويند كه: تو پيامبر خدا نيستى اگر بودى ايشان را به خاطر آن تحيت عذاب مى‌كردى. بعضى از مفسرین‌ گفته‌اند: مراد از جمله‌ (وَ يَقُولُونَ فی أَنْفُسِهِمْ) اين نيست كه در دل با خود مى‌گفتند، بلكه اين است كه در بين خود و براى يكديگر مى‌گفتند، و اين معنا كمى از سیاق آيه به دور است.
{{تورفتگی:a:(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان: )}

۱.۵ - قال (آیه ۱۱ سوره فصلت)

(ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّماء وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِيا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ)
(سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه به صورت دود بود؛ به آن و به زمين دستور داد: «به وجود آييد و شكل گيريد خواه از روى اطاعت و خواه اكراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت آمديم.»)

۱.۲.۱ - قال در المیزان و مجمع البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
(فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً) حرف فاء كه بر سر اين جمله آمده، آن را فرع ماقبل كرده- كه همان توجه خدا به سوى آسمان باشد- و چون بدون شك مورد و مقام آيه مورد تكوين است، در نتيجه اينكه به آسمان و زمين فرمان مى‌دهد كه‌ (ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً)- چه بخواهيد و چه نخواهيد بايد بياييد ، كلمه و فرمان تكوينى است، نه اينكه خداوند چنين سخنى گفته باشد، بلكه همان امر تكوينى است كه در هنگام ايجاد موجودى صادر مى‌كند و آيه‌ (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) از آن خبر مى‌دهد.

۱.۵.۲ - قال در تفسیر نمونه

۴-اجابت تکوینی (کنایه از عمل). .. (قالَتا اَتَیْنا طائِعینَ...) «آنها (زمین و آسمان) عرضه داشتند ما با کمال شوق و میل به‌ سوی تو می‌شتابیم» (با رضامندی اطاعت می‌کنیم).

۱.۶ - قال (آیه ۷ سوره یس)

(لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ)
(فرمان الهی درباره بيشتر آنها به کیفر اعمالشان تحقق يافته، به همين جهت ایمان نمى‌آورند.)

۱.۲.۱ - قال در المیزان و مجمع البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
لامى كه بر سر جمله است لام قسم است، و معنايش اين مى‌شود كه: سوگند مى‌خورم كه قول عذاب بر بيشترشان حتمى شد، و منظور از ثابت شدن قول بر اكثريت اين است كه: مصداقى شده باشند كه قول بر آنان صادق باشد. و مراد از قولى كه بر آنان ثابت شده، كلمه عذاب است كه خداى سبحان در بدو خلقت در خطاب با ابلیس آن را گفت، و فرمود: (فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ)

۱.۵.۲ - قال در تفسیر نمونه

۵-علم خدا و وعده عذاب: (لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلیٰ اَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لاٰ یُؤْمِنُونَ.) «البته وعدۀ عذاب ما بر اکثر آنان چون ایمان نمی‌آورند حتمی و لازم گردید»
ظاهرا مراد از «قول» در این گونه آیات وعده عذاب است، خدای تعالی خبر از بدی عاقبت کفار می‌دهد و این وعده عذاب، محقق و ثابت می‌شود.

۱. بقره/سوره۲، آیه۳۰.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۸۸.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۴۵۷.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۱۳.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۳۰.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶.    
۷. نساء/سوره۴، آیه۵.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷.
۹. نساء/سوره۴، آیه۵.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۲۷۴.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۷۲.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۵.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۴.    
۱۵. قصص/سوره۲۸، آیه۳۰.    
۱۶. مجادله/سوره۵۸، آیه۸.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۳.    
۱۸. مجادله/سوره۵۸، آیه۸.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۲۵.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۸۷.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۷۷.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۷۶.    
۲۳. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ۴۷۷.    
۲۵. یس/سوره۳۶، آیه۸۲.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۵۴.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۶۵.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۲-۲۳.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۸.    
۳۰. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۲۴۶.    
۳۲. یس/سوره۳۶، آیه۷.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۰.    
۳۴. ص/سوره۳۸، آیه۸۵.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۹۱-۹۲.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۶۳-۶۴.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۶۹.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۰.    
۳۹. یس/سوره۳۶، آیه۷.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۳۷.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «قال»، ج۳، ص۷۷۸-۷۷۹.    






جعبه ابزار