قاعده غُرور (مقالهدوم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قاعدۀ غُرور از
قواعد فقهی به معنای اینکه هرگاه اقدام کسی باعث فریب خوردن دیگری گردد و به موجب آن وی
خسارت و
زیان ببیند، اقدام کننده ضامن است و فریب خورده میتواند به او رجوع کند و خسارت و زیان وارد شده را از او بگیرد.
به فریب دهنده «غارّ» و به فریب خورده «
مغرور» گویند.
قاعدۀ غرور که از آن به
قاعدۀ تغریر نیز یاد شده است، صورت کامل آن
انَّ المَغرورَ یَرجِعُ الیٰ مَن غَرَّهُ میباشد و از قواعد معروف و مشهور فقهی است.
از عنوان یاد شده در باب
تجارت و نیز کتب دربردارندۀ قواعد فقهی سخن گفتهاند.
قاعدۀ
غرور هرچند در اکثر کلمات فقها به عنوان قاعدۀ فقهی مطرح نشده است، لیکن در موارد متعدد به مفاد آن استناد شده است. بر حسب ظاهر نخستین فقیهی که به مفاد آن استناد کرده
شیخ طوسی (م
۴۶۰ ه. ق) در کتاب
المبسوط فی فقه الامامیه در ابواب مختلف، همچون
غصب،
شفعه،
مضاربه و
نکاح است.
پس از شیخ طوسی،
ابن ادریس حلّی (م
۵۹۸ ه. ق) در کتاب
السرائر،
محقق حلّی (م
۶۷۶ ه. ق) در
شرائع الاسلام و
علامه حلّی (م
۷۲۶ ه. ق) در دو کتاب
قواعد الاحکام و
تذکرة الفقهاء، و دیگران در ابواب مختلف به قاعدۀ
غرور یا مضمون آن استناد کردهاند.
برخی فقهای پیشین و نیز معاصران از این قاعده در کتب قواعد فقهی بحث کردهاند.
غرور همچون
اتلاف و
تسبیب از اسباب ضمان است.
غرور در
لغت به نیرنگ و
خدعه تعریف شده است.
این واژه و واژههای «تدلیس» و «خدعه» معنایی نزدیک به هم دارند.
شرط تحقق عنوان
غرور، جهل
مغرور به واقع است، لیکن آیا افزون بر آن، علم غارّ به واقع هم شرط است یا جاهل بودن
مغرور به واقع در تحقق عنوان
غرور کفایت میکند، خواه غارّ عالم به واقع باشد یا جاهل؟ بدون شک، در صورت علم غارّ و جهل
مغرور،
غرور تحقق مییابد، چنانکه در صورت علم
مغرور و جهل غارّ به واقع و یا آگاهی هر دو از واقع،
غرور تحقق نمییابد، اما در تحقق
غرور با جهل هر دو، اختلاف است.
برخی گفتهاند: در صدق عناوین افعال، عمد و قصد شرط نیست، از اینرو، بر کسی که از روی غفلت میایستد یا مینشیند، عنوان ایستاده یا نشسته صادق است، هرچند قصدی وجود نداشته باشد.
بعضی گفتهاند: هرچند عنوان
غرور با جهل غارّ صادق نیست، اما قاعده به لحاظ ملاک، شامل این فرض نیز میشود،
لیکن برخی عنوان
غرور را در فرض یاد شده صادق ندانسته و این صورت را از شمول قاعده خارج دانستهاند.
مقصود از کلمۀ رجوع در عبارت (یَرجِعُ الیٰ مَن غَرَّهُ) آن است که فریب دهنده ضامن است و فریب خورده برای جبران خسارت و زیان وارده به او رجوع میکند و چنانچه
مغرور به سبب
غرور، به دیگری خسارت وارد کند، میتواند پس از پرداخت خسارت به او، به غارّ رجوع کند و خسارت پرداختی را از او بگیرد.
تفاوت قاعدۀ
غرور با قاعدۀ
غرر این است که در مفهوم
غرور، خدعه و نیرنگ نهفته است و فریب خوردن از عناصر آن میباشد، در حالیکه مفهوم
غرر با جهالت و خطر آمیخته است و
معاملۀ غرری هر
معاملهای را که در معرض خطر باشد دربر میگیرد، هرچند خدعه و نیرنگی در آن وجود نداشته باشد.
قاعدۀ
غرور و قاعدۀ تسبیب، هرچند در مواردی قابل جمعاند، اما دو قاعدۀ مستقلاند. قاعدۀ تسبیب جایی است که بین سبب و مباشر، اراده و اختیاری فاصله نیندازد و با وجود ارادهای فعال بین سبب و مباشر، مورد از موارد تسبیب نخواهد بود، زیرا فعل به سبب نسبت داده نمیشود، بلکه از موارد قاعدۀ
غرور است. کسی که با عملش دیگری را فریب میدهد، با اراده و اختیار اقدام به این کار میکند. در چنین موردی قاعدۀ تسبیب دخالت ندارد، بلکه مورد از موارد قاعدۀ
غرور است.
نتیجه آنکه میان قاعدۀ
غرور و قاعدۀ تسبیب
عموم و خصوص من وجه است. مورد اجتماع هر دو قاعده، مانند آنکه پزشک به اشتباه دارویی را برای بیمار تجویز کند و بیمار با استفاده از آن زیان ببیند. در این مثال هم قاعدۀ تسبیب جاری است، زیرا سبب خسارت و زیان بیمار تجویز پزشک است و هم قاعدۀ
غرور، چه آنکه بیمار با اعتماد به پزشک و پذیرش گفته و نسخۀ او فریب خورده است.
البته اجتماع هر دو قاعده در این صورت، بنابراین دیدگاه است که در تحقق عنوان
غرور، علم غارّ به واقع لازم نیست و جهل
مغرور کفایت میکند، اما بنابر دیدگاهی که علم غارّ به واقع را در تحقق
غرور لازم میداند، مورد یاد شده تنها از موارد شمول قاعدۀ تسبیب خواهد بود.
برخی، نسبت میان دو قاعده را عموم و خصوص مطلق دانستهاند، بدینمعنا که در تمامی موارد
غرور، تسبیب صادق است، لیکن در بعضی موارد تسبیب،
غرور صادق نیست.
چنانچه کسی، دیگری را بفریبد و فریب خورده به سبب آن، مال شخص سومی را تلف کند، مانند آنکه میزبان طعامی را که مال دیگری است نزد
مهمان خویش بگذارد و او به عنوان اینکه مال میزبان است آن را بخورد، آیا ضمان به طور مستقیم متوجه فریب دهنده است و بر عهدۀ فریب خورده چیزی نیست یا آنکه خسارت دیده (مالک طعام) میتواند به هر کدام از غارّ و
مغرور رجوع کند؟ ظاهر کلمات فقها جواز رجوع مالک به هر یک از غارّ و
مغرور و دریافت خسارت از او است، لیکن در صورت رجوع به
مغرور، وی میتواند به غارّ رجوع کند و خسارت پرداختی را از او بگیرد، بر خلاف صورت رجوع مالک به غارّ که وی حق رجوع به
مغرور را ندارد. بنابراین، مسئولیت و ضمان در نهایت بر ذمّۀ غارّ استقرار مییابد.
آیا
مغرور میتواند غرامتی را که در ازای استفاده از مال شخص سوم به او میپردازد - مانند استفاده از میوۀ درخت یا پشم گوسفند و یا سکونت در خانه - از غارّ پس بگیرد یا نه؟ مسئله اختلافی است.
همانگونه که اشتراک دو یا چند نفر در دیگر اسباب ضمان، همچون ید تحققپذیر است، مانند شرکت دو نفر با هم در غصب مالی، اشتراک در
غرور هم تحققپذیر میباشد، مانند آنکه دو نفر بر مالی گواهی دهند که این مال، مال فلانی است و او مال را بگیرد و تلف کند، سپس معلوم شود که مال دیگری بوده است. در این صورت، گواهی هر یک، جزء سبب در تحقق
غرور است و
غرور با گواهی مجموع دو نفر محقق گشته است. در نتیجه ضمان و مسئولیت متوجه هر دو نفر میباشد.
آیا قاعدۀ
غرور، عام و فراگیر است و در همۀ ابواب مرتبط با قاعده جریان دارد یا محدود به مواردی است که دلیل خاص وارد شده است؟ ظاهر کلمات فقها که در ابواب مختلف به قاعدۀ
غرور و یا مفاد آن استناد کردهاند، قول نخست است،
اما برخی قول دوم را برگزیدهاند.
نمونههایی از موارد تطبیق قاعده در
فقه عبارت است از:
۱) چنانچه کسی از
فضول کالایی بخرد، بدون آنکه فضولی بودن آن را اعلام کند و خریدار گمان برد که مال خود فضول است، سپس صاحب مال پیدا شود و ضمن گرفتن اصل مال، مطالبۀ خسارت نیز بکند، مثلا بابت اینکه مال چند ماه دست او بوده است مطالبۀ
اجرة المثل کند و خریدار نیز آن را بپردازد.
در این صورت، به استناد قاعدۀ
غرور، مشتری میتواند به فضول مراجعه کرده و هم ثمنی را که بابت کالا به فضول پرداخته و هم خسارت پرداختی به مالک را از او بگیرد.
۲. اگر مردی زنی را - با پنهان داشتن عیب او و یا سکوت از عیب هنگام
ازدواج با علم به آن - به عقد دیگری درآورد بر اساس قاعدۀ
غرور،
زوج میتواند برای مطالبۀ مازاد
مهر - که به تصور سلامت زوجه - پرداخت کرده است، به
زوجه یا ولیّ او و یا واسطۀ ازدواج مراجعه کند.
۳. چنانچه شاهدی علیه فردی گواهی دهد و دادگاه علیه متهم حکم صادر کند و پس از آن، شاهد گواهی خود را تکذیب نماید، خسارت وارد شده به محکومٌ علیه باید توسط شاهد جبران شود. اگر محکومٌ به، عین، و عین موجود باشد، حاکم آن را گرفته و به محکومٌ علیه برمیگرداند، اما اگر عین تلف شده باشد، صاحب مال به
مغرور مراجعه کرده، قیمت آن را میگیرد و
مغرور به استناد قاعدۀ
غرور به شاهد مراجعه و مطالبۀ خسارت میکند.
بر اعتبار و حجّیت قاعدۀ
غرور به روایات متعددی که در موارد خاص وارد شده و
بنای عقلا به ضمیمۀ عدم منع
شارع از این بنا - که دلیل بر رضایت شارع نسبت به آن است - و نیز
اجماع، استناد شده است.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهمالسلام)، ج۶، ص۲۹۵.