قارون (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قارون از
واژگان قرآن کریم که مردی از
یهود و از قوم
موسی (علیهالسّلام) است.
قارون در بد کاری در ردیف
فرعون و
هامان بود، و راه
تعدّی و
تکبّر پیش گرفت.
ثروت کلان داشت و آن را به رخ مردم میکشید و
قدرت و ثروت خویش را مایه
افساد قرار داده بود و از آن سوء استفاده میکرد. چنین مردی لایق آن بود که از بین برود و ضعف و زبونی خود را در مقابل
قدرت خدا بالعیان ببیند، لذا در یک تکان و
زلزله،
زمین دهان گشود او و خانهاش را فرو برد، هم خود و هم خانهاش در
چاه ویل ناپدید شدند.
قارون:
مردی از
یهود و از قوم
موسی (علیهالسّلام) است.
(اِنَ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ) (قارون از
قوم موسی بود، امّا بر آنان ستَم كرد)
به نقل طبرسی او پسر خاله موسی (علیهالسّلام) بود. چنانکه از
امام صادق (علیهالسّلام) و
عطا و
ابن عباس نقل کرده است.
در بد کاری در ردیف
فرعون و
هامان بود. موسی (علیهالسّلام) را ساحر خوانده:
(وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا مُوسی... اِلی فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ) (ما موسى را با
معجزات خود و دليل روشنى فرستاديم، به سوى فرعون و هامان و
قارون؛ ولى آنها گفتند: «او ساحرى بسيار دروغگو است).
چنین به نظر میآید که قارون با آنکه از بنی اسرائیل بود در نزد
فرعون مقام عالی داشته است. در مجمع فرموده
هامان وزیر فرعون و قارون خزانهدار وی بود،
آیه (وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا) (و «قارون» و «فرعون» و «هامان» را نيز هلاك كرديم؛ موسى با دلايل روشن به سراغشان آمد، امّا آنان در زمين
تکبر ورزيدند)
نیز مؤیّد آن است و نیز در
مجمع نقل کرده: به قولی عامل و کارگزار فرعون بر بنی اسرائیل بود.
قرآن مجید جریان مفصّل او را در
سوره قصص آیه ۷۶ تا
آیه ۸۲ نقل کرده است چند جمله در جریان او حائز اهمیّت است:
۱- او از بنی اسرائیل بود ولی راه
تعدّی و تکبّر پیش گرفت:
(کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ) (از قوم موسى بود، امّا بر آنان
ستَم كرد).
۲-
ثروت کلان داشت، در مقام
پند به او میگفتند: هم بخور و هم بخوران و این ثروت خدادادی را مایه خودپسندی مکن، در جواب میگفت: خدا این ثروت را نداده بلکه در اثر لیاقت خودم است:
(اِنَّما اُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی) (اين ثروت را بهوسيله دانشى كه نزد من است به دست آوردهام).
۳- ثروت خویش را به رخ مردم میکشید، دلها را کباب میکرد:
(فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ) (قارون با تمام
زینت خود در برابر قومش ظاهر شد).
۴-
قدرت و ثروت خویش را مایه
افساد قرار داده بود و از آن سوء استفاده میکرد، چنانکه ناصحان به وی میگفتند:
(وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْاَرْضِ اِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ) (و هرگز در زمين در جستجوى
فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد).
۵- چنین مردی لایق آن بود که از بین برود و ضعف و زبونی خود را در مقابل
قدرت خدا بالعیان ببیند، لذا در یک تکان و
زلزله زمین دهان گشود او و خانهاش را فرو برد، هم خود و هم خانهاش در
چاه ویل ناپدید شدند:
(فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْاَرْضَ... ) (سپس ما، او وخانهاش را در
زمین فرو برديم...).
در
تورات فعلی، سفر اعداد، باب ۱۶ به بعد
و در
قاموس کتاب مقدس زیر لفظ «قورح»
نقل شده که او کار
کهانت در پیش گرفت و با چند نفر که ۲۵۰ نفر را با خود همدست کرده بودند بر موسی و
هارون شوریدند، و گفتند: شما دو برادر به
ظلم و تحمیل بر مردم ریاست یافتهاید، موسی به خدا
استغاثه کرد، زمین شکافته شد، قورح و دیگر سران شورشیان در آن ناپدید شدند و آتشی از جانب خدا آمد و آن ۲۵۰ نفر را خاکستر کرد، شاید قورح همان قارون باشد که در تورات حکایت او به نحو دیگر نقل شده ولی اعتماد ما به نقل قرآن است.
قرآن از ذکر محل وقوع حادثه ساکت است که آیا در
مصر اتفاق افتاده یا در
صحرای سینا ولی از
روایات و تفاسیر و تورات بر میآید که در صحرای سینا بوده، علی هذا قارون روی حساب قومیّت با بنی اسرائیل از مصر خارج شده و وارد سینا گشته است.
از طرف دیگر
بنی اسرائیل در سینا به صورت بیابان گرد زندگی میکردند و وسیلهای برای کسب آن همه ثروت در آنجا فراهم نبود که فرموده:
(وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما اِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُواُ بِالْعُصْبَةِ اُولِی الْقُوَّةِ) (ما آن قدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى گروهى نيرومند، دشوار بود)،
وانگهی بنی اسرائیل ظاهرا آنوقت در سینا خیمهها و چادرها زده بودند و خیمه اجتماع مجلس شوری و
قضاوت و غیره آنان بود ولی لفظ «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْاَرْضَ» نشان میدهد که قارون کاخ مجلّلی داشته است، لذا نگارنده احتمال میدهم که قضیّه در مصر اتفاق افتاده باشد.
جریان
زکوة خواستن از او و تفتین زن بدکار از جانب او بر علیه
موسی (علیهالسّلام) اگر یقین بوده باشد در مصر نیز ممکن بود. و اللّه العالم.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "قارون"، ج۵، ص۳۱۰.