فیلسوفان ملطی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فیلسوفانِ ملطی از اهالیِ شهر ملط، واقع در ایونیه بودند. از این فیلسوفان میتوان به تالس، انکسیمندر و انکسیمنس اشاره کرد. افکارِ این فیلسوفان بیشتر طبیعی بود تا مابعدالطبیعی، هر کدام از آنان میکوشید تا مادهٔ اصلیای که
جهان بر اساسِ آن بوجود آمده است، یا به اصطلاح، مادةالمواد را کشف کند.
فیلسوفان پیش از
سقراط، نمایندگان
اندیشه و تفکری بودند که به لحاظ فلسفی و دیدگاهی، اندیشه و
تفکر همدیگر را دنبال میکردند و از لحاظ زمانی نیز پیدرپی آمدند، این فیلسوفان در اصل به یک پرسش اساسی که همان پرسش از چیستی واقعیت بود، توجه داشتند و از کارها و آثار یکدیگر استفاده میکردند. دانستههای ما از این فیلسوفان، نوشتههای پراکندهای است که از آنها به جا مانده است.
در واقع آغازگر نخستین فلسفه علم، طالس بود که در ملطیه میزیست. ملطیه، کوچنشین کرتیها بود و در آسیای صغیر قرار داشت. یونانیان او را در شمار فرزانگان هفتگانه قرار دادند؛ معروفیت طالس به امور عملی
حیات اوست تا تعقل فلسفیاش. او کوشید تا به جای
تفسیر اسطوره شناختی،
جهان را به روش عقلی توصیف کند. نظریه اصلی او این بود که ریشه و بُن تمام موجودات
آب است و ما گوناگونیهای بسیاری را از این
ماده و عنصر بنیادی در جهان طبیعت میبینیم. یونانیان باستان، طبیعت را در چهار عنصر خلاصه کرده بودند:
خاک، آب،
باد و
آتش. فرض طالس این بود که همه این اشکال را میتوان در یک صورت اصلی، که همانا آب باشد، خلاصه کرد.
آناکسیماندروس جانشین طالس بود. او نیز از مردم ملطیه بود و این اندیشه طالس را پذیرفته بود که یگانگی باید شالوده چندگانگی طبیعت باشد، اما در این فرض طالس که آب، بن همه عنصرهای طبیعی است، ایراد میدید. از دید او جهان از صورتهای برابر با هم یک ماده، تشکیل نشده، بلکه تمام هستی از ماده یا عنصری که وی آن را «نامعین» یا بیکران مینامید، تشکیل شده است که مراد او مادّه تدوین نیافته و متحول نشدهای بود که همه عنصرها از آن پدید آمدهاند. همچنین وی عقیده داشت جز این جهان، جهانهای بسیاری هست. زمین ساکن نیست، بلکه آزادانه میچرخد و وضع خود را نگاه میدارد، همچنان فاصلهاش با چیزهای دیگر برابر است. در کیهان، بالا و پایین مطلق در کار نیست. هر جهانی بالا و پایینی از آن خود دارد. بالا، رو به بیرون از جهان و پایین، رو به سوی جهان است.
سومین فیلسوف مکتب ملطی، آناکسیمنس است که به پایه طالس و آناکسیماندروس نمیرسد. او مفهوم ماده بیکران آناکسیماندروسی را رها کرد و به اندیشه عنصر یگانه طالسی، که بُن همه چیز است، بازگشت. اما به جای عنصر آب، هوا را ماده اصلی قرار داد و دگردیسی هوا را به درجه تراکم آن نسبت داد. نوآوریاندیشه او به چگونگی و روشی است که عنصری میتواند به ماده دیگری تغییر شکل دهد، میباشد یعنی زیاد و کم شدن تراکم. به عقیده او، هوا برای جهان، مانند
روح برای تن و سرچشمه زندگی و جهان هستی است.
خردگرایی علمی مکتب ملطی در خاور دنیای یونان با گسترش عرفان فلسفی در باختر یونان در کشمکش بود. کسنوفانس از نگرش علمی مکتب ملطی تاثیر عمیقی گرفته بود. او به عنوان منتقدی که در یونان مجال ظهور یافته بود، چهرهای درخشان و معروف بود. آوازه او به
دلیل شکّاکیت تمام عیارش نسبت به دین یونانی است. او اعتقاد داشت که تنها یک
خدا هست و او هیچ شباهتی به دیگر مخلوقات و موجودات جهان ندارد.
نظریه طالس و دیگر فیلسوفان ملطی چیزی بیش از حدث و
گمان نبود و نه تنها طالس، بلکه کسانی که پس از او آمدند، راهی برای آزمودن درستی فرضیههایشان با
آزمایش و تجربه نداشتند. نظریات و جهانبینی آنها به طور کلی تحتالشعاع افکار و تفکرات خرافه روزگار بود و این دیدگاه عامیانه مردم از جهان هستی را به زبان فلسفی بیان میکرد. در واقع آنها بیشتر اخبار و روایتهای پراکنده مردم و نگرش آنها را نسبت به جهان با زبان علمی و منطقی بیان کرده بودند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فیلسوفان ملطی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۱۸.