فیض محمد کاتب هزاره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فیض محمد کاتب هزاره روحانی دانشمند، تاریخ نگار و آزادیخواه
شیعه افغانستان در
قرن سیزدهم و چهاردهم هجری بوده است. وی فرزند سعید محمد بود و در ۱۲۷۹ ق در روستای زرد سنگ از توابع غزنین به
دنیا آمد.
فیض محمد تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش به پایان برد (۱۲۸۵-۱۲۹۷ق) و سپس برای ادامه تحصیل به قندهار (۱۲۹۷-۱۳۰۳ق) لاهور (۱۳۰۴-۱۳۰۵ق) کابل (۱۳۰۵-۱۳۱۰ق) و حتی، به روایتی به
نجف رفت و دانشهای گوناگون متداول روزگار، مانند
حکمت،
کلام،
تاریخ،
فقه،
اصول،
ادبیات عرب،
منطق،
لغت، هیات نجوم، حساب و جبر را آموخت و گذشته از زبانهای فارسی و عربی و پشتو، اردو و انگلیسی را هم به اندازه نیاز فراگرفت. یکی از استادان او ملامحمد سرور اسحاق زایی بود که تحریر اقلیدس و خلاصه الحساب و شرح چغمینی را نزد وی فراگرفت. در خوش نویسی نیز بسیار ماهر بود و نسخههایی از
قرآن مجید و کتابهای دیگر را به خط زیبایی خویش نوشت که شماری از آنها تاکنون به جا مانده است.
چیره دستی وی در نویسندگی و خوش نویسی موجب شد تا در دوره امیر عبدالرحمن خان و سپس پسرش امیر حبیب الله خان (۱۳۱۹-۱۳۳۷ق) به سمت منشی حضور گماشته شود و کار نوشتن نامهها و فرمانهای دولتی را به دست او بسپارند و از همین روی به «کاتب» آوازه یافت و کتاب سراج التواریخ را با استفاده از اصل متون و اسناد به دستور امیر حبیب الله خان نگاشت.
کاتب، به رغم پیوندش با دربار شاهی، اندیشههای آزادیخواهانه داشت و از جنبشهای پیشرو
افغانستان، مانند جنبش مشروطیت پشتیبانی میکرد و از اینرو، وی نیز در سرکوبی جنبش مشروطیت اول افغانستان به دست امیر حبیب الله خان در ۱۳۲۷ به
زندان افتاد، اما به سبب این که امیر از
زمان شاهزادگی، او را میشناخت و در نگارش سراج التواریخ خدمت میکرد، بعد از مدت کوتاهی رها شد. وی در زمان امان الله خان (۱۳۳۷-۱۳۴۷ق/ ۱۲۹۷-۱۳۰۷) تصدی امور
تعلیم و
تربیت و تالیف کتب درسی را در وزارت معارف به عهده داشت و به دلیل شیعه بودن موفق به انتصاب در سمت مدعی العمومی نشد.
سیدمهدی فرخ، سفیر ایران در کابل در ۱۳۰۶ ش که کاتب را از نزدیک میشناخت، درباره اش مینویسد که وی «در سلطنت امان الله خان گویا عضو هیاتی علمی، با عضویت کسانی بود مانند عبدالواسع قندهاری و بدری بیگ بوده که کار آن هیات، تهیه و تالیف و تدوین قوانین مملکت بوده است. به روایتی. وی در لویه جرگه (مجلس بزرگ) پغمان (گویا لویه جرگه دوم) در زمان امان الله خان حضور داشت و خواستار به رسمیت شناختن مذهب
تشیع در کنار مذهب
تسنن شد که به مخالفت برخی روحانیون متعصب سنی و ضرب و شتم او انجامید تا این که با دخالت امان الله خان نجات یافت».
حبیب الله گلکانی، معروف به
بچه سقا که در حکومت چند ماهه خود (۱۳۰۷-۱۳۰۸) با مقاومت مرد هزاره که هوادار امان الله خان بودند روبرو بود، در ۱۳۰۸ کاتب را همراه شماری از رجال شیعی افغانستان، برای ترغیب مردم هزاره به
صلح و سازش با حکومت، به هزاره جات فرستاد.
پس از بازگشت گروه اعزامی، جاسوسان به
سقا کاتب را متهم کردند که مردم هزاره را به پایداری و عدم سازش برانگیخته است و به نوشته میرغلام محمدغبار
بچه سقا به فیض محمدکاتب مشکوک گردید و او را چوب بسیار زد. وی مریض شد و برای معالجه به
ایران رفت و از ایران بازگشت و بر اثر آسیبهای وارده بر او بر اثر ضرب و شتم از
دنیا رفت و در بالای جوی منطقه «چند اول» کابل به
خاک سپرده شد. سال مرگش را در ۱۳۰۸ نیز نوشتهاند.
کاتب که خود از میان مردم فرودست جامعه افغانستان، آن هم هزارهها، برخاسته بود، در کتابهای تاریخی خود، با توجه به مقتضیات زمانه، از هر فرصتی برای نشان دادن بیدادهایی که بر ستمدیدگان میرفته، استفاده برده است. وی گذشته از تحفه الحبیب و سراج التواریخ، آثار متعدد دیگری نیز در دیگر زمینهها نوشته است. به نوشته برخی منابع، وی از نویسندگان سراج الاخبرا هم بوده و با محمود طرزی همکاری داشته و مقالات متعددی از او در شمارههای نخست مجله آیینه عرفان در ۱۳۰۳ با عناوینی مانند «علم» «زن و عفت» و «دین و سلطنت» و هم چنین در مجله حی علی الفلاح به چاپ رسیده است. مجموعه نوشتههای او را بیش از شش هزار صفحه بزرگ گفتهاند. در ۱۳۵۸، مجموعهای از آثار و یادداشتهای کاتب را حکومت کابل از ورثه او ضبط یا خریداری کرد و به آرشیو ملی انتقال داد که شامل چهار اثر در سه هزار و دویست و شصت و هفت صفحه و هفتاد و شش قلم نقل فرمانهای دولتی و اسناد و مکاتیب و یادداشتهای دیگر در ششصد و چهل و هفت صفحه است.
از دیگر آثارش: تاریخ حکمای متقدمین از هبوط حضرت آدم تا به وجود آمدن حضرت عیسی (علیهالسّلام)، (کابل، ۱۳۰۲/ ۱۳۴۲ق) که از کتابهای درسی برای کلاسهای مرتبه «رشدی» آن زمان بوده و کاتب آن را در زمان اشتغال در دارالتالیف نوشته است؛ فیضی از فیوضات؛ که اطلاعات و بررسیهای دقیقی درباره رویدادهای افغانستان و جنایات خاندانهای حاکم را در برداشته و کاتب آن را، برای دور نگه داشتن. از چشم ماموران حکومتی، در ۱۳۰۶ برای مهدی فرخ، سفیر کبیر ایران در افغانستان سپرده و وی فصلی از این اثر را در کتابش تاریخ سیاسی افغانستان (نگاهی به مشرق زمین) (تهران ۱۳۱۴) نقل کرده است، ولی سرنوشت کل اصل کتاب تاکنون روشن نشده است. از فصل منقول در کتاب مهدی فرخ بر میآید که این اثر، در نگارش و جمله بندی، پختگی و روانی، متانتی بیش از سراج التواریخ داشته است؛ تاریخ عصر امانیه در تاریخ دوره امان الله خان، که نسخهای از آن، زمانی در دست بوده است. این اثر ممکن است یکی از مجلدات (جلد پنجم) سراج التواریخ بوده باشد؛ نسب نامه طوایف افاغنه و نفوس ایشان، در معرفی و شرح قبایل افغانستان که کاتب نخست میخواست آن را پیوست سراج التواریخ سازد، ولی سپس آن را به میرعبدالمحمد خان علی زاده اصفهانی، ملقب به مؤدب السلطان، صاحب جریده چهره نما در مصر سپرده و مؤدب السلطان صاحب جریده چهره نما در مصر سپرده و مؤدب السلطان آن را در بخش اول جلد پنجم کتاب خود امان التواریخ (تاریخ مفصل افغانستان) که کاتب در پاکنویسی و استنساخ این اثر با وی همکاری داشته، آورده است. وی در این اثر، در سنجش با سراج التواریخ، با آزادی و تفصیل بیشتری به چگونگی اوضاع و احوال قبایل افغان و رابطه آنان با حکومت مرکزی پرداخته است؛ تذکره الانقلاب، در رویدادهای افغانستان در ۱۳۰۷ و ۱۳۰۸ (برافتادن حکومت امان الله خان، روی کار آمدن
بچه سقا، قیام هزاره جات و مانند آنها)، به شیوه روزنامههای با گزارش روزانه تا چهارشنبه ۲۲
ربیع الاول / ۴ شهریور ۱۳۰۸، که از کتابهایی بوده که دولت افغانستان در ۱۳۵۸ از وراث او خریده و به آرشیو ملی انتقال داده است، امان الانشاء در نامه نگاری، فقرات شرعیه در مسائل فقهی که نگارش آن در ۱۳۰۰، با نظارت ملا عبدالواسع قندهاری به انجام رسیده و از کتابهای درسی بوده است؛ اتحاد نظر متجهدین که در درباره مسایل مختلف اسلامی و فقهی از دیدگاه فقهای فریقین و موارد اتحاد نظر آنان سخن رفته است؛ شرح اصول دین، در شرح اصول دین مولانا محمدعلی رشتی؛ سبب و سر مبتلا شدن نفوس ناطفه انسانیه، زمامداری و سیاست کشورداری در شرح اوصاف فرمانروا، راههای صحیح کشورداری در شرح اوصاف فرمانروا، راههای صحیح کشورداری و ذکر انواع مدینه فاضله و جاهله به سبک و روش کتاب جمهوری افلاطون و آراء اهل مدینه الفاضله فارابی. کاتب، این را در اواخر عمرش در دوره
بچه سقا در ۱۳۰۸ نوشته است؛ تاریخ عمومی افغانستان که گویا از کتابهای درسی بوده است؛ تحفه الاخوان؛ استقلال افغانستان؛ رساله وجه تسمیه افغانستان، فیض الامان در جغرافیای افغانستان و ذکر اقوام ساکن آن، سیاسه الامان.
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «فیض محمد کاتب هزاره».