فقر اصحاب صفه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب صفه به اندازهای فقیر بودند که در برخی آیات از آنان با عنوان فقرا یاد شده است. هیچگاه دو نوع
لباس و طعام برای اهل صفه فراهم نبود. جیرهای بیش از یک چارک خرما در روز نداشتند و با آن رفع گرسنگی میکردند.
اصحاب صُفّه، مردمى تهيدست بودند و بهخاطر خداوند در تنگنا قرار گرفته بودند:
• «لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ (انفاقِ شما، مخصوصاً بايد) براى نيازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند؛ (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاى خويش آواره ساخته؛ و شرکت در ميدانِ
جهاد، به آنها اجازه نمىدهد تا براى تأمين هزينه زندگى، دست به کسب و تجارتى بزنند؛) نمىتوانند مسافرتى کنند (و سرمايهاى به دست آورند؛) و از شدت خويشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنياز مىپندارند؛ اما آنها را از چهرههايشان مىشناسى؛ و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمىخواهند. (اين است مشخصات آنها!) و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق کنيد،
خداوند از آن آگاه است».
در این آیه بهترین مواردى که
انفاق در آنجا باید صورت گیرد، بیان شده است، و آن کسانى هستند که داراى صفات سهگانهاى که در این
آیه آمده است، باشند. در بیان اولین وصف آنان مىفرماید: انفاق شما به خصوص باید براى کسانى باشد که در راه خدا، محصور شدهاند (للفقراء الذین احصروا فى سبیل الله).
یعنى کسانى که به خاطر اشتغال به
جهاد در راه خدا و نبرد با دشمن و یادگیرى فنون جنگى یا تحصیل علوم لازم دیگر از تلاش براى معاش و تأمین هزینه زندگى باز ماندهاند، که یک نمونه روشن آن، اصحاب صفه در عصر
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) بودند.
کلمه (حصر) که مصدر فعل مجهول (احصروا) است، به معناى منع و حبس است و اصل در معناى آن تنگ گرفتن است.
راغب مىگوید: (حصر) و (احصار) هر دو به معناى راه نیافتن به خانه
کعبه است اما چیزى که هست (احصار)، ممنوع شدن به خاطر وجود مانعى ظاهرى از قبیل دشمن و امثال آن است، و حصر به معناى ممنوع شدن از ناحیه منع باطنى و درونى از قبیل مرض و امثال آن است، و کلمه حصر در غیر از این مورد استعمال نشده است؛ پس اینکه در آیه: (فان احصرتم) احصار آمده مىتواند به هر دو معنا باشد.
و همچنین آیه: (الاذین حصروا...) و اما در آیه: (او جاؤ کم حصرت صدورهم) تنها به یک معناست، و آن همان بیمارى درونى است که در مورد
آیه به معناى تنگى سینه به خاطر
بخل و
ترس است. این بود گفتار راغب.
پيامبر (صلى الله عليه و آله)، فقر و تنگدستى اصحاب صُفّه را از سيماى آنان میشناختند.
• «لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ (انفاقِ شما، مخصوصاً بايد) براى نيازمندانى باشد که در راه
خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند؛ (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاى خويش آواره ساخته؛ و شرکت در ميدانِ جهاد، به آنها اجازه نمىدهد تا براى تأمين هزينه زندگى، دست به کسب و تجارتى بزنند؛) نمىتوانند مسافرتى کنند (و سرمايهاى به دست آورند؛) و از شدت خويشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنياز مىپندارند؛ اما آنها را از چهرههايشان مىشناسى؛ و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمىخواهند. (اين است مشخصات آنها!) و هر چيز خوبى در راه خدا
انفاق کنيد، خداوند از آن آگاه است».
خداوند مىفرماید: کسانى که افراد نادان و بىاطلاع، آنها را از شدت عفاف غنى مىپندارند (یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف).
ولى این سخن به آن مفهوم نیست که این نیازمندان با شخصیت قابل
شناخت نیستند؛ لذا مىافزاید: آنها را از چهرههایشان مىشناسى (تعرفهم بسیماهم).
سیما در
لغت به معنى علامت و نشانه است و اینکه در فارسى امروز آن را به معنى چهره و صورت به کار مىبرند، معنى تازهاى است؛ وگرنه در مفهوم عربى آن، چنین معنایى
ذکر نشده است، به هر حال منظور این است که آنها گرچه سخنى از حال خود نمىگویند، ولى در چهرههایشان نشانههایى از رنجهاى درونى وجود دارد که براى افراد فهمیده
آشکار است، آرى رنگ رخساره خبر مىدهد از سر درون.
و در اینکه فرمود: (تعرفهم بسیماهم) و نفرمود: (تعرفونهم بسیماهم - شما مسلمانان ایشان را با سیمایشان مىشناسید)، براى این بود که آبروى فقرا را حفظ نموده و راز آنان را بپوشاند، و پرده تعفف آنان را هتک نکرده باشد؛ چون معروف شدن فقرا نزد همه مردم نوعى خوارى و اظهار ذلت ایشان است، به خلاف اینکه خطاب را تنها متوجه
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کند، و بفرماید: (تو ایشان را به سیمایشان مىشناسى) براى اینکه آن جناب پیامبرى است که بهسوى فقرا و اغنیا و همه طبقات مبعوث شده، نسبت به همه رئوف و مهربان است، و به نظر ما براى او از حال
فقرا گفتن نه کسر شأن ایشان است، ونه آبروریزى از آنان، و خدا داناتر است - نکته التفات از همه
مسلمین به خطاب به شخص رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) این است.
اصحاب صُفّه، مردمى فقير و تنگدست بودند:
• «لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ (انفاقِ شما، مخصوصاً بايد) براى نيازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند؛ (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاى خويش آواره ساخته؛ و شرکت در ميدانِ
جهاد، به آنها اجازه نمىدهد تا براى تأمين هزينه زندگى، دست به کسب و تجارتى بزنند؛) نمىتوانند مسافرتى کنند (و سرمايهاى به دست آورند؛) و از شدت خويشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنياز مىپندارند؛ اما آنها را از چهرههايشان مىشناسى؛ و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمىخواهند. (اين است مشخصات آنها!) و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق کنيد،
خداوند از آن آگاه است».
اهل صفّه كه لباسشان ناكافى و خوراكشان ناچيز بود، در
مسجد ساكن بودند. آنان در مواقع بحرانى گاه در هر وعده دوعدد
خرما بيشتر نمىخوردند و گاه مدتهاى طولانى از بىغذايى به اجبار سنگ بر شكم بسته يا روزه مىگرفتند. گفته شده: برخى اوقات اهل صفه بر اثر ضعف بدنى نمىتوانستند در نماز بهدرستى بايستند و طنابهايى را كه در مسجد (احتمالا از سقف) آويخته بودند، بهدست مىگرفتند.
مهاجرت اين گروه و تحمل چنين شرايطى موجب شده بود، برخى صحرانشينانى كه به جهتى به
مدینه مىآمدند، اينان را ديوانه بخوانند.
هرچند اطلاعات چندانى درباره سبد غذايى ساكنان صفّه وجود ندارد، اما به نظر مىرسد عمدهترين محصول زراعى مدينه، يعنى خرما بيشتر به
انفاق در اختيارشان قرار مىگرفت. چنانچه خرماى كافى در
اختیار بود، به هر دو نفر روزانه يك مُدّ خرما مىرسيد. در غير اين صورت مجبور بودند با چند خرما، روز خود را سپرى كنند. برخى اعتراضها حكايت از دلزدگى برخى از آنان از خوردن مداوم خرما دارد. شايد به همين سبب بوده كه يكى از آنان از اينكه پيرزنى انصارى هفتهاى يكبار غذايى برايش تهيه مىكرد، خرسند بود.
[۹] يكى از اهل صفه بعدها با مشاهده
نان بر سر سفره،
تکبیر مىگفت و خدا را
شکر مىكرد كه دوره
آب و خرما سپرى شده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) يك بار در پاسخ به اينگونه اعتراضها فرمود: اگر مىتوانستم به شما نان و گوشت مىدادم و از ناچيز و كم ارزش بودن غذاى خودش طى ۱۲ روز گذشته خبر داد.]
درباره وضعيت
لباس اهل صفّه
روایات محدودى، از محدوديتهاى اهل صفّه در اين زمينه حكايت مىكند. به گفته واثله، نداشتن
لباس، گردو
غبار آميخته با عرق را بر تنمان خشك مىكرد. در مقطع ديگرى ۷۰ تن از اصحاب صفه
لباسى كمتر از متعارف داشتند، بهگونهاى كه در
نماز دائماً نگران ستر
عورت خويش (احتمالا از ناف تا زانو) بودند.
در روايتى ديگر ۳۰ تن از ساكنان صفّه با بالا تنه عريان پشت سر پيامبر (صلى الله عليه وآله) نماز مىگزاردند و گاه با حضور پيامبر (صلى الله عليه وآله) خود را پشت سر ديگران مخفى مىكردند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «فقر اصحاب صفه».