فطری بودن فضایل و رذایل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فطری بودن فضایل
و رذایل یعنی
فضایل و رذایل ـ که مسائل مورد نظر در اخلاقاند ـ فطری انسان است
و تابع افکار اجتماعی
و فردی
و خیر و مصلحت اجتماعی
و فردی نیستند.
نسبت به دیدی که میتوان از
انسان داشت، متفاوت است. اگر انسان را از حقیقت ثابت برخوردار ندانیم
و تمام تحوّلات حاصل در وجودش را تابع
عوامل خارجی بدانیم، نتیجه حاصل از چنین دیدی این خواهد بود که فضایل
و رذایل، تابع شرایط موجود است،
و سخن گفتن از فطری یا غیر فطری بودن اخلاق، بیاثر
و پوچ خواهد بود.
امّا اگر انسان را دارای حقیقت ثابت بدانیم
و آنچه در او ظهور فعلی مییابد عبارت از قوا
و استعدادها،
غرایز و فطرتهای نهفته در او باشد، نتیجه حاصل از این دیدگاه این است که انسان میتواند برخوردار از ابزار ادراکیای باشد که شخص
حق و باطل و خوب
و بد باشد فضایل
و رذایلی که در پرتو
اختیار و اراده، ظهور فعلی پیدا میکنند. بر اساس این بینش، هرگز
عوامل خارجی
و اجتماعی، چیزی را در انسان ایجاد نمیکنند، بلکه احیاناً زمینه شکوفایی آنها را فراهم میآورند. بینش ما درباره انسان این است که او از حقیقت مجرّد
و ثابتی برخوردار میباشد که در جای خودش به اثبات رسیده است.
آن حقیقت ثابت از دیدگاه
قرآن، «روح الهی» است که در انسان دمیده شده است.
«فاذا سَوَّیْتُهُ
و نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی...
آنگاه که او را به
خلقت کامل آراستم
و از
روح خود در او دمیدم...». فضایل
و رذایل به این حقیقت ثابت
الهام شده است.
«
وَ نَفْسٍ
وَ ما سَوّیها فالهَمَها فُجُورَها
و تَقْویها
سوگند به
نفس و به کسی که او را تعدیل کرد (
و نیکو بیافرید)
و شرّ
و بدی،
و تقوا و خوبی را به او الهام فرمود».
طبق بیان قرآن، همان گونه که انسان دارای
فطرت توحیدی است
و از طریق آن، به وجود خدای بزرگ ـ که دارای جمیع صفات زیباست ـ پی میبرد. از راه فطرت نیز به فضایل
و رذایل آشنا میگردد؛
و مییابد که فضیلت، تقوای نفس؛
و رذیلت، فجور نفس است.
عقل نیز این بیان قرآن را تایید
و ثابت میکند،
و مساله
حسن و قبح عقلی بیانگر آن است که عقل به درک
حُسن فضایل
و قبح رذایل نایل میشود
و به تبیین اخلاق نظری میپردازد.
اخلاق نظری بدان معناست که
اراده و اختیار انسان، نقشی در
حسن و قبح صفات فضیلت
و رذیلت ندارد. اینکه چه صفاتی خوب است چه صفاتی بد، از قلمرو اختیار
و اراده ما خارج است. اراده ما محور خوب
و بد نیست؛ بلکه
حسن و قبح دارای
ملاک عقلی
و فطری است. اینکه
عدالت و احسان خوب است
و ظلم و بخل در
انفاق، بد است؛ از جمله این صفات است. آنچه در قلمرو اختیار
و اراده قرار میگیرد، مربوط به اخلاق
عملی است ـ که
دین و عقل عملی بیانگر آن میباشند ـ
عمل مسالهای مشخّص در مسیر حصول
تهذیب نفس از جمله
اخلاق عملی است. البتّه مُشخّص نوع اخلاق
عملی، اخلاق نظری ـ به عنوان زیربنای اخلاق
عملی ـ است.
معنای فطری بودن فضایل
و رذایل این نیست که مصادیق آنها را بدون
تعلیم و تربیت و وجود معلّم درک کنیم
و محتاج به ارسال رسل نباشیم؛ اگر چنین بود، هیچ کس
و هیچ قوم
و اجتماعی در مصادیق
و فضایل
و رذایل، اختلافی نمیداشت.
هر انسانی،
حسن عدالت
و قبح ظلم را درک میکند
و در آن اختلافی ندارد؛ ولی در مصادیق عدالت
و ظلم، آرا
و نظرها مختلف است. لذا مسائل بیان شده در دین، مصادیق فضیلت
و رذیلت هستند؛ که
ملاک آنها
حُسن و قبح عقلی است. زیرا عقل، نخست
اعتماد به
دین را ثابت میکند آنگاه میگوید. اوامر دینی ـ که بیان کننده فضیلتاند ـ برگشت به عدالت
و کمال انسانی دارد.
و نواهی ـ که بیان کننده رذیلتاند ـ برگشت به
ظلم و نقص در انسانیت میکنند.
به عبارت دیگر، میگوییم: فضایل
و رذایل از آن جهت فطریاند که انسان، به لحاظ مرتبه عالی وجودیاش، طالب
کمال انسانی بوده
و صفات مبعود را جستجو میکند؛
و به لحاظ مرتبه دانی وجودیاش، در طلب مادّیت
و مُلک
و در پی صفات پست حیوانی میباشند. بنابراین، آنچه از صفات
و اعمال، مناسب مرتبه انسانی باشد،
فضیلت و آنچه صرفاً در جهت رشد صفات حیوانی باشد ـ به نحوی که با بُعد والای انسانی منافات داشته باشد ـ
رذیلت محسوب میشود. از دیدگاه عقل، صفات انسانی
حُسن،
و صفات حیوانی صرف، نوعاً برای انسان،
قبح و زشت است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فطری بودن فضایل و رذایل»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۱/۳.