• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غزوه بنی‌نضیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قلعه های بنی قریظهغزوه بنی‌نضیر، دومین غزوه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با یهودیان مدینه که در ربیع‌الاول سال چهارم هجرت اتفاق افتاد.
بر اساس گزارشات تاریخی، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه برخی از اصحاب برای اخذ سهم قبیله بنی‌نضیر در دیه مقتولین از قبیله بنی‌عامر، عازم قلعه آنها شدند، در این بین، آنان طرح قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را برنامه‌ریزی کردند اما پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با اطلاع از توطئه آنها، اصحاب خود را ترک و به سوی مدینه بازگشته و فرصت ده روزه‌ای را برای خروج آنان از مدینه تعیین کرد.
تصمیم بنی‌نضیر مبنی بر عدم ترک مدینه، موجب شد تا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همراه سپاهیان اسلام، به مدت ۱۵ شبانه‌روز قلعه‌های آنان را محاصره کنند، در این مدت، درگیری‌های پراکنده‌ای نیز صورت پذیرفت که در یکی از آنها علی بن ابی‌طالب (علیهالسّلام) یکی از پهلوانان بنی‌نضیر را که قصد شبیخون داشت، از بین برد. سرانجام بنی‌نضیر در برابر دستور رسول‌ خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تسلیم شدند و پس از فرصتی پانزده روزه قلعه را ترک کرده و گروهی از آنان به شام و برخی نیز به قلعه‌های خیبر رفتند، تعدادی نیز مسلمان شدند که اموال‌شان بازگردانده شد.



بنی‌نضیر، یکی از قبایل یهودی ساکنِ مدینه بود که سابقه سکونت‌شان در آنجا به پیش از ظهور اسلام می‌رسد. یعقوبی آنها را طایفه‌ای از قبیله جذام‌ بن عدی می‌داند که یهودی شدند و در کوه نضیر اقامت گزیدند و از آن پس به نام این کوه خوانده شدند.
برخی دیگر آنان را اصالتاً از اهل حجاز نمی‌دانند و نسب بنی‌نضیر را از نسل هارون‌ بن عمران و از بنی‌اسرائیل می‌دانند که بعد از جنگ رومیان به یثرب گریختند و پیش از مهاجرت قبایل اوس و خزرج بدان‌جا که به سبب سیل عَرِم صورت گرفت، در آن ناحیه ساکن شده بودند.
پس از ظهور اسلام و هجرت پیامبر به مدینه، بنی‌نضیر همچون سایر قبایل یهودی مدینه با مسلمانان، پیمان مصالحه بستند اما به دلیل برنامه‌ریزی در جهت ترور و توطئه قتل پیامبر، پیمان خود را زیر پا گذاشتند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز فرصت ده روزه‌ای را برای خروج از مدینه برای آنان تعیین کرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از اطلاع از تصمیم آنان مبنی بر عدم ترک مدینه، همراه سپاهیان اسلام، به سمت قلعه‌های بنی‌نضیر حرکت و آنان را محاصره نمودند؛ محاصره‌ای که ۱۵ شب به طول انجامید. این جنگ، در منابع تاریخی به غزوه بنی‌نضیر مشهور شده است.


«غزوه بنی‌نضیر» در روز بیست و دوم ماه ربیع الاول سال چهارم هجری اتفاق افتاد.
[۳] قمی‌، عباس، وقایع الایام، ص۲۸۵.
در این غزوه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از آگاهی از قصد خیانت یهودیان، آن‌ها را محاصره و سپس از مدینه تبعید نمود.
در مورد زمان این غزوه ابن سعد می‌نویسد: «در ماه ربیع الاول سال چهارم هجرت غزوه بنی‌نضیر واقع شد.»
طبری می‌نویسد: «این غزوه پس از غزوه حمراءالاسد بوده است.»
بیهقی زمان آن را ۶ ماه پس از جنگ احد و یعقوبی ۴ ماه پس از احد نوشته‌اند. واقدی نیز زمان آن‌را ماه ربیع الاول، ۳۶ ماه پس از هجرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذکر کرده است.


در بیان توضیح پیمان‌شکنی بنی‌نضیر و جنگ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با ایشان، باید گفت که در سی و هفتمین ماه هجرت رسول‌ خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه یکی از مسلمانان، به نام عمرو بن امیه بن ضُمری در اتفاقی بر اثر جهل دو نفر از قبیله بنی‌عامر را کشت. این قبیله که از هم‌پیمانان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شمار می‌رفتند بر اساس معاهده و پیمان امضا شده با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درخواست دیه کشته شده‌ها را کردند. طبق مفاد همان معاهده‌نامه که بین همه قبایل ساکن در مدینه بسته شده بود، هم‌پیمانان باید در مقدار دیه مشارکت می‌کردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه برخی از اصحاب برای اخذ سهم قبیله بنی‌نضیر عازم قلعه آنها شدند. ضمن این‌که بنی‌نضیر خود از هم‌پیمانان بنی‌عامر نیز به شمار می‌رفتند.


جلسه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با آنها در بیرون قلعه و نزدیک دیواره‌های آن تشکیل شد و یهودیان بنی‌نضیر از رسول‌ خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و درخواست ایشان استقبال کردند.
در همین بین، آنان در مقام توطئه برآمدند و طرح قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را علی‌رغم مخالفت گروهی از آنان مانند سلام بن مشکم برنامه‌ریزی کرده و تعهد خود نسبت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسلمانان را نقض کردند.
آنان تصمیم گرفته بودند با پرتاب سنگ از بالای قلعه، رسول‌ خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از بین ببرند. از این‌رو قرار شد، عمرو بن جحاش بن کعب بن بسیل نضری از یهودیان داخل قلعه این کار را انجام دهد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طریق وحی از توطئه بنی‌نضیر آگاه شد و بدون خبر، اصحاب خود را ترک کرد.


پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه بازگشت و بعد از بیان حادثه برای اصحاب، محمد بن مسلمه را به سوی آنان فرستاد و فرصت ده روزه‌ای را برای خروج از مدینه برای آنان تعیین کرد. یهودیان بنی‌نضیر پیمان‌های خود با اوس و خزرج را به فرستاده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یادآوری کردند، مبنی بر اینکه آنها یاور ما هستند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچ کاری نمی‌تواند بکند. محمد بن مسلمه در پاسخ گفت: «دل‌ها برگشته و اسلام عهد و پیمان‌های جاهلی را از میان برده است.»


یهودیان بنی‌نضیر که بر اشتباه خود آگاه بودند، حکم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را قبول کردند. آنان چند روزی به تجهیز و تدارک سفر مشغول بودند. حتی شتران خود را که در «ذی‌الجَدر» بود، آوردند و از «بنی‌اشجع» نیز شترانی کرایه کردند.


بعد از چند روز که آنان آماده کوچ از مدینه شدند، عبدالله بن ابی بن ابی‌سلول، از منافقان مشهور و صحابه رسول‌ خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پیش بزرگان بنی‌نضیر رفت. او قول یاری دو هزار نفری قبیله خود و برخی قبایل دیگر را داد. همچنین متعهد شده بود تا با همه قوا تا آخرین نفس از آنان حمایت کند.
عبدالله بن ابی همچنین متعهد شد، رضایت دیگر قبائل یهودی ساکن در مدینه، مانند یهودیان بنی‌قریظه و هم‌پیمانان غطفانی بنی‌نضیر را برای کمک به آنان فراهم کند.
برنامه عبدالله بن ابی برای مقابله با رسول‌ خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مؤثر واقع شد، چرا که گروهی از یهودیان بنی‌نضیر بر ماندن مصمم شده بودند، این گروه شعار مقاومت سر می‌دادند. در مقابل نیز با مخالفت برخی دیگر که بر رفتن تاکید می‌کردند، روبرو شدند. مخالفان ماندن بر این نظر بودند که سرپیچی از دستور محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باعث بدتر شدن وضع می‌شود و خسارت بیشتری را باید متحمل شوند.
به هر حال با تمام اختلاف نظرها آنها برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر فرستادند که: «ما از سرزمین خود نمی‌رویم، هرچه می‌خواهی بکن.»


پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تصمیم آنان مبنی بر عدم ترک مدینه آگاه شد. از این‌رو، همراه سپاهیان اسلام بعد از نماز ظهر، تکبیرگویان به سمت قلعه‌های بنی‌نضیر حرکت کردند. قبل از حرکت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابن‌ ام مکتوم را به عنوان جانشین خود در مدینه انتخاب کرد و پرچم سپاه را به دست علی بن ابی‌طالب (علیهالسّلام) داد.
سپاهیان اسلام قلعه‌ها را محاصره کردند؛ محاصره‌ای که ۱۵ شب به طول انجامید. در این مدت درگیری‌های پراکنده‌ای نیز صورت می‌پذیرفت. در یکی از شب‌ها علی بن ابی‌طالب (علیهالسّلام) در کمینی غروک از شجاعان و قدرتمندان بنی‌نضیر را که قصد شبیخون داشت، از بین برد. او که به همراه ده نفر دیگر در پی ضربه زدن به مسلمانان بودند، توسط سپاهیان اسلام از بین رفتند. به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سرهای آنان به درون قلعه‌های بنی‌نضیر پرتاب شد. این حرکت رعب شدیدی در دل‌های یهودیان ایجاد کرد.
بنی قریظه که هنوز بر ماندن اصرار می‌کرد، با راه کاری دیگر از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روبرو شد و آن قطع تعدادی از نخل‌هایشان توسط مسلمانان بود که با ناراحتی و اعتراض شدید بنی‌نضیر مواجه شد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم یادآور شد که این کار به دستور خداوند صورت پذیرفته است. لازم به ذکر است که خداوند در این‌باره آیه‌ای نازل فرمود که «هرچه از درختان خرما قطع کنید و یا پا بر جا بگذارید، به فرمان خداست.»


یهودیان بنی‌نضیر که از یک طرف، انتظار هیچ نیروی کمکی را نداشتند، چرا که بنی‌قریظه ضمن رد هرگونه کمک به بنی‌نضیر، بر دوری از آن‌ها و عهد و پیمان خود با پیامبر تاکید کردند. ضمن این‌که بر خلاف قول و تعهدات عبدالله بن ابی، نه تنها از لشگر دو هزار نفری قبیله او و دیگر قبایل خبری نشد، حتی قبایل غطفانی هم‌پیمان نیز، آنان را یاری نکردند. باید این نکته را هم اضافه کرد که رعب و وحشت عجیبی توسط خداوند در وجودشان ایجاد شده بود که آنان را در راه ادامه جنگ متزلزل ساخته بود.
همه این عوامل دست به دست هم داد تا سرانجام به این نتیجه برسند که راه صلح و تسلیم در برابر دستور رسول‌ خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بهترین راه است. آنان برای رسول‌ خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیام فرستادند که حاضر به قبول حکم اولیه هستند، ولی رفتار خصمانه آنان باعث رد این پیشنهاد از طرف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حکمی جدید بیان داشت که یهودیان بنی‌نضیر از مدینه بروند، اما تنها اجازه خواهند داشت، یک بار شتر با خود همراه برده و سلاح‌هایی را که برای جنگ با مسلمانان فراهم نموده‌اند، باقی گذراند؛ یهودیان بنی‌نضیر نیز پذیرفتند.
آنان از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مهلتی پانزده روزه طلب کردند که مورد قبول پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) واقع شد. سپاه اسلام در طول این مدت کنار قلعه‌های بنی‌نضیر توقف کردند. یهودیان در این پانزده روز خانه‌ها و وسایل خود را با دست خود ویران می‌ساختند و به آتش می‌کشیدند. همچنین وسایل مفید آن را بر می‌داشتند تا مسلمانان از آن‌ها استفاده نکنند.
سرانجام زمان آنان به پایان رسید و با ششصد شتر به همراه زنان و بچه‌ها از مدینه بیرون رفتند. گروهی از آنان به «اذرعات» واقع در شام و گروهی نیز با قلعه‌های خیبر رفتند و تعدادی مسلمان شدند که اموال‌شان بازگردانده شد.


در این غزوه ۵۰ زره، ۵۰ کلاهخود و ۳۴۰ شمشیر به غنیمت مسلمانان درآمد. گفتنی است، از آنجا که این غزوه از غزوات بدون جنگ و خون‌ریزی مسلمانان به شمار می‌رفت، همه اموال غنیمتی به عنوان «فئ» به رسول‌ خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید، تا آن گونه که خود صلاح بداند در جامعه اسلامی هزینه کند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پایان این غزوه که منافقان مدینه بسیار از آن ناراحت و خشمناک بودند، قسمتی از غنائم را با هماهنگی انصار، بین مهاجرین تقسیم کرد تا برای آنان نیز در زندگی گشایشی ایجاد شود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای انصار و فرزندانشان دعا کردند.
سرانجام باید به این مطلب هم اشاره کرد که آیات متعددی از سوره حشر، درباره غزوه بنی‌نضیر نازل شده است.


آوارگی بنی نضیر؛ بنی‌نضیر


۱. یعقوبی، احمد، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۹.    
۲. ابوالفرج‌اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۴۳-۳۴۴.    
۳. قمی‌، عباس، وقایع الایام، ص۲۸۵.
۴. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۳.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۰۴.    
۶. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۳، ص۱۷۶.    
۷. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۹.    
۸. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۶۳.    
۹. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۱۰. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸.    
۱۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۳۶۴.    
۱۲. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۶۴.    
۱۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۳.    
۱۴. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۶۵.    
۱۵. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۱۶. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۶۵.    
۱۷. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۵۶۳.    
۱۸. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۴.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۴.    
۲۱. واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۲۲. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۲۳. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۲۴. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۶۸.    
۲۵. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۲۶. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۲۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۹.    
۲۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ص۲۳۴.    
۲۹. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۷۱.    
۳۰. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ص۲۳۴.    
۳۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۹.    
۳۲. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۷۲.    
۳۳. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ۱۹۱.    
۳۴. حشر/سوره۵۹، آیه۵.    
۳۵. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۲۰۴.    
۳۶. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۶۹.    
۳۷. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۳۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ۱۹۱.    
۳۹. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ۱۹۱.    
۴۰. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۴۱. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۴.    
۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۵.    
۴۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ۱۹۲.    
۴۵. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۵.    
۴۶. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۷۶.    
۴۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۸. حشر/سوره۵۹، آیه۱۱۹.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غزوه بنی نضیر»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۷/۲۷.    






جعبه ابزار