عَزْم (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عَزْم (به فتح عین
و سکون زاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای قصد، اراده
و تصمیم است. از واژگان مرتبط با عزم کلمه
اولوالعزم است، اولوالعزم گرچه به معنی صاحبان اراده
و صاحبان تصمیم
و استقامت است، ولی بنا به تفسیر
ائمه (علیهمالسّلام) عبارتاند از صاحبان شریعت مستقل، بنابراین عزم به معنی
شریعت و کتاب است
و آن با معنی اصلی عزم مناسب است.
عَزْم (بر وزن فلس) به معنای قصد، اراده
و تصمیم است.
(فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ) (...امّا هنگامى كه تصميم گرفتى، قاطع باش
و بر
خدا توکّل كن...)
(وَ اِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَاِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) (
و اگر تصميم به جدايى گرفتند، آن هم با شرايطش مانعى ندارد؛ چرا كه خداوند شنوا
و داناست.)
شیخ طبرسی فرموده: «الْعَزْمُ هو العقد علی فعل شیء فی مستقبل الاوقات»
راغب اصفهانی گوید: «الْعَزْمُ
وَ الْعَزِیمَةُ: عقد القلب علی امضاء الامر، یقال عَزَمْتُ الْاَمْرَ
وَ عَزَمْتُ عَلَیْهِ
و اعْتَزَمْتُ».
(وَ لَقَدْ عَهِدْنا اِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) (پيش از اين، از
آدم پيمان اطاعت گرفته بوديم؛ امّا او فراموش كرد؛
و عزم استوارى براى او نيافتيم.)
ظاهرا مراد از عهد نخوردن از شجره منهیه است
و عزم به معنی تصمیم
و ثبات است، یعنی در او بر حفظ عهد تصمیم
و استقامت نیافتیم.
(طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَاِذا عَزَمَ الْاَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ) «اینها میگویند ما در طاعتیم
و قول راست میگوئیم
و چون کار جنگ حتمی شد نکول میکنند
و اگر با خدا راست گفته بودند بهتر بود.»
«الْاَمْرُ» فاعل «عَزَمَ» است در
اقرب الموارد گوید: «عَزَمَ الْاَمْرُ»
یعنی روی فلان کار تصمیم گرفته شد
و آن به معنی مجهول است
و برای مبالغه معلوم خوانده شده مثل «هَلَکَ الرَّجُلُ» که بصورت معلوم آمده ولی در واقع «اُهْلِکَ» به صیغه مجهول است، به هر حال جواب «اذا» در آیه محذوف است.
(وَ اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَاِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْاُمُورِ) (...
و اگر
استقامت كنيد
و تقوا پيشه سازيد، شايستهتر است؛ زيرا اين استقامت
و تقوا از كارهاى مهمّ است.)
کلمه «عَزْمِ الْاُمُورِ» در آیه
(وَ اصْبِرْ عَلی ما اَصابَکَ اِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْاُمُورِ) (...
و در برابر مصايبى كه به تو مىرسد شكيبا باش كه اين از كارهاى مهمّ است.)
و در آیه
(وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ اِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْاُمُورِ) (
و هر كس شكيبايى نموده
و عفو كند، اين كار، از امور پرارزش است.)
نیز آمده است. ممکن است «ذلِکَ» در آیه اول
و سوم اشاره به
صبر و نیز به تقوی
و گذشت باشد که از نتائج صبراند، علی هذا در آیه دوم نیز اشاره به صبر است نه به
اقامه نماز و امر به معروف و غیره که در صدر آیهاند
و شاید آن در هر سه آیه اشاره به همه ما قبل باشد، یعنی صبر، غفران، تقوی، نماز
و غیره، در اینصورت همه آنها از افراد عزم الاموراند.
عزم در آیات فوق به معنی معزوم است، یعنی صبر از کارهائی است که باید بر آن تصمیم گرفت
و خویشتندار بود.
در
الکشّاف گفته: «ای ممّا یجب الْعَزْمُ عَلَیْهِ مِنَ الْاُمُور»
عبارت
مجمع البیان نیز قریب به آن است.
در
تفسیر المنار آمده: «ای التی یجب ان تعقد علیها الْعَزِیمَةُ».
(فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ) (آنگونه كه پيامبران «اولوا العزم» صبر كردند،
و براى
عذاب آنان شتاب مكن!...)
اولوالعزم گرچه به معنی صاحبان اراده
و صاحبان تصمیم
و استقامت است ولی بنا به تفسیر ائمه (علیهمالسّلام) عبارتاند از صاحبان شریعت مستقل، علی هذا عزم به معنی شریعت
و کتاب است
و آن با معنی اصلی عزم مناسب است. اگر «من» در مِنَ الرُّسُلِ برای تبعیض باشد نتیجه این میشود که بعضی از پیامبران اولوالعزم هستند نه همه آنها
و اگر برای بیان باشد اولوالعزم بودن همه پیامبران مراد است. نظیر آیه «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْاَوْثانِ» که «من» برای بیان است چنانکه
ابن زید و جبائی وعده دیگر بر این عقیدهاند، ولی اکثر مفسران آنرا برای تبعیض گرفتهاند
و روایات مستفیض آنرا تایید میکنند.
ناگفته نماند:
قرآن مجید اصل
دین را به پنج نفر از پیامبران اختصاص میدهد چنانکه فرموده:
(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ اِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی اَنْ اَقِیمُوا الدِّینَ) (آيينى را براى شما مقرر نمود كه به
نوح توصيه كرده بود؛
و آنچه را بر تو
وحی فرستاديم
و به
ابراهیم و موسی و عیسی سفارش كرديم اين بود كه: همان دين خالص را برپا داريد...)
ایضا آیه
(وَ اِذْ اَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ اِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ اَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً) (به خاطر آور هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم،
و همچنين از تو
و از نوح
و ابراهيم
و موسى
و عيسى بن مريم،
و ما از همه آنان پيمان محكمى گرفتيم كه در اداى مسؤوليت كوتاهى نكنند.)
در آیه اول فرموده: دین شما همان است که به نوح
و محمد و ابراهیم
و موسی
و عیسی (علیهمالسّلام) وحی
و توصیه شد، آیه دوم درباره اخذ عهد از همه پیامبران مخصوصا از پنج نفر فوق است. میتوان از این دو آیه استفاده کرد که اولا اولوالعزم این پنج نفر هستند
و ثانیا اولوالعزم کسانی هستند که دارای کتاب
و شریعت مستقل هستند وگرنه همه پیامبران دارای صبر
و ثبات
و استقامت بودهاند.
در
تفسیر صافی از
اصول کافی از
امام صادق (علیهالسّلام) منقول است که: اولوالعزم عبارتاند نوح، ابراهیم، موسی،
عیسی،
محمد (علیهمالسّلام) گفتند چرا اولوالعزم شدند؟ فرمود: چون نوح کتاب
و شریعتی آورد پیامبران بعد از او همه شریعت
و کتاب وی را اخذ کردند، تا ابراهیم
صحف و شریعتی آورد که کتاب نوح را ترک کرد... پیامبرانی که پس از ابراهیم آمدند همه تابع شریعت
و صحف
و منهاج ابراهیم بودند، تا موسی
تورات و شریعت خویش را آورد
و صحف را ترک نمود، هر پیامبری که بعد از موسی آمد از تورات
و شریعت موسی تبعیّت کرد تا
عیسی انجیل و شریعتی آورد
و شریعت موسی را ترک کرد، پیامبران بعد از
عیسی همه شریعت وی را دنبال کردند تا
محمد (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) آمد
و قرآن را آورد،
حلال او تا
قیامت حلال
و حرام او تا قیامت حرام است. اینان پیامبران اولوالعزم هستند،
بنابراین اولوالعزم به معنی صاحبان شریعت
و عزم به معنی شریعت است.
در تفسیر صافی
و تفسیر المیزان از اصول کافی از امام صادق (علیهالسّلام) منقول است:
«سَادَةُ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ خَمْسَةٌ وَ هُمْ اُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ عَلَیْهِمْ دَارَتِ الرَّحَی: نُوحٌ وَ ابْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَی جَمِیعِ الْاَنْبِیَاءِ» لفظ «المرسلین» در نسخه تفسیر صافی نقل نشده.
پس از آنکه از روایات استفاده کردم که عزم در این آیه به معنی شریعت
و کتاب است دیدم در تفسیر المیزان ذیل آیه فرموده: معنی عزم در اینجا یا صبر است... یا عزم بر وفا به میثاقی که از
انبیاء گرفته شده...
و یا به معنی عزیمة یعنی کتاب
و شریعت است. معنای سوم حق است
و آن همان است که روایات ائمه اهل بیت (علیهمالسّلام) آنرا بیان میکند.
شیخ طبرسی (رحمةاللّه) در
جوامع الجامع فرموده: اولوالعزم از پیامبران کسی است که شریعت تازه آورده
و شریعت سابق را نسخ کند آنها پنج نفراند: حضرت نوح حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت
عیسی و حضرت
محمد (صلّیاللّهعلیهوآلهوعلیهم).
به قول بعضی آنها شش نفراند: حضرت نوح که بر اذیت قوم خویش صبر کرد، حضرت ابراهیم که بر آتش صبر نمود،
حضرت اسحاق،
حضرت یعقوب،
حضرت یوسف،
حضرت ایوب.
به قول بعضی، آنها هیجده نفراند که در
سوره انعام آیه ۸۳- ۸۶ ذکر شدهاند،
و به قولی چهار نفراند: حضرت ابراهیم،
حضرت هود، حضرت نوح، حضرت
محمد (علیهمالسلام).
ناگفته نماند: حق همان است که از آیات استظهار کردیم
و روایات بیان کردهاند
و باید عزم را در آیه شریعت معنی کرد
و اگر تصمیم
و استقامت معنی کنیم
و بگوئیم آن مخصوص بعضی از پیامبران است این بر خلاف شئون پیامبران دیگر خواهد بود زیرا پیامبر بیثبات، بیارزش است. خداوند درباره آنها فرموده:
(وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ) (
و سلام بر پيامبران!)
اگر بگوئی: خداوند درباره آدم فرموده:
(وَ لَقَدْ عَهِدْنا اِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) (پيش از اين، از آدم پيمان اطاعت گرفته بوديم؛ امّا او فراموش كرد؛
و عزم استوارى براى او نيافتيم.)
گوئیم: درست است ولی پیامبر بودن آدم اول کلام است
و شاید گفت که در آن حال پیامبر نبوده است.
اگر گویند: خداوند فرموده
(تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ) (ما بعضى از آن پيامبران را بر بعضى ديگر برترى بخشيديم...)
گوئیم: صحیح است که پیامبران بعضی بر بعضی فضیلت دارند ولی این بر خلاف آن است که بگوئیم غیر از پنج نفر همه فاقد تصمیم
و ثبات بودند!!.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عَزْم»، ج۴، ص۳۴۴-۴۴۸.