عناصر خلقت آدم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عناصر خلقت
آدم علیهالسلام با توجه به
آیات قرآن عبارتند از:
خلقت ابتدايى آدم علیه
السلام از
خاک:
۱. «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ...؛
مثل
عیسی در نزد خدا، همچون آدم است، كه او را از خاك آفريد....»
۲. «... أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ...؛
... آيا به خدائي كه تو را از خاك آفريد،
کافر شدي؟! ....» خطاب «خلقك من تراب» به كافر، به اعتبار خلقت آدم علیه
السلام در جايگاه سرسلسله همه انسانها از خاك است.
۳. «... فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ...؛
... ما شما را از خاك آفريديم....»
۴. «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ...؛
از نشانه هاي او اين است كه شما را از خاك آفريد....»
۵. «وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ...؛
خداوند شما را از خاك آفريد....»
۶. «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ...؛
او كسي است كه شما را از خاك آفريد....»
آفريده شدن آدم علیه
السلام از گِل:
۱. «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ...؛
او كسي است كه شما را از گل آفريد ...» اگرچه در آيه، سخنى از آدم علیه
السلام به ميان نيامده است، به قرينه آيات ديگر و اينكه انسانهاى فعلى از گل آفريده نشدهاند، مقصود پدر اوّليّه انسانها، آدم علیه
السلام است.
۲. «... وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ؛
... و او را از خاک آفریدهای!»
۳. «... قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا؛
... گفت آيا براي كسي سجده كنم كه او را از گل آفريده اي؟!»
۴. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ؛
ما انسان را از عصاره اي از گل آفريديم.» از گِل معرّفى كردن خلقت
انسان، به اعتبار آفرينش اوّليّه او است.
۵. «... وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ؛
... و آغاز آفرينش انسان را از گل قرار داد.»
۶. «إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِينٍ؛
به خاطر بياور هنگامي را كه پروردگارت به ملائكه گفت: من بشري را از گل ميآفرينم.»
۷. «... وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ؛
... او را از گل آفريده اي.»
گل چسبنده، از مواد اوّليّه آفرينش آدم علیه
السلام:
«فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا
أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِينٍ لَّازِبٍ؛
از آنها بپرس: آيا آفرينش (و معاد) آنان سختتر است يا آفرينش فرشتگان (و آسمانها و زمين) ما آنها را از گل چسبنده اي آفريديم.»
مرجع ضمير «هم» مشركان است؛ امّا به قرينه آيات ديگر و اينكه افراد ياد شده از گِل خلق نشدهاند، مقصود، انسان اوّليّه يعنى آدم علیه
السلام است.
لجن خشكيده و سفالين، مادّه آفرينش آدم علیه
السلام:
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛
ما انسانرا از گل خشكيده اي كه از گل بدبوي (تيره رنگي) گرفته شده بود آفريديم.» «
صلصال» به دو معنا آمده است: الف. گل خشكيده؛ ب. گل بدبو.
۲. «... إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛
... من بشر را از گل خشكيده اي كه از گل بدبوئي گرفته شده بود خلق ميكنم.»
۳. «قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛
گفت من هرگز براي بشري كه او را از خاك خشكيده اي كه از گل بدبوئي گرفته شده است آفريده اي سجده نخواهم كرد!»
لجن بدبو، عنصر مادّى آفرينش آدم علیه
السلام:
۱. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛
ما انسانرا از گل خشكيده اي كه از گل بدبوي (تيره رنگي) گرفته شده بود آفريديم.» «حمإ» به معناى گِل سياه بدبو است.
۲. «... إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛
... من بشر را از گل خشكيده اي كه از گل بدبوئي گرفته شده بود خلق ميكنم.»
۳. «قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛
گفت من هرگز براي بشري كه او را از خاك خشكيده اي كه از گل بدبوئي گرفته شده است آفريده اي سجده نخواهم كرد!»
تكميل آفرينش آدم علیه
السلام با دميدن
روح در او:
۱. «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ؛
مثل عيسي در نزد خدا، همچون آدم است، كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: موجود باش! او هم فورا موجود شد. (بنابراين، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر
الوهیت او نيست).» كلمه «كن» پس از بيان پديد آوردن جسم آدم علیه
السلام از دميدن روح و تكميل خلقت وى حكايت مىكند.
۲. «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي ...؛
هنگامي كه كار آنرا بپايان رسانيدم و در او از روح خود دميدم ....»
۳. «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ ...؛
بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خويش در وي دميد....»
۴. «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي ...؛
هنگامي كه آن را نظام بخشيدم و از روح خودم در آن دميدم....»
روح دميده شده در كالبد آدم علیه
السلام برخوردار از شرافت و ارزش ويژه:
۱. «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ؛
هنگامي كه كار آنرا بپايان رسانيدم و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم همگي براي او
سجده كنيد.»
۲. «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ؛
هنگامي كه آن را نظام بخشيدم و از روح خودم در آن دميدم براي او سجده كنيد.» اضافه «روحى»، اضافه تشريفى است و مىرساند كه روح الهى در مقايسه با ديگر ارواح موجود در عالم شرافت و ارزش ويژه و بالايى دارد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱، ص۱۹۶، برگرفته از مقاله «عناصر خلقت آدم علیهالسلام».