عمرو بن عاص در دوره امام علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) در مورد
عمرو بن عاص، چون مقام و مسؤولیتی نداشت، اقدامی نکرد. پس از کشته شدن عثمان، علی (علیهالسّلام) اموال
بیت المال را از
بنی امیه گرفت و به بیت المال تحویل داد. عمرو بن عاص نامهای برای
معاویه نوشت که هر چه زودتر چارهای بیندیش که به زودی علی (علیهالسّلام) در پی تو خواهد آمد و
گریبان تو را خواهد گرفت و تو را از مسند
قدرت به زیر خواهد انداخت. معاویه نامهای برای عمرو نوشت و از او برای همکاری دعوت کرد. و از اینجا دسیسههای عمرو در
زمان امام علی (علیه السلام) آغاز گردید.
عمرو بن عاص که پس از عزل از
حکومت مصر به
فلسطین رفته و
اقامت کرده بود، در حوادثی که منجر به کشته شدن عثمان شد، دخالتی نکرد. در جریان
جنگ جمل در
خانه خود نشست و منتظر حوادث شد و به هیچ یک از طرفین توجه ننمود. پس از خاتمه
جنگ بصره و اقامت
علی (علیهالسّلام) در کوفه و
استقرار خلافت آن حضرت، عمرو بن عاص هم چنان در انزوا به سر میبرد و سخن نمیگفت.
علی (علیهالسّلام) در مورد او چون مقام و مسؤولیتی نداشت، اقدامی نکرد. پس از کشته شدن عثمان، علی (علیهالسّلام) اموال
بیت المال را از
بنی امیه گرفت و به بیت المال تحویل داد. عمرو بن عاص نامهای برای
معاویه نوشت که هر چه زودتر چارهای بیندیش که به زودی
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) در پی تو خواهد آمد و گریبان تو را خواهد گرفت و تو را از مسند
قدرت به زیر خواهد انداخت. معاویه نامهای برای عمرو نوشت و از او برای همکاری دعوت کرد و او موضوع را با دو
فرزند و هم چنین
غلام خود در میان گذاشت.
فرزند بزرگ تر او عبدالله او را از همراهی با معاویه
نهی کرد؛ ولی پسر کوچکش محمد او را تشویق به همراهی با معاویه کرد.
از طرفی وی میدانست که علی (علیهالسّلام) او را در حکومت شریک نخواهد کرد و مقامی به وی نخواهد داد؛ زیرا او علی (علیهالسّلام) و روشهای او را به خوبی میشناخت و میدانست که علی (علیهالسّلام) امثال وی و معاویه را شایسته حکومت و
امارت ندانسته و امور مسلمانان را به آنها واگذار نخواهد کرد و از طرف دیگر توجه داشت که قریشیان به خلافت او راضی نخواهند شد و
توطئه خواهند کرد تا آن حضرت را از میدان بیرون کنند، همان گونه که در
سقیفه انجام دادند و یا پس از درگذشت
عمر بن خطاب در شورای خلافت او را کنار گذاشتند، به همین جهت نظر پسر کوچک خود را که مطابق
میل خود بود، پذیرفت و با وجودی که از
غلام خود مشورت گرفت و وی را تشویق کرد که در
خانه بماند و به روش قبلی خود ادامه دهد که اگر اهل
دین پیروز شدند، تو را رها نمیکنند و از تو استفاده میکنند؛ ولی در پاسخ غلامش،
وردان، گفت: اکنون در میان عربها مشهور شده است که من به طرف معاویه رهسپار شدهام و پس از این عازم
دمشق شد و نزد معاویه رفت.
معاویه با عمرو بن عاص درباره سه مساله مشورت کرد. ابتدا در مورد این که
ابن ابی حذیفه زندان
مصر را شکسته است. خبر دوم این که
قیصر با جماعتی از رومیان برای تصرف
شام حرکت کرده است و خبر سوم این که علی (علیهالسّلام) قصد حمله به معاویه را دارد. وی در این سه مورد، نظر عمرو را جویا شد.
عمرو به معاویه گفت: ابن ابی حذیفه با مردمی مانند خود خروج کرده است، اگر کسی را به نزد او بفرستی او را خواهد کشت و اگر کشته شود، زیانی به تو نمیرسد. در مورد قیصر اینکه برای او مقداری
طلا و
نقره هدیه بفرست و چیزی را نزد او
امانت بگذار که خواهی دید به سوی آن خواهد آمد. اما در مورد علی (علیهالسّلام) حتی یک لحظه در
جنگ با او منصرف نشو به جهت این که او
خلیفه است. معاویه نظر عمرو را تایید کرد و گفت: ما با علی بر سر
خون عثمان میجنگیم و خون
عثمان را طلب میکنیم. عمرو گفت در مورد عثمان، من و تو نباید صحبت کنیم که هر دو او را تنها گذاشتیم. تو او را خوار کردی و او از تو طلب یاری کرد و تو به او توجه نکردی و من هم او را آشکارا تنها گذاشتم و به
فلسطین گریختم. معاویه گفت: این سخنان را رها کن و با من
بیعت کن. عمرو گفت تا از دنیای تو چیزی نگیرم دینم را به تو نمیدهم و از معاویه حکومت مصر را طلب کرد و به آن هم رسید. سپس معاویه برای نوشتن
نامه به مردم
مکه و مدینه در مورد
قتل عثمان از عمرو مشورت خواست و علی (علیهالسّلام) را قاتل عثمان معرفی کرد و عمرو بر این امر صحه گذاشت و او را تایید کرد.
برادرزاده عمرو که در مجلس واگذاری مصر به عمرو حضور داشت عمرو را از همراهی با معاویه نهی کرد؛ ولی سخن او کارساز نبود. معاویه که از سخنان برادرزاده عمرو مطلع شد کسی را در پی او فرستاد؛ ولی وی
متواری شد و به علی (علیهالسّلام) پیوست و علی (علیهالسّلام) را از کارهای آن دو مطلع کرد. علی (علیهالسّلام) او را به این دلیل به خود نزدیک کرد.
زمانی که به علی (علیهالسّلام) خبر رسید که بین معاویه و عمرو بن عاص عهدی علیه علی (علیهالسّلام) بسته شده، مبنی بر یاری یکدیگر در قبال پیشامدها و دادن سرزمین مصر به عمرو بن عاص در قبال یاری معاویه در پیروزی بر علی (علیهالسّلام)،
امام (علیهالسّلام) میان مردم
کوفه چنین فرمود: به من خبر رسیده که عمرو بن عاص، ابتر، پسر
ابتر با معاویه بیعت کرده است که مطالبه
خون عثمان کنند و او آنها را بر این کار تحریک کرده است؛ ولی به خدا
سوگند نیرویی که عمرو بن عاص، آن را تایید کند نیرویی سست و ناتوان خواهد بود.
از کسانی که از علی (علیهالسّلام) عیبجویی میکرد، عمرو عاص بود. به علی (علیهالسّلام) خبر دادند که ابن عاص از او
انتقاد میکند و او را در نزد مردم
شام مورد
نکوهش قرار میدهد.
علی (علیهالسّلام) بالای
منبر رفت و پس از
حمد خدا فرمود تعجب دارم از فرزند نابغه که در نزد شامیان مرا متهم به
شوخی و مزاح میکند. او میگوید: من مردی هستم
اهل تفریح و
بزم و همواره به بازی و وقت گذرانی و خوشی میگذرانم. به
خداوند سوگند او خود میداند که
دروغ میگوید و با گمراه کردن مردم مرتکب
گناه میشود، آیا عمرو بن عاص فکر
مرگ و
قیامت نمیکند و از حساب و
کتاب واهمهای ندارد و از
عذاب خداوند نمیترسد و بدترین گفتار،
دروغ میباشد. عمرو بن عاص سخن به دروغ میگوید. او
وعده میدهد؛ اما
خلف وعده میکند. او سؤال میکند و در سؤال اصرار میورزد و اگر چیزی از او طلب کنید،
بخل دارد و چیزی نمیدهد، او نقض
عهد و پیمان شکنی دارد و اهل
وفا نمیباشد. او در هنگام
جنگ امر میکند و فرمان میدهد؛ اما هنگامی که شمشیرها به کار افتادند و ضربات آنها بر پیکرها خورد و سرها را از
بدن جدا کردید، او بزرگترین مکرها و حیلهها را به کار میبرد و
مقعد خود را آشکار میکند و جانش را حفظ مینماید. خدا چهره او را سیاه کند و هلاکش سازد.
در جای دیگری سخن از بسر به میان آمد امام فرمودند: بار خدایا بسر و عمرو عاص و معاویه را از
رحمت خود دور بدار. بار خدایا خشمت را بر آنها فرود آور و عذاب خود را به آنها برسان و آنها را مانند گروه گنهکاران مورد مؤاخذه قرار بده.
زید بن ارقم نزد معاویه آمد. دید عمرو بن عاص در کنار معاویه روی تخت نشسته است. بیدرنگ آمد و خود را میان آن دو جای داد. عمرو از این که او میان معاویه و خودش جدایی افکنده
اعتراض کرد. او در جواب، سخن پیامبر را به یاد عمرو آورد که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: هر گاه معاویه و عمرو بن عاص را دیدید که با یکدیگر در جایی گرد آمدهاند میانشان جدایی افکنید، زیرا این دو هرگز برای کاری
خیر با یکدیگر گرد نیایند.
روزی مردی از
قبیله همدان که نامش برد بود، نزد عمرو عاص رفت تا نظر او را درباره علی (علیهالسّلام) بپرسد. آن مرد گفت: ای عمرو، پیرمردان ما از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدهاند که او میگفت هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست آیا این سخن درست است یا نادرست؟ عمرو گفت سخن درستی است ولی من بیش تر از این را به تو میگویم. هیچ یک از
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اندازه علی (علیهالسّلام) دارای
منقبت نیستند ولی با فرمانی که در مورد کشتن عثمان داد آن مناقب را از بین برد. آن مرد پرسید. علی فرمان داد یا این که کشت؟ عمرو گفت: هیچ کدام. او کشندگان عثمان را
پناه داد و از گرفتار شدن آنها جلوگیری کرد. مرد گفت: با این وجود با علی
بیعت کردند؟ عمرو گفت: آری، مرد گفت چه چیزی تو را از بیعت او بیرون آورد؟ عمرو گفت: متهم بودن وی درباره کشتن عثمان. مرد گفت تو هم علی را متهم میکنی؟ عمرو گفت: آری. پس از آن به
فلسطین رفتم. مرد به سوی قومش برگشت و گفت ما نزد قومی رفتیم که
حجت را از دهان خودشان علیه خودشان گرفتیم. علی بر راه
حق است از او پیروی کنید.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عمرو بن عاص در دوره علی»، تاریخ بازیابی۹۵/۳/۶.