• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علی دشتی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



علی دشتی، (۱۲۷۳ش/۱۳۱۲ق) نویسنده، مترجم، روزنامه‌نگار، دیپلمات ایرانی و از اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنای ایران در دوره‌ پهلوی بود. سفارت دولت شاهنشاهی ایران در لبنان و مصر از مسئولیت‌های دیگر اوست. او پس از انقلاب اسلامی ایران، در سال ۱۳۵۷ دوبار به خاطر نوشتن کتاب بیست و سه سال زندانی شد و بعد از مدتی به دلیل کهولت و بیماری و شکستگی پا آزاد شد.



علی دشتی در ۱۱ فروردین (۱۲۷۳ش/۱۳۱۲ق) در کربلا زاده شد. پدرش شیخ عبدالحسین دشتستانی، روحانی خوش نام و مورد احترامی‌که هم در عتبات و هم در دشتستان و بوشهر زندگی می‌کرد. شیخ‌ علی دشتی تحصیلات خود را در مدرسه حسینی ایرانیان در عتبات تا مقطع سطح به پایان برد و مدتی در دروس خارج نیز تلمذ کرد.
[۱] رکن زاده آدمیت، محمدحسین، دانشمندان سخن‌سرایان فارس، تهران، کتابخانه خیام، ۱۳۳۸، ج۲، ص۵۴۱.
قسمتی از اصول را نزد حاج حسین فشارکی و حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی فرا گرفت.
علی دشتی در اواخر ذیحجه ۱۳۳۴ق در کوران جنگ جهانی اول به همراه پدر و برادران راهی ایران شد و در شب عاشورای ۱۳۳۵ به بوشهر رسید. پس از مدتی اقامت در بوشهر و دشتستان و برازجان، و سفری کوتاه به بندرعباس به شیراز رفت. اقامت دشتی در شیراز سرآغاز ورود او به دنیای ملتهب و پرتلاطم روزنامه‌نگاری و سیاست آن روز است.
[۲] مصاحب، غلامحسن، طبقه حاکمه ایران را بشناسید (علی دشتی) چاپخانه مهر، ۱۳۴۲، ج۲، ص۳.



علی دشتی در فضایی پرآشوب به دنیای سیاست و مطبوعات وارد شد. فعالیت روزنامه‌نگاری را در شهر شیراز و در روزنامه فارس، به مدیریت «فضل‌ الله بنان شیرازی»، آغاز کرد؛ ولی‌ اندکی بعد مقاله‌ای از او منتشر شد که به نوشته «رکن‌ زاده آدمیت» عامه نپسندیدند و هیاهویی راه‌ انداخته، اراده قتلش را کردند. ناچار در منزل «عبدالحسین میرزا فرمانفرما» که در آن وقت والی فارس بود؛ پناهنده شد و فرمانفرما به حمایت او برخاست و پنهانی روانه اصفهانش کرد.
[۳] رکن زاده آدمیت، محمد حسین، دانشمندان سخن سرایان فارس، تهران، کتابخانه خیام، ۱۳۳۸، ج۲، ص۵۴۷.
اقامت دشتی در اصفهان نیز چون شیراز کوتاه بود، و او پس از پنج ماه راهی تهران شد.
[۴] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۷۸، ج۶، ص۱۶۲.



در ۲۹ شوال (۱۳۳۶ق) «میرزا حسنخان وثوق‌ الدوله» برای دومین بار، ریاست دولت را به دست گرفت. در این زمان جنگ جهانی اول به پایان خود رسید. پایانی سرنوشت‌ساز که طلوع عصر نوینی از سلطه نواست عماری را برای منطقه خاورمیانه و از جمله ایران رقم می‌زد. سرانجام در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ جنگ خاتمه یافت و حدود ۸ ماه بعد در ۹ اوت ۱۹۱۹م دولت «وثوق‌الدوله» قرداد معروف ۱۹۱۹ را در تهران با «سرپرسی کاکس» نماینده وزارت امورخارجه بریتانیا منعقد کرد.
در (۱۳ ذیعقده) ۱۳۳۷ دولت «وثوق ‌الدوله» متن قرداد را در روزنامه‌های رعد و ایران که ناشر افکار دولت بودند؛ منتشر کرد و‌ اندکی بعد موجی بزرگ بر ضد آن به پاخاست. به نوشته‌ دشتی، در مقاله (دشتی را بهتر بشناسید) در زمان شروع غوغای ضد قرارداد یکی دو ماه از اقامتش در اصفهان می‌گذشت و او از همین زمان در شماره نخست هفته‌نامه میهن پس از کسب اجازه از آقای «بنان ‌السلطان» مقالاتی علیه قرداد نوشت؛ ولی‌ اندکی بعد در معیت آقای «حاج آقای شیرازی» عازم تهران شد.


دشتی در تهران به کار نگارش، و توزیع شب‌نامه‌ها و مقالات تند علیه قرارداد، و دولت «وثوق ‌الدوله» ادامه داد. «وثوق الدوله» تکاپوی پرهیاهوی این شیخ جوان دشتستانی را برنتافت و دستور اخراج او از ایران و بازگشتش به عتبات را صادر کرد. دشتی پس از چند روز باز داشت، به مرزهای غربی ایران اعزام شد. نظامیان دشتی را در هوای گرم، اواخر خرداد ماه پیاده به قزوین بردند، بیمار شد، و سه هفته در قزوین ماند. در قزوین بود؛ که دولت وثوق‌ الدوله سقوط کرد و چند روز بعد «میرزا حسنخان مشیرالدوله» زمام دولت را به دست گرفت.
دوستان دشتی برای آزادی او تلاش کردند؛ ولی «مشیرالدوله» موافقت نکرد. دشتی را به همدان بردند. در این زمان از مرکز دستور رسید، که از اعزام دشتی به بین‌ النهرین صرف نظر شود. و در کرمانشاه بماند. دشتی قریب به پنج ماه در کرمانشاه ماندگار شد. در آن زمان «غلامرضا رشید یاسمی» که بعدها به عنوان ادیب و محقق شهرت فراوان یافت، در کرمانشاه معلمی‌ می‌کرد. دشتی با او دوست و محشور شد و مقدمات زبان فرانسه را نزد وی فراگرفت. «رشید یاسمی»‌ اندکی بعد، همکار دشتی در روزنامه «شفق سرخ» شد.
در ۱۴ صفر ۱۳۳۹ق دولت سپه‌سالار اعظم «محمدولی‌ خان تنکابنی» زمام امور را به دست گرفت. دشتی منتظر اسکان حکم تبعید نشد، و به تهران بازگشت. به دلیل بازگشت خود سرانه زندانی شد؛ ولی پس از چند روز با وساطت «سیدمحمدصادق طباطبایی» رهایی یافت. اوایل زمستان ۱۲۹۹ و دو سه ماه پیش از کودتای ۳ اسفند دشتی به فعالیت‌های سیاسی خود در تهران ادامه داد و تقاضای امتیاز روزنامه‌ای به نام قرن ۲۰ کرد که آن را به دست نیاورد.
[۵] بهزادی، علی، شبه خاطرات، تهران، زرین، ۱۳۷۷، ص۲۱۵.

پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ علی دشتی به سان بسیاری دیگر از فعالین سیاسی بازداشت شد و تا پایان کار دولت نود روزه «سیدضیاءالدین طباطبایی» در باغ سردار «اعتماد» زندانی بود. او در این دوره یادداشت‌هایی فراهم آورد که در اواخر ۱۳۰۰ و اوائل ۱۳۰۱ در شماره‌های اول تا ۱۵ «شفق سرخ» به نام «ایام محبس «درج شد و در آبان ۱۳۰۱، به همراه یادداشت‌های تبعید در زمان دولت «وثوق ‌الدوله» توسط خود دشتی به صورت کتاب انتشار یافت. علی دشتی پس از آزادی از زندان قریب سه ماه با میرزا حسن‌ خان کمال ‌السلطان متخلص و مشهور به «صبا» در روزنامه ستاره ایران همکاری کرد و سردبیری این روزنامه را به دست گرفت.
[۶] مسعود سالور، ایرج افشار، عین السلطنه، تهران، اساطیر، ۱۳۷۹، ج۸، ص۶۲۴۰.



در ۱۱ اسفند ۱۳۰۰ آرزوی دشتی ۲۸ ساله تحقق یافت و انتشار «شفق سرخ» را آغاز کرد. این نشریه ابتدا سه شماره در هفته و از آذر ۱۳۰۴ به صورت یومیه بود. نویسندگان جوانی چون غلامرضا رشید یاسمی، سعید نفیسی، نصرالله فلسفی و دیگران، نویسندگی را در شفق سرخ دشتی، مشق کردند و بعدها چهره‌هایی نامدار شدند. بنابراین شفق سرخ را می‌توان مکتبی سیاسی، فکری و ادبی دانست، که پرورش‌یافتگان آن در دهه‌های پیشین بر فرهنگ ایران تاثیرات ژرف برجای نهادند. «فرج‌الله بهرامی» رییس کابینه وزارت جنگ و منشی رضاخان سردار سپه، نیز مخفیانه و با نام مستعار «ف برزگر» در شفق سرخ می‌نوشت
[۷] نفیسی، سعید، خاطرات سیاسی، ادبی، جوانی، مصحح: علیرضا اعتصام، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۱، ص۳۶.

بهرامی‌ چهل ساله رابط سردار سپه با دشتی و اقمار سرخ او بود. در شماره‌های آغازین شفق سرخ واکنش دشتی به رفتار خشن و سرکوب‌گرانه رضاخان سردار سپه در قبال مطبوعات چنین بود، آقای سردار سپه، بخوانید و به دقت هم بخوانید؛ زیرا از وقتی که متصدی وزارت جنگ شده‌اید، کمتر این‌گونه کلمات به مسامع شما رسیده است... شما برای اجرای نیات خود و برای توسعه قوای نظامی‌ و عظمت‌دادن یاران باید نه تنها مطابق قانون و اصول حکومت ملی ایران رفتار کنید؛ بلکه دست به دست آزادی‌خواهان داده بنای استبداد و مفاسد موجوده اجتماعی را متزلزل کرده، برای کلیه مظاهر اجتماعی، خود یک طرح تازه و جدیدی بریزید.
[۸] دشتی، علی، شفق سرخ، شماره۱۰۰، ۱۶حمل۱۳۰۱.
‌اندکی بعد هواداری دشتی از سردار سپه بارز و بارزتر شد. شفق سرخ از اولین نشریاتی بود که الگوی جمهوری آتاتورکی ترکیه را فراروی ایرانیان قرار داد و پیشاهنگ غوغای مستعجل جمهوری رضاخانی شد و این آغاز اشتهار دشتی است.


سهم شیخ علی دشتی و شفق سرخ او در غوغای جمهوری رضاخانی چنان بزرگ بود، که «ملک‌ الشعرای بهار» در منظومه جمهوری نامه، نام او را در کنار «میرزا کریم خان رشتی» و «سیدمحمد تدین» به عنوان یکی از گردانندگان اصلی این غائله ذکر کرد:
چو جمهوری شود آقای دشتی علمدارش بود شیطان دشتی
در این زمان دشتی، به عنوان فعال‌ترین و متنفذترین روزنامه‌نگار مدافع رضاخان سردار سپه شناخته می‌شد و با سردار سپه دیدارهای خصوصی مکرر داشت.
[۹] ميرزاصالح، غلامحسين، رضاشاه، خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۲، ص۵۶-۱۵۹.

نخستین روزهای سال ۱۳۰۳ اوج تظاهرات گسترده مردمی‌ علیه جمهوری رضاخانی در تهران و شهرهای اصلی ایران بود. سیل تلگراف از سوی طبقات مختلف مردم به سوی مجلس شورای ملی روان بود و مخالفت با جمهوری را اعلام می‌کرد. غائله ظاهرا با شکست رضاخان به پایان می‌رسید، او که توانایی مقاومت در برابر مخالفت رو به تزاید طبقات مختلف مردم را نداشت، از آخرین و خطرناک‌ترین برگ برنده خود بهره جست که می‌توانست کودتای نظامی‌ دیگری را و این بار بسیار خونین برای ایران رقم زند.
او در سه ‌شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۰۳ش، ۳ رمضان ۱۳۴۲ق از تمامی‌ مناسب خود استعفا داد و اعلام کرد که از ایران خارج خواهد شد. موقتا به املاکی که به تازگی در رودهن خریده بود، رفت. از فردای خروج رضاخان از تهران، موجی ارعاب‌ آمیز از سوی روزنامه‌نگاران و نظامیان حامی‌ او برانگیخته شد. علی دشتی در برانگیختن این موج نقش اصلی داشت. او در ۱۹ فروردین ۱۳۰۳ در صفحه اول «شفق سرخ» مقاله‌ای منتشر کرد؛ با عنوان پدر وطن رفت. دشتی در این مقاله کناره‌گیری سردار سپه را ملازم با ریختن خون‌های زیاد خواند. مخالفان او را خائن به وطن و (بوم‌های شومی) نامید که ایران را ویران می‌خواهند و ایشان را تهدید کرد که صاحب منصبان رشید ایران به حمایت از رییس بزرگ خود برخواهند خواست.
قهر رضاخان، جنجال روزنامه‌نگاران حامی‌ او و تهدید نظامیان به خونریزی و کودتا، کارساز بود. مجلس در ۲۱ فروردین ۱۳۰۳ش با ۹۲ رای موافق خواستار رییس الوزرایی مجدد سردار سپه شد و هیئتی را برای سفر به رودهن و بازگردانیدن رضاخان تعیین کرد.
[۱۰] بهزادی، علی، شبه خاطرات، تهران، زرین، ۱۳۷۷، ص۲۱۶.



پس از تمهیداتی مفصل که یکی از مهم‌ترین آنها بازی لشگرکشی به خوزستان علیه «شیخ خزعل» حاکم محمره و رییس ایل بنی‌کعب، سپس سفر به عتبات (آبان-آذر۱۳۰۳) بود. از زمستان ۱۳۰۳ بار دیگر قدرت سردار سپه اوج گرفت. در ۲۶ بهمن ۱۳۰۳ مجلس مقام فرماندهی کل قوا را از پادشاه سلب و به سردار سپه تفویض کرد و سرانجام در ۹ آبان ۱۳۰۴ در فضایی سرشار از وحشت و در زیر نگاه رعب‌انگیز نظامیانی که از هر سو آن را در محاصره گرفته بودند. ماده واحده خلع و انقراض سلطنت قاجاریه را تصویب کرد.
با استقرار سلطنت پهلوی، دشتی نیز پاداش خود را گرفت. او در مجلس ششم، اولین مجلس رضاشاهی به عنوان نماینده بوشهر حضور یافت. در دوره‌های هفتم و هشتم نماینده ساوه بود و در دوره نهم نماینده بوشهر، در همان سال‌ها دشتی عبا و عمامه را کنار گذاشت و مکلا شد. او در سال ۱۳۰۹ مدیریت «شفق سرخ» را، به همکار قدیمی‌ خود در ستاره ایران «مایل تویسرکانی» واگذارد و عملا برای همیشه از جرگه روزنامه‌نگاران حرف‌ه‌ای نیز خارج شد.


دشتی در فروردین ۱۳۱۴ همراه با اعضای محفل دوستانه‌ای که در برکشیدن رضاخان نقشی بزرگ ایفا کردند؛ مغضوب دیکتاتور شدند.
در ۲۰ فروردین شفق سرخ توقیف شد و در ۲۳ فروردین یک روز پس از اتمام دوره ۹ مجلس شورای ملی علی دشتی دستگیر شد. دشتی به دلیل بیماری به بیمارستان نجمیه انتقال یافت و پس از ۵ ماه در منزل تحت نظر قرار گرفت.
[۱۱] دشتی، علی، ایام محبس، چاپ ۵، آبان ۱۳۲۹، تهران، شرق، ص۱۸۹.
از
این دوران مغضوبیت دشتی، یادداشت‌هایی بر جای مانده که در سال ۱۳۲۷ مشفق همدانی با عنوان «تحت نظر» ضمیمه «ایام محبس» دشتی کرد. دشتی بعدها در مجلس ۱۳ علت دستگیری خود را کمتر تملق گفتن و تعریف نکردن از رضاشاه در اجلاس کنفرانس بین‌ المجالس در استانبول ذکر کرد. سرانجام در اوایل فروردین ۱۳۱۷، دشتی بخشوده شد و به عنوان رییس «دایره راهنمای نامه‌نگاری» یا دایره نگارشات در اداره سیاسی شهربانی به کار پرداخت.
این دایره مسوول سانسور مطبوعات بود. هیچ روزنامه‌ای حق نداشت، مطالب خود را بدون اجازه این دایره منتشر کند و مدیران مطبوعات موظف بودند؛ تمامی‌ توشته‌های خود را به دایره فوق ببرند. و مجوز نشر دریافت کنند. البته برخورد دشتی با روزنامه‌نگاران دوستانه بود. در آبان ۱۳۱۸ دشتی بار دیگر به مجلس راه یافت. او از حوزه انتخابیه دماوند نماینده مجلس ۱۲ شد و در مجلس ۱۳ نیز نماینده دماوند بود.
[۱۲] بهزادی، علی، شبه خاطرات، تهران، زرین، ۱۳۷۷، ص۲۱۹.



‌اندکی پس از ورود متفقین به ایران در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه مجبور به کناره‌گیری از سلطنت و خروج از کشور شد. نمایندگان دوره ۱۲ همه از برگزیدگان رضاشاه بودند. اولین نماینده‌ای که سخن گفت دشتی بود که خواستار رسیدگی به وضع جواهرات سلطنتی و جلوگیری از سرقت آن به وسیله رضاشاه شد. دشتی که هم رنجشی عمیق از دیکتاتور به دل داشت و هم می‌خواست پیشینه‌ خود را ترمیم کند؛ در روزهای پایانی مجلس ۱۲ فعال‌ترین ناطق در افشای غارتگری رضاشاه به شمار می‌رفت.
[۱۳] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، ص۱۸۴.

دشتی در سال ۱۳۲۰ به همراه جمال امامی‌خوئی، عبدالرحمن فرامرزی، ابراهیم خواجه نوری و... «حزب عدالت» را تشکیل دادند. علی دشتی و جمال امامی‌ به عنوان رهبران اصلی این حزب شناخته می‌شدند.
[۱۴] طیرانی، بهروز، اسناد احزاب سیاسی ایران۱۳۲۰-۱۳۳۰، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۶، ج۲، ص۹۵.
فعالیت دشتی در «حزب عدالت» تا حوالی سال ۱۳۲۷ ادامه یافت.


در انتخابات دوره چهاردهم (بهمن۱۳۲۲) دشتی در کنار دکتر مصدق و نه تن دیگر به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت. در این سال‌ها دشتی به عنوان عضوی از شبکه منسجم و مقتدر رجال سیاسی بازمانده از دوران رضاشاه شناخته می‌شد که اهرم‌های اصلی قدرت را به دست داشتند. این کانون در مطبوعات و محافل سیاسی به جناح انگلوفیل شهرت یافتند.
[۱۵] غنی، قاسم، یادداشت‌های دکتر قاسم غنی، به کوشش سیروس غنی، تهران، زوار، چاپ دوم، ۱۳۷۷، ج۴، ص۱۸۱.

پس از خاتمه دوره چهاردهم مجلس، دشتی به دستور «قوام‌السلطنه» رییس دولت وقت، در سال ۱۳۲۵ بازداشت شد و به جرم تحریک علیه حکومت در زندان به سر برد و بعد از آزادی از زندان تا سقوط دولت قوام یعنی تا (۱۹مهر ۱۳۲۶) و سقوط دولت قوام در منزل شخصی خود توقیف بود.
[۱۶] نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۱۶۷.



علی دشتی در آذرماه ۱۳۲۷ به عنوان سفیر ایران وارد قاهره شد و تا اسفند ۱۳۲۹ در مصر بود به دلیل تبحر در زبان و ادبیات عرب توانست توجه علمای مصر را به خود جلب نماید، در جامع‌ الازهر سخنرانی کند و شیخ‌ السفرا شود.
در ۲۰ بهمن ۱۳۲۸ اولین دوره مجلس سنا تشکیل شد و علی دشتی به آن راه یافت از این زمان تا پایان سلطنت پهلوی دشتی سناتور بود. در دوران سفارت در قاهره رابطه نزدیکی میان او با «حسین علاء» وزیر دربار برقرار شد و این امر سبب شد که دشتی در پایان ماموریتش در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به عنوان وزیر مشاور، به دولت «علا» راه یابد. این تنها دوره‌ای است که دشتی به وزارت رسید.
[۱۷] خواجه نوری، ابراهیم، بازیگران عصر طلایی، تهران، چاپ و انتشار کتب جیبی، ۱۳۵۷، ص۳۴۳.



آشنایی دشتی با زبان و فرهنگ عرب سبب شد، که دولت امیر «اسدالله علم» زمانی که جنگ تبلیغاتی دو حکومت «جمال عبدالناصر» و «محمدرضا پهلوی» در اوج خود بود، در ۱۲ آبان ۱۳۴۱ دشتی به عنوان سفیر به بیروت اعزام شود. علی دشتی در دوران سفارت در بیروت نظراتی را درباره سیاست ایران در منطقه خاورمیانه و نحوه برخورد با پدیده ناسوینالیسم عربی را به «عباس آرام» (وزیر امورخارجه) و گاه به شخص شاه منعکس می‌کرد.
سفارت دشتی در بیروت با شروع نهضت امام خمینی و سرکوب‌های خشن و خونین در ایران مصادف بود که اعتراف بی‌سابقه علمای شیعه لبنان را برانگیخت. دشتی، واسطه ابلاغ تلگراف‌های آنان، به شاه بود در حالی که او در لبنان هم‌چنان تلاش می‌کرد، تا حوادث ایران را کار جمعی قانون‌شکن و مفسد ضد اصلاحات جلوه دهد. البته در مکاتبات خود با تهران سیاست‌های دولت علم را نقد می‌کرد. اوج انتقاد دشتی از عملکرد دولت «علم» در قبال حوادث کشور، نامه‌ای است که او در ۵ خرداد ۱۳۴۲ نوشت و به تهران ارسال کرد.
[۱۸] شهبازی، عبدالله، زندگی و زمانه علی دشتی، شیراز، موسسه فرهنگی و پژوهشی، ۱۳۸۵، ص۱۱۵.



پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌ ایران علی دشتی ۲ بار بازداشت شد. نخستین بار کمتر از یک ماه در زندان ماند. بار دوم در حوالی آذر ۱۳۶۰ به اتهام نگارش ۲۳ سال دستگیر شد. او این بار نیز مدت زیادی در زندان نماند و به دلیل کهولت و بیماری و شکستگی پا آزاد شد. دشتی‌ اندکی بعد در ۲۶ دی ۱۳۶۰ در بیمارستان جم تهران در ۸۷ سالگی در گذشت.
[۱۹] دشتی، علی، ۲۳سال، به کوشش بهرام چوبینه، بی نا، ۱۳۷۳، بی‌جا، ص۵۳



۱. رکن زاده آدمیت، محمدحسین، دانشمندان سخن‌سرایان فارس، تهران، کتابخانه خیام، ۱۳۳۸، ج۲، ص۵۴۱.
۲. مصاحب، غلامحسن، طبقه حاکمه ایران را بشناسید (علی دشتی) چاپخانه مهر، ۱۳۴۲، ج۲، ص۳.
۳. رکن زاده آدمیت، محمد حسین، دانشمندان سخن سرایان فارس، تهران، کتابخانه خیام، ۱۳۳۸، ج۲، ص۵۴۷.
۴. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۷۸، ج۶، ص۱۶۲.
۵. بهزادی، علی، شبه خاطرات، تهران، زرین، ۱۳۷۷، ص۲۱۵.
۶. مسعود سالور، ایرج افشار، عین السلطنه، تهران، اساطیر، ۱۳۷۹، ج۸، ص۶۲۴۰.
۷. نفیسی، سعید، خاطرات سیاسی، ادبی، جوانی، مصحح: علیرضا اعتصام، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۱، ص۳۶.
۸. دشتی، علی، شفق سرخ، شماره۱۰۰، ۱۶حمل۱۳۰۱.
۹. ميرزاصالح، غلامحسين، رضاشاه، خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۲، ص۵۶-۱۵۹.
۱۰. بهزادی، علی، شبه خاطرات، تهران، زرین، ۱۳۷۷، ص۲۱۶.
۱۱. دشتی، علی، ایام محبس، چاپ ۵، آبان ۱۳۲۹، تهران، شرق، ص۱۸۹.
۱۲. بهزادی، علی، شبه خاطرات، تهران، زرین، ۱۳۷۷، ص۲۱۹.
۱۳. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، ص۱۸۴.
۱۴. طیرانی، بهروز، اسناد احزاب سیاسی ایران۱۳۲۰-۱۳۳۰، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۶، ج۲، ص۹۵.
۱۵. غنی، قاسم، یادداشت‌های دکتر قاسم غنی، به کوشش سیروس غنی، تهران، زوار، چاپ دوم، ۱۳۷۷، ج۴، ص۱۸۱.
۱۶. نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۱۶۷.
۱۷. خواجه نوری، ابراهیم، بازیگران عصر طلایی، تهران، چاپ و انتشار کتب جیبی، ۱۳۵۷، ص۳۴۳.
۱۸. شهبازی، عبدالله، زندگی و زمانه علی دشتی، شیراز، موسسه فرهنگی و پژوهشی، ۱۳۸۵، ص۱۱۵.
۱۹. دشتی، علی، ۲۳سال، به کوشش بهرام چوبینه، بی نا، ۱۳۷۳، بی‌جا، ص۵۳



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «علی دشتی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۳/۰۵.    







جعبه ابزار