علامه محمدتقی جعفری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علامه محمدتقی جعفری، به سال ۱۳۰۲ ش در
تبریز چشم به جهان گشود. وی خواندن و نوشتن را پیش از آغاز دبستان، از مادر فرا گرفت و پس از پایان دروس ابتدایی، وارد
حوزه علمیه طالبیّه تبریز شد، سپس در طلب دانش، راهی
تهران و
قم شد.
او در تهران و قم از محضر فقها و حکمایی چون:
میرزا مهدی آشتیانی،
شیخ محمدرضا تنکابنی و
میرزا محمدتقی زرگر تبریزی بهرههایی شایان برد. به دنبال آن، به سبب بیماری و رحلت مادر، به تبریز برگشت و در درس
آیتالله شهیدی حضور یافت. اندکی بعد با اصرار استاد راه
نجف را در پیش گرفت. حضور ۱۱ ساله محمدتقی جعفری در دانشگاه دینیِ نجف و حضور در حلقه درسی علمایی همچون
سیدابوالقاسم خویی و
آیتاللّه حکیم و همچنین هماندیشی با
محمدرضا مظفر فیلسوف، فقیه و منطقیِ نواندیش در نجف و
احمد امین ریاضیدان عراقی؛ تاثیر شگرفی در شکلگیریِ شخصیت علمی و عملیِ جعفری داشت، به گونهای که در سن ۲۳ سالگی (سال ۱۳۶۶ ق) موفق به اخذ
درجه اجتهاد از
شیخ محمدکاظم شیرازی شد.
ایشان پس از اتمام تحصیلات، در خلال سالهای دهه ۳۰ به
ایران بازگشت و به بررسی جریانات فکریِ روز پرداخت. در مدت زمانی نه چندان زیاد، توانست تالیفاتی پرشمار و عمدتاً بدیع از خود به یادگار نهد، که از مشهورترین آنها میتوان به مجموعه ۱۵ جلدیِ «
تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی» و «
ترجمه و تفسیر نهج البلاغه» در ۲۷ مجلد اشاره کرد.
علامه محمدتقی جعفری پس از عمری تلاش و تکاپو، در ۲۵ آبان سال ۱۳۷۷ ش به رحمت ایزدی پیوست و در
شهر مشهد در
حرم مطهر امام رضا (علیهالسلام)، در دارالزهد به خاک سپرده شد.
محمدتقی جعفری، در مرداد ۱۳۰۴ در تبریز زاده شد.
پدرش، «کریم» درس نخوانده بود، امّا صدق و صفای خاصی داشت. پدرش نانوا بود و هیچ وقت بدون
وضو دست به خمیر نان نمیزد. حافظه این نانوانی مکتب نرفته چنان قوی بود که اغلب سخنان واعظان شهر را با دقت و تفصیل، برای دیگران بیان میکرد. در روزگاری که تبریز دچار
قحطی شده بود، در یکی از شبها، کریم با هزار زحمت دو عدد نان سنگگ و مقداری شیرینی خرید، در بین راه منزل، دو نفر را در خرابهای دید که مشغول خوردن استخوان و لاشه گوسفند و مرغ مردهای بودهاند، او که چنین دید، دلش به حال آنان سوخت و یکی از نانها و شیرینی را به آنها داد. چند قدمی دور نشده بود که به نزد آن دو برگشت تا شاید بتواند کمک دیگری انجام دهد. در این هنگام دید که آنان دست به دعا بلند کردند و با سوز دل گفتند: ای مرد مهربان! خدای بزرگ و بخشنده به تو فرزندی صالح و نیک عنایت فرماید. هم چنان که ما را خوشحال کردی، خدای رحیم چشم تو را روشن کند.
همسر کریم با سواد بود و
قرآن را به خوبی میخواند. او
قرائت قرآن را به محمد تقی تعلیم داد. محمد تقی چنان خوب قرائت قرآن را فرا گرفته بود که وقتی در ۶ سالگی، در سال ۱۳۱۰ هـ. ش برای اولین بار وارد مدرسه «اعتماد» تبریز شد، مدیر مدرسه، آقای جواد اقتصاد خواه، بعد از شنیدن قرائت قرآن او لبخندی زد و گفت: بارک الله! خیلی خوب خواندی! نیازی به درسهای کلاس اول و دوم نداری؛ از فردا ورود کلاس سوم شو! .
حافظه قوی محمد تقی همگان را به شگفتی وا میداشت؛ به طوری که متن
کلیله و دمنه را از حفظ میتواند و معنای عبارات مشکل را شرح میداد. معلمان مدرسه اعتماد، همواره او را تشویق میکردند.
روزی اقتصاد خواه مدیر مدرسه، برای بازرسی به کلاس رفت و به همه بچهها گفت: دفترهای مشقتان را روی میز بگذارید. آقای مدیر وقتی دفتر مشق محمد تقی را دید، آن را برداشت و با ناراحتی پرسید: جعفری! این چه خطی است که تو داری؟! محمد تقی با خونسردی پاسخ داد: من ایرادی در خطم نمیبینم. خیلی خوب است! آقای اقتصاد خواه با تعجب گفت: پس خودت مینویسی و خودت هم آن را تأیید میکنی؟! بیا بیرون ببینم! سپس با ترکه قرمز رنگ درخت آلبالو بر کف دست محمد تقی زد و گفت: این خط از نظر من خیلی هم بد است. باید از همین امروز یاد بگیری که خوش خطتر بنویسی! فهمیدی؟! محمد تقی که دستش از شدت درد میسوخت، اندکی رنجید؛ ولی وقتی بیشتر در خط خود دقت کرد، به آقای مدیر حق داد و از آن به بعد تصمیم گرفت خواناتر و بهتر بنویسد.
دهها سال بعد (حدود سالهای ۱۳۴۰ ـ ۱۳۵۰) روزی دانشگاه مشهد، استاد محمد تقی جعفری را دعوت کرد تا در آنجا سخنرانی کند. جمعیت بسیاری جمع شده و منتظر آمدن ایشان بودند؛ همه صندلیها پر شده و عده فراوانی نیز ایستاده بودند. محمد تقی که دیگر «علامه جعفری» نامیده میشد و اسلام شناس و صاحب نظری مشهور شده بود؛ پشت میکروفون قرار گرفت. در بین نگاههای مشتاق، چشمش به یک پیر دانا خیره شد و حدود یک دقیقه به سکوت گذشت.
بعد از اتمام سخنرانی، آن استاد کهن سال که کسی جز آقای جواد اقتصاد خواه، مدیر مدرسه اعتماد تبریز نبود، جلو آمد و در حلقه کسانی در آمد که بعد از سخنرانی به دور علامه جعفری جمع شده بودند. علامه جعفری بعد از سلام و احترام، پرسید: یادتان هست با آن ترکه آلبالوی قرمز رنگ مرا زدید؟ آقای اقتصاد خواه سر به زیر انداخت، امّا علامه جعفری با احترام و مهربانی گفت: کاش خیلی از آن چوبها به من میزدید. این مرکب بدن، تازیانه میخواهد تا
روح را حرکت بدهد و جلو ببرد. علامه جعفری به گرمی دست استاد پیرش را گرفته و فشرد.
او در ایام تحصیل دانشآموز برجستهای بود، اما به سبب مشکلات مالی خانواده ناگزیر شد مدرسه را رها کند و به کار بپردازد.
علامه محمّدتقی جعفری، در
حوزه علمیه شهرهای مختلفی مانند قم، تهران، تبریز و حوزه نجف به تحصیل پرداخت.
محمّدتقی جعفری، مدتی تمام روز را کار میکرد، اما بعد نیمی از روز را به کار و نیم دیگر را به تحصیل علوم حوزوی در مدرسه طالبیه پرداخت و مقدمات و
ادبیات عرب را نزد استادان آن مدرسه آموخت.
محمد تقی در ۱۵ سالگی و در سال ۱۳۱۹ ش. برای ادامه تحصیل، تبریز را به مقصد تهران ترک کرد.
مدرسه فیلسوف، واقع در جوار
امامزاده اسماعیل و ابتدای یکی از ورودیهای بازار قدیمی تهران،
اولین جایی بود که محمد تقی برای کسب دانش قدم به آنجا گذارد.
او در مدرسه فیلسوف؛ از استاد
آیتالله شیخ محمد رضا تنکابنی (۱۲۸۳ ـ ۱۳۸۵ هـ . ق.) پدر
محمد تقی فلسفی «
مکاسب» و «
کفایه» را آموخت.
آیتالله میرزا مهدی آشتیانی (۱۳۰۶ ـ ۱۳۷۲ هـ . ق) حکیمی بود که در مدرسه مروی تدریس میکرد. محمد تقی نزد آن استاد بزرگ رفت و حکمت
منظومه حکیم ملاهادی سبزواری و بخشی از
امور عامه اسفار را از ایشان یاد گرفت. روزی محمد تقی بعد از درس آیت الله میرزا مهدی آشتیانی، درباره «
بسیط الحقیقه» از ایشان پرسید: اگر واقعاً در عالم یک وجود است؛ یعنی «لیس فی الدّار وجودٌ إلا هو» و بقیه موجودات، تحیّثات و تشخّصات اوست، جنابعالی ارسال رسل، مسئولیت و حتی تکلیف و عشق را چگونه حل میکنید؟ اگر من جزئی یا موجی از کمال مطلق هستم، پس عاشق چه کسی میشوم؟! و میرزا مهدی آشتیانی انصاف داد و به درستی گفت: اینها ذوقیاتی است که بزرگان ما فرمودهاند. اعتقادات قلبی این بزرگان این نبوده است.
صدر المتألهین همواره با وضو بوده و پای پیاده به
مکه رفته و تعبد بسیار داشته است.
محمد تقی بعد از مدتی، در حدود ۱۳۲۳ ش، برای ادامه تحصیل به قم رفت و در مدرسه
دارالشفاء اقامت کرد. روزی
آیتالله سید محمد حجت کوهکمریای (۱۳۱۰ ـ ۱۳۷۲ هـ . ق) و
آیتالله شهید محمد صدوقی به حجره او آمدند و لباس روحانیت را به او پوشانیدند.
وی در حلقه درس استادان حوزه، از جمله
امامخمینی و سیدمحمد حجت کوهکمری، شرکت نمود و در سلک اهل علم در آمد. محمد تقی جعفری علوم معقول را از
آیتالله شیخ مهدی مازندرانی و
عرفان را از
آیتالله شیخ محمدتقی زرگر فرا گرفت. او همچنین در درس اخلاق امام خمینی در مدرسه فیضیه، شرکت کرد. روز اولی که او در درس امام خمینی شرکت کرده بود، مشاهده کرد که استاد، آیات آخر
سوره حشر را تفسیر میکند او دریافت که این درس خیلی ژرف است و امام خمینی از مواهبی برخوردار است که دیگران از آن بیبهرهاند.
اقامت وی در قم بیش از یک سال طول نکشید و او به سبب بیماری مادرش، که به وفات او انجامید، به تبریز بازگشت.
جعفری در سال ۱۳۲۵ ش، به توصیه
آیتاللّه میرزا فتاح شهیدی و کمکهای مالی او، برای ادامه تحصیل به نجف رفت و حدود یازده سال در آنجا ماند و مدت کوتاهی در مدرسه بادکوبهایها و سپس در مدرسه صدر اقامت داشت.
در حوزه نجف، در دروس خارج فقه و اصول شرکت کرد و مباحثی از
فقه را نزد
شیخ محمدکاظم شیرازی، حدود دو دوره
اصول فقه و نیز ابوابی از فقه (مانند مکاسب محرمه ) را نزد
سیدابوالقاسم خویی و کتاب صید و ذباحه را نزد
سید محمود شاهرودی خواند و همچنین حدود یک سال و نیم در مجالس درس
آیتاللّه حکیم و هفت سال در دوره درسهای
سیدعبدالهادی شیرازی شرکت کرد.
قاعده فراغ و
تجاوز را نیز نزد
آیتاللّه سیدجمالالدین گلپایگانی آموخت. همچنین در درسهای فقه و اصول
آیتاللّه میلانی شرکت کرد و نزد
شیخ صدرا قفقازی و
شیخ مرتضی طالقانی فلسفه و عرفان و اخلاق خواند.
پس از تحصیل نزد این استادان، جعفری به تدریس فقه و اصول، خصوصاً کتابهای مکاسب و کفایه پرداخت، در همین ایام نیز دست به قلم برد و قسمتی از تقریرات درس اصول آیتاللّه خویی را با عنوان امر بین الامرین فی الجبر و التفویض (نجف ۱۳۷۱) و نیز رساله فقهی الرضاع (نجف ۱۳۷۱) را بر مبنای درسهای آیتاللّه سیدعبدالهادی شیرازی تحریر کرد. همچنین جلد اول از مجموعه سه جلدی ارتباط انسان و جهان را در همین ایام و دو جلد بعدی را در مشهد تألیف کرد، او در ایام اقامتش در نجف که کم و بیش با مضایق مالی توأم بود به تدریس فلسفه نیز پرداخت. شهید
آیتاللّه محمدباقر صدر یکی از شاگردان جعفری در این دوره بود.
جعفری، به توصیه استادانش، به ایران بازگشت و نخست به قم و سپس به مشهد رفت و در مشهد از آیتاللّه میلانی گواهی
اجتهاد گرفت،
سپس مشهد را ترک کرد و تهران را برای اقامت دائم برگزید، وی عمر خود را صرف تحقیق و سخنرانی و تدریس و تألیف کرد. او علاوه بر علوم حوزوی، همواره میکوشید از علوم و معارف غربی و جدید نیز مطّلع باشد و بر همین اساس، مناسباتش با اهل علم محدود به علمای دین نبود، بلکه با دانشمندانی مانند
محمود حسابی و
فضلاللّه رضا نیز جلسات منظم داشت.
مدتی بعد از آن که استاد جعفری از مشهد به تهران رفت، اطلاع یافت که در منزل دکتر محمود حسابی جلسات علمی برگزار میشود. استاد در این جلسات هفتگی، شرکت میکرد. این جلسات ۲۴ سال تا پایان عمر دکتر حسابی ادامه یافت. در این جلسات هفتگی، جمعی از دانشمندان از جمله دکتر ریاحی، کرمانی، دکتر فرشاد، دکتر جمارانی و دکتر کاشیگر شرکت میکردند.
جعفری از حدود سال ۱۳۴۳ ش مخاطبان دانشگاهی پیدا کرد و با سخنرانی در دانشگاهها یا برگزاری جلسات درس در منزل برای دانشجویان، با آنها ارتباط برقرار کرد. علاوه بر دانشجویان، عامه مردم نیز به وی علاقهمند بودند و او گاه در مساجد و جلسات دینی نیز سخنرانی میکرد. مدتی نیز عضو هیئت مدیره
حسینیه ارشاد بود و در آنجا هم سخنرانی میکرد، اما از این مسئولیت کناره گرفت.
از دهه ۱۳۵۰ ش، مخاطبان جعفری بهتدریج افزایش یافت و منزل او محل رفت و آمد گروههای گوناگون، بهویژه دانشجویان و دانشگاهیان، شد.
ساواک برای کنترل این جلسات سخنرانی استاد، مأمورانی را میفرستاد تا از آن گزارش تهیه کنند. هم اکنون بیش از ۱۸۰ سند گزارشهای ساواک درباره علامه جعفری در دست است که در کتاب « چراغ فروزان » منتشر شده است. چون مأموران ساواک به درستی نمیتوانستند از مباحث علمی و فلسفی استاد آگاه شوند، به ناچار از طریق منابع و مأموران متعدد از جلسات استاد گزارش تهیه میکردند؛ به طوری که در طول سالیانی که استاد زیر نظر ساواک بود، بیش از ۲۰ منبع از جلسههای ایشان گزارش دادهاند.
بنابر اسناد ساواک، در جلسات استاد جعفری، عموماً جوانان و دانشجویان شرکت میکردند و تعداد آنها زیاد و حدود ۵۰۰ نفر و .. شرکت داشتند.
ساواک در سال ۱۳۴۴ استاد را احضار کرد و تأکید که در درسهای خودتان دو موضوع را رعایت کنید: ۱. نسبت به شاه مطلبی نگویید؛ ۲. نسبت به اسرائیل حمله و اعتراض نکنید».
در بهمن ۱۳۴۶، استاد برای بار دوم به ساواک احضار شد. در آبان ماه سال ۱۳۵۱ ساواک تهران به مدیر کل اداره پنجم دستور داد که مکالمات تلفنی محمد تقی جعفری را کنترل و شنود کند.
ساواک یک بار نیز در ساعت ۲ نیمه شب به منزل استاد جعفری حمله کردند و تا ساعتی کتابخانه ایشان را بازرسی کردند، امّا چیزی نیافتند و دست خالی برگشتند.
بر اساس اسناد ساواک، تعداد قابل توجهی از عناصر گروه به اصطلاح
مجاهدین خلق ایران ( منافقین ) به منظور بالا بردن بینش و اطلاعات فلسفی خود، در جلسات استاد جعفری شرکت میکردند. یکی از این اسناد در تاریخ ۸/۱۲/۱۳۵۳ و سند دیگر در تاریخ ۴/۹/۱۳۵۳ تنظیم شده است و این مطلب نشان میدهد که حضور آنها قبل از تغییر
ایدئولوژی سازمان بوده است.
جعفری با امامخمینی و شرکت فقها در امور سیاسی و اجتماعی همدل و موافق بود،
اما پس از پیروزی انقلاب مسئولیت اجرایی نپذیرفت، زیرا وظیفه و مسئولیت خود را منحصر به فعالیت علمی و فرهنگی میدانست و در این دوران، بر حجم فعالیتهای علمی خود افزود.
استاد در اواخر زندگی، دچار بیماری سرطان ریه شد. پزشکان این بیماری را در ایشان در مرداد ماه ۱۳۷۷ تشخیص دادند. فرزند علامه دکتر غلامرضا جعفری که در نروژ مشغول تحصیل در دوره فوق دکترا، به ایران آمد تا ایشان را برای ادامه معالجه به آن جا ببرد. استاد هنگام خداحافظی با خانواده گفت: «این سفر بدون بازگشت است. پس از مرگ من، درباره من اغراق نکنید.» و به فرزندش گفت: «جلال الدین! حال که به عمر خود نگاه میکنم میبینم که چقدر سریع گذشت.»
در نروژ ماجرای جالبی روی داد: شبی یکی از دوستان دکتر غلامرضا جعفری او و استاد را برای شام به منزل خود دعوت کرد. استاد و فرزندش در موقع مقرر به آن جا رفتند. هنگام شام، استاد ناراحت شد و گفت: «بوی تعفّن میآید!» هرچه به او گفته شد که تعفنّی در کار نیست، نپذیرفت؛ سرانجام دکتر غلامرضا جعفری برخاست و همراه پدر؛ شام نخورده از آن جا خارج شدند. صبح روز بعد دکتر جعفری با آن دوست تماس گرفت تا عذر خواهی کند، امّا با کمال تعجب دوستش گفت: برای شام شب گذشته نتوانستم مرغ ذبح اسلامی تهیه کنم، به ناچار از مرغهای معمولی استفاده کردم. از این که داشتم مرغ نجس به استاد میدادم؛ بسیار ناراحت بودم؛ و خیلی خوشحال شدم که ایشان شام نخوردند! استاد جعفری در بیمارستان «لیستر» شهر لندن نیز بستری شد؛ امّا سرانجام در ۲۵ آبان ۱۳۷۷ ش به ملکوت اعلی پیوست.
استاد جعفری حدود ۵۰ سال به تعلیم و تربیت جامعه اشتغال داشت. در این مدت طولانی بسیاری از پژوهشگران حوزه و دانشگاه از دروس ایشان استفاده کرده و نکتهها آموختند که از جمله میتوان به دکتر «
عبدالرحیم گواهی»؛ دکتر «
عبدالله نصری» حجت الاسلام دکتر «
محمدمهدی گرجیان» اشاره کرد.
از محمدتقی جعفری آثار فراوانی به جامانده است که از یکسو حاکی از پشتکار و اشتغال دائم علمی او و از سوی دیگر حاکی از وسعت مشرب، خردگرایی و پرهیز از تقلید، تعلقات دینی عمیق و علاقه او به علوم و معارف بشری به معنای عام کلمه است، چنانکه او از سویی به فلسفه (بیشتر
فلسفه مشائی ) علاقه داشت و از سوی دیگر اهل ذوق و شعر بود،
از سویی به عرفان دلبستگی داشت و از سوی دیگر متوجه علوم نو و حقوق و اجتماعیات و فلسفه جدید بود.
رویکرد او مجموعاً رویکردی استدلالی و منطقباور بود و لذا چه در
فلسفه اسلامی چه در فلسفه جدید و چه در پرداختن به دیگر علوم و معارف، میکوشید از مسیر بحث استدلالی خارج نشود. همین علاقه به منطق و استدلال مبنای داوری او در باره آثار و آرای اشخاص بود.
آثار جعفری حوزههای گوناگونی را در بر میگیرد که برخی از آنها عبارتاند از:
• اخلاق؛
- وجدان، تهران ۱۳۴۲ ش.
- اخلاق و مذهب، تهران ۱۳۵۴ ش.
• فلسفه و عرفان؛
- جبر و اختیار، تهران۱۳۳۴ ش.
- سخنی کوتاه در علم امام، تهران ۱۳۵۱ ش.
- فلسفه زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، تهران ۱۳۶۹ ش.
- حکمت، عرفان و اخلاق در شعر نظامی گنجوی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- تحلیل شخصیت خیام، تهران ۱۳۶۸ ش.
- تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۵۷ ش، ۱۵ ج.
- از دریا به دریا (کشفالابیات مثنوی)، تهران ۱۳۶۴ ش، ۴۱ ج.
- عقل و عاقل و معقول، تهران۱۳۵۹ش.
- عواملجذابیت در سخنان جلالالدین محمد مولوی، تبریز ۱۳۷۶ ش.
- عرفان اسلامی، تهران ۱۳۷۳ ش.
• فقه؛
- رسائل فقهی، تهران ۱۳۷۷ ش.
• انسانشناسی؛
- آفرینش و انسان، تهران ۱۳۵۱ ش.
- انسان در افق قرآن از نظر فردی و اجتماعی، اصفهان ۱۳۴۹ ش.
- ارتباط انسان و جهان و انعکاس تحول مادّه فلسفی و جرم فیزیکی در ادراک بشر از قدیمترین ازمنه فلسفه تا قرن حاضر، تهران ۱۳۳۷ ش.
• فلسفه علم و علم و دین؛
- تحقیقی در فلسفه علم، تهران ۱۳۷۲ ش.
- فلسفه دین، تهران ۱۳۷۵ ش.
- رابطه علم و حقیقت، تبریز ۱۳۴۵ ش.
- علم از دیدگاه اسلام، تهران ۱۳۶۰ ش.
- تعاونالدین و العلم، تهران ۱۳۷۸ ش.
- علم در خدمت انسان، تهران ۱۳۴۴ ش.
- علم و دین در حیات معقول، تهران ۱۳۶۹ ش.
• بررسی آثار متفکران غربی؛
- توضیح و بررسی مصاحبهی برتراند راسل، تهران ۱۳۴۲ ش.
- بررسی و نقد افکار راسل، تهران ۱۳۶۴ ش.
- بررسی و نقد نظریات هیوم در چهار مسأله فلسفی، تهران ۱۳۷۴ ش.
- حاشیه بر برگزیده افکار راسل، تهران ۱۳۵۰ ش.
- حاشیه بر سرگذشت اندیشهها، اثر آلفرد نورث وایتهد، تهران ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ ش.
- حاشیه بر ادیان زنده جهان، اثر رابرت ا. هیوم، تهران ۱۳۶۹ ش.
• قرآن پژوهی و ائمه؛
- حرکت و تحول از دیدگاه قرآن، تهران ۱۳۶۰ ش.
- شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، تهران ۱۳۶۰ ش.
- انسان در افق قرآن، اصفهان ۱۳۴۹ ش.
- نیایش حسین در عرفات، تهران ۱۳۴۷ ش.
- امام حسین: شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، تهران ۱۳۸۰ ش.
- ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران ۱۳۵۷ـ ۱۳۷۸ ش، ۲۷ جلد.
- خدا و جهان و انسان از دیدگاه علیبن ابیطالب (ع) و نهجالبلاغه، تهران ۱۳۵۹ ش.
- علی و مسأله مرگ، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۱) محمدتقی جعفری، آفاق مرزبانی: گفت و گوهایی با علامه محمدتقی جعفری، گفتگو از عبداللّه نصری، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۲) محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران ۱۳۵۷ـ ۱۳۷۸ ش.
(۳) چراغ فروزان: استاد علامه آیتاللّه محمدتقی جعفری تبریزی، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۷ ش.
(۴) محمدرضا حکیمی، «سیمای جامعیت»، در شریعهی خرد: یادنگار کنگرهی نکوداشت منزلت علمی استاد علامهمحمدتقی جعفری، زیرنظر علیاکبر رشاد، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۶ ش.
(۵) محمدرضا غیاثی کرمانی، ابنسینای زمان: علامه جعفری، زندگینامه و خاطرات، قم ۱۳۸۰ ش.
(۶) عبدالرحیم گواهی، «جهانی که بنشسته در گوشهیی»، در شریعهی خرد، قم ۱۳۸۰ ش.
(۷) عبداللّه نصری، تکاپوگر اندیشهها: زندگی، آثار و اندیشههای استاد محمدتقی جعفری، تهران ۱۳۷۶ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جعفری»، شماره۴۷۱۸. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «علامه محمد تقی جعفری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۸/۲۵.