عقل بالملکه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عقل بالملکة، عبارتست از مرتبه تعقل
تصورات و تصدیقات بدیهی.
مرحلهای از نفس است که از
عقل هیولائی و بالقوه گذشته و از قابلیت و
استعداد محض بیرون آمده است و با دریافت معقولات بدیهی در طول
زمان و در اثر زیاد شدن تجاربش و وارد شدن محسوسات زیاد در ذهنش، آماده است که معقولات نظری را از راه فکر تحصیل کند.
در این مرحله، دو گونه معقولات در
نفس آدمی پدید میآید. یکی اولیات و دیگری مشهورات. وقتی این دو گونه معقولات حاصل شد او را عقل بالملکة میخوانند که دیگر میتواند چیزهای دیگر را کسب کند و بفهمد.
دسته اول از این معقولات شامل
بدیهات اولیه تصوری و تصدیقی میشود. بدیهی اولی تصوری مثل مفهوم هستی و نیستی و بدیهی اولی تصدیقی مثل تصدیق به اینکه محال است یک شیء در آن واحد، هم باشد و هم نباشد.
تسمیه این جنبه از نفس به عقل بالملکة یا بدین خاطر است که عقل بالملکه نسبت به مرتبه عقل هیولائی، ملکه میباشد و
عقل هیولائی، قوه این مرتبه است. پس رابطه عقل بالملکه و هیولائی رابطه ملکه و عدم ملکه است.
یا بدین خاطر است که معقولات بدیهی برای نفس آماده گشته و استعداد انتقال از آنها به معقولات نظری در نفس ملکه شده است: مانند افرادی که
حرفه و صنعتی در ایشان ملکه شده است و کارها را راحت و بی مشقت انجام میدهند.
تقسیم عقل به عقل نظری و عملی از ابتکارات
ارسطو میباشد و
اسکندر افریدوسی به نقل کندی، عقل نظری را به چهار قسم هیولائی، بالملکه، بالفعل و
مستفاد تقسیم نموده است.
برخی نیز معتقدند که ارسطو عقل را به سه بخش هیولائی، بالفعل و فعال تقسیم کرده و فارابی عقل مستفار را به آن اضافه نموده است.
پس از آن،
فلاسفه متاخر چون دیدند مقسم این تقسیم، عقل
انسان است و عقل فعال از مجردات است و در سلسله عقول طولی قرار دارد و عقل دهم نزد
مشائیون است، عقل فعال را خارج نموده و عقل بالملکه را در این تقسیم داخل نمودهاند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عقل بالملکه».