• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عقاید فلسفی ابن تیمیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابن تیمیه با تمسک به دو اصل پیروی از سلف و هماهنگی عقل با ظواهر قرآن و حدیث با فلسفه به مخالفت برخواسته است و آرای فلاسفه را باطل می‌شمارد و در موارد زیادی آنان را مشرک خوانده و تکفیرشان نموده است.



ابن تیمیه از مخالفان‌ سرسخت‌ قائلان‌ به‌ وحدت‌ وجود است‌.
در رساله‌ای‌ که‌ تألیف‌ کرده‌ و به‌ نام‌ «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود» در ضمن‌ مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌
[۱] ابن تیمیه‌، «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود»، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، ج‌ ۴ـ۵، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
به‌ طبع‌ رسیده‌ است‌، به‌ تفصیل‌ به‌ نقد و نقض‌ اقوال‌ پیروان‌ وحدت‌ وجود، مانند محیی‌الدین‌ ابن عربی‌ و صدرالدین‌ قونوی‌ و تلمسانی‌ پرداخته‌ و آن‌ها را خارج‌ از دین‌ اسلام‌ شمرده‌ است‌.

۱.۱ - بطلان قول اهل اتحاد

او می‌گوید: اگر کسی‌ مذهب‌ اهل‌ اتحاد یا وحدت‌ وجود را درست‌ و نیکو تصور کند، در ظهور فساد و بطلان‌ آن‌ کافی‌ خواهد بود و احتیاج‌ به‌ دلیل‌ دیگری‌ نخواهد داشت‌ و مشکل‌ آن‌ است‌ که‌ بیشتر مردم‌ حقیقت‌ سخن‌ و مقصود ایشان‌ را درنمی‌یابند و حتی‌ خود ایشان‌ نیز حقیقت‌ آن‌چه‌ را می‌گویند، درنمی‌یابند و به‌ همین‌ جهت‌ در سخنان‌ خود گرفتار تناقض‌ می‌گردند.

۱.۲ - دسته‌بندی اقوال

او عقاید اهل‌ اتحاد یا وحدت‌ وجود را بر سه‌ دسته‌ تقسیم‌ می‌کند: عقاید محیی‌الدین‌ ابن عربی‌، عقاید صدرالدین‌ قونوی‌ و عقاید تلمسانی‌.

۱.۲.۱ - ابن عربی

درباره عقاید ابن‌ عربی‌ می‌گوید: با آن‌که‌ گفتار او کفر است‌، باز از آن‌ دو دسته دیگر به‌ اسلام‌ نزدیک‌تر است‌، زیرا در کلام‌ او سخن‌ نیک‌ هم‌ زیاد است‌ و در قول‌ به‌ «اتحاد» مانند آن‌ دو تن‌ دیگر چندان‌ ثابت‌ نیست‌.
خیال‌ او وسیع‌ است‌ و گاهی‌ حقیقت‌ را تخیل‌ می‌کند و گاهی‌ باطل‌ را، و سرانجام‌ درباره او می‌گوید: «الله‌ اعلم‌ بمامات‌ علیه‌».
ابن تیمیه‌ گفتار ابن عربی‌ را مبنی‌ بر دو اصل‌ِ باطل‌ می‌داند:
اصل‌ نخستین‌ آن‌که‌ معدوم‌ را امری‌ ثابت‌ می‌شمارد، و مقصود او «اعیان‌ ثابته‌» در اقوال‌ محیی‌الدین است‌.
وی‌ عقیده‌ دارد که‌ اصل‌ آن‌ از معتزله‌ است‌ که‌ معدوم‌ را «شی‌ء ثابت‌ در عدم‌» می‌دانستند.
این‌ها ماهیات‌ و اعیان‌ را ثابت‌ و غیر مجعول‌ و غیر مخلوق‌، و وجود هر شی‌ء را زائد بر ماهیت‌ او می‌دانند.
ابن تیمیه‌ می‌گوید: به‌ عقیده این‌ اشخاص‌ اعیان‌ اشیاء قدیم‌ و ثابت است‌ و معتقدند که‌ مواد عالم‌ یعنی‌ اعیان‌ ثابته‌ قدیم‌، و صور آن‌ها یعنی‌ وجودات‌ حادثند.
[۲] ابن تیمیه‌، «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود»، ج۴، ص۸ - ۹، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.

اشتباه‌ این‌ اشخاص‌ از این‌جا ناشی‌ شده‌ است‌ که‌ خداوند پیش‌ از آن‌که‌ اشیاء را به‌ وجود بیاورد و بیافریند به‌ آن‌ها علم‌ داشته‌ است‌ و فرموده‌ است‌: اِنَّما اَمْرُه‌ُ اِذا اَرادَ شَیْئاً اَن‌ یَقول‌َ لَه‌ُ کُن‌ْ فَیَکون‌ُ.
پس‌ معدوم‌ در علم‌ و قدرت‌ و اراده او پیش‌ از وجود متمیز و حاصل‌ و ثابت‌ بوده‌ است‌ و بعد به‌ آن‌ لباس‌ وجود پوشانده‌ است‌، ولی‌ آن‌ها نمی‌دانند که‌ مجرد علم‌ به‌ شی‌ء برای‌ ثبوت‌ آن‌ کافی‌ نخواهد بود و علم‌ و تقدیر الهی‌ مستلزم‌ ثبوت‌ ماهیات‌ اشیاء نیست‌.
ابن تیمیه می‌گوید: ماهیات‌ مجعول‌ است‌ و ماهیت‌ هر شی‌ء عین‌ وجود آن‌ است‌ و وجود شی‌ء زائد بر ماهیت‌ آن‌ نیست‌ و آن‌چه‌ در خارج‌ است‌ عین‌ شی‌ء و وجود آن‌ و ماهیت‌ آن‌ است‌.
شبهه این‌ اشخاص‌ ناشی‌ از آن‌ است‌ که‌ می‌گویند گاهی‌ انسان‌ ماهیت‌ چیزی‌ را تصور می‌کند، اما از وجود آن‌ خبر ندارد؛ پس‌ ماهیت‌ غیر از وجود است‌.
ابن تیمیه‌ می‌گوید: ماهیت‌ همان‌ وجود ذهنی‌ علمی‌ است‌ و در خارج‌، عین‌ وجود شی‌ء است‌ و دو امر جداگانه‌ به‌ نام‌ وجود و ماهیت‌ وجود ندارد و علم‌ خداوند به‌ این‌که‌ اشیاء موجود خواهند بود، به‌ معنی‌ ماهیات‌ و اعیان‌ ثابته‌ نیست‌.
اصل‌ دوم‌ محیی‌الدین‌ ابن عربی‌ این‌ است‌ که‌ وجود خارجی‌ اشیاء همان‌ وجود حق‌ است‌. پس‌ اشیاء از لحاظ ماهیات‌ و اعیان‌ ثابته‌ متکثّر و متنوع‌ و از لحاظ وجود خارج‌ یکی‌ هستند.
ابن تیمیه‌ می‌گوید: ابن عربی‌ با یکی‌ دانستن‌ وجود حق‌ و وجود اشیاء در حقیقت‌ منکر خالقیت‌ و ربوبیت‌ است‌، زیرا وجود، مخلوق‌ نیست‌ و اعیان‌ ثابته‌ هم‌ که‌ مجعول‌ و مخلوق‌ نیستند، پس‌ در حقیقت‌ خالی‌ و مخلوقی‌ وجود ندارد.
[۴] ابن تیمیه‌، «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود»، ج۴، ص۲۲، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.


۱.۲.۲ - قونوی

ابن تیمیه‌ قول‌ صدرالدین‌ قونوی‌ را کفرآمیزتر از قول‌ ابن عربی‌ می‌شمارد و معرفت‌ او را به‌ اسلام‌ کمتر از او می‌داند و به‌ همین‌ جهت‌ نیز می‌گوید: او در کفر واردتر و حاذق‌تر از ابن عربی‌ است‌.
به‌ گفته ابن تیمیه‌ صدرالدین‌ قونوی‌ جدایی‌ میان‌ وجود اشیاء و ماهیات‌ یا «اعیان‌» را درست‌ نمی‌داند و از سوی‌ دیگر خداوند را «وجود» می‌خواند و بنا بر این‌ باید فرقی‌ میان‌ وجود موجودات‌ و وجود خداوند قائل‌ شود.
او این‌ فرق‌ را در مطلق‌ و مقید (یا معین‌) می‌بیند و می‌گوید: خداوند وجود مطلق‌ است‌ و موجودات‌ وجودات‌ مقید و معین‌.
خداوند وجود مطلق‌ غیر متعین‌ است‌ و وجود پس‌ از تعین‌ و تقید «حق‌» می‌شود، خواه‌ در مرتبه‌ الوهیت‌ باشد، خواه‌ در مرتبه‌ مخلوقیت‌ یا موجودات‌ دیگر.
به‌ گفته ابن تیمیه‌ کفر در این‌ عقیده‌ بیشتر است‌، زیرا عقیده اول‌، یعنی‌ عقیده محیی‌الدین‌، برای‌ حق‌، وجودی‌ غیر از اعیان‌ ممکنات‌ قائل‌ است‌ و می‌گوید: وجود از حق‌ بر ممکنات‌ افاضه‌ شده‌ است‌. اما صدرالدین‌ قونوی‌ تصریح‌ می‌کند به‌ این‌که‌ چیزی‌ جز وجود مطلق‌ ساری‌ در موجودات‌ وجود ندارد.
ابن تیمیه‌ می‌گوید: مطلق‌ در خارج‌ وجود ندارد و اگر مقصود صدرالدین‌ مطلق‌ بدون‌ شرط است‌، وجود آن‌ عین‌ اشیاء معین‌ و مفید است‌ و از این‌ سخن‌ دو محذور لازم‌ می‌آید: یکی‌ آن‌که‌ وجود حق‌ (مطلق‌ لابشرط) عین‌ وجود اشیاء معین‌ است‌، یعنی‌ حق‌ یا خداوند به‌ طور مستقل‌ و منفصل‌ وجود ندارد و دومی‌ تناقضی‌ است‌ که‌ در آن‌ دیده‌ می‌شود، یعنی‌ او خداوند را مطلق‌ می‌داند نه‌ معین‌ (که‌ در این‌ صورت‌ اصلاً نمی‌تواند موجود باشد).
در حقیقت‌ صدرالدین‌ قونوی‌ خداوند را در برابر اشیاء مانند کلی‌ در برابر جزئیات‌ یا جنس‌ و نوع‌ در برابر افراد می‌داند و چون‌ وجود کلی‌ به‌ معنی‌ وجود افراد است‌، پس‌ وجود خداوند هم‌ در نظر او به‌ معنی‌ وجود اشیاء متعین‌ و مشخص‌ است‌.
[۵] ابن تیمیه‌، «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود»، ج۴، ص۲۷، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.


۱.۲.۳ - تلمسانی

اما عقیده تلمسانی‌، بر خلاف‌ عقیده ابن عربی‌ و صدرالدین‌ قونوی‌، وحدت‌ کامل‌ وجود از جمیع‌ جهات‌ است‌.
او بر خلاف‌ ابن عربی‌ و صدرالدین‌ به‌ فرق‌ میان‌ وجود و اعیان‌ ثابته‌ یا فرق‌ میان‌ وجود مطلق‌ و وجود معین‌ قائل‌ نیست‌ و «ماسوا» و «غیر» ی‌ در میان‌ نمی‌بیند و کائنات‌ را نه‌ جزئیات‌ وجود کلی‌ و مطلق‌، بلکه‌ اجزاء و ابعاض‌ وجود می‌شمارد و همه‌ موجودات‌ را مانند امواج‌ دریا نسبت‌ به‌ دریا می‌شمارد که‌ این‌ امواج‌ در حقیقت‌ جز خود دریا نیستند و به‌ قول‌ شاعر: البَحرُ لاشک‌َّ عِندی‌ فی‌ تَوَحُّدِه‌ وَ اِن‌ْ تَعَدَّدَ بِالاَمواج‌ِ و الزَّبَدِ.
ابن تیمیه‌ این‌ قول‌ را کفرآمیزتر از دو قول‌ دیگر می‌داند، زیرا «رائی‌» را عین‌ «مرئی‌» و «شاهد» را عین‌ «مشهود» می‌شمارد و بین‌ «ظاهر» و «مظهر» فرقی‌ نمی‌گذارد.


ابن تیمیه‌ اقرار به‌ صانع‌ را امری‌ فطری‌ می‌داند و به‌ استناد آیه «فَاَقِم‌ْ وَجْهَک‌َ لِلدّین‌ِ حَنیفاً فِطرَت‌َ اللّه‌ِ الَّتی‌ فَطَرَ النّاس‌َ عَلَیْها...» اسلام‌ را دین‌ فطرت‌ می‌شمارد و به‌ همین‌ جهت‌ اثبات‌ صانع‌ را از راه‌ نظر و استدلال‌ درست‌ نمی‌داند و راه‌های‌ اثبات‌ صانع‌ را که‌ فیلسوفان‌ و متکلمات‌ به‌ تفصیل‌ ذکر کرده‌اند، باطل‌ می‌شمارد.
از این‌ قول‌ کسانی‌ را که‌ می‌گویند: نظر و استدلال‌ برای‌ اثبات‌ خداوند واجب‌ است‌، باطل‌ می‌داند.
[۷] ابن تیمیه‌، مجموعة التفسیر شیخ‌ الاسلام‌ ابن تیمیة، ج۱، ص۲۶۷ به‌ بعد، بمبئی‌، ۱۳۷۴ق‌/۱۹۵۴م‌.

او می‌گوید: هیچ‌ یک‌ از انبیا و رسل‌ شناخت‌ خداوند را «اولین‌ واجبات‌» ندانسته‌اند، نیز می‌گوید: مسلماً حضرت‌ رسول‌ معرفت‌ رب‌ را بر مردم‌ واجب‌ نکرده‌ است‌، و خداوند و بزرگان‌ دین برای‌ اثبات‌ صانع‌ استدلال‌ نکرده‌اند، زیرا اعتقاد به‌ وجود صانع‌ برای‌ عالم‌ امری‌ ضروری‌ و فطری‌ است‌ و نیازی‌ به‌ اثبات‌ ندارد.
آن‌چه‌ حضرت‌ رسول‌ و انبیای‌ پیش‌ از او بر مردم‌ واجب‌ دانسته‌اند و آن‌ را مبدأ دین‌ قرار داده‌اند، توحید است‌ و نخستین‌ شهادت‌ برای‌ ورود به‌ دین‌ اسلام‌ هم‌ شهادت‌ به‌ توحید است‌ نه‌ اثبات‌ صانع‌.
کلمة لااله‌الاالله‌ برای‌ اقرار به‌ وحدانیت‌ خداست‌، یعنی‌ وجود صانع‌ برای‌ عالم‌ امری‌ مفروض‌ و مسلم‌ است‌ و احتیاجی‌ به‌ اثبات‌ ندارد و آن‌چه‌ احتیاج‌ به‌ اثبات‌ دارد، توحید است‌.
نخستین‌ آیه‌ای‌ هم‌ که‌ بر حضرت‌ رسول‌ نازل‌ شد، آیه «اِقْرَأ بِاسْم‌ِ رَبَّک‌َ الَّذی‌ خَلَق‌َ» است‌ که‌ وجود رب‌ و خالق‌ در آن‌ مسلم‌ است‌، گر چه‌ آیه بعدی‌ «خَلَق‌َ الانْسان‌َ مِن‌ْ عَلَق‌» به‌ طور ضمنی‌ اثبات‌ خالق‌ هم‌ هست‌.
ابن تیمیه با این‌ بیان‌ می‌خواهد بگوید که‌ اگر استدلال‌ عقلی‌ هم‌ برای‌ اثبات‌ خالق‌ لازم‌ باشد، استدلالی‌ است‌ که‌ قرآن‌ کرده‌ و دلایل‌ دیگران‌ ارزش‌ ندارد.
این‌ استدلال‌ عقلی‌ که‌ قرآن‌ می‌کند، از راه‌ خود انسان‌ است‌ و او را متوجه‌ می‌سازد که‌ خودش‌ خالق‌ خود نمی‌تواند باشد، زیرا ابتدای‌ خلقت‌ او موجودی‌ است‌ به‌ نام‌ علق‌، (= خون‌ بسته‌ در رحم‌ مادر) و این‌ بالاترین‌ دلیل‌ است‌ بر این‌که‌ انسان‌ را متوجه‌ کند که‌ او چیزی‌ نبوده‌ و کسی‌ دیگر او را آفریده‌ است‌، چنان‌که‌ خداوند به‌ زکریا فرمود:... وَ قَدْ خَلَقْتُک‌َ مِن‌ْ قَبْل‌ُ وَ لَم‌ْ تَک‌ُ شَیْئاً و نیز در آیه ۵ از سوره حج‌ مراتب‌ اولیه خلقت‌ انسان‌ را، از علقه‌ (= خون‌ بسته‌) تا مراحل‌ بعدی‌، شرح‌ می‌دهد و این‌ بزرگ‌ترین‌ دلیل‌ عقلی‌ بر اثبات‌ خالق‌ است‌ که‌ در قرآن‌ آمده‌ است‌ و نیازی‌ به‌ دلایل‌ دیگر نیست‌.
ابن تیمیه‌ می‌گوید: آیات‌ نخستین‌ سوره علق‌، هم‌ استدلال‌ بر وجود خداوند است‌، هم‌ استدلال‌ بر نبوت‌، زیرا می‌فرماید: اِقْرَأْ وَ رَبُّک‌َ لاَکْرَم‌ُ؛ اَلَّذی‌ عَلَّم‌َ بِالْقَلَم‌؛ عَلَّم‌َ الاِنْسان‌َ مالَم‌ْ یَعْلَم‌ْ.


تعلیم‌ انسان‌ هم‌ به‌ وسیله‌ انبیاست‌، زیرا انسان‌ ممکن‌ است‌ در این‌ جهان‌ از بسیاری‌ چیزها، مانند علم‌ به‌ اشیاء و خواص‌ و کیفیات‌ آن‌ها آگاه‌ شود.
اما سرنوشت‌ خود را نمی‌داند، و نمی‌داند که‌ از کجا آمده‌ است‌ و به‌ کجا خواهد رفت‌ و این‌ فقط با تعلیم‌ انبیا میسر است‌ که‌ هم‌ مبدأ او را بیان‌ می‌کنند، هم‌ معاد او را.
از این‌ رو اثبات‌ معاد هم‌ با دلیل‌ عقلی‌ مذکور در قرآن‌ ممکن‌ است‌، چنان‌که‌ می‌فرماید: اَلَم‌ْ یَک‌ُ نُطْفَةً مِن‌ْ مَنی‌َّ یُمْنی‌؛ ثُم‌َّ کان‌َ عَلَقَةً فَسَوّی‌... اَلَیْس‌َ ذلک‌َ بِقادِر عَلی‌ اَن‌ْ یُحْیِی‌ الْمَوْتی‌.
قیاس‌ عقلی‌ در این‌ آیه‌ و نظایر آن‌ این‌ است‌ که‌ خداوند که‌ انسان‌ را از نطفه‌ آفریده‌ است‌ به‌ طریق‌ اولی‌ می‌تواند او را دوباره‌ زنده‌ کند، چنان‌که‌ می‌فرماید:... اِن‌ْ کُنْتُم‌ْ فی‌ رَیْب‌ مِن‌َ الْبَعْث‌ِ فَانّا خَلَقْناکُم‌ْ مِن‌ْ تُراب‌ مِن‌ْ نُطْفَة....
ابن تیمیه‌ در مواضع‌ مکرر از آثار خود این‌ نوع‌ قیاس‌ را «قیاس‌ اَوْلی‌» می‌خواند و آن‌ را بر قیاس‌ منطقی‌ که‌ «قیاس‌ شمولی‌» می‌خواند، ترجیح‌ می‌دهد.
بدین‌ ترتیب‌، ابن تیمیه‌ با وجود قرآن‌ نیازی‌ به‌ استدلالت‌ اهل‌ کلام‌ و حکمت‌ نمی‌بیند.


در اثبات‌ وحدانیت‌ خداوند نیز استدلال‌ عقلی‌ از قرآن‌ است‌:... وَ ما کان‌َ مَعَه‌ُ مِن‌ْ اِله‌ اِذاً لَذَهَب‌َ کُل‌ُّ اِله‌ بِما خَلَق‌َ وَ لَعَلاَ بَعْضُهُم‌ عَلی‌ بَعْض‌....
در این‌ آیه‌ دو دلیل‌ برای‌ اثبات‌ وحدانیت‌ خدا هست‌: یکی‌ این‌که‌ اگر دو صانع‌ و دو خالق‌ یا بیش‌تر موجود باشند، هیچ‌ کدام‌ استقلال‌ نخواهند داشت‌ و اگر با هم‌ در ایجاد مخلوقی‌ مشارکت‌ داشته‌ باشند، دلیل‌ عجز هر دوی‌ آن‌ها خواهد بود؛ دوم‌ آن‌که‌ در صورت‌ وجود بیش‌ از یک‌ خالق‌، آن‌ دو یکدیگر را قبول‌ نخواهند داشت‌ و بر یکدیگر برتری‌ خواهند جست‌ و چون‌ لام‌ منتفی‌ است‌، ملزوم‌ هم‌ منتفی‌ است‌.
اما ابن تیمیه‌ دلالت‌ آیه «لَوْ کان‌َ فیهِما الِهَةٌ اِلاَ اللّه‌ُ لَفَسَدْتا...» را دلیل‌ بر توحید خداوند از جهت‌ تعدد واقعی‌ و تکوینی‌ خدایان‌ نمی‌داند، بلکه‌ آن‌ را دلیل‌ بر توحید عبادت‌ می‌داند و می‌گوید: مقصود از آیه‌ آن‌ است‌ که‌ صلاح‌ خلق‌ در داشتن‌ معبود واحد است‌ و اگر معبود بیش‌تر بود، آسمان‌ و زمین‌ فاسد و تباه‌ می‌شدند.
[۱۶] ابن تیمیه‌، منهاج‌ السنة النبویة، ج۲، ص۷۰ به‌ بعد، قاهره‌، دارالفکر.

این‌ استدلال‌ ابن تیمیه‌ درست‌ نیست‌، زیرا مقصود از «فسدتا» در آیه‌، فساد آسمان‌ و زمین‌ از جهت‌ تخالف‌ و تمانع‌ خدایان‌ است‌ نه‌ فساد آن‌ها از جهت‌ تعدد معبود.
اگر تعدد معبود سبب‌ تباهی‌ می‌شد، بایستی‌ تمام‌ عالم‌ شرک‌ فاسد و تباه‌ (از نظر تکوینی‌ و خلقی‌) شده‌ باشد و چنین‌ نشده‌ است‌، زیرا قرآن‌ لازم‌ را که‌ فاسد باشد، منتفی‌ می‌داند.


برای مطالعه بیشتر به این مقالات مراجعه کنید:
ابن تیمیه
عقاید ابن تیمیه
عقاید کلامی ابن تیمیه
رد منطق ابن تیمیه
آرای حکومتی ابن تیمیه
آرای فقهی ابن تیمیه


(۱) ابن بطوطه‌، رحلة، بیروت‌، ۱۳۸۴ق‌/۱۹۶۴م‌.
(۲) ابن تیمیه‌، «الاکلیل‌»، مجموعة الرسائل‌ الکبری‌، بیروت‌، ۱۳۹۲ق‌/۱۹۷۲م‌.
(۳) ابن تیمیه‌، «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود»، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
(۴) ابن تیمیه‌، السیاسة الشرعیة، قاهره‌، دارالکتاب‌ العربی‌.
(۵) ابن تیمیه‌، «العقیدة الحمویة الکبری‌»، مجموعة الرسائل‌ الکبری‌، بیروت‌، ۱۳۹۲ق‌/۱۹۷۲م‌.
(۶) ابن تیمیه‌، کتاب‌ الرد علی‌ المنطقیین‌، بیروت‌، دارالمعرفة.
(۷) ابن تیمیه‌، مجموعة التفسیر شیخ‌ الاسلام‌ ابن تیمیة، بمبئی‌، ۱۳۷۴ق‌/۱۹۵۴م‌.
(۸) ابن تیمیه‌، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
(۹) ابن تیمیه‌، مجموعة فتاوی‌، مصر، ۱۴۰۰ق‌/۱۹۸۰م‌.
(۱۰) ابن تیمیه‌، منهاج‌ السنة النبویة، قاهره‌، دارالفکر.
(۱۱) ابن تیمیه‌، موافقة صحیح‌ المنقول‌ لصریح‌ المعقول‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
(۱۲) ابن حجر عسقلانی‌، الدرر الکامنة، به‌ کوشش‌ محمد عبدالمعید خان‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۳ق‌/۱۹۷۳م‌.
(۱۳) ابن خلکان‌، وفیات‌.
(۱۴) ابن رجب‌، شهاب‌ الدین‌ عبدالرحمان‌، کتاب‌ ذیل‌ علی‌ طبقات‌ الحنابلة، قاهره‌، ۱۳۷۲ق‌/۱۹۵۳م‌.
(۱۵) ابن شاکر، فوات‌ الوفیات‌، مصر، ۱۹۵۱م‌.
(۱۶) ابن عماد، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌.
(۱۷) ابن کثیر، البدایة، بیروت‌، ۱۹۶۶م‌.
(۱۸) ابوزهره‌، محمد، ابن تیمیة حیاته‌ و عصره‌، مصر، ۱۹۵۸م‌.
(۱۹) دواداری‌، ابوبکر بن عبدالله‌، کنز الدرر و جامع‌ الغرر، قاهره‌، ۱۳۷۹ق‌/۱۹۶۰م‌.
(۲۰) ذهبی‌، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن‌، ۱۹۵۶م‌.
(۲۱) سبکی‌، عبدالوهاب‌ بن علی‌، طبقات‌ الشافعیة الکبری‌، مصر، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۴م‌.
(۲۲) علامه حلی‌، حسن‌، منهاج‌ الکرامة.
(۲۳) کرمی‌، مرعی‌ بن یوسف‌، الکواکب‌ الدرّیة فی‌ مناقب‌ المجتهد ابن تیمیة، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
(۲۴) لائوست‌، هانری‌، نظریات‌ شیخ‌ الاسلام‌ ابن تیمیه‌ فی‌ السیاسة و الاجتماع‌، ترجمه محمد عبدالعظیم‌ علی‌، قاهره‌، ۱۹۷۷م‌.
(۲۵) مزی‌، یوسف‌، تهذیب‌ الکمال‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
(۲۶) مقریزی‌، تقی‌الدین‌، کتاب‌ السلوک‌، قاهره‌، ۱۹۴۱م‌.


۱. ابن تیمیه‌، «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود»، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، ج‌ ۴ـ۵، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
۲. ابن تیمیه‌، «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود»، ج۴، ص۸ - ۹، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
۳. یس‌/سوره۳۶، آیه۸۲.    
۴. ابن تیمیه‌، «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود»، ج۴، ص۲۲، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
۵. ابن تیمیه‌، «حقیقة مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحدة الوجود»، ج۴، ص۲۷، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
۶. روم‌/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۷. ابن تیمیه‌، مجموعة التفسیر شیخ‌ الاسلام‌ ابن تیمیة، ج۱، ص۲۶۷ به‌ بعد، بمبئی‌، ۱۳۷۴ق‌/۱۹۵۴م‌.
۸. علق‌/سوره۹۶، آیه۱.    
۹. مریم‌/سوره۱۹، آیه۹.    
۱۰. حج/سوره۲۲، آیه۵.    
۱۱. علق‌/سوره۹۶، آیه۳-۵.    
۱۲. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۷.    
۱۳. حج‌/سوره۲۲، آیه۵.    
۱۴. مؤمنون‌/سوره۲۳، آیه۹۱.    
۱۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۲.    
۱۶. ابن تیمیه‌، منهاج‌ السنة النبویة، ج۲، ص۷۰ به‌ بعد، قاهره‌، دارالفکر.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن تیمیه»، شماره۱۰۰۸.    






جعبه ابزار