• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عزاداری و گریه برای امام حسین قبل از شهادت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: عزاداری.


عزاداری برای شهدا در اسلام سابقه‌ای دیرین دارد و از اخبار برمی آید که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز آن را تایید کرد و در برگزاری آن همت می‌گماشت مانند عزاداری پیامبر در شهادت حضرت حمزه و جعفر طیار.
در این میان پیشینه عزاداری و گریه برای امام حسین (علیه‌السّلام) به قبل از شهادت ایشان می‌رسد و حتی گزارشاتی مبنی بر گریه حضرت آدم (علیه‌السّلام) و برخی انبیای دیگر بر مصائب حضرت سید الشهدا وجود دارد. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حضرت علی (علیه‌السّلام)، حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) و امام حسن (علیه‌السّلام)، پیشوایان معصومی هستند که پیش از شهادت امام حسین از ماجرای کربلا اطلاع داشته و بر مصائب ایشان گریسته‌اند.



از آنجایی که اسلام دین فطرت است و دینی که بر مبنای فطرت باشد، (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا)، نمی‌تواند با عزاداری مخالف باشد؛ زیرا حزن و‌اندوه به هنگام از دست دادن عزیزان امری است که فطرت انسانی با آن سرشته است و هرگز ممکن نیست دین فطری گریه و‌اندوه را در از دست دادن عزیزان تا وقتی که سبب خشم و غضب خداوند نشده، تحریم کند. بنابراین دین اسلام بر این امر صحّه گذارده و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خاطر از شهادت عزیزان خود غمگین می‌شدند و گریه می‌کردند که موارد متعددِ آن در متون شیعه و اهل سنت نقل شده است.

۱.۱ - عزاداری پیامبر در شهادت حمزه

پس از پایان جنگ احد هنگامی که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیکر غرق خون و مثله شده عمویش حمزه را دید، سخت منقلب شد و به شدت گریست؛ به گونه‌ای که هرگز به آن شدت نگریسته بود. «لما رای النبی حمزه قتیلا، بکی فلما رای ما مثّل به شهق؛ پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهی یافت با صدای بلند گریه سر داد.» آنگاه فرمود: «یا عم رسول الله، واسد الله، واسد رسول الله یا حمزة یا فاعل الخیرات یا حمزة یا کاشف الکربات، یا حمزة یا ذاب یا مانع عن وجه رسول الله»؛ «‌ای عموی رسول خدا؛ ‌ای شیر خدا و شیر رسول الله؛ ‌ای حمزه؛ ‌ای کننده کارهای نیک؛ ‌ای حمزه‌ای بر طرف کننده غم و‌اندوه از چهره رسول خدا، و‌ای مدافع او».
این گریه و ناله از سوی آن حضرت برای عزای عمویش حمزه آن قدر شدید بوده است که منابع تاریخی درباره آن چنین نوشته اند: «ما راینا رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باکیاً اشدّ من بکائه علی حمزه، وضعه فی القبله، ثمّ وقف علی جنازته، وانتحب حتّی بلغ به الغشی، یقول: یا عمّ رسول اللّه! یا حمزه! یا اسد اللّه! واسد رسوله! یا حمزه! یا فاعل الخیرات! یا حمزه! یا کاشف الکربات! یا حمزه! یا ذابّ عن وجه رسول اللّه!؛ ندیدیم پیامبر بر کسی گریه کند، آن گونه که با شدّت در شهادت عمویش حمزه اشک می‌ریخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفته و با صدای بلند گریه کرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمویش می‌فرمود: ‌ای عموی پیامبر خدا، ‌ای حمزه! ‌ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا، ‌ای حمزه! ‌ای کسی که کارهای نیکو انجام می‌دادی، ‌ای حمزه! ‌ای کسی که سختی‌ها و مشکلات را برطرف می‌کردی، ‌ای حمزه! ‌ای کسی که سختی‌ها را از رسول خدا دور می‌کردی.»
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از کنار خانه‌هایی از انصار (بنیعبدالاشهل و بنی‌ظفر) عبور می‌کردند که صدای بکاء و نوحه بر کشته‌گان خودشان را شنیدند. چشمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پر از اشک شد و فرمود: عمویم حمزه گریه کن ندارد. و چون سعد بن معاذ و اسید بن حضیر به خانه‌های بنیعبدالاشهل بازگشتند زنانشان را امر کردند تا غم و‌اندوه خود را در سینه‌ها حبس کنند و ابتدا برای عموی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عزاداری کنند. اصحاب از این جمله فهمیدند پیامبر دوست دارد حمزه هم گریه کننده داشته باشد تا خواهرش صفیه احساس غربت نکند؛ بنابراین بعد‌ اندکی صدای ناله و گریه زنان انصار بلند شد که برای حمزه می‌گریستند.

۱.۲ - عزاداری پیامبر در شهادت جعفر

با اطلاع رسول خد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از شهادت جعفر، آن حضرت گریست و ضمن اعلام خبر شهادت وی و دیگر شهدا، به دل‌جویی از همسر و فرزندان جعفر پرداخت و برای آنان دعا کرد. همچنین رسول خدا مسلمانان را به گریه بر جعفر سفارش کرد و از اطرافیان خود خواست تا غذای خانواده داغدیده جعفر را تهیه کنند، که به مدت سه روز تهیه شد، و این اقدام، میان بنی‌هاشم، مرسوم گردید. مطابق نقلی، پیامبر سر فرزندان جعفر را تراشید. فاطمه (علیهاالسّلام) بر شهادت جعفر شیون و زاری کرد. حسان بن ثابت و دیگران نیز در رثای جعفر اشعاری سرودند. بنا به روایتی، منظور از شهدا در آیه ۶۹ سوره نساء جعفر و حمزه‌اند که در کنار پیامبران، صدیقان و صالحان، از نعمت الهی برخوردارند.

۱.۳ - عزاداری برای سعد بن ربیع

پیامبر پس از برگشتن از غزوه حمراءالاسد به دیدار خانواده سعد بن ربیع یکی از شهدای جنگ احد رفت و از حماسه و جانبازی سعد یاد کرد. خانواده سعد نیز با شنیدن سخنان پیامبر گریستند و اشک از چشمان حضرت سرازیر شد و آنان را از گریستن نهی نکرد. بنابراین نه تنها شخص پیامبر در داغ عزیزان عزادار می‌شد و می‌گریست؛ بلکه توصیه بر گریه می‌کرد.


پیشینه عزاداری و گریه برای امام حسین (علیه‌السّلام) به قبل از شهادت ایشان می‌رسد و حتی گزارشاتی مبنی بر گریه حضرت آدم (علیه‌السّلام) و برخی انبیای دیگر بر مصائب حضرت سید الشهدا وجود دارد. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حضرت علی (علیه‌السّلام)، حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) و امام حسن (علیه‌السّلام)، پیشوایان معصومی هستند که پیش از شهادت امام حسین از ماجرای کربلا خبر داده‌اند و بر مصائب ایشان گریسته‌اند.

۲.۱ - عزاداری انبیا

اخبار و روایاتی که از ائمه معصومین (علیه‌السّلام) به ما رسیده است گویای این مطلب است که محبت و توسل به امام حسین (علیه‌السّلام) و زیارت ایشان در قاموس تمامی انبیاء و اولیای الهی جایگاه ویژه و رفیعی داشته است. به نقل برخی از این روایات، اطلاع از چگونگی شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) موجب اندوه و گریه انبیاء عظام (علیه‌السّلام) و لعن ایشان را بر دشمنان و قاتلان آن حضرت در پی داشته است. در ادامه به برخی از این گزارشات اشاره می‌شود.

۲.۱.۱ - حضرت آدم

در سیره و احوالات حضرت آدم (علیه‌السّلام) نقل شده که ایشان پس از رانده شدن از بهشت بسیار ناراحت و غمگین شده از روی ندامت و پشیمانی رو به درگاه الهی آورد و به استغاثه پرداخت تا اینکه خداوند پس از مدتی در رحمت خود را به روی او گشود و به واسطه امین وحی جبرئیل (علیه‌السّلام) کلماتی را به او آموخت آدم با خواندن این کلمات به درگاه ربوبی تمسک جست و بدین وسیله توبه اش پذیرفته شد. «فتلقی ءادم من ربه ی کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم؛ سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.»
در روایتی آمده که چون خداوند خواست توبه آدم (علیه‌السّلام) را قبول نماید جبرئیل را نزد او فرستاد جبرئیل (علیه‌السّلام) به آدم یاد داد که خداوند را به این دعا بخواند: «یا حمید بحق محمد (صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) یا عالی بحق علی (علیه‌السّلام) یا فاطر بحق فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) یا محسن بحق الحسن (علیه‌السّلام) یا قدیم الاحسان بحق الحسین (علیه‌السّلام) و منک الاحسان» آدم (علیه‌السّلام) خداوند را به این کلمات مبارکه خواند. زمانی که جبرئیل نام امام حسین (علیه‌السّلام) را بر زبان جاری ساخت قلب آدم (علیه‌السّلام) گرفت و اشک از چشمانش جاری شد. گفت: «ای جبرئیل (علیه‌السّلام) چرا در یادکرد پنجمین نفر دلم شکست و اشکم جاری شد» جبرئیل (علیه‌السّلام) گفت: «ای آدم (علیه‌السّلام) این فرزند تو به مصیبتی بزرگ دچار می‌شود که تمامی مصیبت‌ها نزد آن کوچک است.» سپس جبرئیل ادامه داد و گفت: «حسین (علیه‌السّلام) تشنه و غریب و بی یار و یاور کشته می‌شود. ‌ای آدم (علیه‌السّلام) اگر تو او را ببینی در حالی که می‌گوید: و اعطشاه وا قلة ناصراه تا به جایی که از تشنگی چشمانش تیره و تاریک می‌شود و آسمان را به مانند دودی در دیدگان خود می‌بیند و کسی او را جز دم شمشیر و شربت مرگ جواب ندهد تا اینکه او را مانند گوسفند سر از قفا ببرند و اموال او را غارت کنند و سر او و اصحاب او را بر سر نیزه‌ها نمایند و اهل و عیال او را اسیر سازند و این پیشآمد در علم خدا آن چنان که گفتم رقم خورده است.» آدم (علیه‌السّلام) پرسید: «قاتل او کیست؟» ندا آمد: «مردی به نام یزید، که ملعون و مطرود اهل آسمان‌ها و زمین است.» آدم (علیه‌السّلام) گفت: «اکنون وظیفه من چیست؟» جبرئیل (علیه‌السّلام) گفت: «یزید را لعن کن» و آدم (علیه‌السّلام) یزید را لعن کرد. سپس آدم ابوالبشر (علیه‌السّلام) مانند زن پسر مرده بنای گریستن گذاشت و توبه او به برکت گریه بر حضرت امام (علیه‌السّلام) پذیرفته شد.

۲.۱.۲ - حضرت نوح

در برخی از روایات در بیان احوالات حضرت نوح (علیه‌السّلام) آمده: «زمانی که کشتی او به محل شهادت سید و سالار شهیدان (علیه‌السّلام) رسید کشتی به تلاطم افتاد نوح (علیه‌السّلام) از این حالت وحشت زده شد و احساس کرد که کشتی در معرض غرق شدن است پس به درگاه خدا استغاثه نمود و گفت: پروردگارا همه دنیا را سیر کردم اما دلهره‌ای به مانند دلهره‌ای که در این سرزمین در دلم ایجاد شد به من دست نداد. جبرئیل (علیه‌السّلام) نازل شد و به او فرمود: ‌ای نوح (علیه‌السّلام) اینجا همان جایی است که حسین (علیه‌السّلام) سبط محمد (صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) (خاتم انبیاء) و پسر خاتم اوصیا (علیه‌السّلام) کشته می‌شود. نوح (علیه‌السّلام) پرسید قاتل او کیست؟ جبرئیل (علیه‌السّلام) پاسخ داد: قاتلش مردی لعین است در نظر اهل آسمانها و زمین. سپس جریان کربلا را برای او بیان نمود. پس نوح (علیه‌السّلام) و کشتی نشینان گریستند و بر قاتلش لعن فرستادند و گذشتند.»

۲.۱.۳ - حضرت ابراهیم

زمانی که ابراهیم (علیه‌السّلام) خواست بتها را درهم بشکند، بیماری خود را دلیل نرفتن به عید بت پرستان عنوان کرد. این بیماری در برخی تفاسیر به سبب حزن و اندوه ناشی از مصیبت امام حسین (علیه‌السّلام) ذکر شده است.
همچنین در برخی روایات یاد امام حسین (علیه‌السّلام) موجب پذیرش فدیه ابراهیم (علیه‌السّلام) عنوان شده است. در روایتی از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل شده: «زمانی که ابراهیم (علیه‌السّلام) ماموریت یافت تا فرزندش اسماعیل (علیه‌السّلام) را به درگاه الهی قربانی نماید فرزندش را برای قربانی کردن به قربانگاه برد اما     خداوند امر نمود که ابراهیم (علیه‌السّلام) گوسفندی را به جای پسرش اسماعیل (علیه‌السّلام) قربانی کند. ابراهیم (علیه‌السّلام) آرزو نمود کاش گوسفندی نیامده بود و او پسرش را به دست خود قربانی می‌نمود تا اینکه دلش شکسته می‌شد و به درجه رفیع صبر و رضا نائل می‌گردید. پس وحی شد که: ‌ای ابراهیم (علیه‌السّلام) چه کسی محبوب‌ترین خلق در نزد توست؟ عرض کرد: حبیب تو محمد (صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم). وحی آمد که: او را بیشتر دوست داری یا خودت را؟ ابراهیم (علیه‌السّلام) گفت: البته که او برای من دوست داشتنی تر از جانم است. خداوند فرمود: آیا فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خود را؟ ابراهیم (علیه‌السّلام) عرض کرد: فرزند او را. وحی آمد: آیا بریده شدن سر فرزند او به تیغ ستم دشمنان بیشتر دلت را می‌سوزاند یا ذبح فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ عرض کرد: ذبح او به دست دشمنان بیشتر دل مرا می‌سوزاند. فرمود: ‌ای ابراهیم (علیه‌السّلام) جمعی که گمان می‌برند از امت خاتم انبیاء (صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) هستند فرزند او حسین (علیه‌السلام) را به ظلم و ستم به مانند گوسفند سر می‌برند و به جهت این عمل مستحق غضب و سخط من می‌شوند. پس ابراهیم (علیه‌السّلام) جزع نمود و دلش شکست و گریست. در این هنگام وحی آمد که: ‌ای ابراهیم (علیه‌السّلام) به خاطر ناله و شیونی که تو برای حسین (علیه‌السّلام) انجام دادی، قربانی ات را پذیرفتم و برای تو درجات رفیع اهل مصائب را واجب نمودم. و این است قول خداوند که: و فدیناه بذبح عظیم؛ ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم.»

۲.۱.۴ - حضرت اسماعیل

در برخی از روایات آمده است که «روزی اسماعیل (علیه‌السّلام) گوسفندان خود را برای چرا به اطراف شریعه فرات فرستاد پس از مدتی به او خبر دادند که گوسفندانش چند روز است که آب نیآشامیدند، پس اسماعیل (علیه‌السّلام) از خداوند سبب آن را سؤال نمود وحی رسید که از گوسفندان سؤال کن. پس اسماعیل (علیه‌السّلام) از آنان سؤال نمود که چرا آب نمی‌آشامید؟ گفتند: به ما خبر رسیده که حسین (علیه‌السّلام) سبط محمد (صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) با لب تشنه در اینجا به شهادت می‌رسد پس ما به جهت اندوه این مصیبت آب نمی‌آشامیم. پرسید قاتل او کیست؟ گفتند: قاتلش مردی است لعین در نظر اهل آسمانها و زمین و تمامی خلائق. پس اسماعیل (علیه‌السّلام) گفت: اللهم العن قاتل الحسین علیه السلام.»

۲.۱.۵ - حضرت موسی و خضر

در برخی از منابع آمده است که حضرت موسی و خضر (علیه‌السّلام) در مجمع البحرین با هم ملاقات نمودند و از آل محمد (صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و ابتلای ایشان سخن به میان آوردند تا این که به ماجرای امام حسین (علیه‌السّلام) رسیدند. پس ذکری از آن حضرت (علیه‌السّلام) به میان آوردند و به یاد او گریستند.
در روایتی دیگر نقل شده که شخصی از بنی اسرائیل حضرت موسی (علیه‌السّلام) را دید که با شتاب به سویی می‌رود در حالی که رنگش زرد و بدنش لرزان بود و چشمش گود افتاده بود. دانست که او به مناجات با خداوند می‌رود. عرض کرد: یا نبی الله من گناه بزرگی کرده‌ام خواهش دارم که از خداوند بخواهی تا از گناه من در گذرد و مرا مورد عفو قرار دهد. موسی (علیه‌السّلام) جهت مناجات به کوه طور رفت و در مقام مناجات به خداوند عرضه داشت: خداوندا تو پیش از سخن گفتن من از سخنم آگاهی، فلانی که از بندگان توست گناهی کرده و تقاضای بخشش دارد. خطاب رسید هر کس از من طلب مغفرت کند او را می‌بخشم؛ مگر قاتلان حسین (علیه‌السّلام) را. موسی (علیه‌السّلام) گفت: چه کسی او را می‌کشد؟ فرمود: او را جماعتی از طاغیان و یاغیان که خود را از امت جد او می‌شمارند در سرزمین کربلا می‌کشند. پس اسب او فرار کرده شیهه کنان می‌گوید: ‌ای داد از امتی که فرزند پیامبر (صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) خود را می‌کشند. پس حسین (علیه‌السّلام) را بی غسل و کفن بر روی خاکها بیندازند و وسایل او را به غارت می‌برند و زنان او را در شهرها می‌گردانند و یاران او را به شهادت رسانده و سرهایشان را بر سر نیزه‌ها کنند و در سرزمین‌ها بگردانند‌ ای موسی (علیه‌السّلام) اطفال پیغمبر ایشان از تشنگی هلاک می‌شوند و بزرگانشان در میان آفتاب پوست بدنشان کنده می‌شود. پس موسی (علیه‌السّلام) گریست. خطاب رسید که‌ ای موسی (علیه‌السّلام) بدان که هر کس در مصیبت او گریه کند یا بگریاند یا خود را شبیه گریه کنندگان جلوه دهد بدنش را بر آتش حرام می‌کنم.

۲.۱.۶ - حضرت زکریا

از امام زمان (علیه‌السّلام) روایت شده که فرمود: حضرت زکریای نبی (علیه‌السّلام ) از خداوند خواست که اسماء خمسه طاهره را به او تعلیم نماید. پس جبرئیل بر او نازل شد و این اسماء را به او تعلیم نمود. پس زکریا هرگاه محمد (صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و علی (علیه‌السّلام) و فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) و حسن (علیه‌السّلام) را ذکر می‌کرد هم و غمش زایل می‌شد و چون اسم حسین (علیه‌السّلام) را زمزمه می‌کرد گریه راه گلویش را می‌بست و دلش به طپش می‌افتاد. پس عرضه داشت: بارالها علت چیست که چون از آن چهار بزرگوار نام می‌برم از هم و غم نجات می‌یابم و چون از حسین (علیه‌السّلام) یاد می‌کنم دلم می‌سوزد و اشک از چشمانم سرازیر می‌شود؟ پس خداوند ماجرای آن حضرت (علیه‌السّلام) را برای زکریا (علیه‌السّلام) باز گفت، زکریا (علیه‌السّلام) چون از موضوع شهادت امام (علیه‌السّلام) با خبر شد، سه روز از مسجد بیرون نیامد و از مردم دوری می‌جست و پیوسته به گریه و زاری می‌پرداخت و عرض می‌کرد: خدایا آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزندش مبتلا می‌سازی؟ آیا جامه این مصیبت را بر تن علی (علیه‌السّلام) و فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) می‌پوشانی؟ پس عرض کرد: خدایا به من فرزندی عنایت فرما که چشم من به او روشن گردد و محبت او را در دل من زیاد کن سپس مرا به مصیبتش مبتلا ساز چنانکه حبیب خود را به مصیبت فرزندش مبتلا خواهی کرد. پس خداوند یحیی (علیه‌السّلام) را به او عطا فرمود و او را به مصیبت او مبتلا کرد.... .

۲.۱.۷ - حضرت عیسی

در روایات آمده که روزی حضرت عیسی (علیه‌السّلام) و حواریانش از سرزمین کربلا عبور می‌کردند، آهوانی را دید که گرد هم جمع شده، در عزای سید و سالار شهیدان (علیه‌السّلام) مرثیه سرایی می‌کردند. آهوها چون عیسی (علیه‌السّلام) و حواریون را دیدند گریان رو به سمت آنان آمدند، عیسی (علیه‌السّلام) نشست و حواریون او هم نشستند. او گریست آنان هم گریستند، در حالی که نمی‌دانستند آن حضرت (علیه‌السّلام) برای چه نشست و برای چه گریست. گفتند‌ ای روح خدا و‌ ای کلمه پروردگار چرا گریه می‌کنی، فرمود: آیا می‌دانید اینجا کجاست؟ گفتند: نه فرمود: اینجا سرزمینی است که فرزند احمد پیامبر بزرگوار (صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و فرزند دختر پاک او که همچون مادر من است، کشته می‌شود و در آن، دفن می‌گردد.

۲.۲ - عزاداری ائمه معصوم

شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش نقطه عطفی در عزاداری است. به گواهی منابع روایی و تاریخی، عزاداری برای سیدالشهدا (علیه‌السّلام) سابقه‌ای به درازای تاریخ اسلام دارد و پیامبر اسلام و ائمه معصوم قبل از شهادت امام حسین بر مصائب ایشان گریسته‌اند.

۲.۲.۱ - حضرت رسول اکرم

روایات فروانی، از حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در زمینه گریه بر حضرت اباعبدالله (علیه‌السّلام) قبل از شهادتشان در کتب روایی شیعه نقل شده است، این روایات دو دسته است. در بعضی از روایات دیده می‌شود که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مردم و یا اهل بیت (علیهم‌السّلام) روضه‌خوانی می‌کند و مصائب اباعبدالله (علیهم‌السّلام) را بیان کرده و بقیه نیز با صدای بلند گریه می‌کردند،و در برخی موارد حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای آن حضرت گریه می‌کنند. ام سلمه در حدیثی مفصل قضیه آوردن تربت خونین کربلا توسط جبرئیل برای پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را نقل کرده است.

۲.۲.۲ - حضرت امیرالمومنین

روایات نقل شده در باب گریه حضرت امیرالمومنین (علیه‌السّلام) در قبل و بعد از شهادت امام حسین (علیه‌السلام)، گرچه نسبت به روایات نقل شده از حضرت پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه) کمتر می‌باشد، ولی مشتمل بر تعابیری است که نشان از حزن شدید حضرت امیرالمومنین (علیه‌السّلام) نسبت به مصیبت وارد شده بر اباعبدالله (علیه‌السلام)، می‌باشد. نقل شده که وقتی حضرت امیر با دو نفر از یاران خود از کربلا عبور کرد چشمان مبارکش پر از اشک شد و فرمود: اینجا محل پیاده شدن ایشان است. اینجا محل اثاث و خیمه‌گاه آنان می‌باشد، اینجا خونشان ریخته خواهد شد، خوشا به حال تو خاکی که خون‌های محبوب‌ها روی تو ریخته خواهد شد.

۲.۲.۳ - حضرت فاطمه زهرا

روایات نقل شده در این زمینه از حضرت زهرا (علیهاالسّلام) نیز، منحصر به گریه آن حضرت نمی‌باشد بلکه در بعضی از این روایات، تعابیر سوزناک‌تری مانند «شهقه» به کار رفته است که دلالت بر فریاد زدن حضرت زهرا (علیهاالسّلام) در حین گریه می‌کند، و نیز بعضی از روایات دلالت بر نوحه‌سرایی آن بزرگوار می‌کند، که به روشنی و صراحت در روایت نقل شده است.

۲.۲.۴ - امام حسن مجتبی

در روایتی به نقل از شیخ صدوق، حضرت امام حسن (علیه‌السّلام) در لحظات پایانی عمر خویش، مصیبت وارده بر خویش را در مقابل مصیبت‌های وارده بر حضرت اباعبدالله ناچیز شمرده و با حالتی حزین و‌ اندوهناک آنچه بر حضرت اباعبدالله (علیه‌السّلام) واقع می‌شود را به آن حضرت بیان می‌فرمایند.


۱. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۲. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۱۸.    
۳. ابن ‌اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۲، ص۴۸.    
۴. حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۶، ص۸۱.    
۵. حلبی، ابوالفرج، السیرة الحلبیة، ج۲، ص۳۳۵.    
۶. طبری،احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی، ص۱۸۱.    
۷. حلبی، ابوالفرج، السیرة الحلبیة، ج۲، ص۳۳۵.    
۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴۷، ص۱۹۶.    
۹. ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه لابن‌هشام، ج۲، ص۹۹.    
۱۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج۴، ص۴۷.    
۱۱. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۴.    
۱۲. ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۷، ص۲۵۴-۲۵۸.    
۱۳. شمس شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱۱، ص۱۰۸.    
۱۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۰-۳۸۱.    
۱۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹-۳۰.    
۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳.    
۱۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳.    
۱۸. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.    
۱۹. ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶۷.    
۲۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳.    
۲۱. ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۲۴۳.    
۲۲. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۱، ص۳۴۳.    
۲۳. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۶-۳۸۷.    
۲۴. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۳۲-۳۳.    
۲۵. ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۷۲، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۲۶. نساء/سوره۴، آیه۶۹.    
۲۷. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص۱۱۳.    
۲۸. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.    
۲۹. حسکانی، حاکم، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۶.    
۳۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۲۹.    
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۳۷.    
۳۲. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین علیه السلام، ص۱۰۴.    
۳۳. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۴۳.    
۳۴. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین علیه السلام، ص۱۰۲.    
۳۵. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۲۱۰.    
۳۶. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۷۷.    
۳۷. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۷.    
۳۸. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۵۸-۵۹.    
۳۹. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۲۵-۲۲۶.    
۴۰. حسینی استرآبادی، سید شرف الدین، تاویل الآیات، ج۲، ص۴۹۷-۴۹۸.    
۴۱. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۴۴-۲۴۳.    
۴۲. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین علیه السلام، ص۱۰۲-۱۰۳    
۴۳. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۲۹-۳۳۰.    
۴۴. راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص۱۵۶-۲۵۷.    
۴۵. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۰۱.    
۴۶. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۰۸.    
۴۷. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین علیه السلام، ص۵۹۶.    
۴۸. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۴۶۱.    
۴۹. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۶۳.    
۵۰. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۶۹۵.    
۵۱. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۵۳.    
۵۲. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ج۱، ص۱۳.    
۵۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۶۹.    
۵۴. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۶۸.    
۵۵. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۵۶.    
۵۶. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۹۷.    
۵۷. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۰.    
۵۸. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۶۹۴-۶۹۵.    
۵۹. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۱، ص۴۳۵.    
۶۰. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ج۱، ص۲۶.    
۶۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۹۱.    
۶۲. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۲۰.    
۶۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۸۵.    
۶۴. صدوق، محمد بن علی، کمال الدّین و تمام النّعمة، ج۱، ص۲۸۲.    
۶۵. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۷۷.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۳۳۳-۳۳۵.






جعبه ابزار