عذاب به امر الهی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نزول
عذاب بر اقوام ستمگر قبل از
اسلام، مثل
قوم عاد و ثمود که در
قرآن به آنها اشاره شده و همه به
امر الهی بوده است.
نزول
عذاب بر اقوام ستم پیشه به فرمان
خداوند بود:
وما ظـلمنـهم ولـکن ظـلموا انفسهم فمآ اغنت عنهم ءالهتهم التی یدعون من دون الله من شیء لما جآء امر ربک وما زادوهم غیر تتبیب. «ما به آنها
ستم نکردیم بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم روا داشتند! و هنگامی که فرمان
مجازات الهی فرا رسید، معبودانی را که غیر از
خدا می خواندند، آنها را یاری نکردند و جز بر
هلاکت آنان نیفزودند! »
وکذلک اخذ ربک اذا اخذ القری وهی ظــلمة ان اخذه الیم شدید. «و اینچنین است مجازات پروردگار تو، هنگامی که
شهرها و آبادیهای
ظالم را مجازات می کند! (آری،) مجازات او، دردناک و شدید است! »
این یک قانون عمومی الهی است، یک نسبت و برنامه همیشگی است که هر قوم و ملتی دست به
ظلم و ستم بیالایند و پا را از مرز فرمانهای الهی فراتر نهند و به رهبری و راهنمایی و اندرزهای
پیامبران خدا اعتنا ننمایند خداوند آنها را سرانجام سخت می گیرد و در پنجه عذاب می فشارد.
این واقعیت که برنامه فوق یک برنامه عمومی و یک سنت همیشگی است از سایر
آیات قرآن نیز به خوبی استفاده می شود و در واقع هشداری است به تمام مردم
جهان که گمان مبرید شما از این قانون مستثنی هستید یا این حکم مخصوص اقوام پیشین بوده است.
هل ینظرون الا ان تاتیهم الملـئکة او یاتی امر ربک کذلک فعل الذین من قبلهم وما ظـلمهم الله ولـکن کانوا انفسهم یظـلمون. «آیا آنها انتظاری جز این دارند که فرشتگان (
قبض ارواح) به سراغشان بیایند، یا فرمان پروردگارت (برای مجازاتشان) فرا رسد (آن گاه
توبه کنند؟! ولی توبه آنها در آن زمان بی اثر است! آری،) کسانی که پیش از ایشان بودند نیز چنین کردند! خداوند به آنها ستم نکرد ولی آنان به خویشتن ستم می نمودند!»
ولقد ارسلنا رسلا من قبلک منهم من قصصنا علیک ومنهم من لم نقصص علیک وما کان لرسول ان یاتی بـایة الا باذن الله فاذا جاء امر الله قضی بالحق وخسر هنالک المبطـلون. «ما پیش از تو رسولانی فرستادیم سرگذشت گروهی از آنان را برای تو بازگفته، و گروهی را برای تو بازگو نکرده ایم و هیچ پیامبری حق نداشت معجزه ای جز بفرمان خدا بیاورد و هنگامی که فرمان خداوند (برای مجازات آنها) صادر شود، بحق داوری خواهد شد و آنجا اهل
باطل زیان خواهند کرد!»
نزول عذاب نابودکننده بر
قوم ثمود و نجات
صالح علیهالسّلام و
مؤمنان همراه وی به امر الهی بود:
فلما جآء امرنا نجینا صــلحا والذین ءامنوا معه برحمة منا ومن خزی یومـئذ ان ربک هو القوی العزیز. «و هنگامی که فرمان (مجازات) ما فرا رسید، صالح و کسانی را که با او
ایمان آورده بودند، به
رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوایی آن
روز، رهایی بخشیدیم چرا که پروردگارت قوی و شکست ناپذیر است! »
پروردگارت قوی و قادر بر همه چیز و مسلط به هر کار است" هیچ چیز برای او محال نیست، و هیچ قدرتی توانایی مقابله با اراده او را ندارد (ان ربک هو القوی العزیز)، و به همین دلیل نجات گروهی با ایمان از میان انبوه جمعیتی که غرق عذاب الهی میشوند، هیچگونه زحمت و اشکالی برای او تولید نخواهد کرد، این رحمت الهی است که ایجاب می کند، بی گناهان به
آتش گنهکاران نسوزند، و مؤمنان به خاطر افراد بی ایمان گرفتار نشوند.
" ولی ظالمان را
صیحه آسمانی فرو گرفت، و آن چنان این صیحه سخت و سنگین و وحشتناک بود که بر اثر آن همگی آنان در خانههای خود به
زمین افتادند و مردند.
وفی ثمود اذ قیل لهم تمتعوا حتی حین. «و نیز در سرگذشت قوم «ثمود» عبرتی است در آن هنگام که به آنان گفته شد: «مدتی کوتاه بهره مند باشید (و سپس منتظر عذاب)»
فعتوا عن امر ربهم فاخذتهم الصعقة وهم ینظرون. «آنها از فرمان پروردگارشان سرباز زدند، و صاعقه آنان را فراگرفت در حالی که (خیره خیره) نگاه می کردند (بی آنکه
قدرت دفاع داشته باشند)»
نزول عذاب مرگبار بر
قوم شعیب و رهایی آن حضرت و مؤمنان به امر الهی بود:
ولما جآء امرنا نجینا شعیبا والذین ءامنوا معه برحمة منا واخذت الذین ظـلموا الصیحة فاصبحوا فی دیـرهم جـثمین. «و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و آنها را که
ستم کردند، صیحه (آسمانی) فرو گرفت و در دیار خود، به رو افتادند (و مردند)»
نزول عذاب نابودکننده بر قوم عاد و رهایی
حضرت هود علیهالسّلام و مؤمنان همراه وی به امر الهی بود:
ولما جآء امرنا نجینا هودا والذین ءامنوا معه برحمة منا ونجینـهم من عذاب غلیظ. «و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، «هود» و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و آنها را از عذاب شدید، رهایی بخشیدیم! »
جالب اینکه: قبل از آنکه مجازات افراد بی ایمان و یاغی و ستمکار را بیان کند، نجات و رهایی قوم با ایمان را ذکر می کند، تا این پندار پیدا نشود که به هنگام عذاب الهی طبق
ضرب المثل معروف خشک و تر با هم خواهند سوخت، چرا که او
حکیم است و
عادل، و محال است که حتی یک فرد با ایمان را در میان انبوهی بی ایمان و گناهکار مجازات کند.
بلکه رحمت الهی این گونه اشخاص را قبل از درگیر شدن مجازات به محل امن و امانی منتقل می سازد، چنان که دیدیم قبل از آنکه
طوفان فرا رسد کشتی نجات نوح آماده بود و پیش از آنکه
شهرهای لوط درهم کوبیده شود،
شب هنگام
لوط و تعداد معدود یاران با ایمانش به
فرمان الهی خارج شدند.
واذکر اخا عاد اذ انذر قومه بالاحقاف وقد خلت النذر من بین یدیه ومن خلفه الاتعبدوا الا الله انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم. « (سرگذشت هود) برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین «
احقاف» بیم داد در حالی که پیامبران زیادی قبل از او در گذشته های دور و نزدیک آمده بودند که: جز خدای یگانه را نپرستید! (و گفت: ) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می ترسم! »
" الا تعبدوا الا الله"- این جمله، کلمه" انذار" در جملات قبل را
تفسیر می کند، و اشاره دارد به اینکه اساس
دین آن جناب که زیر بنای تمامی جزئیات دینی او است
توحید بوده است.
فلما راوه عارضا مستقبل اودیتهم قالوا هـذا عارض ممطرنا بل هو ما استعجلتم به ریح فیها عذاب الیم. «هنگامی که آن (عذاب الهی) را بصورت
ابر گسترده ای دیدند که بسوی درهها و آبگیرهای آنان در حرکت است (خوشحال شدند) گفتند: «این ابری است که بر ما می بارد! » (ولی به آنها گفته شد: ) این همان چیزی است که برای آمدنش شتاب می کردید، تندبادی است (وحشتناک) که عذاب دردناکی در آن است! »
تدمر کل شیء بامر ربها فاصبحوا لایری الا مسـکنهم کذلک نجزی القوم المجرمین. «همه چیز را بفرمان پروردگارش در هم میکوبد و نابود میکند (آری) آنها صبح کردند در حالی که چیزی جز خانه هایشان به
چشم نمی خورد ما این گونه گروه مجرمان را
کیفر می دهیم!»
نزول عذاب بر
قوم لوط به امر الهی بود:
قالوا یــلوط انا رسل ربک. . « (فرشتگان عذاب) گفتند: «ای
لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل
شب، خانواده ات را (از این
شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند مگر همسرت، که او هم به همان بلایی که آنها گرفتار میشوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است آیا
صبح نزدیک نیست؟»
فلما جـآء امرنا جعلنا عــلیها سافلها وامطرنا علیها حجارة من سجیل منضود. «و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن (
شهر و دیار) را زیر و رو کردیم و بارانی از
سنگ (گلهای متحجر) متراکم بر روی هم، بر آنها نازل نمودیم..»
نابودی
قوم نوح در اثر طغیان
آب به فرمان الهی بوذ:
قالوا یـنوح. . « (نوح) گفت: «اگر
خدا اراده کند، خواهد آورد و شما
قدرت فرار (از آن را) نخواهید داشت! »
حتی اذا جآء امرنا وفار التنور قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین واهلک الا من سبق علیه القول ومن ءامن ومآ ءامن معه الا قلیل. « (این وضع هم چنان ادامه یافت) تا آن
زمان که فرمان ما فرا رسید، و
تنور جوشیدن گرفت (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی از
حیوانات (از نر و ماده) یک
زوج در آن (کشتی) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن) - مگر آنها که قبلا وعده هلاک آنان داده شده (
همسر و یکی از فرزندانت) - و همچنین مؤمنان را!» اما جز عده کمی همراه او
ایمان نیاوردند!»
وقیل یـارض ابلعی مآءک ویـسمآء اقلعی وغیض المآء وقضی الامر... «و گفته شد: «ای زمین، آبت را فرو بر! وای
آسمان، خودداری کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه
کوه)
جودی، پهلو گرفت و (در این هنگام،) گفته شد: » دور باد
قوم ستمگر (از سعادت و نجات و
رحمت خدا!)»
فاوحینا الیه ان اصنع الفلک باعیننا ووحینا فاذا جاء امرنا وفار التنور فاسلک فیها من کل زوجین اثنین واهلک الا من سبق علیه القول منهم ولاتخـطبنی فی الذین ظـلموا انهم مغرقون. «ما به نوح
وحی کردیم که: «کشتی را در حضور ما، و مطابق وحی ما بساز. و هنگامی که فرمان ما (برای غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (که نشانه فرا رسیدن طوفان است)، از هر یک از انواع حیوانات یک
جفت در کشتی سوار کن و همچنین خانواده ات را، مگر آنانی که قبلا وعده هلاکشان داده شده(
همسر و
فرزند کافرت) و دیگر درباره ستمگران با من سخن مگو، که آنان همگی هلاک خواهند شد.»
" فاوحینا الیه ان اصنع الفلک باعیننا و وحینا... ". این جمله متفرع است بر درخواست نصرت، (یعنی و چون درخواست نصرت کرد پس به او وحی کردیم) و معنای کشتی ساختن در برابر دیدگان
خدا این است که کشتی ساختنش تحت مراقبت و محافظت خدای تعالی باشد. و معنای" کشتی ساختن به وحی خدا" این است که با تعلیم او و دستورات غیبی که به تدریج می رسد باشد.
ففتحنا ابوب السماء بماء منهمر• وفجرنا الارض عیونا فالتقی الماء علی امر قد قدر• و حملنـه علی ذات الوح ودسر• تجری باعیننا جزاء لمن کان کفر. «در این هنگام درهای
آسمان را با آبی فراوان و پی در پی گشودیم و
زمین را شکافتیم و چشمههای زیادی بیرون فرستادیم و این دو آب به اندازه مقدر با هم درآمیختند (و دریای وحشتناکی شد)! و او را بر مرکبی از الواح و میخهایی ساخته شده سوار کردیم مرکبی که زیر نظر ما حرکت می کرد! این کیفری بود برای کسانی که (به او)
کافر شده بودند!»
نزول عذاب بر
منافقان به امر و فرمان الهی بود:
یوم یقول المنـفقون.... «روزی که مردان و زنان
منافق به مؤمنان می گویند: «نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم! » به آنها گفته می شود: «به پشت سر خود بازگردید و کسب نور کنید! » در این هنگام دیواری میان آنها زده می شود که دری دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب!».
. حتی جاء امر الله... «آنها را صدا می زنند: «مگر ما با شما نبودیم؟! » می گویند: «آری، ولی شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار (
مرگ پیامبر را) کشیدید، و (در همه چیز)
شک و
تردید داشتید، و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید، و
شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند
فریب داد!»
و از سیاق آیه چنین بر می آید که منافقین و منافقات در روز
قیامت در ظلمتی هستند که از هر سو احاطه شان کرده و مانند خیمه ای محاصره شان نموده. و نیز برمی آید که مردم در آن روز مجبور به رفتن به سوی خانه جاودانه خویشند. چیزی که هست
مؤمنین و
مؤمنات این مسیر را با نور خود طی می کنند، نوری که از جلو ایشان و به سوی سعادتشان در حرکت است، در نتیجه راه را میبینند، و هر جا آن نور رفت میروند تا به مقامات عالیه خود برسند، و اما منافقین و منافقات که فرو رفته در ظلمتند نمیتوانند راه خود را طی کنند، و نمیدانند به کدام طرف بروند. (و نکته مهمی که از
آیه استفاده میشود این است که: این دو طایفه که یکی غرق در نور و دیگری غرق در
ظلمت است در قیامت باهمند)، منافقین همانطور که در
دنیا با مؤمنین و در بین آنان بودند، و بلکه مردم آنان را جزو مؤمنین میشمردند، در قیامت نیز با مؤمنین هستند، اما مؤمنین و مؤمنات پیش میروند، و به سوی
بهشت راه خود را پیش میگیرند، و منافقین و منافقات در ظلمتی که از هر سو احاطه شان کرده عقب میمانند، از مؤمنین و مؤمنات درخواست میکنند قدری مهلتشان دهند، و در انتظارشان بایستند تا ایشان هم برسند، و مختصری از نور آنان گرفته راه پیش پای خود را با آن روشن سازند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۳۶۲، برگرفته از مقاله «عذاب به امر الهی».