عدم مشروعیت استثمار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به
بهرهکشی به ناحق از دیگران
استثمار میگویند.در ذیل عدم مشروعیت استثمار از دیدگاه
شرع بررسی میشود.
قرآن با
دعوت به
توحید در همه ابعاد آن
، انسانها را نظیر یکدیگر
و از همدیگر
و دارای حقوق مساوی میشمارد
و ربوبیت را فقط برای
خدا میداند
و از
تجزیه جامعه به ربّ
و مربوب،
و استثمارگر
و استثمار شده
نهی میکند:
«قُل یاَهلَ الکِتبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة سَواء بَینَنا
و بَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ
و لانُشرِکَ بِهِ شیًا
و لایَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا اَربابًا مِن دونِ اللّهِ...»
و بر تشکیل جامعه انسانی به دور از تبعیض
و بهرهکشی تأکید میکند، ازاینرو استثمارگران
مشرک که بر پایه نظام شرکآلوده از دیگران بهرهکشی میکردند، از توحید
و نفی
شرک که نفی طبقات (استثمارکننده
و استثمارشده) را درپیداشت به شدّت
وحشت داشتند:
«
و اِذا ذَکَرتَ رَبَّکَ فِیالقُرءانِ وَحدَهُ ولَوا عَلی اَدبرِهِم نُفورا».
از سوی دیگر
فطرت توحیدی
انسان اقتضای
مطابقت اعمال فردی
و اجتماعی وی با دستورات الهی
و گسترش
قسط و عدل و تساوی انسانها در حقوق فردی
و اجتماعی
و آزادی اراده را دارد
و این جز با قطع ریشههای
تبعیض و تجاوز به حقوق دیگران واستثمارگری زورمندان نسبت به ضعیفان میسّر نمیشود.
این همان حقیقتی است که خدای سبحان از زبان
یوسف (علیهالسلام) حکایت میکند
:«یصحِبَیِ السِّجنِ ءَاَربابٌ مُتَفَرِّقونَ خَیرٌ اَمِ اللّهُ الواحِدُ القَهّار • ماتَعبُدونَ مِن دونِهِ اِلاّ اَسماءًسَمَّیتُموها اَنتُم
و ءاباؤُکُم ما اَنزَلَ اللّهُ بِها مِن سُلطناِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ اَمَرَ اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیّاهُ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ
و لکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لایَعلَمون»
و اهلکتاب را بر پذیرش سلطه
و استثمار احبار و رهبان سرزنش میکند:«اِتَّخَذوا اَحبارَهُم
و رُهبنَهُم اَربابًا مِن دونِ اللّهِ...»
و پیامبران پیشین به رهایی از آن دعوت کردهاند
، بنابراین،
قرآن که قوانینش براساس فطرت است تجاوز
و استثمار را نفی
و آن را موجب نابودی اساس سعادت، ویرانکننده
حق و حقیقت
، باطلکننده فطرت
و منهدمکننده اساس انسانیت
میشمارد.
قرآن قسط را هدف
انبیا دانسته، بر لزوم اجرای آن در جامعه تأکید میکند:
«لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنتِ
و اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتبَ والمیزانَ لِیَقومَالنّاسُ بِالقِسطِ
و اَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ».
در این آیه با کلمه «قسط» نفی استثمار
و بهرهکشی
و با کلمه «الناس» جامعه بشری را منظور داشتهاست
و بلافاصله از آهن سخن به میان آورده که به ضرورت اجرا
و الزامیبودن قسط اشاره دارد، بر این اساس، روابط جامعه دینی از نظر داخلی
و خارجی بر نفی
ظلم واستثمار استوار شدهاست.
قرآن کریم درباره روابط داخلی میگوید:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا...
و اِن تُبتُم فَلَکُم رُءوسُ اَمولِکُم لاتَظلِمونَ
و لاتُظلَمون»
و این ظلم است که انسانیت را از برکات زندگی
و خیرات آن محروم ساختهاست
و استثمار از غیرانسانیترین روشهای ستمگران
و از مصادیق بارز ظلم است
و حاکمیّت عدالت در جامعه بشری در گرو نابودی آن است، بنابراین، ادیان الهی
و به ویژه
اسلام در راستای ماهیّت ظلمستیزشان، مبارزهای آشتیناپذیر با
استثمار دارند:
«
و یقَومِ اَوفُوا المِکیالَ
و المیزانَ بِالقِسطِ
و لاتَبخَسوا النّاسَ اَشیاءَهُم
و لاتَعثَوا فِی الاَرضِ مُفسِدین»،
به این جهت پیامبران پس از دعوت به
توحید ، از سالمسازی روابط اقتصادی در جامعه سخن گفته
و با ستم
و استثمار
و کم بها دادن بهکار
و کالای مردم
و تصاحب ثمره کار دیگران یا به اندازه پرداخت نکردن دستمزد آنان
به مبارزه برخاستهاند:
«یقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن اِله غَیرُهُ قَد جاءَتکُم بَیِّنَةٌ مِن رَبِّکُم فَاَوفُوا الکَیلَ والمیزانَ
و لاتَبخَسُوا النّاسَ اَشیاءَهُم
و لاتُفسِدوا فِی الاَرضِ بَعدَ اِصلحِها».
پیامبراسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در پیمان با نصارای
نجران برنفی ظلم
و استثمار تأکید کرد
و یکی از وظایفمهم خود را مبارزه با دوگانگی جامعه که گروهی ثروتمند
و اکثریتی محروم باشند دانست
و قرآن با تعبیر «... کَیلایَکونَ دولَةً بَینَ الاَغنِیاءِ مِنکُم»
بر ضرورت
انفاق و جلوگیری از دست به دست شدن اموال در میان ثروتمندان تأکید کرده
و با این مشکل اجتماعی به مبارزه برخاسته
و درصدد نفی زمینههای استثمار برآمدهاست.
قرآن با پسندیده خواندن نیکرفتاری در روابط اجتماعی
و انسانی حتی با
کافران و مشرکان :
«لایَنهکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَمیُقتِلوکُم فِی الدّینِ
و لَمیُخرِجوکُم مِن دیرِکُم اَن تَبَرّوهُم
و تُقسِطو ا اِلَیهِم اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقسِطین»
از بهرهکشی
و استثمار دیگران
و تصرف اموال آنان به باطل
و از بین بردن حقوق انسانی مردم به عنوان یک
قانون عام
و فراگیر نهی کرده
و هرگونه استثمار
و بهرهکشی
و تصرف اموال دیگران از راههای
نامشروع را مردود دانستهاست
و افزون بر نفی مالکیت استثمارگران نسبت به اینگونه اموال در دنیا، گرفتاری به
عذاب اُخروی را نیز نتیجه اعمال آنان میداند:
«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَأکُلوا اَمولَکُم بَینَکُم بِالبطِلِ اِلاّ اَن تَکونَ تِجرَةً عَن تَراض مِنکُم
و لاتَقتُلوا اَنفُسَکُم اِنَّ اللّهَ کانَ بِکُم رَحیما».
اگرچه موارد
آیات و شأن نزول آنها یکسان نیست
و آیه اوّل اشاره به
رباخواری و معاملات حرام
و فاسد و آیه دوم ناظر به
حرمت رشوهخواری
و آیه سوم در ارتباط با زورگویی
و غصب و تزویر راهبان
و احبار است؛ امّا این آیات همگی عمومیت داشته، منحصر به مصداقهای یاد شده نیست.
در همه موارد، «
باطل » به معنای ناپایداری
و ضد
حق بهکار رفته
که گرفتار آمدن به آن، نابودی جامعه را در پی دارد.
علامه طباطبایی مینویسد:
آمدن جمله «
ولاتقتلوا اَنفسکم» در ذیل آیه «لاتَأکُلوا اَمولَکُم بَینَکُم بِالبطِلِ»
اشارهای گویا به همین واقعیت است.
در بسیاری موارد در منابع اسلامی «اکل سُحت» مرادف با «اکل مال به باطل» بهکار رفتهاست
و «سُحت» همچون «باطل» به هر درآمد
و بهرهکشی نامشروع
که خلاف
دین و مروّت و مایه ننگ
و عار باشد،
اطلاق شدهاست
، اگرچه در پارهای از آیات
و روایات بر مصادیقی خاص تطبیق شده
و پیداست که به آن موارد اختصاص ندارد
و هرنوع بهرهکشی
و حرامخواری
و درآمد نامشروع را شامل میشود.
قطبالدین راوندی در ذیل آیه «اَکّلونَ لِلسُّحتِ»
با اشاره به موارد متعدد «سُحت» در روایات مینویسد:
آیه عمومیت دارد
و همه موارد را شامل میشود.
تحریم قطعی
ربا که از مصادیق بهرهکشی
و استثمار است ریشه در عدممشروعیت
استثمار و ربودن بخشی از محصول کار دیگران دارد:
«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقوا اللّهَ
و ذَروا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبوا اِن کُنتُم مُؤمِنین • فَاِن لَمتَفعَلوا فَأذَنوا بِحَرب مِنَ اللّهِ
ورَسولِهِ
و اِن تُبتُم فَلَکُم رُءوسُ اَمولِکُم لاتَظلِمونَ
و لاتُظلَمون».
قسمت اخیر آیه که حق دائن را به اصل سرمایه منحصر کرده
و بر مبنای آن صاحب سرمایه پساز
توبه ، جز دریافت اصل سرمایه حقی ندارد دلیل آشکار ممنوعیت هرگونه بهرهکشی
و استثماراست؛ کم باشد یا زیاد:«
واِنکانَ ذوعُسرَة فَنَظِرَةٌ اِلی مَیسَرَة
و اَن تَصَدَّقوا خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمون»،
زیرا رباخواری
و استفاده از تنگدستی دیگران برای چپاول، از مصادیق بارز ظلم
و استثمار
و موجب بر هم خوردن تعادل اجتماعی
و تقسیم جامعه به دو قشر برخوردار
و نیازمند
و در نتیجه ایجاد
کینه و حس انتقامجویی است که فساد نظام
و نابودی
انسانیت و مدنیت را در پی دارد
و نیز نابودکننده اساس
دین و پوشاننده
فطرت انسانی
و ناسازگار با ایمان به خدا
و در نهایت عامل عدم
تعادل در زندگی دنیایی است
:
«اَلَّذینَ یَأکُلونَ الرِّبوا لایَقومونَ اِلاّ کَما یَقومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطنُ مِنَ المَسِّ...»
و عذاب اُخروی را درپی دارد.
اتکای انسان بر کار خویش در زندگی، امری فطری است
و استحقاق بهرهمندی به میزان سعی
و تلاش انسانها بستگی دارد
:«
و اَنّ لیس للإنسن اِلاّ ما سعی».
در این راستا بر طبق
احادیث متعدد بسیاری از فقهای بزرگ درآمد مشروع را مبتنی بر کار مفید دانستهاند.
از سوی دیگر نعمتهای الهی برای تأمین مصالح
و منافع همه مردم
و نه گروهی خاص
:«هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُم ما فِی الاَرضِ جَمیعًا»
و مایه قوام جامعه است
:«... اَمولَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللّهُ لَکُم قِیمًا»
و در صورت به خطر افتادن مصلحت اجتماعی با ظلم
و استثمار دیگران، مصلحت اجتماع
و مردم مقدم است
و باید از استثمار جلوگیری کرد
، زیرا هر فردی حق دارد با کار
و تلاش
و استفاده از این حق مشترک همگانی با بهرهمند شدن از ثروتهای طبیعی
و خدادادی زندگی خوبی داشته باشد.
•
استثمار (قرآن)•
استثمار برده (قرآن)•
استثمار بنی اسرائیل (قرآن)•
استثمار در جاهلیت (قرآن)•
استثمار در عصر جاهلیت (قرآن)•
استثمار زنان•
استثمار زنان (قرآن)•
استثمارگران (قرآن)•
منشأ استثمار•
زمینه استثمار (قرآن)•
نجات از استثمار (قرآن)
الاقتصاد الاسلامی؛ اقتصادنا؛ انقلاب تکاملی اسلام؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ ترتیب کتاب العین؛ تفسیر التحریر
و التنویر؛ تفسیر المراغی؛ تفسیر المنار؛ تفسیر من وحی القرآن؛ تفسیر نمونه؛ تهذیب الاحکام؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ رسالةالاسلام؛ غررالحکم
و دررالکلم؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فرهنگ اصطلاحات معاصر؛ فرهنگ فارسی؛ فقه القرآن، راوندی؛ فی ظلال القرآن؛ کشفالاسرار
و عدة الابرار؛ لسانالعرب؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ معجم مقاییساللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فیتفسیرالقرآن.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «استثمار».