عدالت اجتماعی و سبک زندگی اسلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سبک زندگی از موضوعهای جدید در جامعهی ما است که بعد از تاکیدات
مقام معظم رهبری جای خود را بهعنوان یک بحث نوبنیاد در پژوهشها و تحقیقات پژوهشگران باز کرده است. نوشتار پیشرو، نگاهی چندوجهی به این موضوع دارد؛ از سویی در پی بررسی و مطالعهی شیوهی زندگیِ مردمِ
جامعه امروز
ایران و تشریح میزان نفوذ مدلهای غربی و غیر اسلامی ایرانی بر
زندگی ایرانیان است؛ از سوی دیگر به آثار فکری و علمی که توسط روشنفکران در این زمینه نگاشته شده، نظری افکنده و این هر دو را بهنقد کشیده و در فرجام نیز به تبیین و ترسیم زندگی آرمانی مبتنی بر ارزشها و اصول اسلامی ایرانی پرداخته است.
انسان برای زیستن به این دنیا قدم میگذارد، پس شیوه زیستن اهمیت غیرقابلانکاری دارد. آیا میتوان بدون توجه به
هدف و بدون برنامه
زندگی کرد؟ پاسخ یکسره منفی است؛ بنابراین پرداختن به مبحث
سبک زندگی از ضروریات است که خوشبختانه با توجه
مقام معظم رهبری موردعنایت صاحبان قلم و اندیشه قرارگرفته است. اگرچه انسان همیشه بر اساس یک برنامه و هدف، زندگی کرده است هرچند خود به آن آگاه نبوده، اما مباحث تئوریک این موضوع بهتازگی مطرحشده است. در این نوشتار به دلیل اهمیت برنامهی زندگی و کیفیت آن، ما در بخش اول، سبک زندگی مورد تایید و تاکید
قرآن،
نهجالبلاغه و
ائمه معصومین در موضوعات
همسایه،
والدین و حقوق آنها در
فقه و
حقوق و با توجه به اهمیت
قانون و
عدالت در سبک زندگی اسلامی، به این موضوعات میپردازیم که همان برنامه و کیفیت برنامه است و آنگاه در بخش دوم این مقاله به آسیبشناسی شیوه و منش زندگی امروز ایرانیان توجه میکنیم و آراء و نظریههای دانشمندان ایرانی و غربی را در باب شیوه زندگی مطرح میکنیم و در فرجامین بخشِ این نوشتار نیز به ارائه یک سبک زندگی که از قرآن برداشت شده میپردازیم.
طرح عنوان همسایه در این نوشتار و ربط آن به موضوع مقالهی حاضر، چنین است که:
ما درصدد اثبات این حقیقت هستیم که در سبک زندگی امروز ایران اسلامی همسایه، جایگاه و ارزش سابق، که بسیار مورد تاکید قرآن و
پیامبران بوده را ندارد و این برخلاف قرآن، نهجالبلاغه،
احادیث معصومین و اعمال و اقوال آنها است؛ چراکه آنها همواره در همهی شئون و جهات از حقوق همسایگی صحبت به میان آوردهاند و بر رعایت آن تاکید کردهاند که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
واژه جار، از ریشه جور، به معنای میل و عدول است و فعل آن از باب مفاعله (مجاوره، جِوار) به معنای همسایگی است؛ «الجَارُ هو الذی یُجَاوِرُک بَیْتَ بَیْتَ.»
بهطوریکه سایهی دیوار خانه همسایه در خانه ما میافتد. «هو الذی یجاورک فی المسکن و یمیل ظل بیته الی بیتک، من الجور المیل.»
و همچنین با عنایت به
آیه ۳۶
سوره نساء و به اعتبار معنی آن، کسی که نزدیک است جار خوانده شده مثل «ثُم لا یُجاوِرُونَکَ فِیها اِلا قَلِیلًا.»
در آنجا جزاندکی همسایه تو نباشند. «قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ.»
قطعههای نزدیک هم.
راغب گوید: چون حق همسایه نزد
عقل و
شرع بزرگ است، پس به هرکسی که حق او بزرگ است و یا حق دیگری را بزرگ میداند جار گفتهاند مثل «لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ. وَ اِنی جارٌ لَکُمْ.»
یعنی من امان شمایم و حقتان را بزرگ میدانم؛ و از این حساب است آیهی «وَ هُوَ یُجِیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیْهِ.»
او امان میدهد و امان داده نمیشود.
در قرآنکریم، واژه جار دو بار در آیه ۳۶ نساء و یکبار در آیه ۴۸
انفال بهکار رفته است.
،
جار در آیه اول، به معنای همسایه است و در باب معنی و تفسیر دو ترکیب «الْجارِ ذِی الْقُرْبی.» و «الْجَارِ الْجُنُبِ.» در این آیه، اقوال مختلفی نقل شده است؛
ابن عباس،
مجاهد،
قتاده،
ضحاک و
ابن زید گویند: مقصود همسایگانی است که با انسان خویشاوندی دارند و همسایگانی که خویشاوندی ندارند. از پیامبر گرامی روایتشده است که «همسایگان بر سه دستهاند. همسایهای که سه حق دارد: حق مسلمانی، حق همسایگی و حق خویشاوندی. همسایهای که دو حق دارد: حق همسایگی و حق مسلمانی و همسایهای که یک حق دارد و آن مشرکی است که از
اهل کتاب باشد»؛ بنابراین همسایه
مشرک هم حق همسایگی دارد، خواه اهل کتاب باشد خواه نباشد.
سپس قرآن، درباره کسانی که با انسان دوستی و مصاحبت دارند، توصیه به نیکی میکند، «وَ الصاحِبِ بِالْجَنْبِ.» این واژه معنایی وسیعتر از دوست و رفیق دارد و درواقع هرکسی را که بهنوعی با انسان نشست و برخاست کند، در برمیگیرد. بهاینترتیب، آیه یک دستور جامع و کلی است برای حسن
معاشرت نسبت به تمام کسانی که با انسان ارتباط دارند، اعم از دوستان واقعی، همکاران، همسفران، مراجعان، شاگردان، مشاوران و خدمتگزاران.
در احادیث
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
امامان شیعه (علیهمالسّلام) مطالب فراوانی درباره رعایت حقوق همسایه آمده است. در حدیثی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودهاند: «اگر از تو کمک خواست کمکش کنی، اگر از تو
قرض خواست به او قرض دهی، اگر نیازمند شد نیازش را برطرف سازی، اگر مصیبتی دید او را دلداری دهی، اگر خیری به او رسید به وی تبریک گویی، اگر
بیمار شد به عیادتش روی، وقتی مرد در تشییعجنازهاش شرکت کنی، خانهات را بلندتر از خانه او نسازی تا جلوی جریان هوا را بر او بگیری مگر آنکه خودش اجازه دهد.»
در حدیثی دیگر، حرمت همسایه در حدی دانسته شده که آزردن او باعث سلب
ایمان میگردد و حتی چنین کسی
لعن شده است. همچنین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره اهمیت رعایت حقوق همسایه فرمودند: «ما زال جبرئیل یوصینی بالجار حتی ظننت انه سیورثه؛ آنچنان
جبرئیل دربار همسایه به من سفارش میکرد، که تصور کردم همسایه از همسایه
ارث میبرد.»
در احادیث، همسایه از چنان منزلتی برخوردار است که حتی در هنگام دعاکردن باید وی را بر خود مقدم داشت، چنانکه بر اساس حدیثی،
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) تا
صبح برای زنان و مردان
پرهیزکار دعا کرد، اما در حق خود
دعا نکرد و فرمود «الجار ثم الدار.»
امام علی (علیهالسّلام) تعصبهای غلط و افتخارهای بیهوده را به باد انتقاد میگیرند و تاکید میکنند که اگر کسی بخواهد
تعصب به خرج دهد و افتخار کند، باید کردار نیک و خصال پسندیده را ملاک مباهات قرار دهد که نخستین این حالات مستحسن از دیدگاه آن حضرت (علیهالسّلام)، حفظ حقوق همسایه است. وقتی
هَمام، یکی از اصحاب پروا پیشه آن امام هُمام خواست که ویژگیهای پرهیزکاران را وصف کنند، حضرت (علیهالسّلام)، از ویژگیهای افراد باتقوا را ضرر نرسانیدن به همسایه برشمردند. همچنین در وصیتنامه خویش، خطاب به فرزندشان میفرمایند: «و الله الله فی جیرانکم فانهم وصیة نبیکم ما زال یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم.»
امام سجاد (علیهالسّلام) در
رساله حقوق، ۵۱ حق را برشمردهاند؛ درباره حق همسایه فرمودند: اما حق همسایه، حفظ او در نهان، بزرگداشت وی در عیان و حمایت او است، درصورتیکه
ستم دیده باشد و اگر احتمال تاثیر انذار میدهی، او را نصیحتکنی، در وقت ناملایمات و سختیها او را رها نکنی؛ از خطا و لغزش او درگذری، جرمش را ببخشی و با او از روی
کرامت و بزرگوارانه معاشرت کنی،
همچنین یکی از دعاهای
صحیفه سجادیه، به مسائل همسایگان و دوستان اختصاص یافته است.
و در مورد حد و حدود همسایگی احادیث فراوانی از ائمه نقل شده است که در یکی از آنها حضرت علی (علیهالسّلام) حد و حدود همسایگی را تا چهل منزل از هر طرف میدانند، «وَالجِوارُ اَربَعونَ دارا مِن اَربَعَةِ جَوانِبِها.»
عدالت و قانون از موضوعاتی است که بسیار مورد تاکید
اسلام قرارگرفته؛ خداوند در
آیات بسیاری، مسلمانان را به اقامه
عدل بر روی
زمین و رعایت به قانون دعوت کرده است. در آیه ۸
سوره مائده، راه پرهیزکاری را در رعایت عدالت میداند تا جایی که میفرماید: مبادا دشمنی با گروه یا جمعیتی باعث شود که شما عدالت را در مورد آنها رعایت نکنید.
در آیه ۲۵
حدید، هدف از
بعثت پیامبران را اجرای عدالت در زمین میداند تا مردم را
هدایت کنند.
امام صادق (علیهالسّلام) در حدیثی اجرای عدالت را راه گشای تمام امور میدانند: «عدالت شیرینتر از آبی است که به جگر سوخته رسد، چه گشایشی است در عدالت، زمانی که در امری عدالت شود؛ اگرچه کم باشد.»
عدالت به معنای دادگری کردن است و در
شریعت عبارت از
استقامت بر طریق
حق است به اجتناب از آنچه محظور است در
دین.
واژه قانون، در اصل سریانی یا یونانی است و پس از انتقال به
لغت عرب، در معنایاندازه، مقیاس اشیاء و قضیه کلی که بیانگر یک رشته جزئیات است و نیز به معنای اصل هر چیز بهکار رفته است. این کلمه در مجاز به معنای قاعده و دستور است.
قانون در اصطلاح علوم مختلف، معانی متفاوت دارد؛ همانند قوانین طبیعی، قوانین فلسفی، قوانین فیزیکی و قوانین ریاضی که هر یک بهگونهای خاص تعریف شدهاند. قانون در اصطلاح حقوق اساسی، قضایایی است که شیوه رفتار انسان را در زندگی اجتماعی تعیین میکند.
در اصطلاح حقوقدانان، کاربرد این واژه در مواضع مختلفی لحاظ شده است؛ گاهی مجموع رفتارهای عملیاتی دستگاه قدرت حاکمه و ضوابط حاکم بر آن را حرکت قانونی در جهت سامان بخشی ساختار عملی حکومت میخوانند. براین اساس حتی حرکتهای غیر مدون نیز وجه قانونی داشته و تحتشعاع قانون توجیه پذیر است و نیازمند قوانین مدون و منصوص نخواهد بود.
هدف از تدوین قانون در جوامع گوناگون و بهخصوص جوامع غربی و سکولار، کاهش
قتل،
دزدی و تجاوز و بهطورکلی کاهش
جرم و
مجازات است. از اینرو نگاه آنها به
دنیا و متعلقات آن، یک نگاه مادی است و از قانون بهعنوان یک ابزار کارگشا برای پیشبُرد این هدف استفاده میکنند. این نوع نگاه به زندگی و این طرز
تفکر، خود مُبدع سبک خاصی از زندگی در جوامع غربی شده که از آن بهعنوان سبک زندگی
مصرفگرایی و مبتنی بر لذات و
مادهگرایی یاد میکنند؛ اما نگاه اسلام و قرآن به قانون و زندگی بسیار فراتر از جنبه مادی است که در ادامه تشریح میشود.
هدف از تدوین
قوانین الهی، علاوه بر مادی بودن آن، معنوی بودن آن است. در این نوع طرز تفکر، هدف، تعالی روحانی و معنوی زندگی است. پیامبران الهی نیز با اعمال و اقوال خود بر این حقیقت صحه گذاشتهاند. پیامبر اسلام در حدیثی میفرمایند: «الدنیا مزرعة الاخرة.»
این حدیث نشان میدهد که رسول خدا هم به مادی بودن دنیا در سبک زندگی خود میاندیشد و هم به معنوی بودن آن. در سبک زندگی اسلامی، انسانها از احوال اقوام و همسایههاشان باخبر هستند به عدالت اعتقاد دارند و به قوانین احترام میگذارند و نسبت به والدین خویش خوشرفتار هستند. انسانها در سبک زندگی مبتنی بر قوانین الهی و قرآن، تلاش میکنند که
رضایت خداوند را بهدست آورند. پرسشی که مطرح است در اینجا، آیا سبک زندگی مصرفگرای جامعه امروز ما همان چیزی است که در قوانین الهی و قرآن به آن
اعتقاد داریم؟ جامعه ما در سبک زندگی خود دچار تعارض شدیدی در آنچه بدان اعتقاد دارد و آنچه بدان عمل میکند شده است. در واقع، ما بهجای اینکه مؤثر بر فرهنگهای دیگر باشیم بیشتر متاثر بودهایم. توجه به این نکته ضروری است که مفهوم غرب هیچگاه الزام جغرافیایی نداشته است؛ میتوان ازنظر جغرافیایی در شرق عالم بود، اما در فرهنگ غرب سهیم شد و از سبک زندگی آنها تاثیر پذیرفت، آنگونه که ژاپن جزئی از فرهنگ و تاریخ غرب است و همچنین میتوان در غرب جغرافیایی عالم بود و فارغ از فرهنگ و تاریخ غرب بود؛ مانند بومیان آمریکای لاتین. از اینرو، دگرگونیها و دگردیسیهای زمانی و مکانی تاثیری در غربیشدن کشورها ندارد.
آیه ۹۰
سوره نحل «اِن اللهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ وَ ایتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلکُمْ تَذَکرُونَ.»
جامعترین برنامه در زمینه مسائل اجتماعی، انسانی و اخلاقی را بیان میکند. عدل همان قانونی است که تمام نظام هستی بر محور آن میگردد و به معنی واقعی کلمه آن است که هر چیزی در جای خود باشد؛ بنابراین، هرگونه انحراف،
افراط،
تفریط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق دیگران برخلاف عدل است؛ اما ازآنجا که عدالت با همه
قدرت و شکوه و تاثیر عمیقش در مواقع بحرانی و استثنایی به تنهایی کارساز نیست، بلافاصله دستور به احسان را پشت سر آن میآورد. در حدیثی از علی (علیهالسّلام) میخوانیم: «عدل آن است که حق مردم را به آنها برسانی و
احسان آن است که بر آنها تفضل کنی.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امامان معصوم (علیهالسّلام) نیز به پیروی از قرآن، اهمیت بسیاری برای عدالت قائل شدهاند. در روایتی از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده: ساعتی عدالت بهتر از هفتاد سال
عبادت است.
روشن است که عبادت نیز در زندگی انسان تاثیر میگذارد اما در قیاس با عدالت اهمیت آن بسیار کمتر است. شاید یکی از وجوه اهمیت عدالت، تاثیر آن بر زندگانی اجتماعی انسان باشد.
در الگوی سبک زندگی اسلامی،
پدر و
مادر از جایگاه والایی برخوردار هستند؛ تا آنجا که خداوند در آیه ۲۳
سوره اسراء، اُف گفتن به آنها را هم جایز نمیداند.
و حتی با اسناد نقل شده، امام رضا (علیهالسّلام) فرمودند که پدرم جعفر (علیهالسّلام) فرموده: «پستترین درجه عاق والدین گفتن کلمه «اف» است؛ سپس میفرماید: «مردی بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت: مرا عملی بیاموز که بهوسیله آن به رحمت خدا نزدیک شوم، فرمود: پدر و مادر داری؟ گفت: آری، فرمود: به ایشان نیکویی کن که نیکویی درباره آنها از همهچیز به
رحمت حق نزدیکتر است.»
نیکی به پدر و مادر و احترام به آنها سرچشمه خیرات و برکات زیادی است حتی میشود از آن به شناخت بیشتر خداوند رسید؛
بنابراین در سبک زندگی دینی جایگاه والدین بسیار رفیع است. توجه به نکات فوق اهمیت همسایه و حقوق آن، عدالت و قانون و احترام به والدین را در سبک زندگی اسلامی نشان میدهد.
در آسیبشناسی سبک زندگی باید گفت سبک کنونی زندگی ما کاملاً التقاطی و بههمریخته است؛ بنابراین باید برای پالایش آن اقدام کنیم. در این پالایش نباید تمامی متغیرهای سبک زندگی را تکتک ردیفکنیم و برای مثال بخواهیم همزمان ۵۰ مسئلهی سبک زندگی را تغییر دهیم. این کار شدنی نیست. ابتدا باید یک یا دو عامل اصلی را که دیگر عوامل تابع آنها هستند، انتخاب کنیم و روی آنها کارکنیم. اگر این عوامل اصلی تغییر کرد، خودبهخود عوامل فرعی هم تغییر میکنند.
مهمترین آسیب سبک زندگی که باید تغییر کند، «فردگرایی» است. فردگرایی یک آسیب جدی در سبک زندگی است. دنیای امروز و حتی جهان شرق به دلیل جهانیشدن به سمت فردگرایی میرود. برای نمونه، جملهی «این مشکل شماست.» متعلق به فرهنگ فردگرا است، فرهنگی که رشد و رواج باورهای آن باعث میشود که مسئولیتپذیری در قبال دیگران کمرنگ شود. امروزه فردگرایی باعث شده که همسایهها یکدیگر را نشناسند و نسبت به یکدیگر کاملاً بیتفاوت باشند و این برخلاف سیره معصومین است؛نیازش را برطرف سازی، اگر مصیبتی دید او را دلداری دهی، اگر خیری به او رسید به وی تبریک گویی، اگر بیمار شد به عیادتش روی، در تشییع جنازهاش شرکت کنی، خانهات را بلندتر از خانه او نسازی تا جلوی جریان هوا را بر او بگیری.»
در مسئله کیفیت و کمیت مصرف، غرب با نظریههای استعماری و پیشرفت فناوری و صنعتی خود، توانست جوامع دیگر را از حالت انسجام فرهنگی جدا کند و آنان را با هجوم ارزشهای خود، بهصورت چند پارچه فرهنگی درآورد. با هجوم فرهنگی خود صدها سبک لباس،
مسکن و الگوهای آرایشی را بر دیگر جوامع وارد کرد و روحیه مصرفزدگی و تجملپرستی را گسترش داد. باید اذعان کرد که ما نیز با واشکافی زندگی امروز ایرانی، با تضارب متعددی از ساختارهای قابلتامل مواجه هستیم. اگر واقعبینانه به موضوع بنگریم، آنچه شاهد آن هستیم، التقاطی از فرهنگ غرب و فرهنگ مرسوم ایرانی و دینی است. آنچه میتواند از هجوم این نوع فرهنگ بر دیگر جوامع جلوگیری کند، آگاهی و توجه کشورها به حافظه تاریخی، ارزشها، تمدن و فرهنگ خودی است.
انقلاب اسلامی حاوی نگرشی نو به
جهان بود و دریچهی تازهای بهسوی انسانِ عصر مدرنیته گشود تا وی بتواند از دیوارهای بلند انحصار و خودبینی و تکبُعدینگری رها شده و در بستری تازه و از دیدگاهی متفاوت به خود،
هستی و خدا بنگرد. از دیدگاه ما اصلیترین ثمره این تفاوت دیدگاه، در شیوه زیست این دو نگاه ظاهر میشود. مدرنیته در پی بناکردن زندگی بر اساس دنیا و منافع دنیوی است و انقلاب اسلامی در پی احیای زندگی چندبعدی با تجمیع دنیا و
آخرت. درواقع میتوان مدعی شد اگر انقلاب اسلامی شیوه زیست متفاوتی با دنیای مدرنیته عرضه نکند، تفاوت مهمی با غرب نخواهد داشت. بهعبارتدیگر پارادایم (الگوواره) متفاوت انقلاب اسلامی در حکومت، باید به پارادایم متفاوتی در سبک زندگی منجر شود. برای تشریح این مسئله، سبک زندگی در نگاه سکولاریسمی را بررسی کرده و آنگاه سبک زندگی پیشنهادی این نوشتار را مطرح میکنیم.
بهطورکلی نگاه دانشمندان دوران جدید غرب یعنی از حدود سده پانزدهم میلادی به زندگی بشر، نوعی نگاه
مذهب گریز است و این دیدگاه در سدههای بعدی بهویژه در عصر روشنگری اروپا نیز تشدید میشود.
بهطوریکه برخی متفکران غربی خواهان حذف قوانین و مقررات دینی و یا حذف نهاد دین (
کلیسا) از زندگی انسان شدند. جدایی دین از دنیا که با نام سکولاریسم شناخته میشود، از عمدهترین ثمرات و نتایج مدرنیته بود. اصطلاح عرفیشدن معمولاً معادل اصطلاح «secularization» بهکار میرود؛ واژه «secular» برگرفته از اصطلاح لاتینی «saeculum» یا «saecularum» به معنی قرن و سده است. تعبیر عامتر از این مفهوم، به هر چیز متعلق به این جهان اشارت دارد.
به نظر بسیاری از محققان، این واژه، معادل مشخص و جاافتادهای در زبان فارسی ندارد.
در فارسی، معانی زیر بهکار رفته: «نادینی، دینزدایی، دیانتزدایی، غیردینی کردن، دنیویسازی، دنیویکردن، دنیویشدن،
دنیاگرایی، سکولارسازی و عرفیشدن.»
برخی از نویسندگان آن را چنین تعریف کردهاند: «این اصطلاح نوعاً به دو فرآیند مرتبط به هم اطلاق میشود؛ الف: معنی اول عرفیشدن، دنیاویشدن. در این معنی عرفیشدن عبارت است از عبور مفاهیم و مقولات از ساحت قدسی به ساحت ناسوتی. عرفیشدن به این معناست که نهاد دین که در اعصار گذشته، دارای کارکردهای گوناگونی بوده وظایف خود را واگذار میکند و دولت بهعنوان اعقل عقلا، امور شهروندان را بر مبنای مصالح و منافع ملی رتقوفتق میکند. پس عرفی شدن بدین معناست که دولت منشا اعتباریات حقوقی شود.»
در نگاه سکولاریسمی، دین از حوزه زندگی انسان خارج میشود و درواقع نگاه انسان از یک دیدگاه جامع دنیوی اخروی به یک دیدگاه تنگ و محدود دنیوی تغییر میکند. از تفاوتهای اساسی و بنیادین شیوه زیست در مدرنیته و
انقلاب اسلامی در همین نگاه سکولاریسمی غرب به زندگی، نهفته است. در برابر این نگاه آخرتگریز، انقلاب اسلامی نگاه تجمیعی دنیا، آخرت را پیشنهاد میکند. ازجمله پیامدهای عمده این نگاه به زندگی در غرب، سستشدن کانون خانواده است؛ زیرا چنانکه روشن است بسنده کردن به دنیا به معنای نوعی
لذتگرایی است و پیداست که لذتگرایی در ذات خود با خانواده و عنصر وفاداری که ستون اصلی پایداری
خانواده است در
تناقض و
تضاد است.
بسیاری از روشنفکران جامعه ما خواسته یا ناخواسته به تبلیغ و ترویج نگاه سکولاریسمی و زندگی آخرتگریز پرداختهاند. سیاست رژیم منحوس پهلوی نیز دقیقاً در همین راستا قرار داشت که در بخش دوم این مقاله بهطور مفصل به این دیدگاهها پرداخته شد. طرحی که این نوشتار درصدد ارائه آن است مبتنی بر نوعی نگاه قرآنی به زندگی و خانواده است. در دو بخش نخست این مقاله به برخی از عناصر تشکیلدهنده خانواده که والدین بخشی از آن بود اشاره شد. البته در نگاه دینی میتوان خانواده را به جامعه نیز تعمیم داد. از اینرو در بخش نخست این نوشتار به بررسی مسائل مربوط به همسایه در نگاه اسلامی نیز پرداخته شد. اما اینک درصدد تشریح طرح قرآنی زندگی که این نوشته از آن به زندگی بهشتی تعبیر میکند هستیم.
چنانکه در بالا اشاره شد طرح زندگی بهشتی بر مفهوم خانواده استوار است؛
جامعه کوچک خانواده است. و اگر این رحمت نبود، نسل بهکلی منقطع میشد، نظیر این مورد مودت و رحمتی است که در جامعه بزرگ شهری و در میان افراد جامعه مشاهده میشود، یکی از افراد وقتی هم شهری خود را میبیند، با او
انس میگیرد و احساس
محبت میکند و به مسکینان و ناتوانان اهل شهر خود ترحم میکند که نمیتوانند به واجبات زندگی خود قیام کنند،
و بهطوریکه از سیاق برمیآید مراد از
مودت و رحمت در آیه همان مودت و رحمت خانوادگی است، هرچند که اطلاق آیه شامل دومی نیز میشود.
تفسیر نمونه نیز ذیل تفسیر این آیه چنین آورده است: بهراستی وجود همسران مکمل یکدیگر و مایه شکوفایی و نشاط و پرورش یکدیگر است بهطوریکه هر یک بدون دیگری ناقص است و طبیعی است که میان یک موجود و مکمل وجود او چنین جاذبه نیرومندی وجود داشته باشد. البته آیه مودت و رحمت را میان دو همسر بیان میکند؛ اما این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر «بینکم» اشاره به همه انسانها باشد که دو همسر از مصادیق بارز آن محسوب میشوند؛ زیرا نهتنها زندگی خانوادگی که زندگی در کل جامعه انسانی بدون این دو اصل یعنی مودت و رحمت امکانپذیر نیست و از میان رفتن این دو پیوند و حتی ضعف و کمبود آن، مایه هزاران ناراحتی و
اضطراب اجتماعی است.»
دو نکته اساسی در هر دو تفسیر فوق موج میزند: ابتدا تاکید قرآن بر رحمتبودن و مودت در خانواده و
آرامش ناشی از آن است و سپس تعمیم همین رحمت و مودت و آرامش بهکل جامعه دینی.
پرسشی که اکنون میتوان مطرح کرد آن است که اگر زندگی در یک خانواده و جامعه بر پایه ایجاد آرامش برای دیگران پایهگذاری شود حاصل آنچه خواهد بود؟ فرض کنیم همه افراد جامعه از جانب دیگران در آرامش و
امنیت قرار بگیرند نتیجه چه خواهد بود؟ آیا چنین جامعهای قطعهای از
بهشت نخواهد بود؟! مگر نه این است که از ویژگیهای اصلی بهشت وجود امنیت و آرامش است؟! «لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَاْثیماً؛ اِلا قیلاً سَلاماً سَلاماً؛ در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهودهای میشنوند نه سخنان گناهآلود؛ تنها چیزی که میشنوند «سلام» است «سلام»!»
اینک میتوان این نگاه و روش زندگی را با شیوه زیست سکولاریسمی در قیاس قرار داد. آیا نتیجه نگاه دنیاگرایانه آن نیست که دیگران را بهمثابه ابزاری برای رسیدن به دنیای بهتر و لذت بیشتر بنگریم؟! این همان نکته مهمی است که در جامعهشناسی مارکسیستی از آن تعبیر به شیءشدگی انسان میشود.
در این نگاه، به انسانها نیز مانند اشیاء، ابزاری برای رسیدن به اهداف نگریسته میشود! بنابراین بهراحتی میتوان آنان را در راه رسیدن به اهداف قربانی کرد و از ایشان نردبان ساخت و به هدف نزدیک شد.
،
در این آیه آرامش از نتایج ایمان به خدا برشمرده شده است. جالب آن است که دنیای مدرن ابتدا خدا را از زندگی حذف میکند آنگاه بنیان خانواده سست میشود و سپس زندگی بیمعنا میشود و
نیهیلیسم بر در میکوبد و بحران معنا و هویت هویدا میشود و اینک همه به دنبال آرامش میگردند؛ متاسفانه در جامعه ما نیز اینگونه افکار ترویج و تبلیغ میشود. درحالیکه انسان باید مایه آرامش انسان باشد و در همین دنیا بهشت را تجربه کند، دیگران را بهمثابه وسیلهای پست و ناچیز برای کسب درآمد بیشتر و درنتیجه لذت بالاتر و برتر به قربانگاه میفرستد.
از دیدگاه این نوشتار، طرح زندگی بهشتی مبتنی بر وجود پررنگ خدا در زندگی است. زندگی در سایه خدا مایه آرامش فراگیر است و در سایه همین آرامش است که همسران و فرزندان مایهی آرامش یکدیگرند و این آرامش از منبع و سرچشمه اصلی آنکه خدا است، پس از جریان در فضای زندگی خانواده بهکل جامعه سریان میکند و سراسر آن را در برمیگیرد. نمونه عینی این جامعه بهشتی را میتوان در شهر پیامبر در دوران حیات ایشان بهخوبی مشاهده کرد؛ بنابراین چنانچه جامعه در پی ایجاد سبک زندگی بر مبنای دین و آموزههای دینی است میتواند بر اساس این آیات و خطوط کلی به طراحی قواعد لازم بپردازد و ضمناً به اطلاعات تاریخی در باب شیوه زندگی پیامبر و اصحابش در
مدینه نیز مراجعه کرده و آن را بهصورت سند و طرح عملی مدنظر قرار دهد.
(۱) قرآنکریم، (ترجمه آیتالله مکارم شیرازی.)
(۲) ابنبابویه، محمد بن علی، (۱۳۸۲ش)، الخصال، ترجمه یعقوب جعفری، قم، انتشارات نسیم کوثر.
(۳) اردبیلی، حسین بن شرفالدین، (قرن دهم) ترجمه نهجالبلاغه؛ بیجا، انتشارات دفتر فرهنگ اهلبیت
(۴) اسکین، دنیل و کِرن، روی، (۱۳۸۹ش)، ارزیابی و درمان سبک زندگی، مترجمان: حمید علیزاده، محسن سیفی، فروزان کرمی، تهران، انتشارات رَسش.
(۵) اصفهانی، حسین بن محمد راغب، (۱۴۱۲ ه ق)، مفردات الفاظ القرآن، جلد اول، لبنان، سوریه، انتشارات دار العلم الدار الشامیه.
(۶) آل احمد، جلال، (۱۳۹۰ش) غربزدگی، تهران، انتشارات آدینه سبز.
(۷) بابایی، احمدعلی، (۱۳۸۲ش)، برگزیده تفسیر نمونه؛ تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه
(۸) بشیریه، حسین (۱۳۸۴ش) تاریخاندیشههای سیاسی قرن بیستم؛ جلد اول، تهران، انتشارات نی
(۹) پاشا، (متخلص به شاد فرهنگ)، محمد، (۱۳۳۵)، فرهنگ لغت آنندراج، جلد چهارم، به تصحیح محمد دبیر سیاقی، تهران، انتشارات شاهنامه فردوسی.
(۱۰) پاینده، ابوالقاسم، (۱۳۸۲ش)، نهج الفصاحة، مجموعه کلمات قصار حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، تهران، انتشارات دنیای
دانش.
(۱۱) امام صادق (علیهالسلام)، (۱۴۰۰ق)، مصباح الشریعه، بیروت، انتشارات اعلمی.
(۱۲) جعفری لنگرودی، محمدجعفر، (۱۳۸۱ش)، مبسوط در ترمینولوژی حقوق؛ تهران، انتشارات
گنج دانش(۱۳) چارلز کاپلستون، فردریک، (۱۳۸۹ش)، تاریخ فلسفه، جلد ششم، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگ نیا، تهران، انتشارات علمی فرهنگی.
(۱۴) حجاریان، سعید، (۱۳۸۰ش)، از شاهد قدسی تا شاهد بازاری، تهران، انتشارات طرح نو.
(۱۵) پایگاه اطلاعرسانی آیتالله خامنهای، (۱۳۹۱ش)، khameneyiir بخش سفر به خراسان شمالی.
(۱۶) دهخدا، علیاکبر، (۱۳۷۷ش)، فرهنگ لغت دهخدا، جلد نهم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
(۱۷) سروش، عبدالکریم و دیگران، (۱۳۸۴ش)، سنت و سکولاریسم، تهران، انتشارات صراط.
(۱۸) شجاعیزند، علیرضا، (۱۳۸۱ش)، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، تهران، انتشارات باز.
(۱۹) شهید ثانی، زینالدین بن علی، (بیتا)، مُسکن الفؤاد عند فقد الاحبة و الاولاد، قم، انتشارات بصیرتی.
(۲۰) شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، (۱۴۰۹ق)، وسائل الشیعه، قم، بینا، چاپ اول، جلد هفتم.
(۲۱) طباطبایی، سیدمحمدحسین، (۱۳۷۴ش)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، جلد ۱۶، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
(۲۲) طبرسی، علیبنحسن، (۱۳۷۴ش)، مشکاة الانوار، ترجمه عطاردی، تهران، انتشارات عطارد، چاپ اول.
(۲۳) طریحی، فخرالدین، (۱۳۷۵ش)، مجمع البحرین، جلد سوم، تهران، انتشارات کتابفروشی مرتضوی.
(۲۴) امام زینالعابدین (علیهالسلام)، (۱۳۷۶ش)، الصحیفة السجادیه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، تهران، انتشارات فقیه.
(۲۵) امام رضا (علیهالسلام)، (۱۴۰۶ق)، صحیفة الامام الرضا علیهالسلام، ترجمه حجازی، مشهد، انتشارات کنگره جهانی امام رضا (علیهالسلام).
(۲۶) قرشی، سید علیاکبر، (۱۳۷۱ش)، قاموس قرآن، جلد دوم، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه.
(۲۷) کاویانی، محمد، (۱۳۹۱ش)، سبک زندگی و ابزار سنجش آن، قم، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
(۲۸) کلینی، محمد بن یعقوب، (۱۳۶۹ش)، اصول الکافی، جلد سوم، ترجمه مصطفوی، تهران، انتشارات کتابفروشی علمیه اسلامیه.
(۲۹) گروهی از مؤلفان (۱۳۶۸ش)، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، تهران، انتشارات سمت.
(۳۰) مترجمان (۱۳۶۰ش) ترجمه مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، جلد پنجم تهران، انتشارات فراهانی.
(۳۱) مکارم شیرازی، ناصر، (۱۳۷۴ش)، تفسیر نمونه، جلد سوم، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه.
(۳۲) مکارم شیرازی، ناصر، (بیتا)، ۵۰درس اصول عقائد برای جوانان.
(۳۳) مهدوی کنی، محمدسعید، (۱۳۸۷ش)، دین و سبک زندگی (مطالعه موردی شرکت کنندگان در جلسات مذهبی)، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق.
(۳۴) واسطی، زبیدی، حنفی، محبالدین، سید محمد مرتضی حسینی، (۱۴۱۴ ه ق)، تاج العروس من جواهر القاموس، جلد ششم، بیروت، انتشارات دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
(۳۵) هاشمی خویی، حبیبالله، (۱۴۰۰ق، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، جلد شانزدهم ترجمه حسن حسنزاده آملی و محمدباقر کمرهای، تهران، انتشارات مکتبة الاسلامیه.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عدالت و مُدارای اجتماعی و سبک زندگی انقلاب اسلامی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۱۵.