عبرت در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم،
تاریخ را آئینهای میداند که در آن میتوان تمامی
حوادث زشت و
زیبا را دید و از این
حوادث الهام گرفت و سرنوشت
آینده زندگی را با الهام از این آئینه گویا انتخاب کرد. ستمگران، طاغوتیان و سرنوشت آنها را دید و از انتخاب راه آن که سرنوشتی جز بوار و هلاک چیزی در پی ندارد خودداری ورزید. و صالحان و برگزیدگان حضرت
حق را دید و سرنوشت موفق آنها را، و با گزینش راه آنها
سعادت خویش را تامین نمود.
در بیش از ده
آیه قرآن
ترغیب و تشویق فراوان به «سیر در ارض»
است، «سیر در ارض» در
فرهنگ قرآن، به معنای
جهان گردی بی
هدف و احیانا، با
هدف اشباع غرائز حیوانی نیست، بلکه به معنای بررسی
حوادث تاریخی و دیدن جغرافیای
حوادث، جهت
عبرت آموزی است.
«اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم...».
آیا اینان سیر در
زمین نمیکنند تا بنگرند سرنوشت آنان (طغیانگران پیشین) چگونه شد...؟
«قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین».
بگو سیر در زمین داشته باشید تا بنگرید
عاقبت تکذیب کنندگان چگونه شد.
در این آیه و امثال آن، «نظر» هدف سیر در
ارض معرفی شده است و «نظر» یعنی «عبرت آموزی».
عبرت آموزی هدف طرح
حوادث تاریخی فراوان در
قرآن است. در بسیاری از آیات، داستانهای
انبیاء بزرگ الهی آمده است. در این داستانها، هرگز هدف قرآن داستان سرائی محض نیست، بلکه هدف ارائه رهنمود از رهگذر این داستانهای سازنده است. بر همین اساس است که در هیچ یک از
قصص انبیاء، از مسائل بی فایده یا کم فایدهای که نقشی در
هدایت ندارد سخن به میان نیامده است؛ از تاریخ
ولادت، تاریخ وفات، عدد اولاد،
همسر یا همسران و... سخنی نیست. و از طرفی دیگر، گاه یک
حادثه آموزنده از زندگی پیامبری را، مانند بت شکنی
ابراهیم،
خشم مقدس او، استقامت
نوح و... چندین بار تکرار میکند تا در
سایه تکرار این
حادثه سازنده،
بذر فضائل در جانها پاگرفته و
شجره طوبای کمالات جان بگیرد. در رابطه با دیگر
حوادث تاریخی نیز، روال قرآن همین است؛ تا آنجا که
قرآن کریم پی گیری مسائل بی فایده در
حوادث تاریخی را به
تمسخر میگیرد. به عنوان نمونه، قرآن کریم پی گیری این مسئله در داستان
اصحاب کهف که اینان چند نفر بودند را نکوهش میکند.
مسئله عبرت آموزی در برخی از
آیات نیز، صریحا ذکر شده است. به عنوان نمونه:
الف ـ در
سوره آل عمران آیه ۱۳ عنایت حضرت حق به رزمندگان جنگ بدر و القاء
رعب در دل دشمنان را مایه عبرت صاحبان
بصیرت بیان میکند.
«قد کان لکم آیة فی فئتین التقتا فئة تقاتل فی سبیل الله واخری کافرة یرونهم مثلیهم رای العین والله یؤید بنصره من یشاء ان فی ذلک لعبرة لاولی الابصار».
در دو گروهی که در میدان
جنگ بدر باهم روبرو شدند، نشانه و درس عبرتی برای شما بود. یک گروه در راه
خدا نبرد و جمع دیگری که کافر بودند (در راه
شیطان پست) در حالی که آنها گروه را با
چشم خود و برابر آنچه بودند میدیدند (و این عاملی برای
وحشت و شکست آنها شد و خداوند هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) با یاری خود تایید میکند). در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت.
عبرتی که حضرت حق در پی گوشزد کردن آن است این است که در
جنگ، ایمان حرف اول را میزند نه نیرو و
سلاح، اگر ایمان بود عنایت حق هم هست «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم»
اگر شما خدا را یاری کنید خداوند شما را یاری کرده
ثابت قدم میدارد.
امتی که پشتیبانی نیرومند همچون حضرت حق را داشت شکست ناپذیر است، به شرط آن که وفادار به ایمان و
اعتقاد خود بمانند.
در
جنگ بدر جبهه کفر ۱۰۰۰ نفر بودند به همراه تجهیزات فراوان و جبهه ایمان ۳۱۳ نفر بودند با تجهیزاتی فوق العاده اندک (۷
شتر، ۲
اسب، ۶
زره، ۸
شمشیر)، ولی عنصر
ایمان که عنایت حضرت
حق را در پی آورد، سرنوشت جنگ را به نفع مسلمین رقم زد و
کفار با آن همه تجهیزات با دادن ۷۰ کشته و
اسیر شکست سختی خوردند و زبونانه به
مکه بازگشتند.
ب ـ در آیات اول
سوره حشر، قرآن کریم ماجرای
غزوه بنی النضیر و
توطئه یهودیها علیه مسلمین و برخورد شدید لشکر
اسلام را بیان میکند.
آنگاه در نتیجه گیری، امر به عبرت آموزی میکند.
«... فاعتبروا یا اولی الابصار»
پس عبرت بگیریدای صاحبان بصیرت.
فاعتبروا از ماده «عبور» است. به
اشک چشم «عبره» میگویند، به خاطر عبور قطرات اشک چشم. به «عبارت» از آن رو عبارت میگویند که مطالب و مفاهیم را از کسی به دیگری منتقل میکند و «تعبیر خواب» از آن جهت است که
انسان را از
ظاهر به
باطن منتقل میکند.
دستور این است که صاحبان بصیرت این
حوادث را آئینه قرار داده
حوادث زندگی را با الهام از آن تحلیل کنند. در این آئینه میبینند که تنها
دژ تسخیرناپذیر
دژ ایمان است و دژهای دیگر هرچند پولادین باشد، در برابر سلاح ایمان فرو میریزند. آن چنان که «
دژ یهود بنی النضیر» با همه استحکامی که داشت فرو ریخت.
این عبرت در قصه
بنی النضیر است!
ج ـ قرآن کریم، پس از آن که داستان پر فراز و نشیب زندگانی
حضرت یوسف را بیان میکند، هدف از بیان این
قصه انسان ساز را عبرت آموزی بیان میکند:
«لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب»
این که داستان حضرت یوسف برای صاحبان درک خالص عبرت است، بدین جهت است که دهها قطعه عبرت آموز در این داستان هست، خنثی شدن مکر دشمنان، بی گناه بودن یوسف و رسوائی
زلیخا و زنهای دیگر در نتیجه پاکی و پاکدامنی و... و به این ترتیب، این حقیقت روشن شد که هدف
قرآن کریم از بیان همه
حوادث عبرت آموزی است. پس، باید با الهام از قرآن کریم
حادثه عاشورا را از همین رهگذر مورد بررسی قرار داد.
عبرتآموزی؛
پند و عبرت؛
پندپذیری (قرآن)؛
حکم عبرتگیری (قرآن).
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عبرت در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۸.