نقل شده که پس از بستن آبفرات بر فرزند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، بانگ بر آورد که «ای حسین (علیهالسّلام)، آیا این آب را میبینی که در صفا و زلالی چونان سینهآسمان است به خداقسم قطرهای از این آب نخواهی نوشید تا آن وقت که از تشنگی بمیری. [یا به حکم عبیدالله گردن نهی.]» امام حسین (علیهالسّلام) چون صدایش را شنید فرمود: «تو کیستی که این چنین سخن میگویی؟» او خود را معرفی کرد؛ آن حضرت (علیهالسّلام) فرمود: «اللهم اقتله عطشانا و لا تغفر له ابدا؛ خدایا او را تشنه بمیران و هرگز او را نیامرز.»
روایت شده که پس از این واقعه عبدالله بیمار شد و تشنگی بر او غالب گشت و هر قدر آب مینوشید تشنگی او فرو نمینشست او آن قدر آب نوشید و از تشنگی فریاد زد تا اینکه سرانجام جان به جان آفرین تسلیم کرد.