عبدالعزیز بن محمد آل سعود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آلِ سُعود، سلسلهای منسوب به
سعود بن محمد بن مِقْرِن که از ۱۱۴۸ق/۱۷۳۵م به بخشی از
جزیره عربستان فرمان رانده است و اکنون نیز بر کشور
عربستان سعودی که نام خود را از آن سلسله برگرفته، فرمان میراند. یکی از شخصیتهای این
خاندان، عبدالعزیز بن محمد بن سعود بود.
عبدالعزیز بن محمد بن سعود (۱۱۷۹-۱۲۱۸ق/۱۷۶۶-۱۸۰۳م)، یکی از شخصیتهای خاندان
آل سعود بود که با پیوستن
محمد بن عبدالوهاب به
محمد بن سعود، عبدالعزیز نیز همراه
پدر در عقد اتحاد و بیعت میان آن دو شرکت جست.
و فرماندهی بخشی از سپاه پدر را به عهده گرفت
و از سوی او با موافقت محمد بن عبدالوهاب به جانشینی برگزیده شد
و با
دختر محمد بن عبدالوهاب
ازدواج کرد.
وی که در ۱۱۷۹ق/۱۷۶۶م رشته کارها را در دست گرفت، نخستین کسی از آل سعود است که
لقب امام یافت.
عبدالعزیز ۳۰ سال از دوران حکومتش را به پیکار پیوسته با قبایل
بنیخالد،
آل مکرمی، مُنْتَفِق و امیران مخالف در شهرهای اطراف گذراند.
نخست بُرَیْدَه و تَنومه را گرفت،
سپس برای تسخیر
ریاض حملههایی تدارک دید و چون ناکام ماند به نبردی فرسایشی دست زد و الغَذْوانه نزدیک ریاض را پایگاه حملات خود به آنجا ساخت.
در همان وقت به
قَصیم حمله برد و شهرک هِلالیه را تسخیر کرد.
و در راه بازگشت، گروهی از قبیله بنیخالد را سخت درهم شکست.
در ۱۱۸۳ق/۱۷۶۹م گروهی از وهابیان،
شریف منصور از وابستگان
شریف مکه را
اسیر کردند، ولی عبدالعزیز او را رها ساخت.
این معنی باعث شد که شریف مکه، وهابیان را اجازۀ
حج دهد.
عبدالعزیز سال بعد بر
آل ظفیر هجوم برد و در ۱۱۸۶ق/۱۷۷۲م
آل جیش را آماج حملات خود ساخت. وی سرانجام در نتیجۀ حملات پیدرپی خود به ریاض، در ۱۱۸۷ق/۱۷۷۳م آن شهر را تسخیر کرد.
در سال ۱۱۸۸ق/۱۷۷۴م، عُرَیْعِر بن دُجَیْن، امیر احساء، با قبایل بنیخالد و
عنزه،
بریده را در
قصیم از تصرف آل سعود خارج کردند.
سال بعد نیز عبدالعزیز، امیر نجران، به دعوت
زید بن زامل، امیر دِلَم، با بسیاری از بیاباننشینان به حایر، قلمرو وهابیان تاخت.
از آن سوی عبدالعزیز بن محمد برای انحراف مهاجمان بر یمنیهای العَرْقَه هجوم برد و امیر نجران به ناچار با اهالی حایر
صلح کرد و به ضُرْمی رفت و چون در تسخیر آن دیار نیز ناکام ماند، بازگشت.
عبدالعزیز بن محمد سپس پسر خود سعود را به تسخیر بریده فرستاد و او با استقرار پادگانی در نزدیک بریده، آنجا را آماج حملات پیدرپی ساخت و سرانجام شهر را تسخیر کرد.
ولی
سعدون بن عریعر آنجا را در محاصره گرفت و عبدالعزیز با استفاده از اختلافات داخلی خانوادۀ عریعر به احساء تاخت. برخی از افراد خاندان به او پیوستند و گروهی جانب
ثوینی بن سعدون را گرفتند. در نتیجه احساء دوپاره شد و بخش جنوبی آن به تصرف عبدالعزیز درآمد.
در این سالها، مخالفتهای کم و بیش سختی که در برابر نفوذ
وهابیت در
شبه جزیره عربستان ابراز میشد، به دلیل فقدان همبستگی امیران مخالف و سازماندهی برتر جناح نظامی وهابیت به سرکردگی عبدالعزیز بن محمد نه تنها کاری از پیش نرفت، بلکه بر اثر ناکامی آنها اهل
قصیم، مُنَیْخ، الزِلْفی،
یمانه و نیز زید بن زامل امیر دلم به وهابیت گردن نهادند و عبدالعزیز پهنهای از جَبَل شَمَّر تا کرانههای خلیج فارس را به زیر راین خود کشید
و دولت مقتدری تشکیل داد.
آنگاه به نبرد با
شریف غالب، فرمانروای
حجاز که با او به ستیز برخاسته و وهابیان را
کافر نامیده بود، پرداخت. شریف غالب از سراسر منطقۀ نفوذ خود بر ضد وهابیان یاری خواست. خلق کثیری به گرد او فراهم آمدند و به سرکردگی شریف عبدالعزیز بن سعودی نیز از قبایل و شهرهای دستنشاندۀ خود جنگجویانی گرد آورد. نخست
حسن بن مشاری را مأمور حمله بر بیاباننشینان زرفدار شریف کرد. وی نیز بخشی از نیروی خود را به پیکار با مردم وادی الَّواسِر روانه ساخت و خود بر اعراب مُطَیْر، اَتباع حسن الدُوَیْش، هجوم برد و آنها را بهسختی درهم شکست. شریف عبدالعزیز که سخت بیمناک شده بود، از شریف غالب مدد خواست و او با سپاهی به برادر پیوست، اما در نخستین حملۀ خود به قریۀ الشَعْری ناکام ماند و بلافاصله به
مکه بازگشت. وهابیان در ادامۀ سرکوب طرفداران امیر حجاز، بر قبایل مطیر و شَمَّر تاختند و در آغاز آنها را عقب راندند، ولی سرانجام شکست خوردند.
در این میان محمد بن عبدالوهاب پس از ۹۲ سال زندگی در آخر
شوال۱۲۰۶ق/۲۰ ژوئن ۱۷۹۲م درگذشت.
عبدالعزیز در خلال این مدت از کوششهای خود برای تسخیر احساء دست بر نداشت و سرانجام در ۱۲۰۷ق/۱۷۹۲م اهل آن دیار خواستار صلح شدند و به فرمان وهابیان گردن نهادند و زید بن عریعر امیر آنجا به
کویت گریخت، اما چیزی نگذشت که احساء سر به طغیان برداشت و بن عریعر بازگشت. در نبردهایی که رخ نمود بن عریعر تاب نیاورد و باز گریخت و احساء دوباره به تصرف عبدالعزیز درآمد.
در ۱۲۰۹ق/۱۷۹۴م وی به جنگ اعراب حجاز رفت و به نهب و
غارت پرداخت. سال بعد بر اعراب عُتَیبَه هجوم برد و
غنیمت بسیار به چنگ آورد.
در ۱۲۱۱ق/۱۷۹۶م سرانجام سراسر احساء به اطاعت وهابیان گردن نهاد.
مخالفان به تکاپو برخاستند و سلیمان پاشا والی
بغداد را که با تمایل باب عالی از مدتها پیش مترصد تشکیل جبههای بر ضد وهابیان بود، واداشتند تا ثوینی بن عبداللـه ــ امیر بنی منتفق ــ را به عنوان فرمانده نیروهای مخالف عبدالعزیز برگزیند.
ثوینی به پشتیبانی سلیمان پاشا و اتحاد با قبایلی چون آل ظفیر سپاه گرد آورد و به
بصره و از آنجا به احساء رفت.
از سوی دیگر شریف غالب سپاهی به سرکردگی عثمان المضایقی به جنگ آل سعود روانه کرد.
این سپاه بر
آل روق از
قحطان، که از متحدان عبدالعزیز بهشمار میرفت، هجوم برد، ولی ناکام ماند.
ثوینی نیز در الشُباک اردو زد و آنجا را مرکز حملات خود به قلمرو وهابیان ساخت (۱۲۱۲ق/۱۷۹۷م)، اما چیزی نگذشت که به دست شخصی از بنیخالد که طرفدار وهابیان بود کشته شد و سپاهی که او گرد آورده بود پراکنده گشت و حسن بن مشاری، فرمانده ارتش سعودیها، بسیاری از آنها را بکشت. در همان اوقات گروهی از اعراب حجاز که بیشترین آنها از
قبیله العتبان بودند، به وهابیت گرویدند.
این معنی بر شریف غالب سخت گران افتاد و او با سپاهی از مکه برای سرکوب
قحطانیان که به اطاعت وهابیان درآمده بودند، بیرون رفت، اما در نبردی که میان آنان درگرفت شریف تاب نیاورد و
جنگ را رها ساخت.
وی که اینک خود را تنها مییافت و میدید که بیشتر قبایل حجاز به عبدالعزیز پیوسته یا سرکوب او شدهاند و بهویژه برادر خود وی (شریف) نیز به وهابیان گرایش یافته است، به حاکمیت عبدالعزیز گردن نهاد.
در این هنگام وهابیان نفوذ خود را بر بخشی از کرانههای
خلیج فارس گسترش دادند و طی چند
سال توانستند
بحرین و قبایل
عمان و بهویژه
قبیله جاسمی در رأسالخیمه را به فرمانبرداری وا دارند.
در ۱۸
ذیحجه ۱۲۱۶ق/۲۲ آوریل ۱۸۰۲م سعود پسر عبدالعزیز برای کینه کشیدن از
شیعیان که باورهای وهابی را با گوهر
اسلام ناسازگار میدانستند و بیش از همه با آن میستیزیدند، بر
کربلا هجوم برد و پس از ویران ساختن اماکن مقدس آن دیار، بیشتر ساکنان آنجا را کشتار کرد.
در این هنگام قلمرو آل سعود از سواحل
فرات و وادی سِرحان تا رأسالخیمه و عمان، و از خلیج فارس تا کرانههای حجاز و عَسیر امتداد داشت.
عبدالعزیز در ۱۲۱۸ق/۱۸۰۳م، چندی پس از چیرگی وهابیان بر
طایف، به دست مردی
شیعی مذهب در جامع درعیه به هلاکت رسید.
دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۴۲۵، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «آلسعود».