• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالحمید بن بادیس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابن بادیس، عبدالحمید از علما و نویسندگان متفکر و مبارز الجزایری در قرن چهاردهم هجری/ بیستم میلادی می‌باشد.. وی در ۱۳۰۷ ق در قسنطینه از مراکز فرهنگی مهم الجزایر زاده شد. خاندانش که از تبار معزبن بادیس، بنیانگذار نخستین دولت صنهاجی بود، از بزرگ‌ترین خاندان‌های کهن و منتفذ شرق الجزایر به شمار می‌رفت و با حکومت فرانسه همکاری داشت.



ابن بادیس ادب و علوم اسلامی را در زادگاه خود فراگرفت و در سیزده سالگی قرآن را از بر کرد. در آغاز جوانی ازدواج نمود و در ۱۳۲۶ ق/ ۱۹۰۸ برای تحصیل در جامع زیتونه به تونس رفت و نزد علمایی چون شیخ محمد نخلی قیروانی، محمدطاهر بن عاشور، شیخ محمد خضر حسین، و شیخ صالح النیفر تلمذ کرد. در ۱۳۳۰ ق/ ۱۹۱۲ عازم حج شد و در بازگشت از لبنان و سوریه به مصر رفت و از علمای آنجا اجازه حدیث گرفت. سپس به فلسطینه بازگشت و در مسجد الاخضر به ترتیب شاگردان و مبارزه با خرافه پرستی همت گماشت و تا پایان عمر ـ حتی هنگامی که تلاش‌هایش جنبه سیاسی تند و تعیین کننده پیدا کرد ـ به این امور می‌پرداخت. انتشار مجلات المنتقد، السنه، الصراط، الشریعه، الشهاب، نگارش مقالات بسیار در زمینه مسائل گوناگون دینی، اجتماعی و سیاسی، گسترش آموزش عمومی از رهگذر تاسیس مدرسه‌های پسرانه و دخترانه؛ ایجاد کانون‌هایی برای نشر آثار فرهنگی؛ بنیاد نهادن چاپخانه‌ای در قسنطینه، تشکیل انجمنی از جوانان برای فراگیری موسیقی و هنرهای دیگر، فرستادن طلبه به مراکز مهم علمی مانند الازهر، زیتونه و قروبین، پایه گذاری «جمعیت بازرگانان مسلمان»؛ تاسیس پرورشگاه اسلامی و دیگر مؤسسه‌های خیریه برای رسیدگی به بی سرپرستان.


ابن بادیس در دورانی پرورش یافت که دیگر از جنبش‌های مسلحانه الجزایر در برابر استعمار فرانسه نشانی نبود. از یک سو شکست این جنبش‌ها و از سوی دیگر تشدید فشار در روستاها از راه غصب زمین کشاورزان و بستن مالیات‌های سنگین بر آنان، سربازگیری اجباری و تحمیل قوانین ناظر به افراد بومی، به پیدایش گروهی از روشنفکران مساوات طلب و همه گیر شدن مسائل سیاسی و اجتماعی بر اثر انتشار مطبوعات و تاثیرپذیری از جنبش ترکیه جوان و جنبش‌های عربی و اسلامی و طلوع اندیشه استقلال جویی (به ویژه از ۱۳۳۴ ق/ ۱۹۱۶) انجامید. بنابراین در آن روزگار، مبارزه الجزایریان با استعمار فرانسه بر روی هم خصلت سیاسی داشت و هدف‌های متفاوتی را دنبا ل می‌کرد، از مطالبه برخی حقوق سیاسی گرفته تا استقلال کامل.


بی گمان در میان کارهای ابن بادیس از همه مهم‌تر، تاسیس «جمعیت علمای الجزایر» در ۱۳۵۰/ ۱۹۳۱ است. این جمعیت اگرچه در آغاز کار، هدف اخلاقی داشت و شاید الگوی آنان جماعت المنار رشید رضا در مصر بود، اما به تدریج در پرتو اندیشه و کارهای ابن بادیس، گام‌های بلندتری برداشت و سرانجام به مهم‌ترین سازمان سیاسی برای مقاومت در برابر استعمار فرانسه تبدیل شد.
ابن بادیس با آن گروه از علمای رسمی دینی و صوفیانی که با فرانسویان همکاری داشتند، به شدت مخالفت می‌کرد و با پیوستن سرزمین الجزایر به فرانسه معاوضه می‌نمود و توانست مبارزه با مسخ فرهنگی و هویتی الجزایریان را که سیاست عملی فرانسه بود، رهبری کند. شعار ابن بادیس این بود: « اسلام دین من، عربی زبان، و الجزایر میهن من». بیشتر کسانی که به این جمعیت پیوستند، کسانی بودند که تحت تاثیر اندیشه‌های سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده و شکیب ارسلان قرار داشتند. این سازمان مجله شهاب را منتشر می‌کرد که ترجمان آراء و عقاید آنان بود. دولت فرانسه در ۱۹۴۰، از انتشار این مجله و مجله بصائر، جلوگیری کرد.
دامنه کار این جمعیت بدانجا کشید که پس از تشکیل کنگره اسلامی در ۱۳۵۵ ق/ ۱۹۳۶، برای مطالبه استقلال الجزایر به پاریس رفت و در برابر مسائل حساسی چون ممنوعیت آموزش زبان عربی و الحاق الجزایر به خاک فرانسه به مخالفت برخاست.


ابن بادیس در علوم و معارف سنتی از قبیل فقه، حدیث، کلام، تفسیر و نیز ادبیات قدیم و جدید عرب و همچنین روزنامه نگاری چنان توانا بود که بزرگ‌ترین عالم شمال آفریقا به شمار آمده است. وی اگرچه مالکی مذهب بود اما بر مذاهب دیگر نیز احاطه داشت و از ذوق شعر نیز بی بهره نبود. با این همه آنچه او را به صورت یکی از چهره‌های برجسته اصلاح طلبی در تاریخ معاصر و چه بسا روح انقلاب الجزایر (۱۹۵۴-۱۹۶۲) درآورد، مبارزه اساسا فرهنگی او با استعمار فرانسه و خرافه پرستی و عقب ماندگی جامعه الجزایر آن روزگار، به ویژه ابراز نواندیشی‌های دینی، سیاسی و اجتماعی وی بود که در بسیاری از شاگردان و معاصرانش تاثیری عمیق به جا گذاشت.


مجله‌های المنار و عروه الوثقی و نیز دیدار شیخ محمد عبده از الجزایر، در اندیشه‌های اصلاح طلبانه ابن بادیس تاثیر بسزایی داشت. او بدبختی‌های الجزایر را در سه چیز می‌دید: استعمار خارجی و درنده خویی سرکوبگر، استعمار روحی طریقت‌های صوفیانه و سرسپردگی به بیگانه، و از اینرو مبارزه‌اش را در این سه راستا جهت بخشید.
او در برابر مسائل اجتماعی، سیاسی و دینی برخوردی خردگرایانه داشت که در قیاس با آموزش سنتی وی شگفت انگیز می‌نمود. این بادیس همچون همه مصلحان سده اخیر به تبلیغ شعار «بازگشت به قرآن و سنت سلف صالح» روی آورد. از دید او چنین بازگشتی تنها آنگاه حرکت آفرین تواند بود که اسلام موروثی مبتنی بر جمود و تقلید و جهل را نفی کند. با این همه ساختمان حال و آینده را تنها بر پایه‌های ثابتی همچون میراث فرهنگی و هویت ملی می‌توان برافراشت که ریشه درگذشته دارد و درست از همین روست که توسعه زندگی اجتماعی و اقتصادی بر شالودة دانش آموز و فراگیری زبان‌های خارجی، و علوم و فنون نو، اجتناب ناپذیر می‌شود. ابن بادیس این نکات را در ضمن مقالاتی بیان داشته است.

۵.۱ - در زمینه خلافت

این بادیس در زمینه خلافت، نظری خاص داست. در آن دوران، بیشتر سلیان اهل سنت برای تحقق حکومت شرعی، به نظام خلافت چشم دوخته بودند، اما او به جای خلافت، ایجاد «جماعه السلمین» را پیشنهاد می‌کرد که در حقیقت شورایی از برگزیدگان تحصیل کرده و کاردان بود. این شورا نباید به هیچ دولتی بواسته شود و برای حفظ استقلال و آزادی خود، باید خصلتی عمدتا غیر سیاسی داشته باشد. به نظر ابن بادیس تصمیم گیری در کارهای سیاسی و اداری مردم با خود آنان است و هیچ فرد یا گروهی حق ندارد به جای آنان تصمیم بگیرد. از این رو خلافت را خیالی تخلف ناپذیر می‌دانست و از اینکه آتاتورک بساط آن خلافت را برچید، استقبال کرد.


ابن بادیس را به عنوان مصلحی روشن بین و حتی انقلابی در زمینه مرحله بندی هدف‌ها برای دستیابی به استقلال و آزادی الجزایر از واقع نگری ستایش آمیز برخوردار دانسته‌اند. مثلا در دوران نابرابری و تبعیض حقوقی میان شهروندان فرانسوی و مردم الجزایر، شعار برابری سر می‌داد و هنگامی که فرانسه در ۱۳۵۵ ق/ ۱۹۳۶ برابری حقوق را پذیرفت، گامی فراتر رفت و خواهان جدایی از فرانسه و استقلال الجزایر شد.
در واقع برای ابن بادیس، عربیت و اسلام در روی سکه الجزایر مستقل بود. موضع گیری‌های سیاسی ابن بادیس در سال‌های آخر زندگی، به ویژه از ۱۳۵۶ ق به بعد، ریشه‌ای و انعطاف ناپذیر شد. گویی در عملکرد وی تحولی بنیادی پدید آمد. از ضرورت «خطر کردن» سخن می‌گفت و به مبارزه مسلحانه گرایش یافت و بنا به گفته یکی از شاگردانش، بر آن بود که به محض اعلام جنگ ایتالیا به فرانسه، قیام خود را آغاز کند.


از ابن بادیس آثار بسیاری بر جای نمانده است، زیرا همچنانکه خود گفته بود تربیت مردمان، او را از تالیف کتاب بازداشت. یکی از خدمات مهم وی و جمعیت علماءالمسلمین، تاسیس مدارس دینی متعدد بود که بسیاری از مجاهدان و مبارزان از آن مدارس فارغ التحصیل شدند و در برابر تهاجم فرهنگی ایستادگی کردند.
بخشی از نوشته‌های ابن بادیس بر اثر فشارهای حکومت فرانسه از میان رفت. آثار برجای مانده و چاپ شده وی بدین قرار است: تفسیر ابن بادیس فی مجالس التذکیر من کلام الحکیم؛ من الهدی النبوی، من رجال السلف و نساؤه؛ عقیده التوحید من القرآن و السنه، مجموعه‌ای مقاله‌ها و سخنرانی‌های او که در کتاب ابن بادیس، حیاته و آثار گردآوری شده است ونیز دو کتاب احسن القصص و رساله فی الاصول که به چاپ نرسیده است.


ابن بادیس در ۱۳۵۹/ ۱۹۴۰ در پنجاه و دو سالگی در قسنطینه درگذشت و برخی گفته‌اند که به دست عوامل حکومت فرانسه مسموم شد. در الجزایر بر خاطرة او در سالگردهای وفات وی گرامی داشته می‌شود.
[۲] دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۸۵.
[۳] موسوعه السیاسه، ج۲، ص۸۶.
[۴] موسوعه السیاسه، ج۳، ص۸۱۰.



۱. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۹۳۱.    
۲. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۸۵.
۳. موسوعه السیاسه، ج۲، ص۸۶.
۴. موسوعه السیاسه، ج۳، ص۸۱۰.



دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ ایران، برگرفته از مقاله «ابن بادیس، عبدالحمید».    




جعبه ابزار