عبدالحسین تیمورتاش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«عبدالحسین تیمورتاش» «سردار معظم خراسانی»، ملقب به «معزز الممالک»
فرزند «کریمدادخان نردینی بجنوردی» بود. او سمتهای مختلفی در
ایران داشت، از جمله نمایندگی مجلس دوم و سوم،
حاکم گیلان، وزیر مقتدر پهلوی در
حکومت رضاخان، و دیگر سمتها. علاوه بر اینها
رهبری حزب ایران نو را به عهده داشت.
امیر معظم در حدود سال ۱۲۶۰شمسی در «نردین» از توابع
خراسان، چشم به
جهان گشود. (در کتاب این سه زن: مریم فیروز، اشرف پهلوی، ایران تیمور تاش، آمده است که تیمورتاش متولد ۱۲۵۸ در نردین به
دنیا آمد.)
پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در زادگاه خود و یادگیری سوارکاری و تیراندازی، برای فراگیری زبان روسی، با حمایت پرنس «میرزا رضاخان ارفعالدوله» وزیر مختار ایران در روسیه، عازم عشقآباد شد
و در یکی از
مدارس درجه یک
روسیه تحصیل کرد.
او سپس، همراه پدرش به «پترزبورگ» رفت و وارد
مدرسه نظام شد که خاص نجیبزادگان و درباریان بود و در رشته امور نظامی تحصیل کرد. وی از شاگردان ممتاز
مدرسه بود. او برای کسب موفقیت بیشتر، در محافل اشرافی، نام خود را به نام «خان نردینسکی» تغییر داد تا نشان دهد که از بزرگزادگان و نجبای ایران است. او پس از اتمام تحصیل به
ایران بازگشت و به عنوان مترجم، در وزارت امورخارجه مشغول به کار شد.
پس از اعلام سلطنت محمدعلی میرزا، تیمورتاش عضو هیئتی بود که باید، پادشاهی وی را به چند کشور اروپایی اعلام میکرد. او پس از بازگشت از
اروپا، به این دلیل که با میرزا حسینخان معینالوزراء، میانه خوبی نداشت از کار در وزارت خارجه کنارهگیری کرد و از سوی پدرش، «نایبالحکمه» بلوک «جوین» شد. وی در این زمان با شاهزاده «محمدهاشممیرزا» آشنا شد و انجمنی ادبی تشکیل داد و به تدریج، صاحب معتبرترین کتابخانههای اختصاصی در ایران شد. در همین سالها با «سرورالسلطنه» دختر زیبا روی «
خازن
الملک»
ازدواج کرد و از وی صاحب یک
دختر و سه
پسر به نامهای منوچهر، هوشنگ و مهرپور شد. همسر دوم تیمورتاش، زنی ارمنستانی به نام «تاتانیا» بود که از او نیز صاحب دو
فرزند شد.
تیمورتاش که کمتر از سی سال داشت، به دنبال فتح
تهران، در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی، (این انتخابات به این دلیل که اولین انتخابات پس از فتح تهران بود و مشروطهخواهان آن را برگزار کردند، مهم تلقی میشود.) به عنوان جوانترین وکیل این دوره، از خراسان به مجلس راه یافت. وی بعد از تعطیلی مجلس دوم، به ریاست قشون خراسان انتخاب شد و در انتخابات دوره سوم نیز، از قوچان به مجلس راه پیدا کرد. وی در سال ۱۲۹۸ش از سوی وثوقالدوله به حکمرانی
گیلان برگزیده شد.
تیمورتاش بنا به مستندات، در جریان اعدام «دکتر حشمت جنگلی»، یار و یاور میرزا کوچکخان، نقش داشت. وی پس از
اعدام دکتر حشمت و گسترش مجدد دامنه نهضت جنگل، با صدور اعلامیهای، مردم گیلان را تهدید کرد که هرگونه کمک به نیروهای نهضت، اعدام و ضبط دارایی آنان را در پی خواهد داشت.
تیمورتاش در دوره حکومتِ تقریباً یکساله خود در گیلان، بیعدالتیهای فراوانی به مردم منطقه گیلان روا داشت و در سایه ایجاد این بیعدالتیها، از مردم آنجا اخاذی کرد.
تیمورتاش، مدت کوتاهی پیش از کودتای ۱۲۹۹ش به تهران فراخوانده شد و پس از
کودتای ۲۸ مرداد، به دلیل انتقاد از عملکرد و اقدامات «
سید ضیاءالدین طباطبایی» در حضور «نرمان»، وزیر مختار انگلیس، به دستور ضیاءالدین، دستگیر و زندانی شد؛ ولی پس از برکناری سیدضیاء و روی کار آمدن «قوام
الملک» از زندان رهایی یافت. او در سال ۱۳۰۰ش به عنوان «وزیر عدلیه» در کابینه «مشیرالدوله» انتخاب شد.
وی در سال ۱۳۰۲ش حاکم
کرمان و
بلوچستان شد و در همان سال در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی، مجدداً از نیشابور به مجلس راه یافت؛ ولی هنگام طرح اعتبارنامهاش به دلیل اقداماتی که در دوره حکومتش، در گیلان انجام داده بود، با مخالفت نماینده رشت رو به رو شد.
او از سال ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۴ش نیز «وزیر فواید عامه» در کابینه رضاخان (سردار سپه) شد. در نتیجۀ تلاش او، حکومت موقت رضاخان در آبان ۱۳۰۴ و سلطنت دائمیاش در آذر همان سال به چنان وضعیت مطلوبی رسید که تیمورتاش به مدت هفت سال به عنوان وزیر مقتدر پهلوی انتخاب شد
و در اوج اقتدار سیاسی قرار گرفت. در مرداد ۱۳۰۵ش تیمورتاش به عنوان نماینده فوقالعاده ایران، برای انعقاد قرارداد تجاری و رفع اختلافات موجود با دولت شوروی راهی مسکو شد.
رضاخان که از ابتدای سلطنت خود در صدد افزایش سهم ایران از
نفت بود، تیمورتاش را همراه ولیعهد -که برای ادامه تحصیل عازم سوئیس بود- به سوئیس فرستاد و ولیعهد یعنی عزیزترین کس خود را به او سپرد. در این
سفر که در سال ۱۳۰۱ انجام شد،
تیمور تاش با «سرجان سایمون» وزیر امورخارجه انگلیس و سایر مقامات دولتی به گفتوگو پرداخت؛ اما از این مذاکرات نیز نتیجه مثبتی به دست نیامد. وی در راه بازگشت از سفر، در مسکو با چند تن از مقامات رسمی مسکو از جمله «ورشیلف»، وزیر جنگ شوروی، دیدار و مذاکره محرمانه کرد.
انگلیسیها که میدانستند، رجال ایران - حتی رضاشاه - زیر نفوذ تیمورتاش قرار دارند، برای نابودی وی تلاش کردند؛ در همین باره، مطبوعات انگلیس و سایر کشورهای زیر سلطه، مطالبی را درباره پیشرفت ایران و جانشینی تیمورتاش مطرح کردند.
آخرین مرحله از سقوط تیمورتاش با ماجرای نفت و لغو قرارداد
دارسی آغاز شد. تقیزاده این ماجرا را در کتاب خاطرات خود مفصل شرح داده است:
پس از فسخ امتیاز نفت و ابلاغ آن به «شرکت نفت انگلیس و ایران»، انگلیسیها از تمام جزئیات، یعنی گزارش صحبتهای رضاشاه به دولت و انداختن پرونده نفت در بخاری (به دست او) خبر داشتند. رضاشاه پس از اطلاع، بسیار خشمناک شد و به «آیرم» رئیس شهربانی دستور پیگیری قضیه را داد و آیرم پس از تحقیقاتی به تیمورتاش مظنون شد.
درباره علت
سوء ظن شاه به تیمورتاش، علاوه بر مواردی که تقیزاده عنوان کرده، موضوع جاسوسی برای روسها نیز مطرح بوده است. در اینباره، داستان کیف گمشده او در آخرین سفرش به لندن و مسکو را، عنوان کردهاند. این کیف که به وسیله انگلیسیها ربوده شد، حاوی شواهدی دال بر جاسوسی او برای روسیه بوده است؛ ولی دلیلی بر صحت آن موجود نیست. همچنین در سال ۱۹۸۳ «بودین بوژانف» منشی استالین در دفتر سیاسی حزب کمونیسم شوروی، که در زمان
رضاشاه از طریق ایران به غرب گریخت، در کتاب خود فصلی را به جاسوسی تیمورتاش برای روسها اختصاص داده است که باز هم صحت آن مشخص نیست.
تیمورتاش
عقیده داشت، برای انجام کارهای سیاسی
مملکت باید حتما یک حزب قوی و یک کاسه در
مملکت بر امور حاکم باشد؛ از اینرو پس از جلب موافقت رضاشاه، حزبی به نام «حزب ایران نو» را پیریزی کرد و پس از نوشتن اساسنامه و مرامنامه آن،
رهبری آن را به عهده گرفت. «نصرتالدوله داور» نیز در کنار تیمورتاش از رهبران حزب بود. عده زیادی از نمایندگان مجلس، عدهای از وزرا، بازرگانان، اصناف و دولتمردان، عضویت این حزب را پذیرفتند و حزب به تدریج
قدرت یافت؛ ولی چون اهداف حزب، با
دیکتاتوری مغایر بود، شاه به آن، روی خوش نشان نداد و به تدریج، حزب تحلیل رفت، و بدون انجام کار مثبت، منحل شد.
این حزب در موقع انتخابات تهران، لیست جعلی نمایندگان را منتشر میکرد.
تیمورتاش و داور، دو شخصیت بسیار نزدیک به هم بودند و بدون شک از برجستهترین رجال دوران رضاشاه نیز محسوب میشدند. او در لغو کاپیتولاسیون و حق نشر اسکناس ـ که در دست یک مؤسسه خارجی بود ـ نقش داشت. اعزام
دانشجو به خارج نیز از ابتکارات این دو شخصیت بود.
تسلط او به چند زبان خارجی باعث شده بود که کتابهای متعددی درباره ادبیات غرب بخواند و به همین دلیل، افکار وی بیشتر از دنیای غرب تاثیر پذیرفته بود؛ ولی با وجود این، به فرهنگ و ادبیات ایران، دلبستگی خاصی داشت و از ادیبان، شاعران و محققان را حمایت میکرد.
بلوشر، وزیر مختار آلمان در ایران درباره او مینویسد: «...در سالهای نخستین سه نفر بودند که محارم شاه بودند: ۱.تیمورتاش وزیر دربار؛ ۲.داور وزیر عدلیه؛ ۳.فیروز وزیر مالیه. این سه نفر به خوبی
اروپا را میشناختند، به چند زبان خارجی مسلط بودند و فوقالعاده زیرک و هوشیار در پشت تخت سلطنت، در واقع مغز متفکر شاه بودند و او را به نحوی در همه امور، راهنمایی میکردند.»
قرارداد
دارسی در آذر ۱۳۱۱ به دستور رضاشاه، لغو و تیمورتاش به
جاسوسی متهم شد. ناکامی تیمورتاش در مسئله نفت و ملاقات محرمانه با سران شوروی، مطالب روزنامههای انگلیسی درباره جانشینیاش و سوابق ناشی از ولخرجیهایش از بودجه دربار، اخذ وامهای کلان از بانکها و اشخاص مختلف،
غرور و
تکبر، خوشگذرانی، شهوترانی،
قمار،
شرب خمر مداوم، استعمال افیون و
دوستی با افراد ناباب از عوامل سقوط او بود. وقتی رضاخان، شاه شد وی درخواست مرخصی کرد و پس از ۴۰ روز مرخصی، رضاشاه وی را احضار کرد و خواست که کارش را دربار ادامه دهد. در همان سال، موضوع اختلاس تیمورتاش با همکاری رئیس آلمانی بانک ملی (در جریان تبدیل ارز) و «حسینقلی نواب»، رئیس هیئت نظارت بر زبانها افتاد. همچنین در همان زمان،
ملک دیبا، رئیس حسابدرای دربار و یار نزدیک تیمورتاش، پس از محاکمه در دادگستری، به دستور رضاشاه از کار برکنار شد.
بدین ترتیب روز سوم دی ۱۳۱۱ تیمورتاش رسماً از وزارت، عزل و ۲۹ بهمن همان سال در اداره نظمیه زندانی شد. اتهامات وارده علاوه بر اختلاس از بانک ملی، دریافت
رشوه از حاج میرزا حبیبالله «امین التجار»، به منظور اعمال نفوذ در امر واگذاری انحصار صدور
تریاک بود؛ به همین سبب، تیمورتاش به ۵ سال حبس انفرادی و پرداخت مبلغی جریمه نقدی محکوم شد.
در هشتم مهر ۱۳۱۲ «کاراخان»، قائممقام کبیر امورخارجه شوروی به ایران آمد و پس از مذاکره درباره امور تجاری و اقتصادی، درخواست
عفو تیمورتاش را مطرح کرد، که رضاخان پاسخ داد، در صورت زنده بودن نامبرده با خواستهاش موافقت خواهد کرد؛
اما تیمورتاش که از مدتها قبل با غذای آلوده مسموم و
بیمار شده بود، در مهر ۱۳۱۲ از
دنیا رفت.
تیمورتاش که روزهای آخر قدرت خود را حس کرده بود، با «آیرم»، رئیس نظمیه، بیشتر گرم میگرفت. هر
شب در جلسات مهمانی قمار، مبالغی به او به رسم دستخوش و در واقع رشوه برای رفع خطر میداد و او هم ظاهراً تسلیم و ارادتمند و در باطن، مشغول تکمیل نقشه بود. او بدون
شک، فدای توطئه انگلیس و دستگاه اطلاعاتی آنها شد.
جنازه وی را بدون تشریفات در «امامزاده عبدالله» به
خاک سپردند و خانوادهاش به خراسان تبعید شدند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عبدالحسین تیمورتاش» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۵/۲۴.