• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عالم ذرّ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: ذر (ابهام‌زدایی).

آیا جهانی پیش از این جهان به نام عالم «ذر» داشته‌ایم؟ آیا قرآن به مسئله عالم ذر اشاره‌ای دارد؟ و آیا روایاتی در این زمینه وارد شده است؟

فهرست مندرجات

۱ - عالم ذر در قرآن
       ۱.۱ - نکات موجود در آیه
۲ - نظر مرحوم صدوق
       ۲.۱ - حدیث اول
       ۲.۲ - حدیث دوم
       ۲.۳ - حدیث سوم
۳ - عقیده حشویه
       ۳.۱ - دیدگاه فخر رازی
       ۳.۲ - حدیث اول
       ۳.۳ - حدیث دوم
       ۳.۴ - حدیث سوم
       ۳.۵ - حدیث چهارم
۴ - عالم ذر در روایات شیعه
       ۴.۱ - روایت اول
       ۴.۲ - روایت دوم
       ۴.۳ - روایت سوم
۵ - نظریه علامه مجلسی پیرامون روایات عالم ذر
       ۵.۱ - اقوال مختلف
              ۵.۱.۱ - قول اول
              ۵.۱.۲ - قول دوم
              ۵.۱.۳ - قول سوم
              ۵.۱.۴ - قول چهارم
              ۵.۱.۵ - نظر مختار علامه
۶ - دلائل منکرین عالم ذر
       ۶.۱ - دلیل اول
              ۶.۱.۱ - عمده اشکال منکرین عالم ذر
       ۶.۲ - دلیل دوم
       ۶.۳ - دلیل سوم
       ۶.۴ - دلیل چهارم
              ۶.۴.۱ - دیدگاه حسن بصری
              ۶.۴.۲ - دیدگاه سید مرتضی
              ۶.۴.۳ - دیدگاه شیخ مفید
              ۶.۴.۴ - دیدگاه شیخ طوسی
              ۶.۴.۵ - دیدگاه ابن شهر آشوب
۷ - عقیده استاد پیرامون عالم ذر
۸ - پانویس
۹ - منبع


در قرآن کریم به مسئله عالم ذر اشاره شده است. در سوره اعراف چنین آمده است:
«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني‌ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‌ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُون‌ وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون»«ای پیامبر! به خاطر بیاورید هنگامی که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم نسل آنان را برگرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری گواهی می‌دهیم» چنین کرد تا مبادا روز قیامت بگویید ما از پیمان فطری توحید بی خبر بودیم یا بگویید پدرانمان پیش از ما شرک ورزیدند ما هم فرزندانی پس از آنان بودیم (و چاره‌ای جز پیروی از آنان نداشتیم). آیا ما را به آنچه باطل گرایان انجام داده‌اند مجازات می‌کنی؟ البته این گونه آیات را مشروحاً بیان می‌کنیم باشد به سوی حق بازگردند.»

۱.۱ - نکات موجود در آیه

۱- فلسفه اخذ پیمان از بنی نوع بشر به ربوبیت پروردگار در عالم ذر به خاطر این است که در روز قیامت نگویند ما از مسئله توحید غافل بودیم و یا این که عذر بیاورند و بگویند چون پدران ما راه شرک را پیمودند ما هم فرزندان آن‌ها بودم و چاره‌ای جز پیروی نداشتیم.
۲- « ذریه » از کلمه «ذر» گرفته شده است. «ذر» به معنای آن اشیاء و ذرات پخش شده را گویند.
مثلاً ذراتی را که در شعاع خورشید دیده می‌شود «ذر» اطلاق می‌گردد. زیرا آن قدر ریزند و در هوا منتشرند که فقط وقتی که آفتاب از روزنه‌ای بر آن‌ها بتابد نمایان می‌شوند و به خاطر ریز بودن جاذبه زمین نمی‌تواند آن‌ها را جذب کند. («ذریه» از ماده «ذر» است برخلاف قیاس مثل «سُریه» که از «سِرْ» گرفته شده است.)
۳- آیه به یک حقیقت مسلّمی اشاره می‌کند و آن گواه گرفتن مردم بر خویشتن است. لذا این مسلّم است که در یک مرحله‌ای از آفرینش انسان مسئله گواه گرفتن بر خویشتن واقع شده است. لکن محدثین و محققین در این باره اختلاف کرده‌اند.


عده‌ای از محدثین معتقدند که آن مرحله‌ای را که خداوند از انسان‌ها بر خویشتن گواه گرفت مرحله خلقت ارواح قبل از اجساد است. و دلیل آن‌ها اخباری است که در خلقت ارواح قبل از اجساد وارد شده است.
مرحوم صدوق همین قول را اختیار کرده و اخباری را نیز در این زمینه بیان داشته است.

۲.۱ - حدیث اول

در حدیثی از امیر المومنین علیه السلام آمده است:
«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ‌ الْأَبْدَانِ‌ بِأَلْفَيْ‌ عَام‌» «ارواح دو هزار سال پیش از اجسام آفریده شده است.»

۲.۲ - حدیث دوم

در حدیثی دیگر از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌فرماید:
«إِنَّ أَوَّلَ مَا أَبْدَعَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى هِيَ النُّفُوسُ‌ الْمُقَدَّسَةُ الْمُطَهَّرَةُ، فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِيدِهِ، ثُمَّ خَلَقَ بَعْدَ ذَلِكَ سَائِرَ خَلْقِه‌» «اول چیزی که خداوند خلق کرد و آفرید نفوس مقدسه و ذوات مطره است. پس آن‌ها را به توحید الهی به سخن واداشت سپس شروع به خلقت دیگر موجودات نمود.»

۲.۳ - حدیث سوم

عیاشی از زراره و حمران از قول امام باقر علیه‌السّلام و امام صادق علیه‌السّلام روایت کرده است که: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ هِيَ‌ أَظِلَّةٌ فَأَرْسَلَ رَسُولَهُ مُحَمَّداً ص فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَذَّبَهُ ثُمَّ بَعَثَهُ فِي الْخَلْقِ الْآخَرِ فَآمَنَ بِهِ مَنْ كَانَ آمَنَ بِهِ فِي الْأَظِلَّةِ وَ جَحَدَهُ مَنْ جَحَدَ بِهِ يَوْمَئِذٍ فَقَالَ‌ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْل‌»«خدا خلق را به صورت سایه آفرید، آنگاه رسول خود محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را فرستاد. بعضی ایمان آوردند و بعضی تکذیبش کردند، آن گاه پیغمبر را در آفرینش دیگر مبعوث کرد، آنهایی که در آن جا به او ایمان آورده بودند ایمان آوردند و آن‌هایی که در آن روز انکارش کردند در اینجا نیز انکارش کردند و خدا فرمود: «فما کانوا لیؤمنوا بما کذبوا به من قبل.» پس ظاهر روایات این است که عهد و پیمان و ایمان و کفر در روز اول همان وقتی که ارواح در ازل خلق شده‌اند گرفته شده است.


بیشتر محدثین که غالب آن‌ها از حشویه عامه هستند، معتقدند که خداوند فرزندان آدم را تا پایان دنیا به صورت ذرات کوچک از ذریه پشت آدم خارج نمود و فضا را پر کردند در حالی که دارای عقل و شعور و قادر به تکلم و سخن گفتن بودند، خداوند آن‌ها را مخاطب قرار داد و بر وحدانیت خود اقرار و اعتراف گرفت.

۳.۱ - دیدگاه فخر رازی

فخر رازی این قول را به قدمای و اهل تفسیر و اهل حدیث نسبت داده است و روایاتی را در این زمینه متذکر شده است. این روایات از طریق اهل سنت بوی جبر و از طریق اهل شیعه جبر فهمیده نمی‌شود.

۲.۱ - حدیث اول

«أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، سُئِلَ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ {وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ} (الأعراف: ۱۷۲) فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ، ثُمَّ مَسَحَ ظَهْرَهُ بِيَمِينِهِ، فَاسْتَخْرَجَ مِنْهُ ذُرِّيَّةً فَقَالَ: خَلَقْتُ هَؤُلَاءِ لِلْجَنَّةِ وَبِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ يَعْمَلُونَ، ثُمَّ مَسَحَ ظَهْرَهُ فَاسْتَخْرَجَ مِنْهُ ذُرِّيَّةً فَقَالَ: خَلَقْتُ هَؤُلَاءِ لِلنَّارِ وَبِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ يَعْمَلُونَ، فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَفِيمَ الْعَمَلُ؟ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ إِذَا خَلَقَ الْعَبْدَ لِلْجَنَّةِ اسْتَعْمَلَهُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ حَتَّى يَمُوتَ عَلَى عَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَدْخُلَ الْجَنَّةَ، وَإِذَا خَلَقَ الْعَبْدَ لِلنَّارِ اسْتَعْمَلَهُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ حَتَّى يَمُوتَ عَلَى عَمَلِ أَهْلِ النَّارِ فَيَدْخُلَ النَّارَ۔ هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ- على شرط البخاري ومسلم»«از عمر بن خطاب در تفسیر آیه «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهور هم ذریتهم....» سئوال شد. گفت: از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم شنیدم که فرمود: خداوند آدم را خلق کرد و بعد با دست خود بر پشت او کشید، عده‌ای را از صلب آدم بیرون آورد و گفت: اینها را برای بهشت آفریدم و در دنیا کارهای اهل بهشت را انجام می‌دهند. دوباره خداوند دست بر پشت آدم کشید و ذریه‌ای استخراج نمود سپس فرمود: اینها را برای جهنم آفریده‌ام. لذا اینها در دنیا کارهای اهل جهنم را انجام می‌دهند. شخصی پرسید: ‌ای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ما بر چه پایه و اساس عمل کنیم؟ فرمود: خداوند وقتی که بندگان را برای بهشت خلق کرد آن‌ها را به عمل اهل بهشت مشغول می‌سازد تا مرگ آن‌ها فرا رسد آن وقت داخل بهشت می‌شوند.»

۲.۲ - حدیث دوم

از عمر بن خطاب نقل شده که گفت:«سَأَلْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْهُ كَمَا سَأَلْتَنِي، خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ بِيَدِهِ، وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ، ثُمَّ أَجْلَسَهُ فَمَسَحَ ظَهْرَهُ بِيَدِهِ الْيُمْنَى، فَأَخْرَجَ ذَرْأً، فَقَالَ: ذَرْءٌ ذَرَأْتُهُمْ لِلْجَنَّةِ، ثُمَّ مَسَحَ ظَهْرَهُ بِيَدِهِ الْأُخْرَى، وَكِلْتَا يَدَيْهِ يَمِينٌ، فَقَالَ: ذَرْءٌ ذَرَأْتُهُمْ لِلنَّارِ، يَعْمَلُونَ فِيمَا شِئْتُ مِنْ عَمَلٍ، ثُمَّ أَخْتِمُ لَهُمْ بِأَسْوَإِ أَعْمَالِهِمْ فَأُدْخِلُهُمُ النَّارَ» «خداوند آدم را با دست خود آفریده و روح خود را در او دمید، سپس آدم را نشاند و با دست راست کمر آدم را لمس کرد و بهشتیان سفید رنگی از آن بیرون آمدند و بعد با دست چپ کمر آدم را لمس کرد و دوزخیان سیاه رنگی خارج گردید و فرمود: آن طوری که من می‌خواهم اینها عمل می‌کنند.»

۲.۳ - حدیث سوم

از ابن عباس روایت شده که در ذیل آیه شریفه «اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم...» گفته‌اند:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ ضَرَبَ مَنْكِبَهُ الْأَيْمَنَ، أَيْ آدَمُ، فَخَرَجَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَخْلُوقَةٍ لِلْجَنَّةِ بَيْضَاءَ نَقِيَّةً، فَقَالَ: هَؤُلَاءِ أَهْلُ الْجَنَّةِ، ثُمَّ ضَرَبَ مَنْكِبَهُ الْأَيْسَرَ فَخَرَجَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَخْلُوقَةٍ لِلنَّارِ سَوْدَاءَ، فَقَالَ: هَؤُلَاءِ أَهْلُ النَّارِ» «خداوند روی شانه راست آدم کوبید و ذراری او به صورت ذرات سفید بیرون آمدند و فرمود: شما اهل بهشت هستید. سپس به شانه چپ آدم لمس کرد ذریه او به صورت ذرات سیاه بیرون آمدند و فرمود: شما اهل جهنم هستید.»

۳.۵ - حدیث چهارم

در روایت دیگری ابن عباس از طرق اهل سنت نقل می‌کند:«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ، أَخَذَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْ ظَهْرِهِ مِثْلَ الذَّرِّ، فَقَبَضَ قَبْضَتَيْنِ، فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلَامٍ، وَقَالَ لِلْآخَرِينَ: ادْخُلُوا النَّارَ وَلَا أُبَالِي»«وقتی خداوند آدم را خلق کرد ذریه او را از پشت او بیرون آورد. همچون ذرات، تعدادی از آن‌ها را با دست راست و تعدادی را با دست چپ گرفت آن‌هایی که به دست راست گرفته بود گفت: اینها را برای بهشت آفریدم، و آن‌هایی را که با دست چپ گرفته بود. گفت اینها را برای جهنم خلق کرده‌ام و از کسی هم باکی ندارم.»


همان گونه که گفته شد از روایاتی که از طرق اهل سنت درباره با عالم «ذر» رسیده جبر فهمیده می‌شود اما از همان روایات از طرق شیعه و امامیه «جبر» فهمیده نمی‌شود.

۴.۱ - روایت اول

«عن زارة قال: سئلت ابا جعفر امام باقر علیه‌السّلام عن الایة «و اذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم...» قال: أَخْرَجَ مِنْ‌ ظَهْرِ آدَمَ‌ ذُرِّيَّتَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَخَرَجُوا كَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّه‌»«زراره می‌گوید: از امام باقر علیه‌السّلام معنای آیه «و اذ اخذ ربک من بنی ادم...» پرسیدم: حضرت فرمود: خداوند از پشت آدم ذریه اش را تا روز قیامت بیرون آورد، و ایشان مانند ذره‌ها بیرون آمدند، خداوند خود را به ایشان شناسانید و نشان داد، اگر این نبود احدی پروردگار خود را نمی‌شناخت.»

۴.۲ - روایت دوم

از امام باقر علیه‌السّلام روایت شده است که فرمود:«ثَبَتَتِ‌ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمُوَقَّتَ وَ سَيَذْكُرُونَهُ يَوْماً وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ لَا مَنْ رَازِقُه‌»«از آن خاطرات معرفت در دلها بجای ماند ولکن سایر خصوصیات موقف فراموش شد، و روزی خواهد آمد که دوباره یادشان بیاید، و اگر این معنا نبود احدی از مردم نمی‌فهمید که آفریدگارش و روزی دهنده اش کیست».

۴.۳ - روایت سوم

از امام حسن عسکری روایت شده که درباره عالم ذر فرمود:«ثبتت المعرفة و نسوا الموقف و سیذکرونه و لولا ذالک لم من خالقه و لا من رازقه...»«از آن خاطرات معرفت در دلها بجای ماند ولکن سایر خصوصیات موقف فراموش شد، و روزی خواهد آمد که دوباره یادشان بیاید، و اگر این معنا نبود احدی از مردم نمی‌فهمید که آفریدگارش و روزی دهنده اش کیست».


علامه مجلسی رحمة‌الله‌علیه بعد از نقل روایات مربوط به عالم ذر می‌گوید:

۵.۱ - اقوال مختلف

«بدان که روایات این باب از متشابهات اخبار و از مشکلات آثار وارد است که بزرگان شیعه در آن اقوال مختلفی دارند:

۵.۱.۱ - قول اول

از جمله اخباری‌ها گفته‌اند: اجمالاً به آن ایمان داریم گر چه از حقیقت معنای آن‌ها بی خبریم. لذا، علم آن را به اهل آن موکول می‌کنیم.

۵.۱.۲ - قول دوم

برخی نیز این روایات را حمل بر تقیه کرده‌اند و آن‌ها را با روایات عامه موافق دانسته‌اند. چون ائمه برخی اوقات برای رد گم کردن بعضی مطالب را موافق عامه می‌گفتند تا نگویند شیعه غیر از اهل سنت چیزی را می‌گوید.
زیرا این روایات با روایات اختیار و استطاعت و این که انسان در این جهان مختار است و خود سرنوشت خود را می‌سازد مخالف است.

۵.۱.۳ - قول سوم

بعضی آن را کنایه از علم ازلی خداوند دانسته‌اند و گفته‌اند: مقصود آن است که خداوند موقعی خلق را آفرید خود به احوال و اوضاع آینده آنان واقف بود.

۵.۱.۴ - قول چهارم

عده‌ای دیگر نیز این روایات را استعاره و مجاز و کنایه از استعدادها دانسته‌اند و می‌گویند:
خداوند می‌خواهد بفرماید: انسان‌ها دارای استعدادهای مختلفی هستند که بعضی واقعاً حق طلب، حق جو و خیرخواه می‌باشند. آنها فطرتاً سر و کارشان با توحید است، و بعضی بد سرشت هستند که به بدگرایی گرایش دارند و بر ضد توحید حرکت می‌کنند.

۵.۱.۵ - نظر مختار علامه

سپس علامه مجلسی رحمة‌الله‌علیه می‌فرماید:«بهتر آن است که پیرامون این گونه مسائل بحث نشود زیرا عقل ما از درک آن عاجز است. و پس از آن نظریه شیخ مفید رحمة‌الله‌علیه و سید مرتضی رحمة‌الله‌علیه و فخر رازی رحمة‌الله‌علیه را مطرح می‌کند.»


عده‌ای از مفسرین روایاتی را که دلالت بر عالم ذر دارد مطرح نموده و حجیت آن‌ها را زیر سؤال برده‌اند و دلالت آیات بر عالم ذر را نیز باطل می‌دانند می‌گویند:
روایاتی که می‌گوید خداوند ذریه آدم را از صلب او گرفته و از آنهان میثاق بسته مخالف ظاهر آیه است که می‌فرماید: «و اذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم»

۶.۱ - دلیل اول

چون: خداوند فرمود « بنی آدم » نفرموده است «آدم» علاوه فرمود: «من ظهورهم» از پشتشان، نفرمود «من ظهوره» از پشت آدم و نیز می‌فرماید «ذریتهم» و نفرمود: «ذریته».بنابراین معلوم می‌شود که این حادثه راجع به حضرت آدم نیست بلکه کاری است که نسبت به نسل بنی آدم انجام گرفته است.

۶.۱.۱ - عمده اشکال منکرین عالم ذر

ذر به ضمایر در آیات قرآن و روایاتی که در این باب وارد شده است بر می‌گردد. لذا مفاد آیه با فرض ثبوت عالم ذر ربطی به آن ندارد.
از این رو شیخ مفید با فرض احتمال ثبوت عالم ذر مسئله استنطاق ذریه را در آن هنگام شدیداً مورد انکار خود قرار داده است و می‌گوید:
«فأما الأخبار التي جاءت بأن ذرية آدم عليه السلام استنطقوا في الذر فنطقوا، فأخذ عليهم العهد فأقروا، فهي من أخبار التناسخية [۲۶]    ، وقد خلطوا فيها ومزجوا الحق بالباطل»«این گونه روایات از مجعولات گروهی تناسخیّه می‌باشد که معتقدند ارواح مکرراً در اجساد مختلف ظهور می‌یابند. و معاد عبارت است از بیرون شدن جان از کالبد یک انسان و حلول او در یک کالبد دیگر و کیفر و پاداش دیدن در این کالبد»

۶.۲ - دلیل دوم

معنای آیه شریفه «أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلين‌»؛ «لئلا تقولوا یوم القیامة...» است یعنی استنطاق و گواهی گرفتن و اقرار گرفتن به ربوبیت انسان‌ها برای این است که در روز قیامت نگویند ما از این جهت در دنیا غافل بودیم.و حال آن که هیچ کس از انسان‌ها مسئله این که در عالم ذر از او استنطاق کرده باشند و او شهادت داده باشد به یاد ندارد. در صورتی که در همین آیه می‌گوید این کار را کردیم تا نگویند ما غافل بودیم.»پس اگر روایات در این زمینه درست باشد نقض غرض شده و با آیه توافق ندارد.

۶.۳ - دلیل سوم

تفسیر آیه به عالم ذر با جمله «أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُون‌» منافات دارد. چون لازمه این کلام این است که بتوان برای ذریه پدران مشرکی فرض کرد که در تاریخ بشریت راه کج رفته باشند. و حال آن که در عالم ذر اینها پدرانی نداشته‌اند تا این که مشرک فرض شوند.

۶.۴ - دلیل چهارم

عده‌ای از محققین تعابیر وارده در آیه را کنایه از جعل فطرت می‌دانند و گفت و شنود در آیه را از قبیل زبان حال می‌دانند. یعنی: انسان از نخستین مرحله‌ای که پا به عرصه وجود می‌گذارد و خود را می‌شناسد، خداشناس می‌باشد. که آیه «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّه» و روایت «كُلُ‌ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُه‌»اشاره به این آیه دارد.پس گفت و شنود در آیه «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‌» گفت و شنود حال است نه قال. این گونه تعابیر در قرآن فراوان است از جمله:
۱۔ «ثُمَّ اسْتَوى‌ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعين‌»«سپس خداوند به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که به صورت دود بود، به آن و به زمین دستور داد «به وجود آیید خواه از روی طاعت و خواه از روی اکراه» آنها گفتند: ما از روی طاعت می‌آییم.» در آیه جمله «فقال لها» که سخن خداوند است، و جمله «قالتا» که از زبان آسمان و زمین است زبان حال است. یعنی اراده ما تعلق گرفت که آسمان و زمین کاملاً در اطاعت انقیاد ما باشند که چنین شد.
۲۔ «ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدينَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْر»« مشرکین حق ندارند عبادت گاه مسلمین را آباد و سرپرستی کنند در حالی که به کفر خویش گواهی می‌دهند.» شهادت مشرکین به زبان حال است نه قال. یعنی شاهد حال آن‌ها حکایت از کفر آن‌ها می‌ورزد و وضع و چگونگی آن‌ها دلالت بر کفر آن‌ها دارد.
۳۔ «وَآتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ»«خداوند آنچه که از او خواستید به شما داد.» یعنی در نهاد انسان‌ها چنین تقاضایی وجود داشت که از خداوند درخواست نعمت حیات، زندگی، هوش، علم و عقل و غیره داشته باشید و خداوند نیز طبق تقاضای حال شما نعمت‌ها را بر شما ارزانی داشت. چون اگر تقاضایی نباشد عرضه مفهومی ندارد. بنابراین، در آیه مورد بحث نیز مراد گفت و شنود حال است یعنی خداوند با ذریه و نسل اندر نسل بشریت یک چنین گفت و شنودی را کرده است و طبق درخواست او این فطرت بر توحید را در نهاد او قرار داده است و شاهد حال او گواه بر این توحید است. این رای در نیمه دوم قرن اوّل یعنی پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در بین تابعین قوّت گرفت.

۶.۴.۱ - دیدگاه حسن بصری

حسن بصری که شاخص این گروه است چنین می‌گوید:«إِنَّ الْمُرَادَ بِهَذَا الْإِشْهَادِ إِنَّمَا هُوَ فَطْرهم عَلَى التَّوْحِيدِ»«مقصود از گواه گرفتن نهادن فطرت آن‌ها بر توحید است».

۶.۴.۲ - دیدگاه سید مرتضی

سید مرتضی رحمة‌الله‌علیه در این زمینه می‌گوید: «و قد ظنّ‌ بعض‌ من‌ لا بصيرة له‌، و لا فطنة عنده أن تأويل هذه الآية أنّ اللّه تعالى استخرج من ظهر آدم عليه السلام جميع ذريته، و هم فى خلق الذّرّ، فقرّرهم بمعرفته، و أشهدهم على أنفسهم. و هذا التأويل- مع أنّ العقل يبطله و يحيله- مما يشهد ظاهر القرآن بخلافه؛ لأن اللّه تعالى قال: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ‌، و لم يقل: من آدم، و قال: مِنْ ظُهُورِهِمْ‌، و لم يقل: من ظهره، و قال: ذُرِّيَّتَهُمْ‌، و لم يقل: ذرّيته‌...» «برخی از کسانی که دارای بصیرت و ذکاوت و ذوق نیستند گمان کرده‌اند که معنای آیه این است که خداوند از پشت آدم جمیع ذریه اش را خارج کرد در حالی که آن‌ها در ذر بودند و معرفت را بر آن‌ها مقرر فرمود: چنین تاویل و تفسیری مخالف عقل است و عقل آن را باطل و محال می‌داند و ظاهر آیه نیز برخلاف آن شهادت می‌دهد چون خداوند فرموده «بنی آدم» و نفرموده «آدم» و فرموده «ظهورهم» و نفرموده «ظهره» و همچنین فرموده «ذریتهم» و نفرموده «ذریته». »

۶.۴.۳ - دیدگاه شیخ مفید

شیخ مفید نیز اخراج ذریه از پشت آدم را قبول دارد اما می‌گوید این به خاطر این نبود که از آن‌ها اقرار به ربوبیت بگیرد بکله فقط برای این بود که به آدم روشن کند که تو این قدر نسل داری. و گفت و شنود در آیه را نیز به زبان حال می‌داند نه قال.
شیخ مفید می‌گوید: «والصحيح‌ أنه أخرج الذرية من ظهره كالذر ...»، درستش آن است که خداوند، ذریه آدم را از پشت او مانند ذرات کوچک بیرون آورد، تا پهنای اُفق را پر کردند. برخی درخشان و برخی تاریک، و برخی درخشش و تاریکی با هم آمیخته بودند... آدم از فزونی آن‌ها در شگفت شد، پرسید: اینان کیانند؟ خداوند به او گفت: فرزندان تو هستند. پرسید این درخشش و تاریکی از چیست؟ خداوند به او گفت: آنان که می‌درخشند، اولیاء من می‌باشند و آنان که تاریکند کافران می‌باشند و آنان که هر دو را آمیخته‌اند، بندگان گنهکارند... آنچه مورد اتفاق روایات است همین اندازه می‌باشد، اما بیش از این که مورد خطاب و بازجویی قرار گرفته باشند و با آنان عهد پیمان بسته شده باشد، باور نداریم، و از ساخته‌های گروه تناسخیون می‌باشد که حق و باطل را در هم آمیخته‌اند. و اما آیه کریمه، بیش از این دلالت ندارد که خداوند، حجت را بر ذریّه آدم تمام نموده، و در نهاد آنان، میثاق فطرت را به ودیعت نهاده، دلائل خداشناسی را بر آنان روشن گردانیده است که به گونه مجاز و استعاره در آیه مطرح گردیده.

۶.۴.۴ - دیدگاه شیخ طوسی

شیخ طوسی در تفسیر تبیان می‌گوید: «فاما ما روی ان اللَّه تعالی اخرج ذریة آدم من ظهره و اشهدهم علی انفسهم و هم کالذر، فان ذالک غیر جائز لان الاطفال فضلاً عمن هو کالذر لا حجة علیهم و لا یحسن خطابهم بما یتعلق بالتکلیف»«روایاتی که بیان می‌کند خداوند از ظهر و صلب آدم ذریه او را خارج نمود و آن‌ها را بر خود گواه گرفت چنین چیزی ممکن نیست چون اطفال علاوه بر این که ذره‌ای بیش نیستند تکلیف و حجتی بر آن‌ها نیست و جایز نیست خطاب آن‌ها به چیزی که تکلیف به آن‌ها تعلق می‌گیرد.»
بعد می‌فرماید: «ثم ان الآیة تدل علی خلاف ما قالوه: لان اللَّه تعالی قال «و اذ اخذ ربک من بنی آدم» و قال «من ظهورهم» و لم یقل: «من ظهره» و قال «ذریتهم» و لم یقل «ذریته»؛ ثم قال «او تقولوا انما اشرک آباؤنا من قبل و لنا ذریة من بعدهم...» فاخبر ان هذه الذریة قد کان قبلهم اباء مبطلون و کانوا هم بعدهم. علی ان راوی هذا الخبر سلیمان بن بشار الجهنی، و قیل مسلم بن بشار عن عمر بن الخطاب و قال یحیی بن معین: سلیمان هذا لا یدری این هو، و ایضاً فتعلیل الآیة یفسد ما قالوه، لانه قال: فعلت هذا لئلاّ یقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین و العقلاء الیوم فی دار الدنیا عن ذالک غافلون»
«علاوه آیه بر خلاف آنچه می‌گویند دلالت دارد چون خداوند فرمود: «بنی آدم» و نفرموده «آدم» و فرموده «ظهورهم» و نفرموده «ظهره» و فرموده: «ذریتهم» و نفرموده «ذریته» سپس فرموده. «یا نگویند که فقط پدران ما از پیش مشرک بودند و ما فرزندانی از آن‌ها بوده‌ایم خداوند با این جمله خبر داده که قبل از این ذریه پدران مشرکی بوده‌اند علاوه بر آن، راوی خبر سلیمان است که (در علم رجال) ضعیف شمرده شده است. و نیز تعلیل آیه آنچه را که گفته‌اند باطل می‌کند چون خداوند علت و فلسفه کار خود را بیان می‌کند و می‌فرماید: من این کار را کردم تا آن‌ها در روز قیامت نگویند ما غافل بودیم و حال آن که عقلاء در دنیا از آن غافلند.»

۶.۴.۵ - دیدگاه ابن شهر آشوب

و همچنین این شهر آشوب در کتاب «متشابهات القرآن» نیز عالم ذر را شدیداً انکار کرده است و آیه فوق را همان فطرت توحیدی معنا می‌کند.
[۴۰] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابهات القرآن، ص۸.

خلاصه منکرین عالم ذر می‌گویند کارهای خداوند باید براساس حکمت و مصلحت و دارای اثر باشد و حال آن که ما برای تصور عالم ذر هیچ گونه حکمت و اثری نمی‌بینیم.علاوه روایات با ظاهر آیه مخالف دارند و دارای ضعف سند نیز می‌باشند.


عالم ذرّی وجود نداشته و آیه کریمه «و اذ اخذ ربک من بنی آدم...» همان فطرت توحیدی را مطرح ساخته، همه انسانها بر اصل فطرت توحیدی آفریده می‌شوند. خداوند به انسان قوا و استعدادهایی داد، تا بتواند حقیقت توحید را دریابد و آیین حق را به خوبی درک کند. و اگر چنین نبود هر گونه تعلیم و تربیتی در این راه فاقد اثر بود.
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
خلاصه استدلال بر نفی عالم ذرّ و عدم امکان تفسیر آیه به آن از قرار زیر است:
۱- چه فائده‌ای می‌تواند بر وجود عالم ذرّ مترتب باشد؟
اگر هدف اقرار و اعتراف است که با یک گفت و شنود - بدون ارائه دلیل و برهان - انجام می‌گیرد، در همین عالم دنیا نیز امکان آن هست. و اگر کنایه از ارائه دلیل و برهان بر توحید است، آنهم در همین جهان صورت گرفته و می‌گیرد.
۲- در آیه تصریح شده، که هدف عدم غفلت از توحید است. اگر صرفاً مساله عالم ذرّ مطرح بود پس از آن غفلت شده هدف حاصل نشده.
۳- با ظاهر آیه کاملاً مخالفت دارد. لا اقل نمی‌توان آیه را بر وجود عالم ذرّ شاهد گرفت.


۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۴-۱۷۲.    
۲. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۰۸.    
۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۶۱، ص۱۴۳.    
۴. صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، ص۴۷.    
۵. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۴۹، ص ۶.    
۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۱۲۶.    
۷. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵، ص۲۵۹.    
۸. یونس/سوره۱۰، آیه۷۴.    
۹. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۳۹۸.    
۱۰. حاکم نیشاپوری، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج ۲، ص ۵۹۳، حدیث:۴۰۰۱.    
۱۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۳، ص۲۳۴.    
۱۲. سیوطی، جلال الدین، در المنثور، ج۳، ص۶۰۱.    
۱۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۳، ص۲۳۶.    
۱۴. سیوطی، جلال الدین، در المنثور، ج۳، ص۶۰۰.    
۱۵. ابن بطة العکبری، جعفر بن محمد، الإبانة الکبری، ج ۳، ص ۳۱۸.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۳، ص۲۳۷.    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۳، ص۲۲۷.    
۱۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۱۳.    
۱۹. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۴۰.    
۲۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ص ۱۱۸.    
۲۱. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۴۰.    
۲۲. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۲۱۵.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵، ص۲۶۰.    
۲۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵، ص۲۶۱-۲۶۰.    
۲۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲..    
۲۶. مفید، محمد بن محمد،، المسائل السرویة، ص۴۶.    
۲۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲.    
۲۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۳..    
۲۹. روم/سوره۳۰، آیه۳۰..    
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱۳، ص ۲.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۷۹.    
۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲..    
۳۳. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱..    
۳۴. توبه/سوره۹، آیه۱۷..    
۳۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۴..    
۳۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۷۵.    
۳۷. سیدمرتضی، علی بن طاهر، الامالی، ج۱، ۲۰-۲۱.    
۳۸. مفید، محمد بن محمد، المسائل السرویّه، ص۵۲-۴۴.    
۳۹. طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۵، ص۲۸.    
۴۰. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابهات القرآن، ص۸.



سایت بلاغ، معارفی از قرآن، ص۱۵۴ - ۱۳۹، علم ذر.




جعبه ابزار