ظلم و ستم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ظلم در لغت گزاردن چیزی در غیر موضع و محل خود و اصطلاحاً تعدّی و
تجاوز به دیگری است که در مقابل
عدل قرار میگیرد. در آموزههای دینی بدترین نوع ظلم و
ستم، ظلم کردن در حق کسی را دانستهاند که یاوری ندارد.
ظلم در اصل لغت، به معنی کار بیجا کردن، و تعدّی نمودن از حد وسط است. و ظلم به این معنی، جامع همه رذایل، و مرتکب شدن هر یک از قبایح شرعیه و عقلیه را شامل میشود. و این، ظلم به معنی اعمّ است.
و برای ظلم، معنی دیگری نیز هست که عبارت است از:
ضرر و
اذیّت رسانیدن به غیر، از قبیل:
کشتن و یا زدن، یا
دشنام و فحش دادن، یا
غیبت او را کردن، یا مال او را به غیر حق تصرف کردن و گرفتن، یا غیر اینها از کردار یا گفتاری که باعث اذیّت غیر باشد.
و این، ظلم به معنی اخص است.
و بیشتر آنچه در
آیات و
اخبار، و عرف مردم ذکر میشود این معنی مراد است. و باعث این ظلم، اگر
عداوت و
کینه باشد از نتایج
قوه غضبیّه خواهد بود. و اگر موجب آن،
حرص و
طمع در مال باشد از جمله رذایل
قوه شهویّه محسوب خواهد شد.
به هر حال، به
اجماع همه طوایف عالم، و به اتفاق همه اصناف بشر، ظلم از همه معاصی بزرگتر، و
عذاب آن شدیدتر، و پشیمانی آن بیشتر، و وبال آن بالاتر است. در جاهای زیادی از
قرآن بر ظالمین
لعن شدید وارد، و در
احادیث متواتره ذمّ عظیم و
تهدید بر آن ثابت است. و اگر هیچ تهدیدی بر آن نباشد، همین آیه مبارک برای طایفه ظالمین کافی است که پروردگار جبّار میفرماید:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلا عَمَّا یَعمَلُ الْظّالِمُونَ انَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فیهِ الابْصارُ مُهْطِعینَ مُقْنِعی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ الَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ افْتِدَتُهُمْ هُواءٌ؛
خلاصه معنی آن که: «گمان مکن که
پروردگار،
غافل است از کرده ظالمان و ستمکاران نه چنین است، و این مهلتی که به ایشان داده به جهت آن است که: عذاب و سزای عمل ایشان را به روزی اندازد که در آن چشمها به کاسه سر میجهد. و همه مردمان در آن روز شتابان خواهند بود. یعنی از حیرانی و سرگردانی آرام و
سکون نخواهند داشت و به هر طرف خواهند دوید. و چشمهای ایشان باز خواهد ماند، و
قدرت نخواهند داشت که: چشمهای خود را به هم گذارند. و دلهای ایشان از شدّت
خوف و
فزع، پریده خواهد بود و از
عقل و هر چیزی خالی خواهد بود». و باز حق (سبحانه و تعالی) میفرماید: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا ای مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ؛
زود باشد بدانند آنان که ظلم و ستم کردند، که بعد از
موت بازگشت ایشان به کدام مکان خواهد بود». آری: بازگشت
ظالم، البته به آتش سوزنده، و
مار و
عقرب گزنده خواهد بود. و ستم بر
بندگان خدا، و چشم داشت
آمرزش در
روز قیامت، نیست مگر از
حمق و
سفاهت.
مکن بد که بد بینیای یار نیک •••••• که ناید ز تخم بدی بار نیک
امام باقر (علیهالسّلام) ظلم را بر سه گونه دانسته از:
«الظلم ثلاثة:ظلم لا یغفره الله و ظلم یغفره الله و ظلم یدعدالله فاما الظلم الذی لایغفره الله فالشرک بالله و اما الظلم الذی یغفره الله فظلم الرجل نفسه فیما بینه و بین الله و اما الظلم الذی لا یدعدالله فالمداهنة العباد؛
ظلمی که خدا آن را نمیآمرزد و ظلمی که خدا میآمرزد و ظلمی که خدا آن را رها نمیکند؛ آنچه خداوند نمیبخشد
شریک انگاشتن بر او است. اما ظلم به نفس که انسان بین خودش و خدای خود گناهانی را انجام دهد و سپس
توبه کند قابل
آمرزش میباشد و ظلم به دیگری فقط با گذشت
مظلوم و اغماض صاحب حق قابل عفو و چشمپوشی است.»
برخی اندیشمندان علل ظلم را چنین گفتهاند:
الف) حرص و طمع
ب)
جهالت چرا که
ظالم از پایان ظلم خود خبر ندارد.
ج)
تکبر و خود بزرگبینی
د) حسادت به این معنا که ظالم توان بزرگتر از خود دیدن را ندارد.
ه) ترس از اینکه مبادا مظلوم از او
انتقام بگیرد.
و) شهوت و
نفس امّاره که عنان عقل را از دست میگیرد.
ز) بدطینتی و خباثت باطنی که موجبات ظلم را فراهم میآورد.
در آموزههای دینی بدترین نوع ظلم و ستم، ظلم کردن در حق کسی دانستهاند که یاوری ندارد چون در این حال یاور و حامی او پروردگار متعال است چنانکه
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید:
«یقول الله تعالی اشتدّ غضبی علی من ظلم من لایجدله ناصراً غیری؛
خدای تعالی میفرماید: غضب من شدّت میگیرد درباره کسی که ظلم کند بر کسی که جز من یار و یاور ندارد.»
«لا تَطلمنّ اذا ما کنت مقتدراً فالظلم مصدره یَقضی الی الندم •••••• تنام عیناک و المظلوم منتبه یدعو علیک و عین الله لم تنسم»
«وقتی قدرت پیدا کردی به کسی ستم نکن، چون پایان ستم و ستمگری پشیمانی است. چشمهای تو میخوابد در حالیکه مظلوم بیدار است و بر علیه تو
دعا میکند و چشم خدا نمیخوابد.»
محمد بن عبدالملک وزیر
معتصم عباسی مردی شاعر و ادیب و به رسوم کشورداری آگاه اما بسیار خشن و
ستمگر بود و در او هیچ رأفت و مهربانی پیدا نمیشد، چنانکه تنوری ساخته و مجرمین را در تنور محبوس میکرد و اگر کسی به او میگفت
رحم کن. جواب میداد کسی که سست عنصر است رحم میکند. چون
متوکل خلیفه شد به سبب خشمی که با او داشت از وزارت خلعش نمود، و در همان تنور زندانیش کرد و گفت:آنچه که به دیگران میچشانیدی اکنون خود بچش. او از خلیفه تقاضای ترحم کرد، متوکل گفت:رحم کردن از سست عنصری است.
از کاملکننده
مکارم اخلاق، و مبعوث بر همه آفاق، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مروی است که: «پستترین و ذلیلترین خلق در نزد خدا کسی است که: امر
مسلمانان در دست او باشد و میان ایشان به راستی رفتار نکند». و در حدیثی دیگر از آن سرور مروی است که: «ظلم و جور کردن در یک ساعت، بدتر است در نزد خدا از شصت سال
گناه». و فرمود که: «هر که از
انتقام و
مکافات بترسد، البته از ظلم کردن باز میایستد». چون منتقم حقیقی البته انتقام هر ظلمی را میکشد. و
مکافات ظالم را به او میرساند.
چو بد کردی مباش ایمن ز آفات •••••• که واجب شد طبیعت را
مکافاتاز جانب خداوند معبود،
وحی به
حضرت داود رسید که: «به اهل ظلم بگو: مرا یاد نکنند که بر من
واجب است یاد کنم هر که مرا یاد بکند. و یاد کردن ظالمین، به لعن کردن ایشان است.
در هنگامی که حضرت
سیّد سجاد (علیهالسّلام) را وفات رسید به حضرت
امام محمد باقر (علیهالسّلام) فرمود که: «زنهار، ای فرزند که ظلم نکنی بر کسی، که دادرسی به غیر از خدا نداشته باشد». زیرا که او را چون کسی دیگر نباشد، دست به درگاه مالک الملوک بر میدارد و منتقم حقیقی را بر سر انتقام میآورد. هان، هان ای آنکه زمام اختیار مردم در دست داری تا بیچارگان بیکس را نیازاری، که کس بیکسان در مقام آزار تو برآید.
دردمندان بلا زهر هلاهل نوشند •••••• قصد این قوم خطا باشد هین تا نکنی
منجنیق آه مظلومان به صبح •••••• زود گیرد ظالمان را در حصار
از حضرت امام محمد باقر (علیهالسّلام) مروی است که: «هیچ کس نیست که به دیگری ظلم کند مگر اینکه خدا به آن ظلم او را میگیرد، در جان یا مال او». مردی که مدتی فرماندار محلی بود به خدمت آن امام بزرگوار عرض کرد که: «آیا توبهای برای من هست؟ فرمود نه، تا هر که بر ذمّه تو حقی دارد به او برسانی». و نیز از آن حضرت روایت شده است که: «آنچه مظلوم از دین ظالم میگیرد بیش از آن چیزی است که ظالم از مظلوم میستاند». و از حضرت
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) منقول است که: «در تفسیر قول خدای - عزّوجلّ - «انَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»
فرمودند که: پلی بر
صراط هست که از آن نمیگذرد بندهای که بر گردن او
مظلمه باشد (بندهای که به مردم ظلم کرده و حق آنها را گرفته باشد». و فرمود که: «هیچ ظلمی شدیدتر و بدتر از ظلمی نیست که بر کسی باشد که یاوری بجز خداوند قهار نیابد». و نیز فرمود که: «هر که بخورد مال برادر خود را به ناحق و به او رد نکند، خواهد خورد در
روز قیامت جرقهای از
آتش دوزخ را». و از آن جناب مروی است که: «پروردگار عالم - جلّ شانه - وحی فرستاد به پیغمبری از پیغمبران، که در مملکت پادشاه جبّاری بود، که برو به نزد این مرد جبّار و به او بگو که: من تو را وانداشتهام برای ریختن خون بیگناهان و گرفتن اموال مردمان، بلکه تورا صاحب اختیار کردم به جهت آنکه صداهای مظلومان را از درگاه من بازداری.
و نالههای ایشان را کوتاه کنی. من نخواهم گذشت از ظلمی که بر احدی شود، اگر چه از جمله کفّار باشد». آری: پادشاهی، حکم
شبانی دارد، که آفریدگار عالم او را بر رعیّت گماشته و از او محافظت ایشان را خواسته. و چنانچه اندکی در حفظ و حراست ایشان سهلانگاری و
مسامحه نماید به زودی دست او را از شبانی ایشان کوتاه فرماید و در
روز محاسبه روز قیامت حساب جزء جزء را از او میطلبد.
میازار دهقان به یک خردله («خردل»، گیاهی است که برگهایش شبیه برگ ترب اما کوچکتر، و دانههای ریز و قهوهای رنگ دارد، (در اینجا مراد، دانههای آن است). ) که سلطان، شبان است و دهقان گله
چو پرخاش بینند و بیداد از او •••••• شبان نیست، گرگ است، فریاد از او
شهی که حفظ رعیت نگاه میدارد •••••• حلال باد خراجش که مزد چوپانی است
و گر نه راعی خلق است، زهر مارش باد •••••• که هر چه میخورد از جزیه مسلمانیست
و نیز از آن حضرت مروی است که فرمود: «هر که بدی کند با مردمان و بر ایشان
ستم روا دارد، اگر به او بدی کنند و ستمی به او برسد نباید ناراحت شود، چون فرزند آدم، آنچه را میکارد درو میکند و هیچ کس از تخم تلخ، میوه شیرین بر نمیدارد. و تخم شیرین، بار تلخ نمیدهد».
اگر بد کنی چشم نیکی مدار •••••• که هرگز نیارد گز، انگور بار
مپندارم ای در خزان کشته جو •••••• که گندم ستانی به وقت درو
چه عجب نیست از بسیاری از ابناء زمان، که انواع ظلم و ستم از ایشان به بیچارگان میرسد و اگر روزی ورق زمانه برگردد و دست ایشان از ظلم کوتاه شود، و روزگار در صدد
مکافات برآید، آه و ناله ایشان از ثریا میگذرد. و زبان شکوه
خالق و
خلق را میگشاید. و بر کسانی که اگر
شفاعت مظلومی را در نزد ایشان میکرد به هیچگونه قبول نمیکردند، اعتراض میکنند و ایشان را ملامت و سرزنش مینمایند که آخر، چنین ظلمی بر ما میشود، و تو چنین ساکت نشستهای چرا گریبان چاک نمیکنی و بر سر، خاک نمیریزی و شورش و غوغا نمینمائی؟
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند •••••• بانگ و فریاد بر آری که مسلمانی نیست
برگشت اثر هر ظلمی •••••• به خود ظالم یا به اولاد او
و غافل است از اینکه: هر ظلمی که از کسی سرزد، البته روزگار، اثر آن را به او میرساند.
همچنان که
حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمودند که: «هرکه ستم کند، خداوند عالم مسلط میسازد بر او کسی را که ظلم کند بر او، یا بر اولاد او، یا بر اولاد اولاد او.
(بلی: کجا با عدل خداوند عادل جمع میشود که: زورمندی، زیر دستی را بیازارد، و دست آن بیچاره از
مکافات او کوتاه باشد. و حضرت ملک الملوک بر آن مطلع باشد و در صدد
انتقام او بر نیاید؟
مکن خیره بر زیر دستان ستم •••••• که دستی ست بالای دست تو هم
ستمگر جفا بر تن خویش کرد •••••• نه بر زیردستان دلریش کرد
مها زورمندی مکن با کهان •••••• که بر یک نمط مینماند جهان
راوی گوید: چون حضرت چنین فرمودند، من عرض کردم که: آن مرد، ظلم میکند و خدا ظلم را بر اولاد، و اولاد اولاد او مسلط میسازد؟ فرمود: بلی، خدای تعالی میفرماید «وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّه ضِعافا خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلا سَدیدا؛
باید بترسند کسانی که هرگاه اولادی از ایشان بماند بیدست و پا، بر ایشان مهربان و ترسناک باشند، پس باید از خدای بپرهیزند و سخن نیک بگویند». و والد ماجد حقیر در
جامع السعادات فرموده است که: «ظاهر آن است که: مؤاخذه اولاد به سبب ظلم پدران، مخصوص اولادی است که به ظلم پدران خود راضی بودهاند. یا اولادی که از ظلم پدر به ایشان اثری رسیده باشد، چون مالی که به ایشان منتقل شده باشد». و بعضی از علما در سرّ این، گفته که: دنیا دار
مکافات و انتقام است، و باید
مکافات هر ظلمی در دنیا بشود.
گو بعضی از آن به روز قیامت افتد. و این انتقام هم از برای ظالم فایده دارد هم از برای مظلوم، اما از برای ظالم، به جهت اینکه: چون این را شنید و مطلع شد که هر ظلمی را در دنیا
مکافاتی است، بسا باشد که از ظلم کردن باز ایستد. و اما از برای مظلوم، به جهت اینکه: او از اطلاع بر این شاد و خوشحال میگردد. و علاوه بر ثواب اخروی، خوشحالی در
دنیا نیز از برای او حاصل میشود.
لب خشک مظلوم را گو بخندثواب اخروی که دندان ظالم بخواهند کند
پس آنچه به اولاد، و اولاد اولاد ظالم، از ظلم میرسد اگر چه ظاهرا بر او ظلم است ولیکن در معنی نعمتی است از خدا بر او، که فایده از برای دیگران نیز دارد. پس هر که را اندک عقل و شعوری بوده باشد، و دشمن خود و بازماندگان خود نباشد و اعتقاد به
مرگ و رسیدن به
حساب و
ثواب و
عقاب روز قیامت داشته باشد البته خود را از ظلم نگاه میدارد.
و عجب است از قومی که مرگ را به چشم خود میبینند و دعوای یقین به «
حشر و نشر» و
بهشت و
دوزخ مینمایند، و احوال اهل ظلم را در دنیا معاینه و ملاحظه مینمایند، و با وجود این، پیوسته ظلم و ستم به زیردستان و ضعفا مینمایند. و از حکم حاکم عادل، و مؤاخذه مالک الملوک، و ابهت قهر جبّار آسمانها و زمینها، نمیهراسند و از رسوائی روز قیامت در حضور
ملائکه و
انبیاء و سایر امتهای گذشته و آینده اندیشه نمینمایند. و از تخویفات و تهدیدات پروردگار خود هیچ باکی ندارند.
بلی: «یوم المظلوم علی الظالم اشد من یوم الظالم علی المظلوم» یعنی: «روز توانائی و قدرت مظلوم بر ظالم، بسی شدیدتر و بالاتر است از امروز که ظالم قدرت بر مظلوم دارد».
تحمل کنای ناتوان از قوی •••••• که روزی تواناتر از وی شوی
زنهار، ای ظالم دست نگهدار که دستی بالای دست تو هست. بر خود بترس که تواناتر از توئی در کمین است.
ره پرشکن است پر بیفکن •••••• تیغ است قوی سپر بیفکن
روز قیامت را به یاد آور و زمان مؤاخذه را در نظر بگیر. و خود را در حضور پروردگار خود ایستاده بین. و آماده جواب ظلم و ستم بر بیچارگان شو. و جواب آنها را مهیّا کن.
پس ای کسانیکه زمام اختیار بندگان خدا را در دست دارید و لباس مهتری و سروری در بر کردهاید یاد آورید روزی را که: در دادگاه بزرگترین فرمانروا و حاکم و سلاطین عدالتگستر، به لباس زیبای آمرزش ارجمند، و به تاج درخشان کرامت سر بلند گردند، مبادا شما لباس ناامیدی در بر، و خاک مصیبت بر سر، اشک حسرت از دیده ببارید. و دست ندامت بر سر زنید.۶۰۳۷۶۹۱۹۹۰۱۱۴۱۴۲
خطا بین که بر دست ظالم برفت •••••• جهان ماند و او با مظالم برفت
و زمانی که از فکر
آخرت، و
روز حسرت و ندامت فارغ شدید احوال دنیای خود را ملاحظه نمائید. و مفاسد دنیویّه ظلم و ستم را متذکّر گردید، و بدانید که: عاقبت آن نیست مگر اینکه: قوّت و قدرتی که حضرت ربّالعزه داده به نکبت و بدبختی آن باز میگردد.
چنانکه والی مملکت عدالت، و زینتدهنده تخت کشور ولایت فرمود که: «هیچ سلطانی نیست که خدای - تعالی - او را قوّت و نعمتی داده باشد و او به وسیله آن قوّت و نعمت بر بندگان خدا ظلم کند، مگر اینکه بر خدای - تعالی - لازم است که: آن قوّت و نعمت را باز گیرد. نمیبینی که خدای - تعالی - میفرماید: «انَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّروُا ما بِانْفُسِهِمْ؛
به درستی که خدای - تعالی - تغییر نمیدهد آنچه با طایفهای هست از شادی و دولت، یا
رنج و
محنّت، تا آنکه ایشان نیّات و اعمال خود را تغییر بدهند». و هم از سخنان سر تا پا هدایت آن حضرت است که: «بالظلم تزول النعم» یعنی: به سبب ظلم، نعمتها زایل میگردد، و به نکبت مبدّل میشود. و به شومی آن، احوال ملک و مملکت خوار، و تخت و دولت سرنگون میگردد. و پادشاهی به واسطه عدالت، با کفر پاینده میشود. و با وجود
ایمان، با ظلم و ستم نمیماند.
آری: چه بسا باشد که ستمکار ظالم، ظلمی بر بیچارهای کند که در چاره جوئیش از هر جا بسته. و دست امیدش از همه جا گسسته میشود. ناچار شکوه و دادخواهی به درگاه پادشاهی برد که ساحت رحمتش گریزگاه بیپناهان، و غمخواری مرحمتش فریادرس دادخواهان است. میر دیوان عدلش به دادخواهی گدای بی سروپائی خسرو تاجداری را دست اقتدار در زیر تیغ انتقام مینشاند. و سرهنگ سیاستش برای خاطر پریشانی، سلطان والا شانی را پالهنگ (ریسمان) عجز در گردن افکنده و به پای دار
مکافات میدواند.
نخفته است مظلوم، ز آهش بترس •••••• ز دود دل صبح گاهش بترس
نترسی که پاک اندرونی شبی •••••• برآرد ز سوز جگر یا ربی
چراغی که بیوه زنی برفروخت •••••• بسی دیده باشی که شهری بسوخت
پریشانی خاطر دادخواه •••••• بر اندازد از مملکت پادشاه
ستاننده داد آن کس خداست •••••• که نتواند از پادشه داد خواست
از حضرت صادق (علیهالسّلام) روایت شده است که: «بترسید از ظلم کردن، به درستی که: دعای مظلوم به
آسمان بالا میرود و به محل استجابت میرسد». گویند: یکی از پادشاهان با هوش که از تیر دعای خسته دلان میترسید، دستور داده بود که: «این دو بیت را بر بساط وی نقش کرده بودند که روز و شب در نظر وی باشد:
لا تظلمن اذا ما کنت مقتدرا •••••• فالظلم مقدره تفضی الی الندم
تنام عیناک و المظلوم منتبه •••••• یدعو علیک و عین اللّه لم تنم
یعنی: هرگز، ظلم مکن در وقت توانائی، که آخر آن
ندامت و پشیمانی است، زیرا که: در دل شبها چشم تو در خواب استراحت، و مظلوم با دیده بیخواب لب او به نفرین تو باز است. و ذات پاک خداوند عادل از خوابیدن مبرّا، و ناله مظلومان را شنواست».
به زودی انتقام خداوند که ناشی از عدالت اوست، به جانبداری آن مظلوم شمشیر غضب کشیده و سزای آن را در کنارت قرار دهد.
اگر زیر دستی برآید ز پای •••••• حذر کن ز نالیدنش بر خدای
گرفتم ز تو ناتوانتر بسیست •••••• تواناتر از تو هم آخر کسیست
و با وجود همه اینها، خود ظلم و ستم باعث پریشانی مردم، و موجب ویرانی مملکت میگردد.
چنانچه حضرت
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمودهاند که: «آفت العمران من جور السلطان» یعنی: «خرابی معمورهها، از جور و ستم پادشاه است».
و در جایی دیگر میفرماید: «من ظلم رعیته نصر اعدائه» یعنی: «هر که بر رعیت خود ظلم کند یاری دشمنان خود کرده». فراخی در آن مرز و کشور مخواه که دلتنک بینی رعیت ز شاه دگر کشور آباد بیند به خواب که بیند دل اهل کشور خراب. علاوه بر آنچه مذکور شد، نام آن ستمکار در اطراف و اقطار، به ظلم و ستم اشتهار مییابد و دل نزدیک و دور از او متنفر میشود و سالهای سال و قرنهای بیشمار بدنامی و رسوائی در خاندان او میماند. و در روزگاران، او را به بدی یاد میکنند، و چه زیانکاری از این بدتر و بالاتر است.
و بدان که ظلم و ستم، مذموم، و فاعل آن در دنیا و آخرت معذّب و ملامت شده است. و همچنین هر که اعانت کند ظالمی را در ظلمی که میکند، یا راضی به فعل و عمل او باشد، یا سعی در برآمدن مقاصد او کند، او نیز مثل ظالم است در گناه و عقوبت.
از حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) روایت شده است که: «هر که ظلم کند، و هر که یاری ظالم کند، و هر که راضی به ظلم او باشد، هر سه ظالمند و در ظلم شریکاند». و فرمود: «هر که اعانت کند ظالمی را در ظلمی که میکند، خدا ظالمی را بر او مسلّط میسازد که او را ظلم کند. و او هر چه دعا کند به اجابت نرسد. و بر ظلمی که بر او میشود اجری از برای او نباشد». روایت شده است که: روزی سید رسل (صلیاللّهعلیهوآله) فرمودند که: «شرّ الناس المثلث» یعنی: «بدترین مردمان «مثلث» است. عرض کردند که «مثلث» کیست؟ فرمود:
کسی است که سعایت و بدگوئی کسی را در نزد پادشاه و امراء و حکّام جور کند، که او سه نفر را هلاک کرده:
اول: خود را به جهت معصیتی که نموده.
دوم: آن پادشاه، یا امیر را به جهت ظلمی که به آن مظلوم نموده.
سوم: آن مظلوم را در دنیا هلاک کرده، به جهت اذیّتی که به او رسانیده، و تضییع حق او کرده». فرمود: «هر که همراه ظالمی برود، از برای اعانت و یاری کردن او، و بداند که او ظالم است، آن کس از
اسلام بیرون رفته و داخل کفر شده است».
و نیز از آن جناب روایت شده است که: «وقتی روز قیامت شود منادی ندا کند که کجایند ظالمان و کسانی که شبیه و مانند ظالماناند؟ حتی آن کسی که قلمی از برای ایشان تراشیده، یا دواتی به جهت ایشان «لیقه» کرده؟ پس همگی را در تابوتی از آهن جمع سازند و در آتش جهنم اندازند». و مراد از «شبیه ظالمان»، کسانی هستند که به ظلم ایشان راضی باشند.
و مخفی نماند که ضدّ ظلم به این معنی، عدالت به معنی اخص است. و آن عبارت است از: باز داشتن خود از ستم به مردمان، و دفع ظلم دیگران به قدر امکان از ایشان. و نگاهداشتن هر کسی را بر حق خود.
و همچنان که اشاره به آن شده غالبا مراد از عدالتی که در
اخبار و آیات ذکر میشود، این معنی است. و شرافت این صفت خارج از حد توصیف، و فضیلت آن از حدّ شرح و بیان افزون است.
در آیات بسیار و اخبار بیشماری، امر به
عدلوداد و
مدح و ترغیب بر آن شده، چنانکه حضرت پروردگار - جلّ شانه - میفرماید:
«انَّ اللَّهَ یَامُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاحْسانِ؛
به درستی که: پروردگار، امر میکند به عدالت و نیکوئی با یکدیگر کردن.
و در آیه دیگر میفرماید: انَّ اللَّهَ یَاْمُرُکُمْ انْ تُؤَدُّوا الْاَماناتِ الی اهْلِها وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ انْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ؛ به درستی که: خدا امر میفرماید شما را که: امانتهای مردم را به صاحبانش رد نمائید. و چون در میان مردم حکم کنید به عدل و راستی حکم نمایید». و از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که: «عدالت کردن در یک ساعت بهتر است از
عبادت هفتاد سال، که جمیع روزهای آن را
روزه بدارد. و همه شبهای آن را به
عبادت و طاعت احیا نماید». و نیز آن حضرت فرموده که: «هر صاحب تسلّطی داخل صبح شود و قصد ظلم با احدی نداشته باشد حق - تعالی - جمیع گناهان او را میآمرزد». و از حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) روایت شده است که: «هیچ ثوابی نزد خدای - تعالی - عظیمتر نیست از ثواب سلطانی که به صفت عدل موصوف، و مردی که شیوه او نیکوئی و معروف باشد».
و از حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) مروی است که: «عدالت در دهان پادشاهی که شیرینی آن را یافته باشد از شهد و شکر شیرینتر، و در مشامش از مشک اذفر و عنبر خوشبوتر است». و نیز از آن سرور نقل شده است که: «پادشاه عادل، بیحساب داخل بهشت گردد».
خلاصه اینکه فواید بسیار اخروی و ثوابهای عظیم صفت خجسته عدل و دادخواهی بالاترین فواید و از «فواضل» باقیات صالحات است.
گر عدل کردی در این ملک و مال •••••• به مال و به ملکی رسی بیزوال
خدا مهربان است و بس دادگر •••••• ببخشا و بخشایش حق نگر
و اما فواید دنیوی عدالت بیشتر از آن است که به وسیله قلم بتوان آن را شرح داد. و در دفتر و نامه بتوان آن را بیان نمود. و چند فایده آن قلمزد خامه دو زبان میگردد.
به عقل و نقل و تجربه و عیان ظاهر و روشن است که: این شیوه پسندیده مایه تحصیل دوستی نزدیک و دور، و باعث رسوخ محبّت فرمانفرما در دلهای سپاهی و عموم مردم است.
شهر و سپه را چو شوی نیکخواه •••••• نیک تو خواهد همه شهر و سپاه
به این صفت خجسته نام نیک پادشاه در اطراف و اکناف عالم مشهور، و تا صفحه قیامت به بلند نامی مذکور میگردد. و هر لحظه دعای خیری عاید روح بزرگوارش میشود.
شیوه عدالت و دادخواهی، باعث دوام و خلود سلطنت میگردد، چون دولت سرای پادشاهان را پاسبانی از این هشیارتر، و کاخ «رفیع البنیان» سلاطین را نگاهبانی از این بیدارتر نیست.
عدل باشد پاسبان نامها •••••• نی به شب چوبک زنان بر بامها
جناب مستطاب امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید: «از ملوک و فرماندهان، هر کس که به عدلوداد عمل کند خدای - تعالی - دولت او را در حصار امن خود نگاهدارد. و هر که جوروستم نماید به زودی او را هلاک گرداند».
و نیز از کلمات آن حضرت است: «حسن السیاسه یستدیم الریاسه» یعنی: «نگاهداری رعیّت بر وجه نیکو کردن، باعث دوام ریاست، و بقای آن میگردد».
«خصلت» کریمه دادگری و صفت خجسته رعیّت پروری سبب خوشی احوال روزگار، و باعث آبادی هر کشور و دیار است.
حتی اینکه حسن نیّت پادشاه را نیز در این معنی تاثیری عظیم، و دخلی تمام است.
چنانکه کلام صدق نظام امیرالمؤمنان (علیهالسّلام) بدان تصریح فرموده که: «اذا تغیّرت نیّه السلطان تغیّر الزمان» یعنی: «چون نیّت پادشاه، از نیکی منحرف گردد، احوال زمانه فاسد، و اوضاع روزگار تباه میگردد».
پادشاه کشوری که به عدالت مشهور گردد چه بسا باشد که پادشاهان سایر ممالک را «رگ تعصب» به حرکت آمده ایشان نیز طریقه دادگستری و رعیّتپروری پیشنهاد خود ساخته و او نیز در
ثواب همه اینها
شریک خواهد بود. و باشد که سپاهی و رعایای سایر ممالک، به واسطه عدالت این پادشاه، بلاد خود را به کارکنان او سپارند، و به واسطه عدالت، مملکت وسیع گردد.
پادشاهی که به عدالت موصوف، و به دادخواهی معروف گردید، او را در اطراف و اقطار عالم، شان و شوکتی دیگر، و در نظرها عظمت و ارزشی بیشتر است.
حرمت او در دلها متمکّن، و حشمت و بزرگی او در خاطرها رسوخ میکند.
و به این جهت، شاه ولایت پناه فرمودند: «تاج الملک عدله» یعنی: «تاج پادشاه، که به آن سرافراز، و از عالمیان ممتاز است، عدالت اوست». و هم از آن جناب مروی است که: «زین الملک العدل» یعنی: «زینت پادشاه، عدالت است».
عدالت و رعیّتپروری، باعث تحصیل دعای دوام دولت، و خلود سلطنت میگردد. و همه مردم و تمام خلایق
شب و
روز به دعای او مشغول میشوند و به این جهت از عمر و دولت برخوردار میگردد.
آری: آنچه از دعای رنگ زردان بر آید از شمشیر مردان بر نیاید. و کاری که از آه فقیران بر آید از نیزه دلیران نیاید.
چون پادشاه، طریقه عدالت را پیشنهاد خود گردانید همه اصناف عالم فراغ بال به کسب و کار خود مشغول میشوند و بازار علم و عمل را رونقی تازه، و گلستان شریعت را طراوتی بیاندازه حاصل گردد. و به این جهت صاحب شریعت، حفظ و حراست او را نماید. همچنان که مکرر مشاهده میشود که هر فرمانروائی که سعی در حفظ ناموس
شریعت نماید، و آثار دین و ملّت را رواج دهد، دولت او دوام نماید. بلکه روزگار دراز دولت در دودمان او بماند. و اولاد و اعقاب او میوه درخت عدالت او را بچینند.
چون شومی و بدیمنی ظلم و ستم، و فضیلت صفت خجسته عدالت معلوم شد، بدان که: برای صفت عدالت، آثار و لوازمی چند است که طالب این صفت را ناچار است که آنها را داشته باشد و عدالت بدون آنها متحقق نمیشود. و ادای دین عدل و رعیّتپروری، و قضای حق جهانداری و دادگستری موقوف بر رعایت آن امور است.
در هر حالی از احوال به ذات پاک ایزد متعال متوکل، و به فضل و رحمت بیغایت خداوند - لم یزل و لا یزال - متوسل بوده، توفیق انجام هر مهمی را بر وجه صحیح از درگاه حضرت ربّالارباب مسئلت نماید. و تمشیت هر امری را به مشیّت آن جناب، منوط دانسته، و روز و شب به زبان عجز و انکسار از دربار حضرت آفریدگار سلوک راه درست را طلبد.
در هر امری از امور، به اندازه مقدور پاس دین شریف اسلام و حفظ احکام آیین خالص را دردل خود داشته باشد، تا در سرزنش مخالفین بر اهل اسلام باز، و زبان طعن و ملامت دشمنان دین را بر خود دراز نگرداند. و چون فرمانروایان و سلاطین، پاس این معنی را بدارند، و در ترویج دین، و اجرای حکم آن اهتمام نمایند، به حکم «الناس علی دین ملوکهم»، احدی از حکّام و عمّال هر دیار، و سایر ساکنین شهرها را، مجال انحراف ورزیدن از آن نباشد. و از برکت دین راست و درست (معتدل)، خانه دین و دنیای خود، و عموم مردم آباد و معمور گردد.
در زمان «
سلیمان بن عبدالملک» که در خوردن،
حرص زیادی داشت، پیوسته همّت را بر به دست آوردن خوراکیهای لذیذ صرف میکرد. و هر حرفی ما بین مردم رد و بدل میشد بیشتر، از خوردنیها سخن به میان میآوردند، و به تحصیل خوردنیها و آشامیدنیها بر یکدیگر برتری میجستند. ولی در دوران «
عمر بن عبدالعزیز»، که اغلب اوقات او صرف
تلاوت قرآن، و
نماز و روزه بود، مردم تتبّع نموده در هر محفلی از عبادات تحقیق میکردند.
و از یکدیگر این را که دیشب چند جزء قرآن خواندهای و چند رکعت نماز گذاردهای سئوال میکردند. و از این معلوم میشود که: پادشاه را از
عبادت رعایا بهرهای کامل، و نصیبی فراوان حاصل میشود.
فقط به بازداشتن خود از ارتکاب ظلم
اکتفا ننماید، بلکه احدی از رعیّت و سپاهی و کارکنان و گماشتگان را مجال ارتکاب ظلم و ستم ندهد. و به حسن سیاست، بساط امن و امان را گسترده، فضای مملکت و ولایت را از خس و خار گزند ظالمان مردم آزار به جاروی عدالت بروبد. چون هر ظلمی که در ولایت فرمانروائی بر مظلومی واقع شود فی الحقیقه دامنگیر او میشود.
بلکه به همین نیز
اکتفا ننموده حفظ و حراست اطراف مملکت را از دشمنان بر خود لازم شمارد. و در امنیت راهها و جادهها سعی خود را مبذول فرماید.
چو دشمن خر روستائی برد •••••• ملک باج و ده یک چرا میخورد
حرامی خرش برد و سلطان خراج •••••• چه دولت بماند در آن تخت و تاج
چون خواهد زمام اختیار جمعی از رعایا و
فقرا را به دست کسی دهد، و احدی را با دادن شغلی و عملی ارجمند سازد، همین به کفایت و کاردانی او در ضبط و ربط مخارج و مداخل دفتری
اکتفا ننماید، بلکه ابتدا نقد گوهر او را بر محک امتحان و آزمایش، پاکی و ناپاکی او را امتحان فرماید. و انصاف و مروّت او را ملاحظه نماید.
اگر رعیّت را به ظالمی سپارد، در امانتی که خدا به او سپرده خیانت کرده، و ظلم و ستم را دیگری خواهد کرد، و غبار بدنامی آن بر صفحات چهره او خواهد ماند. و ادعای مظلومان نیز به او خواهد رسید.
خاطر شریف را به همین قدر جمع نفرموده و در جستجوی احوال روش او نهایت اهتمام نماید و کیفیت رفتار او را با رعایا تفحّص فرماید. هر چه دامن تزویر دراز، در تلبیس و خدعه باز است. و در تفحّص و تجسّس، احتیاط نموده از خبرداران خداترس، و آگاهان قویالنّفس خالی از غرض، پرسوجو فرماید، زیرا که: چه بسیار باشد که جمعی را که گمان میرود حال او را به صاحب اختیار عرضه نمایند بر
شهوت و مال فریفته باشد، زیرا که: ظالم و شریر پیوسته در رضاجوئی مقربان پادشاه یا امیر در تلاش هستند، و به انواع خدمات ایشان را از خود راضی میدارند. و باشد طایفهای که
رشوه قبول نکنند و از اهل تدیّن باشند و ضعف نفس و اندیشه عاقبت خود، زبان در کام خموشی کشیده یا از عاقبت اندیشی از بیان واقع احتیاط کنند. بلکه بر فرمانروایان مردم لازم است که: همچنان که از جزئیات احوال خود باخبر هستند، نظر اطلاع بر کیفیت اوضاع سایر ولایات دور دست نیز که حضرت عزّت در زیر نگین قدرت ایشان درآورده افکنند.
الحاصل، صاحبان اختیار را از چگونگی سلوک کارکنان خود در هر ناحیه و بخش، از نزدیک و دور همیشه مطلع بودن لازم و ضروری است.
تا بود آگاه از احوال هر نزدیک و دور •••••• بر فراز تخت از آنجا داده ایزد شاه را
و از این جهت بود که سلاطین معدلت شعار، و حکام خیر آثار را جاسوسان و خبرگیران در اطراف و جوانب ولایات خود بوده، تا ایشان را از احوال گماشتگان ایشان باخبر سازند. و بسیار بود که به کسی بر میخوردند و نام و نشان خود را از او پنهان کرده جستجوی احوال مملکت را مینمودند.
حشمت فرمانفرمائی و قدرت جهانبانی، مانع از دادرسی بیچارگان نشود. و از فریاد دادخواهان روی نگرداند. و از ناله ستمدیدگان نرنجد. و تظلّم بیادبانه فقیرانی که خدا امرشان را به او محوّل فرموده گوش دهد. و ناله بیتابانه ضعیفانی که پروردگار، ایشان را به او محتاج کرده استماع نماید. جناب مستطاب امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در ایام تمکّن خلافت، روزها کار مردم ار انجام میداد و شبها به عبادت خداوند مشغول میشد. بعضی عرض کردند: «یا امیرالمؤمنین چرا این همه خود را به زحمت میاندازی؟ یا روز آسایشی فرمائید یا شب. فرمود: اگر روز استراحت کنم، کار مردم ناساخته میماند و اگر شب آرامم، کار من ناتمام میماند».
در عهد
داود پیغمبر (علیهالسّلام) فرماندهی ظالم بود، خداوند عالم - جلّ شانه - به حضرت داود (علیهالسّلام) وحی فرستاد که: «برو به نزد آن
جبّار و بگو که: من تو را برای آن سلطنت ندادهام که مال دنیا بر روی هم جمع کنی، بلکه به جهت آن زمام فرمانروائی را به دست تو دادهام که دادرسی مظلومان کنی و نگذاری که ناله دادخواهی ایشان به درگاه من رسد. به درستی که من سوگند خوردهام به ذات مقدس خودم که:
یاری مظلوم کنم و انتقام کشم از کسی که در حضور او ستم بر مظلومی رفته و او
نصرت وی نکرده». و قطع نظر از اخبار، چگونه با مروّت و انصاف جمع میشود؟ و کجا با مردی و مردانگی میسازد که بیرحم و ستمکاری دست تظلّم و تعدّی به گریبان بیچاره بینوائی افکنده باشد، و آه و ناله او را به فلک رسانیده باشد، و این معنی بر کسی ظاهر شود و خداوند عالم او را قدرت بر دفع آن ستم داده باشد و با وجود این، دل او به درد نیاید و در اعانت آن مظلوم
مسامحه کند و آن بیچاره را گرفتار ظلم بگذارد و خود شبها با خاطر جمعی در بستر استراحت آساید.
بسیار اجتناب نماید از گذاشتن بدعتی، چون اگر آن بدعت نفعی داشته باشد دراندک زمانی خواهد آمد. و تا قیام قیامت بدنامی و لعنت برای او خواهد بود. و همه روزه اثر بدی آن در
قبر به او خواهد رسید. و هر لحظه موجب شدت عذاب او خواهد شد.
هشتم آنکه: چون از احدی خیانت یا خباثتی صادر شود، یا در طریق خدمت، خطاء یا لغزشی سر زند تا ممکن باشد قلم عفو بر آن کشیده و از آن چشم پوشی نماید. زیرا که:
عفو جرایم، از اشرف مکارم است.
چنانچه جناب مستطاب امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمودهاند که: «جمال السیاسه العدل فی الامره و العفو مع القدره» یعنی: «جمال شهریاری و حسن مملکت داری، عدل نمودن در فرمانفرمائی، و با قدرت بر انتقام، عفو فرمودن است».
و آن عمده لوازم، بلکه موقوف علیه همه آنها است، آن است که: مقصود از مملکتداری و فرمان فرمائی، بدست آوردن خواستههای نفسانیّه و پیروی لذّات و شهوات جسمانیّه نباشد. و عنان
نفس را از
لهو و
گناه باز دارد. و همه
همّت او بر آسایش و آرایش صرف نگردد.
سکندر که او ملک عالم گرفت •••••• پی جستن کام خود کم گرفت
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید که: «راس الآفات الوله باللّذّات» یعنی: «سر همه آفتها، شیفته شدن به لذّتهاست».
یعنی: «چون پادشاه، مشغول
لهو و لعب، و مفتون لذّات نفس گردد، و اوقات خود را صرف آن سازد، حکم کن که ملک آن تباه و ویران خواهد شد».
بلی: آرایش ملک، و پیرایه آن عدالت است. و آسایش سلطان، از آسایش رعیّت هیچ جامه بر قامت شهریاران برازندهتر از لباس عدالت نیست. و هیچ تاجی رخشندهتر از افسر مرحمت نیست.
بدان که: معالجه امراض نفسانیّه، با هر ترکیبی از علم و عمل امکانپذیر است. پس دفع صفت خبیثه ظلم، و کسب فضیلت عدالت، به وسیله علم و عمل انجام میگیرد.
امّا علاج علمی، آن است که: مفاسد دنیویّه و دینیّه ظلم، و فواید عدل که ذکر گردید تامّل کند، و همه را در دل خود جای دهد.
و بداند که: عدالت، موجب نام نیک و
محبت دور و نزدیک، و دوام حکومت، و نظام و پایه سلطنت، و آمرزش آخرت میگردد.
بلکه از اخبار استفاده میشود که: «بدن فرمانروای عادل، در قبر متلاشی نمیشود». و به یاد آورد بدنامی ظلم و ستم، و نفرت طبع مردم از ظالم را. و بداند که: ظلم، باعث تباهی دولت، و ویرانی آن میشود. و دعای دعاکنندگان در حق او تاثیری نمیبخشد.
و تامّل کند اگر کسی بر او ظلم کند و کسی به داد او نرسد، از برای او چه حالت خواهد بود، آن بیچاره مظلوم نیز همین حال را دارد.
میازار موری که دانهکش است •••••• که جان دارد و جان شیرین خوش است
و از روز درماندگی خود یاد آورد، و به خاطر گذراند زمانی را که: دسترسی به
تلافی آن نداشته باشد.
دایم گل این بستان، شاداب نمیماند •••••• دریاب ضعیفان را در وقت توانائی
و به نظر عبرت بر دنیا و مال دنیا بنگرد. و احوال گذشتگان را به یاد آورد. و به تحقیق بداند که: ظلم و ستم خواهد گذشت و بجز مظلمه و وبال و بدنامی و رسوایی برای او نخواهد ماند. و سراپای جهان را سیر کند و بیوفائی دنیا را مشاهده نماید.
هرگز فریفته ثروت و مقام نشوی. و فریب قدرت و مقام را نخوری. چند روز دنیا را ارزش این را ندارد که به سبب آن، مرتکب ظلم و ستم شوی. و لذت این عاریت سرا آن قدر نیست که به جهت آن دل بیچارگان را افسرده کنی.
امّا علاج عملی این است که: پیوسته مطالعه اخبار و آثاری که در ذم ظلم و مفاسد آن، و مدح عدل و فواید آن، رسیده بکند. و آثار و حکایت سلاطین عادل، و چگونگی عدالت ایشان را مرور نماید. و با اهل علم و فضل همنشینی نماید. و خود را خواه ناخواه از ظلم و ستم منع نماید. و دادرسی از فقرای مظلوم کند، تا لذّت عدالت را بیابد. و شیرینی شهد عدل در کامش درآید، و این صفت فاضله، ملکه او گردد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ظلم و ستم»، تاریخ بازیابی ۹۶/۱۱/۷. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ظلم و ستم»، تاریخ بازیابی ۹۶/۱۱/۷.