طَوْف (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طَوْف (به فتح طاء
و سکون واو)، از
واژگان قرآن کریم، به معنای دور زدن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
تَطَوُّف (به فتح تاء
و طاء
و ضم واو) از باب تَفَعُّل، به معنی طواف کردن،
طائِف (به فتح طاء
و کسر همزه) به معنی طواف کننده، حادثه
و بلا،
طائِفه (به فتح طاء
و کسر همزه) قسمتی از مردم
و قطعهای از شیء است
و طوفان هر حادثهای که محیط به انسان باشد را گویند.
طَوْف به معنای دور زدن است. «طَافَ حَوْلَ الشَّیْءِ: دَارَ حَوْلَهُ»
(یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ) یعنی «پسران جاویدان به دور آنها گردش میکنند
و در خدمت آنها هستند.»
(طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلی بَعْضٍ) (...
و بر گرد يكديگر بگرديد
و با
صفا و صميميت به يكديگر خدمت نماييد...)
گفتهاند: مراد از طوّافون خدمتکاران است، ولی صدر آیه نشان میدهد که اطفال نیز بدان داخلاند
و غرض از طواف رفت
و آمد میباشد.
تَطَوُّف از باب تَفَعُّل، به معنای طواف کردن است.
(فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما) (...هر كس كه حجِّ
خانه خدا و يا
عمره انجام دهد، باكى بر او نيست كه بر آن دو
طواف كند...)
«یَطَّوَّفَ» در اصل یتطوّف
و از باب تفعّل است، از این آیه
و آیه
(یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ) (اكنون در ميان آن
و آب سوزان در رفت
و آمدند.)
به دست میآید که رفت
و آمد میان دو شیء را نیز طواف گویند که
سعی بین صفا و مروه دور زدن در اطراف آن دو نیست بلکه گردش میان آنهاست.
(اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَاِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ) («
صفا»
و «
مروه» از
شعائر الهی است؛ بنابراين، هر كس كه حجِّ خانه خدا
و يا عمره انجام دهد، باكى بر او نيست كه بر آن دو طواف كند؛
و سعىِ صفا و مروه به جاى آورد.
و كسى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيک اطاعت كند، خداوند نسبت به عمل او قدردان،
و از آن آگاه است.)
آیا این آیه در تشریع
سعی است
و یا استحباب آنرا میفهماند؟ به نظر صاحب
تفسیر المیزان: معبد
و شعیره بودن
صفا و مروه دلالت دارد که
خدا عبادتی در آنها تشریع فرموده
و تفریع «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ...» اعلام اصل تشریع
سعی میان
صفا و مروه است نه برای افاده ندب، وگرنه مناسب بود که
سعی را مدح کند نه اینکه ذمّ آنرا نفی نماید...
و جمله «مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً...» مانند تعلیل بر تشریع
سعی با یک قاعده کلی است
و چنین تشریع در قرآن شایع است مثل
(ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ) (...اين براى شما از هر چيز بهتر است...)
در تشریع
جهاد.
(و اَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ) (...
و روزه داشتن به نفع شماست..)
در تشریع
روزه.
و (فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ) (هنگامى كه سفر مىكنيد، گناهى بر شما نيست كه
نماز را كوتاه كنيد...)
در تشریع قصر.
این
بیان متین
و قابل قبول است.
در
مجمع البیان فرموده: این آیه دلالت دارد که
سعی بین صفا و مروه عبادت است
و در آن خلافی نیست
و آن نزد ما (
امامیّه)
واجب است در
حج و عمره،
شافعی و اصحابش نیز آنرا واجب میدانند
و شافعی گفته: سنّت
سعی را واجب کرده
و آن قول
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که فرموده:
«کَتَبَ عَلَیْکُمْ السَّعْیَ فَاسْعَوْا.» ولی ظاهر آیه مباح بودن آنچه از
سعی را مکروه میدانستند میرساند.
سعی به نظر
ابوحنیفه و اصحابش
مستحب است
و نزد ما امامیه
و شافعی ترک عمدی
سعی موجب بطلان حج است.
ناگفته نماند: این قول در
صحیح ترمذی نیز از شافعی نقل شده است.
در
وسائل الشیعه از
اصول کافی نقل شده که از
امام صادق (علیهالسّلام) از
سعی بین صفا و مروه سؤال شد که واجب است یا مندوب؟ فرمود: واجب است. سائل گفت: مگر خدا نفرموده: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما» فرمود: آن در عمره قضا بود (بعد از حدیبیّه) که رسول خدا شرط کرد بتها را از
صفا و مروه بر دارند. مردی از اصحاب آن حضرت به کاری مشغول شد
و سعی را نکرد تا مدت منقضی شد
و بتها را به جایشان آوردند گفتند: یا رسول اللّه فلانی
سعی نکرده حال آنکه بتها را به
صفا و مروه بر گرداندند. خداوند نازل کرد: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما» یعنی در این حال که بتها در
صفا و مروه قرار گرفتهاند باز میتواند
سعی کند.
در روایت دیگر درباره قصر نماز امام صادق (علیهالسّلام) گفت:
«اَ وَ لَیْسَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما» الا تَرَوْنَ اَنَّ الطَّوَافَ بِهِمَا وَاجِبٌ لِاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ ذَکَرَهُ فی کِتَابِهِ وَ صَنَعَهُ نَبِیُّهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.» در این حدیث امام (علیهالسّلام) خواسته وجوب قصر را از
(فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ) با مقایسه به آیه
(اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ...) بیان فرماید. از روایت اول به نظر میآید که
سعی پیش از نزول این آیه واجب بوده
و نزول آن برای رفع محذور مذکور بوده است.
(وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ) (...
و به نذرهاى خود وفا كنند؛
و بر گردِ خانه گرامى
کعبه، طواف كنند.)
مراد طواف معمولی به دور کعبه است که هفت شوط با شرایط مخصوصی است.
طائِف به معنای طواف کننده است.
(اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا) (پرهيزگاران هنگامى كه گرفتار
وسوسههای شیطان شوند، به
یاد خدا و پاداش
و کیفر او مىافتند...)
طائف شیطان وسوسه او است.
راغب اصفهانی گوید: به
خیال و جنّ و حادثه به طور استعاره طائف گویند، که وسوسه شیطانی به دور انسان (در عالم خیال) میگردد تا اغفالش کند.
در آیه
(فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ) (امّا عذابى فراگير از سوى پروردگارت شب هنگام بر باغ آنها فرود آمد...)
به حادثه
و بلا طائف گفته شده، از «عَلَیْها» به نظر میآید که بلای آسمانی بوده است.
•
(وَ عَهِدْنا اِلی اِبْراهِیمَ وَ اِسْماعِیلَ اَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ) (...
و از
ابراهیم و اسماعیل پيمان گرفتيم كه: «خانه مرا براى طواف كنندگان
و مجاوران
و ركوعكنندگان سجدهگزار [
نمازگزاران
] پاكيزه سازيد.)
(وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ) (...
و خانهام را براى طوافكنندگان
و قيامكنندگان
و ركوعكنندگان سجده گزار از آلودگى بتها
و از هرگونه آلودگى پاک ساز.)
به قرینه «الْعاکِفِینَ»
و «الْقائِمِینَ» میتوان فهمید که مراد «الطّائفین» کسانیاند که از شهرهای دیگری برای زیارت میآیند، چنانکه راغب اصفهانی نیز چنین گفته
و از
سعید بن جبیر نقل شده است،
در این صورت مراد از عاکفین
و قائمین اقامت کنندگان در مکّهاند،
و اینکه اکثر مفسّران طائفین را طواف کنندگان گفتهاند
درست به نظر نمیآید یعنی: خانه مرا پاک گردان هم برای اهل مکه
و هم برای اهل آفاق. در
اقرب الموارد گوید: «طاف فی البلاد: جال
و سار».
طائِفه قسمتی از مردم
و قطعهای از شیء است، مثل:
•
(وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ) (جمعى (از
اهل کتاب از
یهود)، دوست داشتند
و آرزو مىكردند شما را گمراه كنند...)
ولی در
قرآن به معنای دوم بکار نرفته است.
شیخ طبرسی فرموده: در اصل
و تسمیه آن دو قول است یکی آنکه طائفه مثل رفقائی است که از جمله کارشان سفر
و طواف در شهرهاست، دیگری آنکه: طائفه جماعتی است که با آنها حلقه
و دائرهای تشکیل میشود که به دور آن میگردند.
•
(اَنْ تَقُولُوا اِنَّما اُنْزِلَ الْکِتابُ عَلی طائِفَتَیْنِ مِنْ قَبْلِنا) (...بگوييد: «كتاب آسمانى تنها بر دو طايفه پيش از ما [
يهود و نصارى
] نازل شده بود...)
مراد دو طائفه یهود
و نصاریاند.
طوفان، هر حادثهای که محیط به انسان باشد را گویند، ولی در آبی که به حد اعلای کثرت رسیده، متعارف شده است، زیرا طوفانی که
قوم نوح را فرا گرفت
آب بود.
لذاست که آن در
اقرب الموارد: باران شدید، آب غالب که هر چیز را فرا میگیرد، شدت تاریکی شب، مرگ عمومی، قتل عام، سیل غرق کننده
و... آمده است،
قول
مجمع البیان نیز نظیر اقرب الموارد است.
(فَاَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ) (...
و سرانجام طوفان عظيم آنان را فرا گرفت در حالىكه ستمكار بودند.)
غرض از طوفان، طغیان آب
و طوفان
حضرت نوح (علیهالسّلام) است.
(فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ...) (...طوفان
و ملخ و آفت گياهى
و قورباغهها
و خون را- كه نشانههايى از هم جدا بودند- بر آنها فرستاديم...)
مراد از طوفانی که فرعونیان را گرفت چیست؟ آنرا
سیل، مرگ عمومی،
طاعون،
آبله گفتهاند.
در
تفسیر المنار از
عایشه از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که مراد از طوفان
مرگ است
و گوید: حدیث عایشه ضعیف است
و با آن قول مخالف لغت ثابت نمیشود.
نگارنده گوید: ما بعد آیه صریح است در اینکه پس از بلیّه پیش
حضرت موسی آمده خواهش
دعا میکردند، آن با مرگ چگونه جمع میشود؟! ! ظاهرا مراد از طوفان، آب
و سیل باشد چنانکه قول اول است. در مجمع البیان در روایتی که از
صادقین (علیهماالسّلام) نیز نقل شده آنرا آب فرمودهاند که دیار
و مساکن فرعونیان را خراب کرد تا به بیابان پناه برده چادرها بپا داشتند.
در تورات فعلی سفر خروج باب نهم آنرا تگرگ توام با رعد
و آتش گفته است که بر مصریان بارید، تا به حضرت موسی الحاح کردند، در اثر دعای موسی آن بلا رفع شد.
در این باره به «ضفدع- جراد- تسع» مراجعه شود.
لفظ طوفان فقط دو بار در قرآن مجید آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «طوف»، ج۴، ص۲۵۲-۲۴۹.