ضَفْدَع (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ضَفْدَع (به فتح ضاد، سکون فاء و فتح دال) یا
ضِفْدِع (به کسر ضاد، سکون فاء و کسر دال) از
واژگان قرآن کریم به معنای قورباغه است.
جمع آن در
قرآن مجید ضَفادِع است.
این واژه تنها یکبار آمده که اشاره به یکی از معجزات نهگانه
حضرت موسی (علیهالسلام) است.
ضَفْدَع یا
ضِفْدِع (بر وزن زبرج و جعفر) به معنای قورباغه است.
آن شامل تمام انواع قورباغه است.
به موردی از
ضَفْدَع که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ.) (سپس بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل كرديم،
طوفان و
ملخ و آفت گياهى و قورباغهها و خون را- كه نشانههايى از هم جدا بودند- بر آنها فرستاديم.)
آمدن قورباغهها و تنک کردن زندگی فرعونیان یکی از معجزات نهگانه حضرت موسی (علیهالسلام) است که در «تسع» و «جراد» گفته شد.
در
مجمع البیان از
ابن عباس و غیره و از حدیث
حضرت امام باقر و
امام صادق (علیهماالسّلام) نقل کرده: قورباغهها در
طعام و شراب فرعونیان پدیدار شدند، خانههایشان و بناهایشان پر از قورباغه گردید، هیچ کس لباسی، ظرفی، طعامی و شرابی باز نمیکرد مگر در آن قورباغهها میدید، به دیگهایشان میافتاد و طعام را فاسد میکرد، مرد تا چانهاش در میان وزغها مینشست و چون میخواست سخن گوید قورباغه به دهانش میجهید و چون دهانش را برای گذاشتن لقمه باز میکرد قورباغه پیش از لقمه در دهانش میرفت، تا بالاخره شکایت پیش حضرت موسی (علیهالسلام) بردند که از
خدا دفع آنرا بخواهد و وعده دادند که
ایمان بیاورند و دست از
بنیاسرائیل بر دارند، ولی بعدا به قول خود وفا نکردند.
هاکس در قاموس خود ذیل لغت وزغ مینویسد: آن بلای دومین اهل مصر است که به واسطه فرمایش موسی بر آنها وارد آمد. بلیّه وزغها بود که تمامی زمین
مصر از آنها مملو گشته، تمامی مملکت از رایحه کریهه آنها مشمئز گشت.
ناگفته نماند در
تورات جریان قورباغهها نقل شده که همه جا را پر کردند.
باید دانست در دنیا یک موازنه عجیب برقرار است و تولیدات بیجا را کنترل میکند وگرنه ممکن است زاد و ولد یک میکرب در مدت کمی، شهری را پر کند و زندگی را مختل گرداند. ظاهرا آن روز به اذن خدا در تولید قورباغه در مصر این موازنه به هم خورده است.
این واژ تنها یکبار در قرآن آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ضفدع»، ج۴، ص۱۹۲-۱۹۱.