طَلْح (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طَلْح (به فتح طاء و سکون لام) از
واژگان قرآن کریم، به درخت موز گفته میشود.
لغتشناسان معانی دیگری هم برای آن ذکر کردهاند.
طَلْح به درخت موز گفته میشود.
راغب اصفهانی میگوید: طلح درختی است که واحد آن طلحه است.
در
الصحاح و
النهایه گفته: درخت بزرگی است از جنس درختان بزرگ.
در
اقرب الموارد اضافه کرده که
شتر آنرا میچرد.
در
قاموس المحیط و اقرب الموارد از جمله معانی آنرا میوه و موز ذکر کردهاند.
در
مجمع البیان از
ابن عباس و غیره نقل کرده که آن درخت موز است.
به قولی درختی است که سایه خنک و گوارائی دارد.
بعضی درخت ام غیلان گفتهاند که دارای گلهای خوب و عطر مطبوعی است.
به مواردی از
طَلْح که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ • وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ) «آنها در کنار سدر مخصوصیاند بیخار یا شاخهاش از کثرت میوه خم شده و در کنار درخت موز بخصوصی هستند که میوهاش روی هم چیده شده.»
اهل سنت از
حضرت علی (علیهالسّلام) نقل کردهاند که: مردی در محضرش
(«وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ»)خواند فرمود:
طلح منضود چیست؟! آن «طلع» است چنانکه فرموده:
«وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِیمٌ» گفتند: آیا آنرا عوض نمیکنی؟ فرمود
قرآن امروز دیگر دست خورده نمیشود، این سخن را
حضرت مجتبی (علیهالسّلام) و
قیس بن سعد نیز از آن حضرت نقل کردهاند. اصحاب ما آنرا از یعقوب روایت کردهاند که گوید: به حضرت صادق (علیهالسّلام) گفتم:
(«وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ»){{(آیه):
فرمود: نه
و طلع منضود.
}}
بهنظر میآید طلح درخت موز است، چنانکه در
تفسیر صافی و
تفسیر المیزان نیز اختیار کردهاند
و نضد به معنی چیدن چیزی بالای یکدیگر است. به هر حال: طلح نکره است نمیشود با موزهای دنیا قیاس کرد.
طلح در
قرآن فقط یکبار آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «طلح»، ج۴، ص۲۲۹.