طایفه چکها
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
چَکها،
طایفه و سلسلهای
شیعه مذهب در
کشمیر است.
این
طایفه از ۷۱۰ تا ۷۲۰ از به گلگت در کشمیر، در زمان سوهدوه، راجای گلگت،
مهاجرت کردند.
نخستین فرد از ایشان که نامش در منابع آمده است،
پاندو نام داشت.
چکها پس از مهاجرت، از زمینداران شدند و در
امور سیاسی شرکت کردند.
در ۸۶۲، پس از رفتن میرشمسالدین عراقی (از مریدان قاسمِ انوار) به کشمیر، چکها
مرید او شدند و از طریق
تصوف با
تشیع آشنا گردیدند.
حسین چک ، فرزند پاندو، تشیع را پذیرفت و زمینه ایجاد
حکومت شیعه را در کشمیر بهوجود آورد.
کاجیچک ، نخستین فرد از طایفه چک که به وزارت شاهمیریان رسید.
او در ۹۲۲ وزیر
سلطان محمد شاهمیری شد، اما پس از مدتی محمدشاه را دستگیر و
زندانی نمود و
ابراهیم شاهمیری را به شاهی برگزید و خود وزارت او را برعهده گرفت.
سپس، ابدال ماکری (از امیران دربار) با کمک
ظهیرالدین بابر ، نازک
شاه شاهمیری را بر تخت نشاند و به جنگ ابراهیم
شاه و کاجیچک رفت و آن دو را شکست داد و کاجیچک گریخت.
در ۹۳۷، ابدال ماکری و کاجیچک، برای دفع سپاه همایون
شاه بابری که به کشمیر
حمله کرده بودند، موقتآ متحد شدند.
در ۹۳۹،
سلطان سعیدخان، پادشاه کاشغر، سپاهی را به سرکردگی پسر خود (سکندرخان) و حیدرمیرزا دوغلات برای فتح کشمیر فرستاد.
رفتار خشن سپاه کاشغری با
مردم کشمیر، امرای آنان را بار دیگر متحد کرد و با پایداری کاجیچک، میان کاشغریان و کشمیریان
صلح برقرار شد.
اختلاف دائم امیران کشمیر هنگام
سلطنت شمسالدین، پسر محمدشاه، شدت گرفت.
سرانجام، کاجیچک به وزارت رسید، اما رقابت بر سر قدرت سبب شد یکی از بزرگان سنّیمذهب چک در ۹۴۸ از همایون بابری بخواهد تا حیدرمیرزا دوغلات را مأمور فتح کشمیر کند.
حیدرمیرزا پس از
تسلط بر کشمیر، به نام همایون
سکه زد.
کاجی چک در حدود ۹۵۲ درگذشت.
کاجیچک در مدتی که بر سر قدرت بود، به راهنمایی میرشمسالدین عراقی در استحکام پایه
دین اسلام کوشید.
وی خانقاه
میرسیدعلی همدانی را برپا نمود و
مرتدان را به شدت
مجازات کرد.
در نتیجه، قدرت
مسلمانان ، بهخصوص
شیعیان ، در کشمیر افزایشیافت.
غازیخان چک، نخستین
سلطان از چکها و
برادرزاده کاجیچک.
او در ۹۵۶ از حیدرمیرزا تقاضای صلح کرد، که پذیرفته نشد.
در ۹۵۸، مردم کشمیر و غازیچک و دولتْ چک (دیگر برادرزاده کاجیچک)، در حملهای حیدرمیرزا را کشتند.
پس از آن، کشمیر میان امیران آنجا تقسیم شد، اما سرانچک بر سر وسعت قلمرو باهم
اختلاف پیدا کردند.
در این زمان، در واقع قدرت میان طایفه راینا، ماکری، کشتواریان یا کپوریان (چکهای
سنّی مذهب ) و چکها تقسیم شده بود و امرای این طوایف با یکدیگر رقابت داشتند.
چکها، به دلیل
قرابت سببی با رایناها، قدرت بیشتری یافتند و در ۹۶۰ نازک
شاه را
عزل و ابراهیم
شاه را به
سلطنت برگزیدند.
همین موضوع به اختلاف میان غازیچک و دولتچک دامن زد و
کشمیر دستخوش آشوب شد.
سرانجام، غازیچک در اواخر ۹۶۴، حبیب
شاه (آخرین
سلطان شاهمیری) را به
سلطنت رساند و دولتچک را نیز کور کرد و خود به قدرت رسید.
چکهایی که موقعیت سیاسی خود را از دست داده بودند، در ۹۶۵ به
شاه ابوالمعالی (از صوفیه)، که به کهکران رسیده بود، پیوستند و با غازیخان چک وارد
جنگ شدند، اما شکست خوردند و ابوالمعالی گریخت.
در ۹۶۹ غازیخان، حبیب
شاه را از
سلطنت عزل کرد و خود به
سلطنت رسید.
وی در ۹۷۰، به تبت لشکر کشید و سپس به نفع برادرش، حسین
شاه، از
سلطنت کناره گرفت و سه سال بعد، بر اثر
بیماری ، درگذشت.
نصیرالدین حسین
شاه، مشهوربه خسروعادل.
ویدر ۹۷۰ به
سلطنت رسید و به کمک بزرگان و امرا، حکومتش تثبیت گردید.
حسین
شاه در آغاز سلطنتش با شورشبرادر خود، سنگرچک، روبهرو شد و در ۹۷۳ نیز امرای چک و ماکری بر وی شوریدند، اما شکست خوردند.
در ۹۷۶، در کشمیر میان
شیعیان و
اهلسنّت اختلاف افتاد و فرستادگان اکبر
شاه نیز در این امر دخالت کردند.
حسین
شاه بیطرف ماند و برای بهبود مناسبات خود با اکبر، دخترش را برای همسری شاهزاده سلیم، همراه هدایایی، روانه دربار اکبر کرد.
اکبر هدایا و دختر حسین
شاه را برگرداند و از دخالت
سفیران خود در
اختلاف مذهبی در کشمیر
خشمگین شد و آنان را به
قتل رساند.
این امر بر حسین
شاه تأثیر ناگواری نهاد و سبب بیماری او شد و به پیشنهاد امرا و بزرگان، از
سلطنت کناره گرفت و آن را به برادرش،
علیخان، واگذاشت و خود پس از سه
ماه ، در ۹۷۷ درگذشت.
حسین
شاه با علمای
مذاهب دیگر رفتار پسندیدهای داشت.
او
سلطانی ادبپرور بود.
مدرسه شبانهروزی و
کتابخانه بزرگی تأسیس کرد و درآمد پَرگَنَه زینهپور را به آن اختصاص داد.
وی در ۹۷۷ جانشین حسین
شاه شد.
مناسبات
علی
شاه و اکبر نیکو بود.
علی
شاه سفیران کشمیر را همراه دختر برادر خود برای
ازدواج با شاهزاده سلیم، با هدایای فراوان روانه دربار اکبر کرد و از آن پس به نام اکبر
خطبه خواندند و سکه زدند.
علی
شاه در ۹۸۷ درگذشت.
وی در ۹۸۷ به
سلطنت رسید، اما اندکی بعد، سیدمبارک خان بیهقی و چند تن از امرای چک برضد او
متحد شدند و او را از
سلطنت برکنار کردند.
یوسف
شاه به دربار اکبر رفت و اکبر سپاهی را همراه وی برای
تسخیر کشمیر فرستاد.
یوسف
شاه برای وابسته نشدن به اکبر، در
لاهور برای تأمین
سپاه ، از بازرگانان
وام گرفت و به
تته رفت و با
پیروزی وارد سرینگر شد.
به این ترتیب، یوسف
شاه سلطنت مستقل خود را آغاز کرد و خواجه
حیدر را به
وزارت برگزید.
اکبر در ۹۸۹، به کشمیر
سفیر فرستاد و تعهدات یوسف
شاه را به او یادآوری کرد و وی را به حضور خود خواند، اما او فرستادگان اکبر را بدون نتیجه بازگرداند.
در ۹۹۴، اکبر سپاهی را به فرماندهی راجا بهگوان داسِهندی روانه کشمیر کرد.
بهرغم پیروزیهای اولیه، بهدلیل
سرما و کمبود آذوقه، برخلاف خواست اکبر، دو سپاه
صلح کردند، مشروط بر آنکه یوسف
شاه سالیانه مقدار معینی
مال بپردازد و به نام اکبر خطبه بخواند و
سکه بزند.
سپس، یوسف
شاه به دیدن راجا بهگوان داس رفت، اما
امیران بابری او را دستگیر کردند و نزد اکبر بردند.
اکبر، یوسف
شاه را
زندانی کرد.
اما فرزندش، یعقوب به جای پدر نشست و به
جنگ ادامه داد.
بهگوان داس، بر اثر شرایط دشوار جوّی، با یعقوب
شاه صلح کرد
و کشمیر جزو قلمرو بابریان شد.
یوسف
شاه در ۹۹۹ در بِهار درگذشت و در
پتنه دفن شد.
حکومت مستقل کشمیر پس از یوسف و یعقوب پایان یافت.
یوسف از مهمترین
شاهان چک بود.
او اهل
هنر و
ادب را گرامی میداشت، در
موسیقی متبحر بود و
شعر نیکو میسرود.
اختلاف دائم امرای
شیعه و
سنّی در کشمیر، سبب ضعف
حکومت کشمیر شد.
چکها وارث نظام زمینداری و دولتی شاهمیریان بودند.
سرزمین کشمیر میان چند طایفه تقسیم شده بود.
این طوایف اداره
امور سیاسی کشور را نیز برعهده داشتند و با فرستادن سرباز و پرداخت
پول ، به
سلطان یاری میرساندند.
مقامهای نظامی از دوره شاهمیریان به چکها رسید و همان سلسله مراتب رعایت میشد.
از زمان به قدرت رسیدن چکها،
تشیع در کشمیر گسترش یافت.
دولت چک خانقاه میرشمسالدین عراقی را بازسازی کرد.
با آنکه حیدرمیرزا دوغلات قصد برانداختن
تشیع را داشت، پس از کشته شدن او، بار دیگر در مسجد سرینگر نام
امامان معصوم علیهمالسلام در خطبهها ذکر میشد.
غازیخان چک، گرچه
شیعه معتقدی بود،
اهل سنّت را نیز تکریم میکرد.
زبان رسمی دربار چکها
فارسی بود که پیشاز ایشان در کشمیر رواج یافته بود.
ارتباط چکها با دربار
صفویه عامل مهمی در رواج این
زبان بود.
در زمان حسین
شاه، ادیبان و شاعرانی از
ایران به کشمیر
مهاجرت کردند و در آنجا
شعر فارسی رواجیافت.
این
اشعار بیشتر در منقبت
پیامبر اکرم و
خاندان او و به
سبک عراقی بود که خود نشانه نزدیکی به
فرهنگ ایران است.
در دوره چکها، هنر
خوشنویسی نیز رواجیافت و
خط نستعلیق کاربرد داشت.
موسیقی در کشمیر ترکیبی از موسیقی
ترکستان و ایران بود.
حامیان مهم موسیقی،
یوسفشاه و
همسر او، حبّه خاتون، بودند.
حبّه خاتون نیز از استادان موسیقی به شمار میآمد.
گوشه راست کشمیری
ابداع اوست.
(۱) محمود آزاد، تاریخ کشمیر، راولپندی ۱۹۹۰.
(۲) صاحبزاده حسن
شاه، تاریخ ریاست جمّول و کشمیر، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه عمومی شرقی خدابخش پتنه، ش ۴۰۱۴۵، میسرز کپور برادرس ناشران و تاجران کتب، ۱۹۶۳.
(۳) محمدحیدر میرزا دوغلات، تاریخ رشیدی، چاپ عباسقلی غفاریفرد، تهران ۱۳۸۳ش.
(۴) حسامالدین راشدی، تذکره شعرای کشمیر، بخش ۴، کراچی ۱۳۴۶ش.
(۵) اطهرعباس رضوی، شیعه در هند، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی (واحد ترجمه)، ج۱، قم ۱۳۷۶ش.
(۶) حمیدرضا سیدناصری، کشمیر: گذشته، حال، آینده، تهران ۱۳۸۰ش.
(۷) محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، (لکهنو) : مطبع منشی نولکشور.
(۸)
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقاتاکبری، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ (۱۹۳۵).
(۹) صوفی.
(۱۰) وانی.
(۱۱) محبالحسن.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «چکها»، شماره۵۵۳۱.