طایفه بامخرمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بامَخْرَمه، یا ابومخرمه، طایفهای از
فقها و
صوفیه شافعی حمیری، اهل دانش برخاسته از حضرموت
یمن (به ویژه
عدن) در سدههای ۹ و ۱۰ق/۱۵ و ۱۶م میباشد.
برجستهترین اعضای این خاندان که در
فقه،
حدیث،
تاریخ،
شعر و
تصوف نامورند، اینانند:
ابوالطیب
عفیفالدین عبدالله بن احمد حمیری شیبانی (۸۳۳ - ۹۰۳ق/۱۴۳۰- ۱۴۹۸م)،
فقیه و
ادیب.
وی در روستای هجرین به دنیا آمد و نزد مادر و
داییش ابوبکر باقصام پرورش یافت
و همانجا به آموزش مقدمات پرداخت. در ۸۵۳ق به همراه خاندان باعُصَیّه پیاده به
حج رفت؛ سپس برای کسب
علم آهنگ عدن کرد و نزد استادان آن دیار،
تفسیر، حدیث،
نحو و فقه آموخت.
عبدالله با وجود
فقر و تنگدستی، در طلب علم بسیار سختکوش بود. استادش
باشکیل که وی را
صادق، صریح و پایبند به علم و دانش یافت، دختر خود را به
ازدواج او درآورد.
بامخرمه به زودی در علوم فقه،
اصول،
فرائض، و جز آن دستی توانا یافت، چندانکه مردم، در مسائل مختلف خود، بیشتر به وی مراجعه میکردند.
دانش گسترده و صراحت
لهجه وی در بیان
حق،
هیبتی درخور احترام در وی پدید آورد.
بامخرمه که سخت مورد علاقه و احترام
علی بن طاهر، سرسلسله
طاهریان یمن بود، به خواهش وی منصب قضای عدن را با قید شروطی پذیرفت. در مدت تصدی امر
قضا، اقامه حق و ترویج
شرع مقدس را سرلوحه اعمال خویش قرار داد.
او که نتوانست بیش از چند ماه در این منصب باقی بماند، به ناچار از راه
دریا به
شِحر گریخت و سپس به موطن خویش هجرین پناه برد. سرانجام، علی بن طاهر که وضع را چنین دید،
عذر او را پذیرفت و با احترام به عدن بازش گرداند.
از آن پس، جز به کار علم نپرداخت و حتی در ۶۴ سالگی نامهای به
سخاوی در
مکه فرستاد و موفق به دریافت «
اجازه» از وی گردید.
از شاگردان وی میتوان به
عمر بن احمد باکثیر،
عمر بن عبدالرحمان باعلوی حضرمی و جز آنان اشاره کرد.
عفیف
الدین در عدن درگذشت و نزدیک آرامگاه استادش باشکیل به خاک سپرده شد.
بامخرمه در موضوعات گوناگون صاحب آثاری است، از آن جمله است: الفتاوی، که نسخهای از آن در تریم به شماره ۸۷۵ نگاهداری میشود؛ امنیةالطامع، خلاصه شرح منظومه
ابن هائم (یاسمینیه) در
جبر و
مقابله؛ شرحی بر ملحه
حریری؛ نقدی بر جامعالمختصرات
نسایی؛ نقدی بر
الفیه ابن مالک؛ و نیز رسالاتی در
علم هیأت
ابومحمد عبدالله
طیب بن عبدالله بن
احمد (۸۷۰ -۹۴۷ق، ص ۱۴۶۶-۱۵۴۰م)، ادیب، فقیه و تاریخنگار.
وی در عدن به دنیا آمد. نزد پدرش عبدالله و
محمد بن
احمد فضل و دیگران دانش آموخت
و در فقه،
تفسیر، حدیث و
نحو و
لغت تبحر یافت و شاگردان بسیاری برای استفاده از محضر درس وی گرد میآمدند.
ابومحمد گویا مدتی منصب قضای عدن را به سبب فقر و عائلهمندی به
اکراه پذیرفت
و تا ۹۴۱ق، تنها مرجع و
مفتی عدن بود.
وی تا پایان عمر که سخت بیمار و زمینگیر شد، در عدن زیست و در همانجا درگذشت. او را مانند پدرش در آرامگاه
جد مادریش،
محمد بن مسعود باشکیل به خاک سپردند.
۱. تاریخ ثغر عدن. عبدالله طیب خود در مقدمه کتاب میگوید: تعلیقهای است لطیف در باب تاریخ ثغر عدن در دو قسم: قسم اول در بیان هر آنچه درباره عدن از آیات، احادیث و... آمده است و نیز بناها، باروها و...؛ قسم دوم، در بیان شرح احوال دانشمندان،
امیران و... که به آنجا وارد شدهاند.
این کتاب ارزشمند که در نوع خود از مهمترین و معتبرترین تواریخ محلی به شمار میآید، به کوشش لوفگرن در لیدن (۱۹۳۶م) به طبع رسیده است.
۲. قلادةالنحر فی وفیات اعیانالدهر. این تألیف چنانکه مؤلف خود در آغاز آن بیان کرده، برحسب زمان، از نخستین سالهای هجری آغاز، و به سال ۹۲۷ق ختم شده است و به هر ۱۰۰ سال، ۵ طبقه اختصاص یافته، و در هر طبقه به اختصار شرح احوال گروهی از مشاهیر آمده است. مؤلف کوشیده است تا کتاب مرآةالجنان
یافعی را کمال بخشد. وی در تألیف این اثر از کتابهایی چون تاریخ
ابوالحسن خزرجی، تاریخ
ابوحسان حضرمی، الجوهر الشفاف
خطیب، و البرقة الشیقة
سقاف بهرهها جسته، زیرا معتقد است که یافعی در باب طبقات
یمن، کتابی جز تاریخ
ابن سمره در اختیار نداشته است. از این کتاب نسخههای متعددی در یمن و
استانبول و جاهای دیگر موجود است.
نسخه ناقصی از این اثر به کوشش شومان در آمستردام (۱۹۶۰م) ضمن کتاب الیمن السیاسی فی مطلع القرن ۱۶م، و نسخه دیگری به کوشش
محمد عبدالعال
احمد در اسکندریه (۱۹۸۰م) به چاپ رسیده است. این کتاب احتمالاً همان است که در برخی از منابع از آن با عنوان «تاریخ مطول» یاد شده است.
۳. مشتبه النسبة الی البلدان (اسماءالبلدان، النسبة الی المواضع و البلدان،...)، کتابی است در بیان منسوبان به شهرها. مؤلف سبب تألیف کتاب را فقدان اثر جامعی در این زمینه دانسته است. پیش از آن باشکیل جزوه مختصری در این باب تهیه، اما آن را ناتمام رها کرده بود. به همین سبب، وی با استفاده از منابع موجود، مبنای کار خویش را بر دو کتاب ما اتفق لفظاً و اختلف وضعاً، اثر
ذهبی، و تبصرةالمنتبه بتحریر المشتبه
ابن حجر قرار داد. نسخهای از این اثر در کتابخانه
مسجد گوهرشاد و میکرو فیلم آن در کتابخانه مرکزی
دانشگاه تهران نگاهداری میشود. نیز نسخه ناقصی در
صنعا موجود است.
از آثار یافت نشده وی به اسماء رجال مسلم؛ شرحالتنبیهِ
ابواسحاق شیرازی؛ شرح
صحیح مسلم که در حقیقت همان شرح
نَوَوی است با برخی اضافات، میتوان اشاره کرد.
عمر بن عبدالله بن
احمد (۸۸۴ -۹۵۲ق/۱۴۷۹- ۱۵۴۵م)، فقیه،
صوفی و
شاعر.
وی در
هجرین به دنیا آمد. چون پدرش منصب قضای عدن را برعهده داشت، از همان اوان کودکی به همراه خانواده به آنجا رفت. فقه را نزد
پدر و برادرش عبدالله طیب آموخت. بعد از مرگ پدر در ۹۰۳ق
، از محضر درس استادان دیگری همچون سید
ابوبکر ابن عبدالله عیدروس و شیخ
محمد ابن علی باجرفیل بهره برد و برای کسب علم به
زبید، شحر و جاهای دیگر سفر کرد. دیری نپایید که خود از مشاهیر هجرین شد و شاگردان بسیار یافت.
نفوذ
دینی و سیاسی - اجتماعی او به حدی بود که او را با دولتمردان دَوْعن و نیز هجرین درگیر ساخت. از اینرو،
سلطان بدر کثیری او را ۳ بار به شحر (الساحل)
تبعید کرد؛ اما این تبعیدها نه تنها تأثیری در روحیه پرتلاطم وی نداشت، بلکه او را بر انجام دادن تکلیف خویش مصمتر ساخت. بدین سبب، دستگاه حکومتی برای اینکه بتواند او را مستقیماً زیر نظر داشته باشد، به سَیوون منتقلش کرد
.
عمر تا پیش از آشنایی با
عبدالرحمان بن باهرمز صوفی (د ۹۱۴ق/ ۱۵۰۸م)، فقیهی پرآوازه بود، اما تحت تأثیر باهرمز چنان به
تصوف گرایش یافت که حتی بعدها پسرش از آوردن نام او در طبقاتالفقها خودداری کرد
شاید سبب اصلی تبعید وی نیز همین صوفیگرایی بوده باشد، چرا که او همه
سنتهای جاری را زیر پا نهاد و یکسره به عبدالرحمان باهرمز پیوست
و از نزدیکترین و برترین شاگردان او شد و در ۹۱۳ق، یک سال قبل از مرگ شیخش، از دست او
خرقه پوشید
و تا پایان عمر در سیوون جانشین باهرمز صوفی بود.
وی در همانجا درگذشت و تربتش در آنجا زیارتگاه شد.
عمر در
شعر دستی داشت. اشعار عامیانه او در بحر و اوزان بومی «حُمَینی» شامل موضوعات متنوعی است؛ از این رو، بسیار مورد توجه خاص و عام - حتی در زمان حاضر - قرار گرفته است. برخی از اشعار او را سقاف در
تاریخ الشعراء الحضرمیین آورده است.
اشعار عمر را
باحسن حُدیلی گردآوری، و برخی عبارات و مشکلات آن را شرح کرده است.
طبق گزارشهای لوفگرن،
عبدالرحمان بن مصطفی عیدروس (د ۱۱۹۲ق/۱۷۷۸م)، شرحی بر شعر عمر بامخرمه نگاشته است؛ نیز
جعفر بن مصطفی عیدروس (د ۱۱۴۲ق/۱۷۲۹م)
قصیدهای از بامخرمه را شرح کرده، و عرض اللآلی نامیده است. از دیوان اشعار عمر نسخههای متعددی در یمن و مکه موجود است.
از دیگر آثاری که به این فقیه و صوفی منسوب است، میتوان به شرح اسماءالله الحسنی، المطلب الیسیر من السالک الفقیر و الوارد القدسی فی شرح
آیةالکرسی اشاره کرد.
عبدالله بن عمر (۹۰۷-۹۷۲ق/۱۵۰۱- ۱۵۶۵م)، فقیه و
هیأتشناس.
وی در شحر به دنیا آمد
، و نزد پدر و عمویش، طیب و قاضی
عبدالله باسرومی دانش آموخت
و برای تکمیل دانش خود به شهرهای زبید، عدن،
تعز و جاهای دیگر سفرها کرد.
عبدالله به زودی در علوم مختلف از جمله هیأت و به ویژه فقه، صاحبنظر گردید، به گونهای که عمویش عبدالله طیب هرگز خود را در حل مشکلات و مسائل پیچیده همتای او نمیدید
و حتی او را «
شافعی صغیر» میخواندند.
وی در ۹۴۳ق مسئولیت قضای شحر را پذیرفت،
اما کرسی استادی را بر منصب قضای شحر ترجیح داد و به عدن بازگشت و تا پایان عمر همانجا ماند و ضمن تصدی منصب افتاء، نظارت بر امور
اوقاف و تدریس در مدرسههای طاهریه، منصوریه و فرحاتیه را برعهده داشت.
عبدالله نه تنها در فقه و هیأت، که در تاریخ نیز صاحبنظر بود و آثار بسیاری در همین زمینهها به رشته تحریر درآورده است. اشعاری که از وی برجای مانده، بیشتر
مدح پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، دانشمندان، امیران به ویژه سلطان بدر کثیری و سلطان سند بن
محمد وداد است. سقاف
برخی از آنها، و عیدروس،
به ویژه
دوبیتیهایی از وی را آورده است. آثار: فهرست بخشی از آثار خطی او چنین است: ۱. رسالة فی العمل بالربع المجیب، موجود در کتابخانه آل البار در یمن.
۲. شرح الرحبیة فی الفرائض، که نسخهای از آن در کتابخانه دانشگاه ملک سعود موجود است
۳. الفتاوی، موجود در کتابخانه آل یحیی در تریم.
۴. الفتاوی العدنیة یا الفتاوی الهجرانیة.
۵. اللمعة فی علم الفلک، موجود در خزانه رباط به شماره ۳۰۲۳.
۶. مسائل ملقطة.
۷. مشکاةالمصباح لشرحالعدة و السلاح، که نسخههای متعددی از آن در برخی کتابخانهها موجود است.
۸. نبذة فی علم الفلک. نسخهای عکسی از آن در کتابخانه الکاف در سیوون نگهداری میشود.
(۱) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰-۱۳۵۲ق.
(۲) بامخرمه، عبدالله طیب، تاریخ ثغرعدن، به کوشش اسکار لوفگرن، لیدن، ۱۹۳۶م.
(۳) بامخرمه، عبدالله طیب، قلادة النحر (نک: مل، لوفگرن).
(۴) بامخرمه، عمر (نک: مل، المنهاج).
(۵) بریهی، عبدالوهاب، طبقات صلحاءالیمن، به کوشش عبدالله
محمد حبشی، بیروت / صنعا، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۶) ترسیسی، عدنان، بلاد سبأ و حضارات العرب الاولی، بیروت / دمشق، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۷) حبشی، عبدالله
محمد، فهرس مخطوطات بعض المکتبات الخاصة فی الیمن، یمن، ۱۹۹۴م.
(۸) حبشی، عبدالله
محمد، مراجع تاریخ الیمن، دمشق، ۱۹۷۲م.
(۹) حبشی، عبدالله
محمد، مصادر الفکر العربی الاسلامی فی الیمن، صنعا، مرکز الدراسات الیمنیه.
(۱۰) زرکلی، اعلام.
(۱۱) سخاوی،
محمد، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۴ق.
(۱۲) سقاف علوی، عبدالله، تاریخ الشعراء الحضرمیین، قاهره، ۱۳۵۳ق.
(۱۳) سقاف علوی، عبدالله، تعلیقات بر رحلة الاشواق القویة باکثیر کندی، قاهره، ۱۴۰۵ق.
(۱۴) سید، خطی؛
(۱۵) شامی،
احمد، تاریخ الیمن الفکری فی العصر العباسی، دارالنفائس، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م؛
(۱۶) شلی،
محمد، «السنا الباهر بتکمیل النور السافر»، همراه تاریخ ثغر عدن (نک: هم، بامخرمه، عبدالله طیب).
(۱۷) شنطی، عصام
محمد، فهرس المخطوطات المصورة (الادب)، کویت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۸) صنعا، خطی.
(۱۹) عرشی، حسین، بلوغ المرام فی شرح مسک الختام، به کوشش انستاس ماری کرملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۲۰) «علماء حضرموت»، المنهاج (نک: مل، المنهاج).
(۲۱) عمری، حسین، المؤرخون الیمنیون فی العصر الحدیث، بیروت، دارالفکر.
(۲۲) عیدروس، عبدالقادر، النور السافر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۳) فاضل،
محمود، فهرست نسخههای خطی کتابخانه جامع گوهرشاد مشهد، مشهد، ۱۳۶۵ش.
(۲۴) فهرست الکتب المخطوطة بمکتبة الاحقاف بتریم للمؤلفین الیمنیین، حضرموت، مرکز الیمنی للابحاث الثقافیه.
(۲۵) فهرست مکتبة الاحقاف للمخطوطات بتریم، حضرموت، مرکز الیمنی للابحاث الثقافیه.
(۲۶) فهرس مخطوطات جامعة الملک سعود، ریاض، ۱۹۸۴م.
(۲۷) فهرس مخطوطات مکتبة مکة المکرمة، به کوشش عبدالمالک طرابلسی، ریاض، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
(۲۸) محبی دمشقی، محمدامین، خلاصة الاثر، بیروت، دارصادر.
(۲۹) مرکزی، میکروفیلمها؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بامخرمه»، ج۱۱، ص۴۴۱۷.