ضیاءالدین آملی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ضیاءالدین آملی (۱۲۸۳-۱۳۶۱ ه ش)، از علمای
شیعه در
قرن سیزده و چهارده هجری شمسی بود.
وی در
نجف از محضر حضرات آیات
سید ابوالحسن اصفهانی،
میرزا حسین نایینی، حاج آقا
ضیاءالدّین عراقی،
میرزا ابوالحسن مشکینی و شیخ
محمدکاظم شیرازی بهره برده و به
درجه اجتهاد رسید. از فعالیتهای علمی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی او تدریس و تربیت نفوس،
تبلیغ، اقامه نماز جماعت، نشر معارف اسلامی و رهبری شیعیان در
مصر و حمایت از نهضت امام خمینی را میتوان نام برد.
زهد و
تقوا، عبادت شبانه و تهجد، اهتمام ویژه به
قرآن و
اهلبیت (علیهمالسلام) از خصوصیات این عالم شمرده شده است. ایشان در ایوان طلا
حرم امام رضا (علیهالسلام) دفن شده است.
آیتاللّه حاج آقا ضیاءالدّین آملی فرزند مرحوم آیتاللّه العظمی حاج شیخ
محمدتقی آملی از علمای وارسته و مجتهدان معاصر است. وی در
تهران دیده به جهان گشود.
هنگامی که پدر آقا ضیاءالدّین آملی برای ادامه تحصیلات راهی
حوزه علمیه نجف شد، او همراه پدر به نجف رفت و پس از گذراندن دروس مقدمات و سطوح عالیه از محضر حضرات آیات سید
ابوالحسن اصفهانی،
میرزا حسین نایینی، حاج آقا ضیاءالدّین عراقی،
میرزا ابوالحسن مشکینی و شیخ محمدکاظم شیرازی بهره برد و در اثر استعداد فراوانی که داشت در ۳۰ سالگی به درجه
رفیع اجتهاد نایل آمد.
مرحوم آیتاللّه العظمی سید
ابوالحسن اصفهانی در اجازه اجتهادی ایشان نگاشته است:
«جناب عالم فاضل مهذب کامل، ثقةالاسلام قرة العین آقا ضیاءالدّین آملی از کسانی میباشد که کوشش خود را در راه تحصیل علوم شرعیه به کار برده و عمر خویش را در تکمیل معارف دین صرف کرده و نزد اینجانب در مباحث
فقه و
اصول حضور یافته تا آنکه بحمداللّه به مرتبه اجتهاد نائل گشته است.»
و همچنین مرحوم آیتاللّه العظمی آقا ضیاء عراقی یکی دیگر از اساتید ایشان در اجازه اجتهادی که برای ایشان نوشته چنین یاد میکند:
«از کسانی که شیفته عروج بسوی بلندیهای حق و یقین و داخل شدن در سلک علماء و مروجین شریعت
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) [
میباشند
]
عالم فاضل متوقد، نحریر بارع ثقه مؤتمن بر فرائض و سنن، جامع لباب فقه و اصول، کوشای در معقول و منقول، صفوه الاعلام، رکن الاسلام آقا شیخ ضیاءالدّین آملی است که نفس شریف خویش را به تعب افکنده و سالهای درازی آن را از آسایش بازداشته و با کوشش تمام به تحصیل علوم اسلامی پرداخته تا آنکه به لطف
خداوند به رتبه
رفیع اجتهاد رسیده است.»
حاج آقا ضیاءالدّین آملی در آمل و مصر به نشر معارف اسلامی میپرداخت.
آیتاللّه حاج آقا ضیاءالدّین آملی با دختر آیتاللّه العظمی
حاج آقا حسین قمی ازدواج نمود و پس از مدتی راهی تهران گردید و چند سال در تهران و مدتی را نیز در شهر آمل به تدریس و تربیت نفوس مستعده همت گماشت و در همین سالهای اقامت در آمل بود که
آیتاللّه جوادی آملی به بهرهبری از ایشان در مدرسه امام حسن عسکری (علیهالسّلام) آمل میپرداخت.
ایشان در شرح زندگانی خود از مرحوم حاج آقا ضیاءالدّین آملی چنین یاد میکند: «برکاتی را که بنده در آن یک سال عمرم از مدرسه امام حسن عسکری (علیهالسّلام) در آمل به یاد دارم در دیگر مدارس به یاد ندارم.
الامالی شیخ صدوق را که در روزهای تعطیل در محضر حضرت آیتاللّه آملی میآموختم، و همچنین مشغول
سوره هود و آموختن تفسیر آن شدیم.
آن بزرگوار در ترویج
کتاب و
سنت، سعی بلیغی داشتند و میکوشیدند تا طلاب با علم الحدیث آشنا باشند. از امالی شیخ صدوق احادیث را انتخاب میکردند و در روزهای تعطیل تدریس میکردند که سند
نهج البلاغه در آن بخش تبیین میشد.
آیتاللّه حاج آقا ضیاءالدّین آملی سالهای درازی به نمایندگی از سوی
آیتاللّه بروجردی و بعد، از سوی آیتاللّه حکیم در
کشور مصر به سر برد تا به نشر معارف اهل بیت و حمایت از حوزه تشیع بپردازد. ایشان در مصر رهبری و زعامت شیعیان مصر را به عهده گرفته بود و برای تاسیس کرسی درس فقه جعفری در
دانشگاه الازهر مصر سعی بلیغ کرد و بعد از سالیان درازی تلاش و خدمت به خاطر مخالفت
جمال عبدالناصر رئیس جمهور وقت مصر با تشکل و پیشرفت شیعیان، ایشان از مصر به تهران بازگشت.
آیتاللّه حاج آقا ضیاءالدّین آملی، بزرگ مردی وارسته و آزاده بود، زاهد و باتقوا بود. دنیا آنقدر در نظر او کوچک مینمود که با همه جلوههایش همواره مورد بیاعتنایی وی قرار میگرفت. تمام کمندها و قیدهای دنیایی را از خود بریده بود، دلبستگی و وابستگی او فقط به خدای متعال بود. او راه را یافته و دریافته بود که در ورای دروس متداول، حقایق دیگری نیز در پس پرده نهفته است که باید به آنها دست یافت و لذا به قرآن و عترت متوسل شد و قلب و حیات و آخرت خویش را روشنایی و جاودانگی بخشید.
ایشان شیفته و دلباخته
قرآن و
عترت بود، او حافظ قرآن بود و هیچ
آیه و حدیثی نبود که از او پرسیده شود مگر آنکه خود به قرائت ابتدا و انتهای آن میپرداخت و با لطافت تمام، معنی زیبای آیه و حدیث را بیان میکرد. ایشان میفرمود در پنجاه سالگی شروع به حفظ قرآن کردم و ظرف ۴ سال آن را به پایان بردم. او همواره بر استماع قرآن و یا
تلاوت و تکرار قرآن و یا تفکر و تدبر عمیق در آیات آن اهتمام داشت.
خودشان میگفتند: وقتی پیش خود فکر و احساس میکنم که این خداوند است که با بشر سخن میگوید تمام اعضای بدنم میخواهد از درون از هم گسیخته شود. او دلداده
خداوند متعال بود هیچ شبی نبود که در آن به
تهجد و
عبادت نپردازد همین که اطمینان مییافت اطرافیان به خواب رفتهاند از جای برمیخاست و تا هنگامه صبح به عبادت و مناجات با خدا میپرداخت.
حاج آقا ضیاءالدّین آملی شیدای سر از پا نشناخته
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) بودند. شیدائی او با معرفت و شناخت ژرف همراه بود. عشق عمیقی به
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) داشت، بهگونهای که یک بار در هنگام قرائت قرآن وقتی به آیه چهارم از
سوره تحریم رسید، که در آن عبارت «و صالح المؤمنین» به کار رفته است و در احادیث زیاد و معتبر از این آیه تعبیر به امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) شده است، آنچنان فریادی از درون دل کشید به گونهای که به حالت غشوه به روی زمین افتاد که یکی از اطرافیان گمان مرگ او را نمود.
او همواره بر
امام حسین (علیهالسّلام) میگریست که شبها پس از برپایی
نماز شب به آرامی به سینه خود میزد و به یاد مصائب امام حسین (علیهالسّلام) آرام و بی صدا چشمه اشک خویش را جاری میساخت. هر سال چندینبار و به مناسبتهایی مختلف به زیارت
حضرت امام رضا (علیهالسّلام) میشتافت. گاه در این مسافرتها لباس خویش را به لباس ساده و عربی مبدل میساخت. در گوشه مسجد مجد در اتاق بسیار ساده و بیپیرایه میزیست و در همان مسجد نیز به اقامه جماعت میپرداخت و با وجودی که از عمر شریفش بیش از ۷۵ سال میگذشت اما چون سبکبال و سحرخیز بود به فعالیت و حرکت و مسافرت میپرداخت و هیچگاه ابراز خستگی نمیکرد.
شادابی و روح عبادت و معنویت از چهره نورانی او میتابید. از مرید و مرادی به شدّت بیزار بود. همینکه احساس میکرد کسی اندک ارادتی به او پیدا کرده است او را بهگونهای از خود میراند تا مبادا از سیر الی اللّه او بکاهد. او معتقد بود که همه ارادتها باید در ذات اقدس باری تعالی احضار گردند و همه باید رو به سوی خدا کنند و نه غیر خداوند.
نگارنده در حدود سال ۱۳۴۷ به خاطر درمان بیماری درد مفاصل به تهران رفته و چند هفتهای در منزل آن مرحوم در محله حسنآباد میهمان و از نزدیک شاهد فعالیتهای علمی، اجتماعی، تبلیغی و اخلاقی ضیاءالدین آملی بودم. در مسجد مجد (واقع در چهارراه حسنآباد) به جای پدر اقامه نماز جماعت میکرد. چقدر برایم جالب بود که میدیدم ایشان بین دو نماز میایستاد و با خواندن آیهای از قرآن یا حدیثی نمازگزاران را با بیانی رسا، شیوا و اثرگذار موعظه میکرد.
در مسجد مجد اطاقی اختصاصی داشت که کارهای علمی خود را در آنجا دنبال میکرد، از جمله دوره کتاب
مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی تالیف پدر بزرگوارش را پس از بازنگری، تصحیح و آمادهسازی برای چاپ تحویل چاپخانه میداد.
در حل مشکلات گوناگون مردم در حد توان مخلصانه اقدام میکرد.
در مسائل سیاسی به یاد دارم روزی در خدمت ایشان و جمعی از علمای تهران به محضر مرحوم آیتاللّه العظمی حاج
سید احمد خوانساری شرفیاب شدیم.
مرحوم آیتاللّه حاج آقا ضیاء پس از ایراد سخنانی درباره نهضت اسلامی و شخصیت
امام خمینی (قدّسسرّه)، اظهار داشت ما آمادهایم هر دستوری را که حضرتعالی درباره ادامه و پیشرفت نهضت بدهید حتی تهیه اعلامیه و پخش آن انجام دهیم و دیگران هم سخنانی مشابه ایراد کردند.
سرانجام آیتاللّه العظمی حاج آقا ضیاءالدّین آملی در
روز جمعه ۱۹ شهریور ۱۳۶۱
ذیقعده ۱۴۰۲ قمری پس از یک بیماری طولانی در یکی از بیمارستانهای تهران دعوت معبود خویش را اجابت کرد و به ملکوت اعلی پیوست.
پیکرش به
مشهد مقدس انتقال یافت و در
حرم امام رضا (علیهالسّلام) در ایوان طلا به خاک سپرده شد.
• زنگنه قاسمآبادی، ابراهیم، مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ج۱، ص۱۱، برگرفته از مقاله «ضیاءالدین آملی».
•
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «ضیاءالدین آملی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۴/۰۷.