ضَرَبَ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ضَرَبَ:
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذينَ كَفَروا ) از ماده «
ضرب» به معنى «زدن» است مانند آيه مورد بحث كه مىفرمايد: «
خداوند مثلى براى كسانى كه كافر شدهاند زده است، مثل همسر نوح و همسر لوط...» بنابراين واژه «
ضرب» در اصل
لغت زدن چيزى است به چيز ديگر،خواه با دست يا شمشير و امثال آن باشد مانند:
(...فَضَرْبَ الرِّقٰابِ...) يعنى گردنهاى كافران را بزنيد. گاهى «
ضرب» به معنى «بازداشتن و منصرف ساختن» آمده است، مثلا جمله:
(أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُدر) به معنى أ فنصرف عنكم «آيا از شما بازداريم و منصرف سازيم؟»مىباشد، چراكه وقتى سوار مىخواهد مركبش را از طريقى به جانب ديگرى ببرد، آن را با شلاق مىزند و لذا كلمه «
ضرب» در اينگونه موارد به جاى «صرف» (منصرف ساختن) بهكار مىرود
و به هرحال در معناى واژه «
ضرب» وجوه مختلفى ذكر شده است.
به موردی از کاربرد
ضَرَبَ در
قرآن، اشاره میشود:
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذينَ كَفَروا اِمْرأَةَ نوحٍ وَ اِمْرأَةَ لوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَ قيلَ ادْخُلا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ) (خداوند براى كسانى كه كافر شدهاند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده صالح از بندگان ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو پيامبر سودى به حالشان نداشت و به آنها گفته شد: همراه كسانى كه وارد آتش مىشوند، وارد شويد!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
راغب مىگويد: كلمه خيانت و كلمه نفاق هر دو به يک معنا است، با اين تفاوت كه خيانت را در خصوص نفاقى به كار مىبرند كه در مورد عهد و امانت بورزند و نفاق را در خصوص خيانتى به كار مىبرند كه در مورد دين بورزند، اين معناى اصلى و موارد استعمال اصلى اين دو كلمه بود، ولى بعدها درهم و برهم شد، پس خيانت به معناى مخالفت با حق به وسيله نقض سرى عهد است و مقابل خيانت امانت است، هم گفته مىشود: خنت فلانا، من به فلانى خيانت كردم و هم گفته مىشود: خنت امانة فلان، من به امانت فلانى خيانت كردم.
درباره جمله
(لِلَّذينَ كَفَروا) دو احتمال هست، يكى اينكه اين جمله متعلق باشد به مثل، كه در آن صورت معنا چنين مىشود: خداى تعالى مثلى زده كه با آن حال كسانى را كه كافر شدند ممثل كند و بفهماند كه خويشاونديشان به بندگان صالح سودى به حالشان ندارد، همچنانكه سودى به حال همسر نوح و همسر لوط نداشت و احتمال دوم اينكه متعلق به فعل
ضرب باشد، كه در آن صورت معنا چنين مىشود: خداى تعالى زن نوح و لوط و سرگذشت آنان را مثل زده براى كفار تا عبرت بگيرند و بفهمند كه اتصال و خويشاوندى با صالحان از بندگان خدا سودى به حالشان نداشت، اينها نيز با خيانتى كه نسبت به
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) كردند اهل آتش خواهند بود. دو كلمه امرأت نوح و امرأت لوط مفعولند براى فعل
ضرب و منظور از اينكه فرمود: اين دو زن در تحت دو نفر از بندگان صالح ما بودند اين است كه همسر آن دو بودند.
(أَفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَن كُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفينَ) (آيا اين ذكر (
قرآن) را از شما بازگيريم به خاطر اينكه قومى اسرافكاريد؟!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: استفهام در اين آيه انكارى است و حرف فاء كه بر كلمه
نضرب درآمده، براى اين است كه بفهماند مضمون اين جمله فرع و نتيجه مطالب گذشته است و معناى
ضرب الذكر عنهم برگرداندن روى سخن از ايشان است. در
مجمع البیان گفته: ريشه اصلى اين جمله اين بوده كه سواره وقتى بر مركب خود سوار مىشود و مىخواهد آن را به طرف ديگر متوجه كند، با تازيانه يا چوب دستيش آن را مىزند تا متوجه طرفى كه او مىخواهد بشود كه درباره اين عمل مىگفتند صرفه عنه حيوان را از آن سو منصرف كرد و يا مىگفتند عدل عنه و سپس به جاى آن دو كلمه،
ضربه را استعمال كردند.
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «ضَرَبَ»، ج۲، ص۶۶۰.