• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ضرورت خاص

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ضرورت خاص، یکی از اصطلاحات به‌کار رفته در علم منطق بوده و به‌معنای ضرورت ثبوت محمول برای ذات موضوع است.



وجوب از اقسام ضرورت به معنای عام آن و از مواد قضایاست. منطقیان، وجوب را مانند امتناع و امکان، از مفاهیم بدیهی و بی‌نیاز از تعریف دانسته‌اند، اما گاهی آن را چنین تعریف کرده‌اند: وجوب عبارت است از: ضرورت ثبوت محمول برای ذات موضوع، به نحوی که سلب محمول از موضوع محال است؛ مانند: زوجیت برای چهار، زیرا عدد چهار، ذاتاً متصف به زوجیت است.
قید «ذات موضوع» برای این است که آنچه ثبوتش برای موضوع، به سبب امری خارج از ذات موضوع است از تعریف آن خارج شود؛ مانند ثبوت حرکت برای ماه که حرکت لازمه وجود ماه است، اما این لزوم، ذاتی نیست، بلکه به علت موقعیت کره ماه و ارتباط آن با زمین است.
[۲] مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۱۶۶.



بین ضرورت و وجوب، فرق است. در اصل مفهوم، ضروری و واجب به هم نزدیک است، اما در اصطلاح، ضرورت در هر دو طرف (ثبوت و نفی) به صورت مساوی استعمال می‌شود، ولی وجوب در طرف ثبوت بیشتر استعمال می‌شود.
[۴] خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ص۱۷۲-۱۷۳.
بر همین اساس، وجوب در این فرهنگ‌نامه، مترادف ضرورت به معنای خاص گرفته شده است. ضرورت به‌معنای خاص که در مقابل امتناع قرار گرفته است.
[۵] مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۶۹-۱۷۰.



ضرورت به‌عنوان جهت قضیه، دارای چند قسم است:
[۷] خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۶۲-۶۵.
[۸] گرامی، محمدعلی، منطق مقارن، ص۱۱۵-۱۱۸.


۳.۱ - ضرورت ازلیه

ضرورت نسبت حکمیه بر دو گونه است: ضرورت به نحو مطلق و ضرورت مشروط. ضرورت به نحو مطلق، یعنی اینکه حکم به ضرورت ثبوت محمول برای موضوع، مقیَّد به هیچ قیدی، حتی قید دوام موضوع نیست. چنین ضرورتی را «ضرورت ازلی» گویند. قضیه‌ای که دارای این جهت باشد "قضیه ضروریه ازلیه" گویند. انعقاد یک قضیه با چنین جهتی، به مواردی منحصر است که موضوع قضیه، ذات حق تعالی، و محمول آن، وجود یا یکی از صفات حقیقیه حق باشد؛ مانند: خدا موجود است و خدا دانا، توانا، زنده و پاینده است. دلیل نفی مطلق قیود (حتی قید دوام موضوع) در ضرورت ازلی این است که موضوع قضیه دارای این جهت، موجودی ازلی و ابدی است؛ بنابراین اشتراط وجود در آن بی‌معنا خواهد بود.

۳.۲ - ضرورت ذاتی یا مطلقه

یعنی حتمیت بدون هیچ شرط و قید خارج، به گونه‌ای که جز تحقق موضوع، شرط دیگری در آن راه ندارد و با تحقق موضوع، محمول نیز تحقق خواهد یافت؛ مانند: «هر انسانی بالضروره حیوان است». قضیه دارای چنین جهتی را «ضروریه ذاتیه» یا «ضروریه مطلقه» گویند و تنها در سه مورد تحقق می‌یابد:
الف) حمل ذات بر ذات، مانند: هر انسانی بالضروره انسان است.
ب) حمل ذاتی بر ذات، مانند: هر انسانی بالضروره حیوان است.
ج) حمل لازم ماهیت بر ماهیت، مانند: هر عدد چهار بالضروره زوج است.
بعضی ضرورت ازلیه و ضرورت ذاتیه را از یک نوع شمرده و مقسم آن دو را ضرورت مطلقه قرار داده‌اند. به عقیده آنها این دو قضیه، اصناف یک نوع‌اند، اما دیگران ضرورت ازلیه و ذاتیه را دو نوع مختلف شمرده‌اند.
[۹] ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق)، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.


۳.۳ - ضرورت به شرط محمول

ضرورت به حسب وصف محمول و در زمان تلبس ذات موضوع به وصف محمول، مانند: احمد در حین خندیدن، خندان است بالضروره یا احمدِ خندان، خندان است بالضروره. قضیه دارای این جهت را «ضروریه به شرط محمول» گویند.
[۱۰] مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۶۶.


۳.۴ - ضرورت وصفی

ضرورت به حسب وصف عنوانیِ موضوع و در زمان تلبس ذات به وصف عنوانی، مانند: هر نویسنده‌ای انگشتان دستش در حرکت است مادامی که نویسنده است. قضیه دارای این لحاظ را «ضروریه وصفیه» گویند. و از آن لحاظ که مشروط به وصف است «مشروطه عامه» می‌نامند.
ضرورت به اعتبار وصف موضوع، خود بر سه معنا اطلاق می‌شود:
الف) ضرورت مادام الوصف، یعنی ضرورت حاصل در جمیع اوقات اتصاف موضوع به وصف عنوانی، مثل: کلّ انسان کاتبٌ بالضرورة مادام کاتباً.
ب) ضرورت بشرط الوصف که وصف دخیل در ضرورت است، مثل: کلّ کاتب متحرّک الاصابع مادام کاتباً.
ج) ضرورت لاجل الوصف که وصف، منشا ضرورت است، مثل: کلّ متعجّب ضاحکٌ بالضرورة مادام متعجباً.
[۱۱] ابوالبركات ابن‌ملكا، هبهالله بن علي، الکتاب المعتبر فی الحکمة، ص۸۶.


۳.۵ - ضرورت وقتی

این قسم، خود بر دو صورت است:
الف) ضرورت وقتی معیّن، مانند: «هر کسی بالضروره مطابق اعمالش جزا خواهد یافت در روز قیامت». قضیه دارای چنین جهتی را در اصطلاح «وقتیه مطلقه» گویند.
ب) ضرورت وقتی غیر معیّن، مانند: «هر کسی بالضروره طعم مرگ را خواهد چشید در وقتی از اوقات». قضیه دارای چنین جهتی را در اصطلاح «منتشره مطلقه» گویند.
در متون منطقی (به زبان عربی) به دو قضیه ضروریه مطلقه و دائمه مطلقه از باب تغلیب، «دائمتان» (دو قضیه دائمه) اطلاق می‌شود.
[۱۲] ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ص۶۷.
[۱۳] تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۵۹-۶۰.
[۱۴] ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق)، ج۲، ص۲۸.
[۱۵] تهانوی، محمدعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۸۷۷-۸۷۹.



در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:

• گرامی، محمدعلی، منطق مقارن.
• خوانساری، محمد، منطق صوری.
• ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).
• ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل.
• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.
سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة.    
مظفر، محمدرضا، المنطق.    
• تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق.
• خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی.
• ابوالبركات ابن‌ملكا، هبهالله بن علي، الکتاب المعتبر فی الحکمة.
حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.    
• تهانوی، محمدعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم.
عبدالنبی، الاحمد نکری، دستور العلماء جامع العلوم فی اصطلاحات الفنون.    
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.    


۱. علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۶۱.    
۲. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۱۶۶.
۳. عبدالنبی، الاحمد نکری، دستور العلماء جامع العلوم فی اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۹۱.    
۴. خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ص۱۷۲-۱۷۳.
۵. مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۶۹-۱۷۰.
۶. سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة، ص۲۶۰.    
۷. خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۶۲-۶۵.
۸. گرامی، محمدعلی، منطق مقارن، ص۱۱۵-۱۱۸.
۹. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق)، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱.
۱۰. مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۶۶.
۱۱. ابوالبركات ابن‌ملكا، هبهالله بن علي، الکتاب المعتبر فی الحکمة، ص۸۶.
۱۲. ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ص۶۷.
۱۳. تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۵۹-۶۰.
۱۴. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق)، ج۲، ص۲۸.
۱۵. تهانوی، محمدعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۸۷۷-۸۷۹.
۱۶. مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۳۱۲-۳۱۵.    



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «ضرورت خاص»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۲/۲.    




جعبه ابزار