• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ضربت خوردن امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



امام علی (علیه‌السّلام)، امام اول شیعیان، صحابی، راوی، پسرعمو و داماد پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت است.
آن حضرت در اثر ضربت شمشیر زهرآلود ابن ملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان سال ۴۰ هجری قمری هنگام اقامه نماز صبح، فرقش شکافته شد و بر اثر آن ضربت، در بیست و یک ماه رمضان به شهادت رسید.



امام علی (علیه‌السّلام) بارها از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد کیفیت و چگونگی شهادتش روایت‌ها شنیده بود و رسول خدا با سخنان معجزه آسایش خبر از آینده و رویدادهای تلخ و غم‌بار داده بود.
در روایت آمده است که در جنگ خندق هنگامی که امام علی (علیه‌السّلام) مقابل جنگاور کفر و شرک «عمرو» قرار گرفت، با شمشیر «عمرو» که بر فرق سرش اصابت کرد، خون سر، تمام چهره و محاسن امام را رنگین ساخت. در حالی‌که پیامبر با دستان مبارک خود فرق سر امام را پانسمان می‌کرد و خون چهره او را پاک می‌کرد، فرمودند:
[۱] قزوینی، محمدکاظم، امام علی علیه‌السّلام از ولادت تا شهادت، ص۶۱۸، ترجمه علی کرمی، قم، انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۰.
«این انا یوم یضربک اشقی الاخرین علی راسک ویخضب لحیتک من دم راسک»
«علی جان! آن‌گاه که شقاوت پیشه‌ترین انسان‌ها با شمشیر ستم و تجاوز فرقت را هدف قرار می‌دهد و محاسنت را به خون سرت رنگین می‌سازد من کجا هستم تا زخم سرت را چون امروز پانسمان کنم.»
[۲] قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۱۶۹، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.



هنگامی که ماه رمضان فرا رسید. امام علی (علیه‌السّلام)، شصت و سه بهار از عمر خویش را پشت سر نهاده بود. در آن سال نیز همچون سال‌های پیش در خانه فرزندان افطار مهمان بودند و به هنگام افطار بیشتر از سه لقمه غذا تناول نمی‌فرمودند.
در یکی از شب‌ها، فرزندان امام از ایشان علت کم خوردن غذا را پرسیدند. آن حضرت فرمودند: «همانا روزهای کوتاهی مانده است که امر خدای – بلند مرتبه بزرگوار فرا برسد و من بیش از هر چیز دوست دارم که در آن حال، شکمم خالی باشد.»
[۳] قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۶۱۹، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.


۲.۱ - میهمان دختر

امام علی (علیه‌السّلام) در شب نوزدهم ماه رمضان در خانه دخترش‌ ام کلثوم میهمان بود. در آن شب نیز امام هنگام افطار بیش از سه لقمه غذا نخورد.
ام کلثوم دختر امیرالمومنین (علیه‌السّلام) چنین می‌گوید: «وقتی افطار در شب نوزدهم ماه رمضان پدرم میهمان ما بود. برای آن حضرت طبقی که در آن دو قرص نان جو و کاسه‌ای از شیر و نمک ساییده شده بود، گذاشتم. پس از آن که امام از نماز مغرب فارغ شدند، سر سفره حاضر شدند، هنگامی که چشم ایشان به غذا افتاد و خوب آن‌را نگریستند، سر خود را با تاسف تکان داده و فرمودند که کاسه شیر را بردار و با اندکی قرص نان و نمک افطار کردند. پس از سپاس به بارگاه خداوند برای نماز و نیایش برخاست. حضرت پیوسته مشغول رکوع، سجود، دعا و تضرع بودند. امام (علیه‌السّلام) تمام شب را بیدار بودند و خداوند متعال را پیوسته عبادت می‌کردند و در آن شب گاه و بی‌گاه از اطاق خویش بیرون می‌رفتند و با نگاه به آسمان می‌فرمود: «به خدا سوگند این همان شبی است که محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفته‌ام و از رسول خدا دروغ نشنیده‌ام، همانا امشب آن شبی است که به من وعدۀ شهادت داده شده است.»
[۴] قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۱۷۲، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.

در آن شب، سوره یس را تا آخر تلاوت نمودند و بعد از آن اندکی به خواب رفتند. به ناگاه با دلهره از خواب بیدار شده و فرمودند: «خداوندا، ما را در لقای خود برکت ده.»
بسیار می‌فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»
در ادامه دخترش چنین آورده است که: آن شب پدرم به فرزندانش فرمودند: «عزیزانم امشب خوابی دیدم، می‌خواهم آن را برایتان وصف کنم.»
آن‌گاه فرمودند: «پیامبر را در عالم رویا دیدم. ایشان به من فرمودند: «یا اباالحسن! انک قادم الینا عن قریب» علی جان به زودی میهمان ما خواهی بود.»
و نیز فرمودند: «شقاوت پیشه‌ترین مردم به سوی تو خواهد آمد و محاسن تو را به خون سرت رنگین خواهد ساخت. «وانا والله مشتاق الیک، فهلم الینا فما عندنا خیر لک وابقی» به خدا سوگند که من در شور و شوق دیدار توام و تو در سومین دهۀ ماه خدا به میهمانی ما خواهی شتافت، بیا که آن‌چه نزد ماست برای تو بهتر و پاینده‌تر است.»
[۵] قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۱۷۳، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.

هنگامی که اهل خانه، این سخنان جان فرسای ایشان را شنیدند، همه اشک ریختند و به سختی گریستند و فریاد و ضجه زدند و صدا به گریه بلند کردند. و آن حضرت، آن‌ها را دعوت به سکوت کردند، وقتی ساکت شدند، آن‌ها را به خوبی‌ها، سفارش و امر کرده و از بدی‌ها نهی فرمودند. هر قدر، وقت صبح طلوع فجر نزدیک‌تر می‌شد، بر اضطراب و تشویش امیرمؤمنان افزوده می‌گشت. ترس ایشان از شان و جایگاه خداوندی بود، نه از مرگ و خروج روح از بدن!

۲.۲ - حالات امام نزدیک شهادت

چنین روایت شده است که هرگاه وقت نماز فرا می‌رسید رنگ رخسار امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) تغییر می‌کرد و بدن ایشان می‌لرزید. به همین جهت، بار دیگر‌ ام‌ کلثوم به آن حضرت عرض کرد: امشب، بیداری و اضطراب شما برای چیست؟ فرمودند: «همانا اگر امشب را به صبح برسانم، کشته خواهم شد.»
شب نوزدهم به پایان رسید، امام، رفته رفته آماده رفتن به مسجد برای اقامه نماز شدند. هنگامی خروج حضرت از درب منزل، مرغابی‌ها راه را بر امام بستند، تا امام به مسجد نرود. قلاب در به کمر ایشان گیر کرد و کمربند امام باز شده و به زمین افتاد. امام کمربند خویش را بست و راهی مسجد شد.
حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاریکی چند رکعت نماز خوانده مشغول تعقیبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود. سپس آرام آرام نزدیک محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شدند.

۲.۳ - لحظات شهادت

ابن ملجم در نقشه خائنانه‌اش تصمیم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده هدف گیرد. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند تا در فرصت مناسب به سهمگین‌ترین جنایت تاریخ بشری دست یابد. هنگامی که امام سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن‌را آغشته به زهر ساخته بود، فرق امام را نشانه رفت. درست همان جایی را هدف قرار داد که در جنگ خندق به وسیله شمشیر «عمرو عامری» هدف قرار گرفته بود. فرق مبارک امام شکافت. خون سر و صورت امام را رنگین کرد. امام بر چهره به محراب افتاد در حالی‌که زمزمه‌اش این بود: «بسم الله و بالله وعلی ملة رسول الله: فزت و رب الکعبه» به پروردگار کعبه رستگار و کامیاب شدم.
آن‌گاه فریاد زدند که: «به پروردگار کعبه سوگند! ابن ملجم مرا کشت، آن ملعون، آن فرزند یهودیه مرا کشت، ‌ای مردم ابن ملجم از دست شما مگریزد.»
[۷] قزوینی، محمدکاظم، امام علی علیه‌السّلام از ولادت تا شهادت، ص۶۲۸، ترجمه و نگارش علی کرمی، ۱۳۸۰.

بدین‌ترتیب امام (علیه‌السّلام) با بیان نام و نشان از قاتل خود، خواست بی‌گناهی در آن شرایط بحرانی کشته یا زخمی و دستگیر نشود. ضربت ابن ملجم ملعون، فرق مبارک حضرت را تا پیشانی و محل سجده شکافته بود.
تا آن زمان تاریخ پیامبران به خود این موضوع را ندیده بود که در روز رحلت یا شهادت، جبرئیل ندای آسمانی سر دهد. اما از شگفتی‌های عظمت و معنویت علی (علیه‌السّلام) بود که با فرود آمدن شمشیر تاریک اندیشی و خشونت بر فرق سر آن امام در حالی‌که هنوز زنده بود، فرشته وحی شهادت جان سوز او را اعلام کرد. خبر این جنایت سهمگین مانند تندبادی کوفه و اطراف آن را به لرزه درآورد. زن و مرد، پیر و جوان، سالم و بیمار سراسیمه از خانه‌های خویش بیرون ریختند و با شیون و فریاد راه مسجد و خانه علی (علیه‌السّلام) را در پیش گرفتند. از سوی دیگر «مرادی» که آهنگ فرار داشت، به دست مردم اسیر گردید و وی را به مسجد آوردند. امام علی (علیه‌السّلام) وقتی چشمان خود را گشودند و به "ابن ملجم" نگریستند که دستان او را بسته بودند و شمشیرش بر گردش آویزان بود، با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی و مهربانی فرمودند:
«ای مرد، گناه بزرگی کرده‌ای! مرتکب امری عظیم و فعلی بسیار بزرگ شده‌ای، آیا بد امامی برای تو بودم که پاداش مرا این‌گونه دادی؟ آیا با تو مهربان نبودم و تو را بر دیگران ترجیح ندادم و به تو احسان نکردم. آیا مردم نمی‌گفتند تو را به قتل برسانم و.... اما به تو آسیبی نرسانیدم و تو را آزاد گذاشتم، با اینکه می‌دانستم حتما مرا خواهی کشت، اما می‌خواستم حجت خدا بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بگیرد. و نزد خدا بر تو غالب شوم، ‌ای فرومایه، می‌خواستم که شاید از گمراهی خود برگردی ولی شقاوت بر تو غالب شد و مرا کشتی، ‌ای شقی‌ترین اشقیا.»
[۸] قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۱۸۳، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.


۲.۴ - سفارش در حق قاتل

بعد از سخن گفتن امام (علیه‌السّلام) با امام ملجم، رو به فرزند خود کرد و در حق آن ملعون سفارش نمودند: «ای فرزندم با اسیر خود مدارا کن و با او مهربان باش و نیکی و شفقت و رحمت را در پیش گیر. پس اگر من از دنیا رفتم او را قصاص کن و با یک ضربت بکش و او را با آتش نسوزان و او را مثله نکن.»
آن ملعون حرمت ماه خدا را در حق حجت او در برابر بندگان رعایت نکرد و در هنگامی آن حضرت در حضور حضرت حق بود، خون او را ریخت. فرشتگان آسمان‌ها و ملکوت اعلی به او، خون گریه کردند و فرشته وحی با اندوه و زاری ندا داد که به خدا سوگند که بنیان‌های هدایت فرو ریخت و خردمندان دریافتند که دیگر نه هشدار دهنده‌ای هست و نه هدایت‌گر و روشنی بخشی.
[۹] حسینی مطلق، سید محمدرضا، شهید تنها، ص۱۲۱- ۱۲۰، قم، انتشارات پارسایان، چاپ اول، ۱۳۸۱.



امیر المومنین؛ شهادت؛ شهادت حضرت علی.


۱. قزوینی، محمدکاظم، امام علی علیه‌السّلام از ولادت تا شهادت، ص۶۱۸، ترجمه علی کرمی، قم، انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۰.
۲. قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۱۶۹، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.
۳. قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۶۱۹، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.
۴. قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۱۷۲، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.
۵. قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۱۷۳، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.
۶. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج۲، ص۴۳۰، بیروت، دارالثقلین.    
۷. قزوینی، محمدکاظم، امام علی علیه‌السّلام از ولادت تا شهادت، ص۶۲۸، ترجمه و نگارش علی کرمی، ۱۳۸۰.
۸. قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۱۸۳، چاپ گیتی، انتشارات کتابچی.
۹. حسینی مطلق، سید محمدرضا، شهید تنها، ص۱۲۱- ۱۲۰، قم، انتشارات پارسایان، چاپ اول، ۱۳۸۱.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شب نوزدهم ماه رمضان و ضربت خوردن امیرالمومنین (ع)»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۰۷.    






جعبه ابزار