صَرْف (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صَرْف (به فتح صاد و سکون راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای برگرداندن است.
مشتقات
صَرْف که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
اِنصراف (به کسر الف، سکون نون و کسر صاد) به معنای برگشتن؛
مَصرِف (به فتح میم، سکون صاد و کسر راء)
اسم مکان به معنای محل عدول؛
صَرَّفْنا (به فتح صاد، فتح راء مشدد و سکون فاء) از حالی به حالی و از وضعی به وضعی گرداندیم؛
تَصریف (به فتح تاء و سکون صاد) به معنای برگرداندن، است.
صَرْف به معنای برگرداندن است.
خواه برگرداندن مطلق باشد، مثل:
(فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ) یا برگرداندن از حالی به حالی دیگر باشد، مثل:
(صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ) اِنصراف به معنای برگشتن است.
مصرف (مثل مسجد)
اسم مکان است.
تصریف با در نظر گرفتن مبالغه به معنی برگرداندن است.
در
المفردات آمده:
تصریف مثل
صرف است مگر در مبالغه، اکثرا در برگرداندن از حالی به حالی و از کاری به کاری گفته میشود.
به مواردی از
صَرْف که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشاءُ) (و هر كس را بخواهد به وسيله آن زيان مىرساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مىكند.)
(صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ) (
خداوند دلهايشان را از
حق منصرف ساخته؛ چرا كه آنها، گروهى هستند كه نمىفهمند و بىدانش هستند.)
(فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطِیعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً) «معبودهای باطل در آنچه میگفتید؛ تکذیبتان کردند، نه قدرت بر گرداندن (تکذیب بتان) را دارید و نه قدرت یاری.»
(ثُمَ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) (سپس منصرف مىشوند و از حضور
پیامبر بيرون مىروند؛ خداوند دلهايشان را از حق منصرف ساخته است.)
(فَظَنُّوا اَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ لَمْ یَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً)«گمان بردند که در
آتش واقعشدگان هستند و محل عدول و انصرافی پیدا نکردند.»
>
(وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ) «در این
قرآن برای مردم هر مثل را از حالی به حالی و از وضعی به وضعی گرداندیم (و هر دفعه در قالبی مخصوص بیان داشتیم) شاید بیدار باشند و پند گیرند.»
مردم از قدیم الایام در وزیدن
باد حرکت و جریان افقی را فهمیدهاند، ولی وزیدن باد دایرهای است، مثلا در بادهای محلی وقتی که
آفتاب به
سطح دریا و خشکی میتابد، زمین زودتر از
دریا گرم و هوای آن منبسط شده به بالا میرود، هوای
سطح دریا که گرم نشده به صورت نسیم به طرف خشکی میوزد. از طرف بالا، هوای خشکی به طرف
دریا رفته، جای خالی آن را پر میکند، آنگاه به
سطح دریا نزدیک شده سرد میشود و به طرف خشکی میوزد.
شبها جریان به عکس است و از خشکی به
دریا میوزد که
سطح آب دیرتر از خشکی سرد میشود، به این طریق ملاحظه میشود که وزش باد دایرهای است نه افقی. این مطلب در بادهای مهاجر و طوفانها نیز همین نحو است و بر ارباب اطلاع پوشیده نیست.
در اینجاست که به یکی از حقایق قرآن راه میبریم و آن اینکه قرآن درباره وزش باد کلمه تصریف بکار برده که همان گرداندن و دایرهای بودن است.
(وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ) (و همچنين در وزش بادها و ابرهايى كه ميان
زمین و
آسمان قرار گرفتهاند.)
(وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ) (همچنين در وزش بادها، نشانههاى روشنى است براى گروهى كه مىانديشند.)
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صرف»، ج۴، ص۱۲۳-۱۲۵.