صوف (فقه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پوشش روی
پوست حیواناتی مانند
گوسفند و
شتر را صوف یا پشم گویند. از آن به مناسبت در بابهای
طهارت،
صلات،
حج،
تجارت،
رهن و
وقف سخن گفته شده است.
موهای باریک و
نرم حیواناتی مانند
گوسفند و
شتر را پشم گویند.
معادل عربی واژه پشم «صوف» است.
کُرْک نیز که گونهای پشم به شمار میرود «
وَبَر» نامیده میشود.
پشم پس از
پنبه، مهمترین ماده سازنده
پارچه است و احتمالاً نخستین
الیافی بوده که
بشر آن را به پارچه تبدیل کرده است.
تولید
پوشاک پشمی و استفاده از آن در
یونان باستانو در میان
یهودو نیز میان
عربِ قبل از
اسلام مرسوم بوده و بیاباننشینان عرب را «
اهل الوَبَر» میگفتند.
این دو
واژه و همچنین «
عِهْن»
مستقیماً و واژههای «
دفء»
؛ «
لباس»، «
ریش»
و «
فرش»
به طور غیر مستقیم با این موضوع مرتبطاند.
در آیاتی از
قرآن به استفاده از پشم و کرک جهت تهیه لوازم
منزل، اشاره شده است: «... جَعَلَ لَکُم مِن جُلودِ الاَنعـمِ... و مِن اَصوافِهاواَو بارِها و اَشعارِها اَثـثـًا و مَتـعـًا اِلیحین».
ذکر پشم در زمره
نعمتهای الهی بیانگر
رحمت و
لطف خداوندی در تهیه
اسباب رفاه انسان و تأمین
نیازهای اساسی وی در زندگی
و در نتیجه لزوم
تفکر و
اندیشه در این
نعمتها و توجّه به ناپایداری آنهاست.
در برداشتی فقهی از این
آیه جواز به کارگیری پشم استفاده شده است.
در همین راستا در
پاکی و
نجاست پشم
مردار اختلاف شده است.
فقیهان شیعی و
مالکی و
حنفی، آن را از
اجزای بدون روح دانسته، به پاکی آن
حکم کردهاند.
ولی
شافعی آن را دارای
روح دانسته، به نجاست آن حکم کرده است.
حنبلیان آن را
پاک دانستهاند، چون
ظاهر آیه مزبور
عام است و مُردار را نیز در بر میگیرد
؛ ولی برای رفع
آلودگی احتمالی پشم مُردار، به شستن آن قبل از استفاده حکم کردهاند.
در ابتدای سوره نحل نیز پس از بیان آفرینش
آسمان و
زمین و
انسان،
خلقت چارپایان و منافع آنها مطرح شده است: «والاَنعـمَ خَلَقَها لَکُم فیها دِفءٌ و مَنـفِعُ و مِنها تَأکُلون».
در این
آیه بر انسان منت نهاده شده که
خداوند،
چارپایان را برای او آفریده و آنها را به تسخیرش درآورده است، بهگونهای که از پشم و موی آنها، لباس
گرم ساخته، منافع دیگری نیز به او میبخشند.
گروهی از مفسران منظور از «دِفء» را لباس و گروهی دیگر، مطلق گرمابخشهای ساخته شده از
مو و
پشم چارپایان مانند لباس،
رختخواب،
خیمه و... دانستهاند.
برخی نیز «
أنعم» را به
شترو «دفء» را به محصولات به دست آمده از آن منحصر ساختهاند.
این آیه را گروهی، دلیل
مشروعیت و بلکه
فضیلت استفاده از
لباس پشمی دانستهاند.
نعمت «
پوشش» در آیه ۲۶
اعراف/۷
نیز مورد توجه قرار گرفته است: «یـبَنی ءادَمَ قَد اَنزَلنا عَلَیکُم لِباسـًا یُوری سَوءتِکُم و ریشـًا».
منظور از فرو فرستادن لباس از سوی خداوند، میتواند
آفرینش مواد نخستین آن مانند پشم و پنبه و آموختن راه
بهرهبرداری از آن به انسان باشد.
آیه۱۴۲
انعام/۶
با اشاره به نعمت
چارپایان به نحوی دیگر به موضوع پشم پرداخته است: «و مِنَ الاَنعـمِ حَمولَةً و فَرشـًا...».
در تفسیر واژه «فرشاً» آرای گوناگونی از جمله «گستردنیها و فرشهای ساخته شده از پشم
چارپایان» بیان شده است.
طبق
آیات گوناگون
قرآن، به هنگام
قیامت کوهها چون
پشم رنگین: «و تَکونُ الجِبالُ کالعِهن»
یا پشم رنگینِ زده شده: «و تَکونُ الجِبالُ کالعِهنِ المَنفوش»
میشوند.
منظور از تشبیه
کوهها به
پشم زده شده آن است که کوههای
محکم و
فشرده،
نرم و
سُست شده، اجزای آن در
هوا پراکنده میگردد.
این تشبیه بهروشنی صحنه دهشتناک
قیامت را به تصویر میکشد.
در
وجه تشبیه کوهها به پشم رنگین و نه مطلق پشم، وجوه گوناگونی گفته شده است؛ برخی چنین احتمال دادهاند که منظور آیه کوههای آتش است که به جهت شدت
سرخی و شعلهور شدن بهسان پشم قرمز زده شده در میآیند.
یا اینکه گفته شده: علت این تشبیه آن است که اولا کوهها رنگهای گوناگونی دارند
(فاطر/۳۵،۲۷) و دیگر اینکه بر اثر
زلزله قیامت، کوهها به شدت به هم میخورند و همچون پشم رنگین پراکنده میشوند و از برخورد آتشین آن، سراسر
آسمان سرخ میشود.
برخی نیز منظور از «عِهْن» را ضعیفترین و سستترین نوع پشم دانستهاند
چنانکه نقل شده
پیامبر اسلام و دیگر پیامبران مانند
موسی و
هارون و
عیسی (علیهم السلام) نیز لباسهای پشمی میپوشیدند.
فلسفه
پشمینهپوشی این
رهبران دینی در کلام
علی (علیه السلام) از بین بردن اثرات منفی فقر بر
تهیدستان دانسته شده است
، افزون بر این به طور کلی پشمینهپوشی، سمبل
پارسایی و لباس
صالحان و
عارفان و... شمرده شده است.
متصوفه هم به علتهای مختلف
خرقه پشمی میپوشیدند.
برخی این سنت
زاهدان و
پارسایان را وجه
نامگذاری متصوفه دانسته
و برخی دیگر این اشتقاق را
مردود دانستهاند.
خرقهپوشی متصوفه گاه شیوهای ریاکارانه برای
تظاهر به پارسایی بوده که
روایات حاکی از
مذمت خرقهپوشی از روی
تفاخر و
فضلفروشی به آن اشاره دارند.
پشم در
فقه دارای احکامی است که به آنها اشاره میشود.
احکام مربوط به پشم در
باب طهارتکفن کردن
میّت با پارچهای که از
پشم حیوان حلالگوشت تهیّه شده است اشکال ندارد.
استفاده از پارچۀ تهیّه شده از
پشم حیوان حرامگوشت برای
کفن در غیر حال ضرورت
جایز نیست.
پوشیدن
لباس پشمینه جز در حال
عذر،
مکروه است.
احکام مربوط به پشم در
باب صلاتپشم چیده شده از حیوان
حلال
گوشت- اعم از
زنده و
مرده-
پاک و
نماز با آن
صحیح است. اگر پشم حیوان یاد شده از بن کنده شود، بهگونهای که اجزایی از
حیوان همراه آن باشد، ازالۀ اجزاء و شستن موضع اتّصال به پوست، برای نماز
واجب است.
پشم حیوان حرام
گوشت پاک است،
ولی نمازگزاردن در
لباس تهیّه شده از آن صحیح نیست، جز پشم
خز در صورتی که خالص باشد و با پشم حیوانی همچون
روباه و
خرگوش که نماز در آن صحیح نیست، آمیخته نباشد.
برخی فقها
سنجاب،
سمور و
فنک (گونهای
روباه کوچک اندام) را نیز همچون خز استثنا کردهاند.
جواز نماز خواندن در لباسی که معلوم نیست از پشم حیوان
حلال
گوشت تهیّه شده یا حرام
گوشت، اختلافی است.
سجده بر پشم، جز در حال
اضطرار جایز نیست.
احکام مربوط به پشم در
باب حجچیدن پشم
هدی اگر در زمان تعیین آن بر بدنش بوده، جایز نیست مگر آنکه برای حیوان
ضرر داشته باشد که در این صورت چیده و قیمت آن به
فقیر صدقه داده میشود و اگر پس از تعیین هدی روییده استفاده از آن همچون شیرش جایز است.
احکام مربوط به پشم در
باب تجارتفروش
گوسفند پشمدار در برابر پشم یا گوسفند بدون پشم جایز است و
ربا محسوب نمیشود.
معاملۀ پشم روی بدن حیوان بدون
مشاهده جایز نیست و در اینکه با مشاهده بهطور مطلق جایز است یا با افزودن ضمیمهای و یا حتّی با ضمیمه هم جایز نیست، اختلاف است.
احکام مربوط به پشم در
باب رهنحیوانی که
گرو گذاشته شده پشم آن نیز، جزء رهن است.
احکام مربوط به پشم در
باب وقفگوسفندی که وقف شده پشم آن نیز داخل در وقف است، مگر آنکه
استثنا شده باشد.
دانشنامه موضوعی قرآن. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۲، ص۲۶۸-۲۶۹.