• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صله رحم (سیره نبوی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: صله رحم (مقالات مرتبط).

صله رحم از جملۀ مواردی است که در فرمایشات و توصیه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جایگاه ویژه‌ای دارد. اهتمام و توجه به این فریضۀ مهّم عبادی نه تنها در گفتار رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از اهمیت فراوانی برخوردار است که در سیره و عمل ایشان نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. با گذری کوتاه در روایات وارد شده از جانب رسول‌خدا در مورد ضرورت انجام صله رحم و انواع آن، که تعداد قابل توجهی از روایات نقل شده از جانب ایشان در این مقاله شامل می‌شود، می‌توان صحت این مطلب را دریافت.



کلمۀ «صله» از «وَصَلَ» گرفته شده و در لغت به معنای ضد فراق و عدم جدایی استعمال شده است. «رحم» نیز از مادۀ «الرَّحِم» و به معنای جایگاه پرورش جنین اطلاق می‌شود و در اینجا «رحم» کنایه از قرابت و خویشاوندی است. بنابراین صله رحم در اصطلاح عبارت است از: به دیدار خویشاوندان رفتن و از آنان احوالپرسی کردن.
[۳] انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، انتشارات سخن، چاپخانه مهارت ۱۳۸۱ ه. ش چاپ اول، ج۵، ص۴۷۶۲.



صله رحم از جملۀ مواردی است که در فرمایشات و توصیه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جایگاه ویژه‌ای دارد. با گذری کوتاه در روایات وارد شده از جانب رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد ضرورت انجام صله رحم، که تعداد قابل توجهی از روایات نقل شده از جانب ایشان را شامل می‌شود، می‌توان صحت این مطلب را دریافت. از جمله در روایتی که از رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده آمده است که ایشان فرموده‌اند:
«اُوصِی الشَّاهِدَ مِنْ اُمَّتِی وَ الْغَائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فِی اَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ اَرْحَامِ النِّسَاءِ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ اَنْ یَصِلَ الرَّحِمَ وَ اِنْ کَانَتْ مِنْهُ عَلَی مَسِیرَةِ سَنَةٍ فَاِنَّ ذَلِکَ مِنَ الدِّین‌؛ حاضر و غائب امتم و کسانی که در اصلاب مردان و ارحام زنان هستند را تا روز قیامت سفارش می‌کنم به انجام صله رحم، هر چند به فاصلۀ پیمودن یک سال راه باشد، چرا که صله رحم جزء دین است.»
از جمله، ابوذر غفاری که از یاران نزدیک رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابی بزرگوار ایشان بوده و در بسیاری از زمینه‌ها شاهد رفتار و گفتار رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است و سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بسیاری از موارد مشاهده نموده است، با ذکر روایتی از ایشان در مورد ضرورت انجام صله رحم می‌گوید: «اَوْصَانِی رَسُولُ‌اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَنْ اَصِلَ رَحِمِی وَ اِنْ اَدْبَرَت؛رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من سفارش کرد که صلۀ‌رحم نمایم، حتی اگر خویشاوندم به من پشت کند!»
توصیۀ به انجام صله رحم از جانب رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حدی مورد تاکید بود که وقتی نجاشی پادشاه حبشه از جعفر بن ابی‌طالب که سرپرستی مسلمانان برای هجرت به حبشه را به عهده داشت، خواست تا دین ارائه شده از جانب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را معرفی کند، جعفر یکی از دستورات مهم رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مسلمانان را انجام صله رحم و رابطه داشتن با خویشاوندان عنوان کرد.


با مروری بر فرمایشات و توصیه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد صله رحم می‌توان به اهمیت و ضرورت این فریضۀ مهّم عبادی پی برد. اهتمام و توجه به مسالۀ صله رحم نه تنها در گفتار رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از اهمیت فراوانی برخوردار است که در سیره و عمل ایشان نیز جایگاه ویژه‌ای دارد.
امام صادق (علیه‌السّلام) در مورد اهمیت دادنِ رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به انجام صله رحم می‌فرماید: روزی خواهر رضاعی پیامبر به دیدار ایشان آمد. هنگامی که دیدگان مبارک رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خواهرش افتاد، خوشحال شد و زیراندازی برای او گستراند و خواهر را بر روی آن نشانید. سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با خواهرشان نشستند و با او مشغول سخن گفتن شدند و به هنگام صحبت کردن به روی او می‌خندیدند.
پس از آنکه گفتگوی رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با خواهرشان به اتمام رسید و خواهر از آن مکان رفت، برادر رضاعی پیامبر به دیدار ایشان آمد. برخلاف رفتار رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با خواهر رضاعی‌شان، ایشان با برادرشان مانند خواهر رفتار نکردند و به‌اندازۀ خواهر به او محبت و احترام نکردند. اصحاب رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که از این رفتار ایشان متعجّب شده بودند، خطاب به ایشان عرض کردند: یا رسول‌الله؛ چرا محبت و احترامی که به خواهر کردید به برادر نکردید در حالی که او مرد بود؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: به این دلیل که خواهرش از او نسبت به پدر و مادرش مهربان‌تر و نیکوکارتر بود.
«اِنَّ رَسُولَ‌اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَتَتْهُ اُخْتٌ لَهُ مِنَ الرَّضَاعَةِ فَلَمَّا نَظَرَ اِلَیْهَا سُرَّ بِهَا وَ بَسَطَ مِلْحَفَتَهُ لَهَا فَاَجْلَسَهَا عَلَیْهَا ثُمَّ اَقْبَلَ یُحَدِّثُهَا وَ یَضْحَکُ فِی وَجْهِهَا ثُمَّ قَامَتْ وَ ذَهَبَتْ وَ جَاءَ اَخُوهَا فَلَمْ یَصْنَعْ بِهِ مَا صَنَعَ بِهَا فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ صَنَعْتَ بِاُخْتِهِ مَا لَمْ تَصْنَعْ بِهِ وَ هُوَ رَجُلٌ! فَقَالَ: لِاَنَّهَا کَانَتْ اَبَرَّ بِوَالِدَیْهَا مِنْه‌»


محبت و احترام رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همواره شامل خانواده و نزدیکان‌شان می‌شد و ایشان هیچ‌گاه محبت خویش را از خانوادۀ خود دریغ نمی‌کردند. روزی رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مکانی نشسته بودند که حارث، پدر رضاعی‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای دیدار ایشان وارد آن مکان شد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با دیدن پدر از جای برخواستند و قسمتی از جامۀ‌شان را برای پدر قرار دادند تا روی آن بنشیند. لحظاتی بعد حلیمه، مادر رضاعی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم وارد شد و رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باز هم برخواستند و قسمتی دیگر از جامۀ خود را پهن کردند تا مادرشان بر روی آن بنشیند. پس از گذشت لحظاتی، برادر رضاعی رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم به جمع سه نفرۀ آنان وارد شد و رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخاستند و او را در پیش روی خود نشاندند.
«ان عمر بن السایب حدثه انه بلغه ان رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کان جالسا یوما فاقبل ابوه من الرضاعة فوضع له بعض ثوبه فقعد علیه ثم اقبلت امه فوضع لها شق ثوبه من جانبه الآخر فجلست علیه، ثم اقبل اخوه من الرضاعة فقام رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فاجلسه بین یدیه.»


پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به دوستان همسر گرامی‌شان هم مهربان بودند و احوال آنان را حتی پس از مرگ حضرت خدیجه جویا بودند. عایشه همسر رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد محبت و دوستی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به همسرشان خدیجه می‌گوید: هیچ‌گاه آن‌گونه که بر خدیجه حسادت می‌کردم، بر زنان دیگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حسادت نمی‌نمودم. چرا که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خدیجه فراوان یاد می‌نمود و اگر گاهی گوسفندی ذبح می‌کرد، بخش‌هایی از اعضاء گوسفند را برای دوستان خدیجه هدیه می‌فرستاد.
«قالت عائشه: ما غرت علی احد من نساء النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما غرت علی خدیجة (و ما رایتها) و لکن کان یکثر ذکرها و ربما ذبح الشاة فیقطعها اعضاء ثم یبعثها فی صدائق خدیجة.»
[۲۲] ابن بطریق حلی، یحیی بن حسن، العمدة، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ۱۴۰۷ه. ق، ص۳۹۳.



مهربانی و عطوفت و صلۀ‌رحمِ رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در همه حال، شامل حال نزدیکان رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و ایشان هیچ‌گاه، چه در حال حیات و چه پس از مرگشان، نزدیکان و اقوام را فراموش نمی‌کردند. هنگامی که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال ششم هجرت به قصد انجام عمره عازم مکه بودند، در مسیر حرکت به سوی مکه، به منطقۀ ابواء رسیدند. پس از ورود به منطقۀ ابواء، رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به زیارت قبر مادرشان آمنه رفتند و با دست مبارکشان قبر مادر را اصلاح کردند و گریستند. به خاطر گریۀ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مسلمانان هم به گریه افتادند و از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علت گریه‌شان را جویا شدند. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: به یاد مهربانی مادرم افتادم و گریه کردم.
«فلما مر رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی عمرة الحدیبیة بالابواء قال: ان الله قد اذن لمحمد فی زیارة قبر امه فاتاه رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فاصلحه و بکی عنده. و بکی المسلمون لبکاء رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فقیل له فقال: ادرکتنی رحمتها فبکیت.»


رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علاوه بر آنکه نسبت به حلیمه و شوهر و فرزندانش مهربان بود، به ثُوَیبه نیز محبت داشت. ثُوَیبه کنیز ابولهب بود و قبل از آنکه حلیمه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را شیر دهد، به ایشان شیر داده بود، برای همین ثُوَیبه مادر رضاعی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حساب می‌آمد. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا زمانی که در مکه بودند، به ثُوَیبه محبت می‌کردند و خدیجه نیز به او احترام می‌گذاشت و او را اکرام می‌کرد و این در حالی بود که ثُوَیبه هنوز کنیز ابولهب بود. یک بار خدیجه قصد داشت، ثُوَیبه را از ابولهب بخرد و آزاد کند؛ اما ابولهب نپذیرفت؛ ولی پس از آنکه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه هجرت کردند ابولهب ثُوَیبه را آزاد کرد.
محبت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ثویبه و احوال‌پرسی از او تنها منحصر در مکه نبود و ایشان پس از هجرت به مدینه هم جویای احوال ثُوَیبه بودند و برای او پول و البسه می‌فرستادند. این جریان تا سال هفتم هجرت ادامه داشت تا آنکه پس از بازگشت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از غزوه خیبر، خبر وفات ثُوَیبه را به اطلاع ایشان رساندند. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جویای احوال فرزند ثُوَیبه؛ یعنی مسروح شدند؛ اما به اطلاع ایشان رساندند که او پیش از مادرش از دنیا رفته است و برای ثُوَیبه خویشاوندی باقی نمانده است.
«کان رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یصلها (ثُوَیبه) و هو بمکة و کانت خدیجة تکرمها و هی یومئذ مملوکة. و طلبت الی ابی لهب ان تبتاعها منه لتعتقها فابی ابولهب. فلما‌هاجر رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الی المدینة اعتقها ابولهب. و کان رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یبعث الیها بصلة و کسوة، حتی جاءه خبرها انها قد توفیت سنة سبع، مرجعة من خیبر. فقال: ما فعل ابنها مسروح؟ فقیل: مات قبلها و لم یبق من قرابتها احد.»


رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان اقوام و خویشان، به دختر گرامی‌شان حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) عنایتی ویژه داشتند و بیش از دیگران به ایشان محبت و احترام می‌کردند. محبت، توجه و احوال‌پرسی رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به گونه‌ای بود که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هرگاه از مسافرت باز می‌گشتند، اولین کسی را که ملاقات می‌کردند، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بودند.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از ورود به شهر، ابتدا به درِ خانۀ حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) می‌رفتند و مدّتی طولانی نزد ایشان توقف می‌کردند و حال حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را جویا می‌شدند. «کَانَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ بَدَاَ بِفَاطِمَةَ (سلام‌الله‌علیها) فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَاَطَالَ عِنْدَهَا الْمَکْثَ.»


واقعۀ دیگری که به خوبی بیانگر محبت و صلۀ‌رحم رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به خویشانشان می‌باشد، ماجرای برخورد ایشان با خواهر رضاعی‌شان است. پس از وقوع جنگ حنین و به هنگامی که مسلمانان اسرای دشمن را به نزد رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آوردند، غافل از این مطلب بودند که «شیماء» خواهر رضاعی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان اسیران است. وقتی اسراء به محضر رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسیدند، شیماء به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرض کرد: یا رسول‌الله، من خواهر رضاعی شما، شیماء دختر حارث هستم!
رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: اگر در ادعای خود صادق هستی، نشانه‌ای بده تا ما به‌وسیلۀ آن تو را بشناسیم. پس از دادن نشانه توسط شیماء و بعد از آنکه رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را شناختند، برخواستند و عبای مبارکشان را برای خواهر پهن کردند و او را بر عبا نشانیدند و در حالی که اشک در چشمان شیماء حلقه زده بود، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از حال پدر و مادر رضاعی‌شان پرسیدند و شیماء به ایشان خبر وفات آن دو را دادند. پس از این گفتگو، رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خواهرشان فرمودند: دوست دارم با احترام و اکرام نزد من بمانی و اگر هم می‌خواهی بگو تا به تو چیزی عطا کنم و به سوی قبیله ات بازگرد.
«ثم ان رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دعا اخته من الرضاعة «الشیماء» و بسط لها رداءه ثم قال: اجلسی علیه، و رحّب بها، و دمعت عیناه، و سالها عن امّه و ابیه من الرضاعة، فاخبرته بموتهما فی الزمان، ثم قال صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌لها: «ان احببت فاقیمی عندنا محبّبة مکرّمة و ان احببت ان امتّعک و ترجعی الی قومک فعلت.»


امّا؛ صلۀ‌رحم و دوستی و محبت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منحصر به خویشاوندان و فامیل نبود و این مساله شامل اقرباء و دوستان و اصحاب نیز می‌شد. انس بن مالک که از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است در این‌ باره می‌گوید: سیره و روش رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر آن بود که اگر یکی از برادران دینی خود را سه روز نمی‌دید، احوال او را می‌پرسید. اگر آن شخص حضور نداشت برای او دعا می‌کردند و اگر آن شخص حضور داشت به دیدار او می‌رفتند. اگر هم متوجه می‌شدند که آن شخص بیمار است، به عیادت آن شخص می‌رفتند.
«عَنْ اَنَسٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ‌اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِذَا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوَانِهِ ثَلَاثَةَ اَیَّامٍ سَاَلَ عَنْهُ فَاِنْ کَانَ غَائِباً دَعَا لَهُ وَ اِنْ کَانَ شَاهِداً زَارَهُ وَ اِنْ کَانَ مَرِیضاً عَادَه‌»


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ ه. ق چاپ سوم، ج۱۱، ص۷۲۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، دمشق بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، ۱۴۱۲ ه. ق چاپ اول، ص۳۴۷.    
۳. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، انتشارات سخن، چاپخانه مهارت ۱۳۸۱ ه. ش چاپ اول، ج۵، ص۴۷۶۲.
۴. برقی، احمد بن محمد، المحاسن‌، قم، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱ه. ق چاپ دوم‌، ج۲، ص۴۱۱.    
۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ه. ش چاپ چهارم، ج۲، ص۱۵۱.    
۶. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ه. ش، چاپ چهارم، ج۹، ص۹۴.    
۷. طبرسی‌، فضل بن حسن، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، نجف، انتشارات حیدریه، ۱۳۸۵ه. ق، چاپ دوم‌، ص۲۸۳.    
۸. حلی، احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، قم، انتشارات دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۰۷ه. ق، ص۸۰.    
۹. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، ۱۴۰۳ه. ق، ج۲، ص۳۴۵.    
۱۰. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ه. ق، ‌ چاپ اول، ج۲، ص۴۲۹.    
۱۱. حمیری معافری، عبد الملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا، ج۱، ص۳۳۶.    
۱۲. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۵ه. ق، چاپ اول، مقدمه، ص۳۰۲.    
۱۳. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ه. ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۸۲.    
۱۴. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ه. ق، چاپ اول، ج۴، ص۱۰۷.    
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ه. ش چاپ چهارم، ج۲، ص۱۶۱.    
۱۶. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۵ه. ق، چاپ اول، ج۵، ص۲۰۰.    
۱۷. ‌اندلسی‌، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دار الفیحاء ۱۴۰۷ه‌ق، چاپ دوم، ‌ ج۱، ص۱۲۸.    
۱۸. نویری، شهاب‌الدین، نهایة الارب فی فنون الادب‌، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، ۱۴۲۳ه‌ق، ‌ چاپ اول، ج۱۸، ص۲۶۱.    
۱۹. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ه. ق، ج۴، ص۳۶۴.    
۲۰. ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ه. ق، ج۱، ص۶۷۷.    
۲۱. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل۱۴۱۲ه. ق چاپ اول، ج۴، ص۱۸۲۳.    
۲۲. ابن بطریق حلی، یحیی بن حسن، العمدة، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ۱۴۰۷ه. ق، ص۳۹۳.
۲۳. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ه. ق، ج۶، ص۸۴.    
۲۴. ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف‌، قم، چاپخانه خیام، ۱۴۰۰ ه‌ق، چاپ اول، ج۱، ص۲۹۱.    
۲۵. نووی دمشقی، یحیی بن شرف، ریاض الصالحین من کلام سید المرسلین‌، دار الوفاء، ۱۴۲۸ه‌ق، چاپ هفتم، ‌ج۱، ص۱۳۷.    
۲۶. علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق‌ و کشف الصدق، قم، مؤسسه دار الهجرة، ۱۴۰۷ه‌ق، چاپ اول، ص۳۶۹.    
۲۷. نویری، شهاب‌الدین، نهایة الارب فی فنون الادب‌، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، ۱۴۲۳ه‌ق، ‌ چاپ اول، ج۱۸، ص۱۷۲.    
۲۸. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ه. ق، ج۳، ص۱۲۸.    
۲۹. ‌هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه. ق، چاپ اول، ج۱، ص۹۴.    
۳۰. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ه. ق، چاپ اول، ج۲، ص۲۷۲.    
۳۱. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه. ق، چاپ اول، ج۱، ص۸۷.    
۳۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله، مصر، دار المعارف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۹۶-۹۷.    
۳۳. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل۱۴۱۲ه. ق چاپ اول، ج۱، ص۲۸.    
۳۴. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ه. ق، ج۸، ص۶۰.    
۳۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، انتشارات کتابخانه اسلامیه‌، ۱۳۶۲ ه. ق، چاپ چهارم، ص۲۳۴.    
۳۶. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، شریف رضی چاپ اول، ج۲، ص۴۴۳.    
۳۷. هادی، جعفر، سید المرسلین‌، قم، جامعه مدرسین ۱۴۲۷ه‌ق چاپ سوم، ج۲، ص۵۳۱.    
۳۸. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۹ه. ق چاپ سوم، ج۳، ص۹۱۳.    
۳۹. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی ۱۴۱۲ ه. ق چاپ چهارم، ص۱۹.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «صلۀ رحم در سیرۀ نبوی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۸/۲۳.    






جعبه ابزار