صفات ناپسند صحابه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بسیاری از
صحابه دارای صفات کمال و عالی بودهاند؛ اما برخی از ایشان هرگز به صفات مطلوب متخلق نبودند. با این حال آیا معقول است که بین این افراد هیچ تفاوتی وجود نداشته باشد و تمامی ایشان عادل باشند به این معنی که کسی حق ندارد به بررسی شخصیت ایشان بپردازد سپس حکم به
عدالت و یا
فسق ایشان کند.
در این مقاله به بررسی صفات شخصی برخی صحابه میپردازیم تا از وجود برخی صفات به عدم تساوی صحابه پی ببریم:
یکی از مشکلاتی که برخی صحابه به آن مبتلی بودند، در ماندگی ایشان حتی در برابر سوالات ساده مردم بود، با این حال چگونه میتوان بین ایشان و دیگران فرقی قائل نشد!
ابوبکر و عمر و عثمان از جمله کسانی بودند که در بسیاری از مسائل و مجهولات به
امیرالمومنین(علیهالسّلام) و دیگران متوسل میشدند.
ابوبکر به عنوان
حاکم اسلامی به اعمال خلافی که خالد بن ولید انجام داده بد سرپوش گذاشت و بلکه با چشم پوشی از خطاهای آن صحابی به تقدیر از او میپرداخت!!
همچنین عمر بارها عنوان کرده بود که
بیعت با ابوبکر بیخردی بود. و بارها ابوبکر بالای منبر اعتراف میکرد که تا علی در میان مردم هست او بهترین نخواهد بود و درخواست اقاله بیعت داشت، همچنین میگفت من شیطانی دارم که هنگام
غضب بر من عارض میشود. فرار و شکست او در جنگها بخصوص
جنگ خیبر، عزل شدن از قرائت
سوره توبه در
مکه، عزل شدن از سرپرستی صدقات، تخلف از لشگر اسامه، عقب رانده شدن او از
امامت در
مسجد توسط
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مخالفت با نقل
حدیث و منع کتابت آن، مخالفت با
آیات و
سنت نبوی از جمله اموری است که بر بیکفایتی و
نفاق ابوبکر
دلالت دارد.
ابوبکر بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با ادعای روایتی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به غصب اموال
حضرت فاطمه(سلاماللهعلیهم) پرداخت که با جواب آن حضرت از
قرآن روبرور شد و ابوبکر نیز پاسخی نداشت جز اینکه بگوید مسلمانان من را بر این امر برگزیدند!!.
عمر به عنوان یکی از
صحابه باسابقه به حساب میآید. اما حضور موثر و کارگشائی در جنگها ندارد. او در بسیاری از جنگها مانند یک سرباز معمولی بوده و در مواقع خطر بهترین راه را همچون ابوبکر و
عثمان و... فرار میدانسته
و در این باره خودشان نیز اعترافاتی دارند. از جمله اینکه گفت شده در
جنگ احد همه فرار کردند جز علی بن ابی طالب(علیهالسّلام) و
زبیر و طلحة و ابودجانة و الحارث بن الصمة و الحباب بن المنذر و عاصم بن ثابت و سهل بن حنیف.
البته از این افراد نیز همه فرار کردند و کسی جز علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفاع نکرد.
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که غاصبانه بر اریکه خلافت تکیه کردند بارها برای
جنگ و قتل و
اسارت ایشان برنامه ریزی داشتند که با
شجاعت آن حضرت این نقشهها ناکام میماند.
همانطور که پیش از این قصد کشتن پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را داشتند.
عمر که به عنوان یکی از صحابه باسابقه به حساب میآید، زود درخواست کشتن صحابه گرفتار و یا خارج از میدان جنگ را خواستار میشد که این درخواست در
زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مخالفت آن حضرت روبرو میشد و بعد از زمان ان حضرت هرگز عملی نشد. به چند نمونه از این موارد اشاره میکنیم:
۱. درخواست قتل عبدالله بن ذوالخویصره بعد از جسارت عبدالله به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
در برخی از روایات
اهل سنت آمده که عمر گفت: یا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اجازه بده من این منافق را بکشم.
۲. درخواست قتل عباس عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از اسارت در
جنگ بدر.
۳. درخواست قتل حاطب بن ابی بلتعه بعد از لو رفتن نقش
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مشرکین.
۴. درخواست قتل نعمان به دلیل شرابخواری.
۵. درخواست قتل عبدالله بن ابی از منافقین مشهور.
۶. درخواست قتل
ابوسفیان.
۷.
تهدید قتل امیرالمومنین علی(علیهالسّلام) در روز حمله وحشیانه به خانه
وحی.
۸. دستور قتل اصحاب شوری برای انتخاب خلیفه در صورتی که کسی را انتخاب نکنند.
شیوه بیان و عملکرد عمر در برابر مخالفینش بخصوص
اهل بیت (علیهالسّلام) همیشه با تهدید بوده. او برای پیشبرد اهداف خود این کار را سرلوحه عمل خود قرار میداد ولی بسیاری از این تهدیدات و لفاظیهای او هرگز عملی نشد. به چند تهدید عمر که هرگز عملی نشد. بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، عمر با انکار رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مردم را تهدید به
مرگ میکرد تا بتواند فرصتی برای سقیفه نشینان در جهت غصب خلافت فراهم کند. (والله لا اسمع احدا یقول مات رسول الله الا قتلته ان رسول الله لم یمت و انما غاب عنا کما غاب موسی عن قومه اربعین لیلة و الله لیرجعن رسول الله الی قومه کما رجع موسی الی قومه و لیقطعن ایدی رجال و ارجلهم.)
همچنین او با تهدید و ارعاب میخواست از امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) برای ابوبکر
بیعت بگیرد.
سعد بن عباده و حباب بن منذر به دلیل بیعت نکردن با ابوبکر محکوم به قتل شدند.
در ادامه همین سیاست به همراه چهارصدتن از یارانش که همگی از
صحابه بودند به تهدید مخالفان ابوبکر پرداخت و آنان را
تهدید به قتل کرد.
از جمله اموری که شخصیت عمر را آشکار میکند تهدید عمر به آتش زدن خانه فاطمه زهراء (سلاماللهعلیهم) است که با علم به وجود اهل بیت (علیهالسّلام) در آن خانه بود و بد تر از این تهدید عملی شدن آن است که مورد
اعتراف خود عمر و
اهل سنت است.
در داستان خواستگاری او از
ام کلثوم با تمام اختلافاتی که در این قضیه وجود دارد به تهدید عمر در این باره اشاره شده است.
این موارد تنها گوشهای از تهدیداتی است که در تمام زندگی عمر وجود داشته است.
یکی دیگر از خصوصیات عمر خشونت زبانزد او بوده است. در این زمینه افرادی که به نحوی از عمر تازیانه و یا کتک خورده و یا زندانی شدند را نام میبریم که در کتب اهل سنت نیز نقل شده است؛ مانند:
۱. خواهرش فاطمه به دلیل
اسلام آوردن.
۲. شوهر خواهرش به دلیل اسلام آوردن.
۳. کنیز ابومومل وام عبدالله دختر حنتمه، به دلیل اسلام آوردن.
۴. کسی که به زیارت
بیت المقدس رفته بود.
۵. کسی که تمام عمر
روزه گرفته بود.
۶. کسی که در زمان کم آبی دو روز برای خانواده خود گوشت میخرید.
۷.
ابن مسعود۸.
ابو الدرداء
۹.
ابو مسعود انصاری۱۰. کسانیکه کنیه ابوعیسی داشتند، از جمله عبیدالله فرزندعمر.
۱۱.
ابوهریره۱۲. همسر خودش
۱۳. رئیس قبیله ربیعه
۱۴. ام فروه خواهر ابوبکر
۱۵.
سعد بن عباده
۱۶. بریدة بن الحصیب الاسلمی به دلیل اعتراض برآتش زدن خانه فاطمه (سلاماللهعلیهم) کتک خورد.
این افراد تعدادی از کسانی بودند که توسط عمر شکنجه شدند. اگر به کتب تاریخ و... مراجعه شود تعداد بیشتری را میتوان یافت که گرفتار خشونت عمر شدند. تا حدی که به صورت ضرب المثل میگفتند: تازیانههای عمر از
شمشیر حجاج برندهتر است.
چرا که او اولین کسی است که در اسلام تازیانه بدست گرفت و با آن امور مردم را مدیریت میکرد
تا جائی که گفته شده صف
نماز جماعت را با تازیانه یکسان میکرد.
همچنین خشونت او در زندگی شخصی و
ازدواج او با عاتکه بن زید هویداست.
انس بن مالک میگوید: مردی اعرابی شتران خود را برای فروش آورد. عمر برای معامله نزد او رفت و با لگد به تمام شتران زد. او میخواست شتران را برانگیزد تا رام بودن آنها را امتحان کند. اعرابی گفت: ای بی پدر شتران من را رها کن. اما عمر به کار خود ادامه میداد. اعرابی گفت: گمان دارم که بد مردی باشی!. عمر پس از امتحان شتران آنها را خرید و اعرابی خواست تا جل و پلاسهای شتران را باز کند اما
عمر گفت من وقتی آنها را خریدم با جل و پلاس بودند و اعرابی گفت: گواهی میدهم که تو مرد بدی هستی و نزاع خود را نزد امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) مطرح کردند.
امیرالمومنین (علیهالسّلام) فرمود : اگر جل و پلاسها در معامله شرط شده باشد آن برای توست. آنگاه اعرابی آنها را باز کرد و شتران را به عمر داد.
خوردن
شراب یکی دیگر از صفات ناپسندی است که بسیاری از
صحابه به آن دچار بودند. گفته شده که در زمان عمر خوردن شراب شایع شد تا جائی که عمر به کارگزانش دستور داد که آب انگورها را بجوشانند تا
سرکه شود.
عمر خانه رویشد ثقفی که مرکزی برای شراب فروشی بود را
آتش زد.
ربیعة بن امیة بن خلف از دیگر اصحاب شرابخواری بود که از دست عمر به روم فرار کرد و مسیحی شد.
ضرار بن الازور از دیگر کارگزاران ابوبکر و عمر بود که شرابخواری و فحشاء و جنایت دار کارنامه او وجود دارد.
ابوشمحه عبدالرحمن فرزند عمر نیز از جمله کسانی است که به دلیل شرابخواری توسط پدرش حد میخورد.
ولید بن عقبه از دیگر صحابه بود که اهل
کوفه به دلیل شرابخواری او به عثمان شکایت کردند.
علقمة بن الاعور السلمی، علقمة بن علاثه، قدامة بن مظعون از
اصحاب بدر، منظور بن زبان، نعمان بن نضیلة الانصاری، نجاشی، ابوالازور، ابوجندل، ضرار بن خطاب، ابوزبیدالطائی، ابومحجن الثقفی، ابومفرز التمیمی، وحشی، نیز از جمله اصحاب شرابخوار بودند.
بالاخره روایتی از رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمودند: به زودی از
امت من کسانی اسم خمر را تغییر میدهند و حاکمان ایشان آنان را برخوردن آن کمک میکنند.
لازم به ذکر است که شرابخواری ابوبکر و عمر نیز در کتب
اهل سنت ذکر شده است.
نفاق بسیاری از صحابه به حدی بود که
آیات بسیاری در مورد این افراد نازل میشد. اما مهمترین مساله منافقین در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تضعیف ایشان و مخالفت با امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) بوده است. توطئه این افراد برای کودتا بر علیه حکومت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
مدینه و با ساختن
مسجد ضرار قوت گرفت در حالی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
جنگ تبوک عازم میشدند و برای دفع توطئه این افراد امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) را در مدینه جایگزین خود فرمود و ایشان از سوئی و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سوی دیگر به دفع این
توطئه پرداختند.
این مطالب نشاندهنده وجود توطئه در عصر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که بعد از رحلت آن حضرت با
غصب خلافت به این توطئه تحقق بخشیدند.
حق قانونگذاری برخلاف احکام الهی و سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شیوه مستمری بود که
ابوبکر و عمر برای خود به رسمیت میشناختند.
۱. دستور به حرمت
حج تمتع.
۲. دستور به حرمت
ازدواج موقت. (متعتان کانتا علی عهد رسول الله صفانا امنع عنهما و اعاقب علیهما)
۳. دستور به جعل الصلاة خیر من النوم (التثویب). (ان المؤذن جاء الی عمر یؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائما فقال الصلاة خیر من النوم فامره عمر ان یجعلها فی نداء الصبح)
۴. دستور به حذف حی علی خیر العمل. (ثلاث کن علی عهد رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و انا انهی عنهن و احرمهن و اعاقب علیهن متعة النساء و متعة الحج و حی علی خیر العمل)
۵. جعل
نماز تراویح در شبهای
ماه رمضان. (ثم خرج لیلة و هم یصلون بصلاته فقال نعم البدعة هذه.)
۶. امضای سه
طلاق در یک مجلس. (فلما کان فی عهد عمر تتابع الناس فی الطلاق فاجازه علیهم.)
۷. مقدار
جزیه را از حدی که رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معین نموده بود بیشتر کرد. (انه زاد الجزیة عما قررها رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و هو حرام علی مذهب فقهائهم الاربعة الا احمد فی روایة.)
۸. جعل خراج مالیات بر زمینهایی غنیمتی که در
جنگ با
ایران بدست آمده بود.
۹. جلوگیری از اعطاء خمس به
بنی هاشم و
اهل بیت (علیهالسّلام) برای تضعیف ایشان.
۱۰. تبعید
نصر بن حجاج بدون هیچ گناهی. (فقال عمر لا و الله لا تساکننی بارض انا بها.)
۱۱. تغییر دادن مقام ابراهیم از مکان خود.
۱۲. گرفتن
صدقه از برخی
نصاری عرب بجای جزیه.
۱۳. دستور منع
ازدواج موالی (آزادشدگان و ایرانیان) با دختران عرب.
۱۴. جایز دانستن مسح برکفش و جوراب.
۱۵. جعل چهار تکبیر بر
میت.
۱۶. منع
ارث بردن اعجمی از عرب.
۱۷. جعل عول و تعصیب در ارث.
۱۸. تقسیم تبیعض وار بیت المال و اعطاء آن به افراد نالایق.
۱۹. تعیین شوری برای انتخاب خلیفه.
۲۰. حکومت دادن به
بنی امیه در شام.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «صفات ناپسند صحابه».