صعد (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صَعَد (به فتح صاد و راء) و
صُعُد (به ضم صاد و راء) و
صُعود (به ضم صاد) از
واژگان قرآن کریم به معنای بالا رفتن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
اِصعاد (به کسر الف) به معنای دور شدن در
زمین،
اَصعد (به فتح الف) به معنی صعود و از باب تفعل و دلالت بر تکلّف دارد.
صَعَد،
صُعُد و
صُعُود به معنای بالا رفتن است. «صَعِدَ فِی السُّلَّمِ صَعَداً و صُعُوداً: ارْتَقَی».
(مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ...) «هر که خواهان
عزت است آنرا از
خدا بخواهد که همه عزّت مال است، کلمات پاکیزه (که حاکی از
توحید و عقیده پاک است) به سوی خدا بالا میرود و
عمل صالح کلمات پاک را بلند میکند و بالا میبرد. یعنی هر دو بالا میروند.» به عقیده
تفسیر المیزان ضمیر «یَرْفَعُهُ» به الْکَلِمُ راجع است و فاعل آن «الْعَمَلُ» میباشد.
این دو کلید عزّتاند و به وسیله آنها میشود از خدا کسب عزّت کرد. در
نهج البلاغه خطبه ۱۱۳ فرموده:
«وَ نَشْهَدُ اَلَّا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ... وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ... شَهَادَتَیْنِ تُصْعِدَانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعَانِ الْعَمَلَ»و در
خطبه ۱۸۲ فرموده
«لَمَا جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشِهِ... وَ لَا مَصْعَداً لِلْکَلِمِ الطَّیِّبِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ»(اِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی اَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ...) «آنگاه که میرفتید (فرار میکردید) و بر کسی توجه نداشتید و
پیامبر شما را میخواند (میگفت: بندگان خدا بسوی من آئید من رسول خدایم).»
در
مجمع البیان فرموده: صعود رفتن در بالائی و اصعاد رفتن در زمین هموار است. آنگاه که سفر را شروع کنیم گوئیم: اصعدنا من مکة.
قول شاعر از همان است که گوید:
هوای مع الرکب الیمانین مصعد | | جنیب و جثمانی بمکة موثق |
| | |
راغب اصفهانی گفته: به قولی
اِصعاد دور شدن در زمین است، خواه رو به بالا باشد یا رو به پائین. اصل آن از صعود است به معنی رفتن در اماکن مرتفعه مثل خروج از
بصره به
نجد و
حجاز سپس دور شدن بکار رفته، هر چند بلندی در نظر نباشد؛ نظیر «تعال» که در اصل به معنی: بیا بالا است و آنگاه در مطلق امر به آمدن استعمال شده، خواه به طرف بالا باشد یا پائین.
اصعاد به معنی بالا بردن نیز آمده است چنانکه از نهج البلاغه نقل شد.
صعد به فتح اول و دوم و صعود به فتح اول و صعید، هر سه در اصل یکیاند. اما صعد و صعود به گردنه گفته میشود و
استعاره از هر کار سخت است.
(وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً) «هر که از یاد خدا اعراض کند عذاب سختی به او وارد نماید.»
(کَلَّا اِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنِیداً. سَاُرْهِقُهُ صَعُوداً) «نه او به آیات ما معاند بود حتما او را به عقبه یا عذاب سختی میرسانم.»
الصحاح عذاب صعد را به عذاب شدید معنا کرده است.
(یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ...) «سینه او را بسیار
تنگ گرداند گوئی در
آسمان به سختی بالا میرود.»
اَصعد به معنی صعود و از باب تفعل است و دلالت بر تکلّف دارد. هر قدر به آسمان بالا رویم هوا رقیق و
اکسیژن کم شده
نفس تنگ خواهد گردید. این از علوم قرآن است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صعد»، ج۴، ص۱۲۵-۱۲۸.