شیخ صدوق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابن بابِوِیهْ، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، ملقب به شیخ صدوق (ح ۳۰۵-۳۸۱ق/ح۹۱۷-۹۹۱م)،
محدث و
فقیه بزرگ
شیعه امامیه، در
قرن چهارم هجری قمری بود.
شیخ طوسی در اسانید
الاستبصار از وی با لقب «عمادالدین» یاد کرده است. او ابتدا نزد پدرش به شاگردی پرداخت و بعد برای کسب علم به شهرهای مختلفی سفر کرد و از اساتید بسیاری بهره برد. برخی، اساتید او را تا ۲۵۰ تن شمرده اند. او از نظر فکری از مکتب
اخباریان متقدم قم به شمار میرود. عصر شیخ صدوق، عصر حدیث بوده و ایشان در ادامه حرکت
شیخ کلینی، به ضبط و نشر
حدیث بنا نهاده است. ایشان کثیر التالیف بوده و آثار زیادی به او نسبت دادهاند که از مهمترین آنها کتاب
من لا یحضره الفقیه،
علل الشرایع،
الخصال،
عیون الاخبار الرضا،
معانی الاخبار را میتوان نام برد.
شیخ صدوق در
شهر ری، نزدیکی
مرقد عبدالعظیم حسنی دفن شده و مرقدش محل زیارت مردم است.
زندگینامه شيخ صدوق از ولادت تا دوران تحصیل از قرار زیر است.
محمد بن
علی بن
حسین بن
موسی بن بابویه قمی معروف به شيخ صدوق در حدود
سال ۳۰۶ ق. در شهر قم متولد شد. در مورد زمان و مکان ولادت وی اطلاع روشنی در دست نیست.
جمعی از نویسندگان قرون اخیر با تکیه بر برخی روایات تولد
ابن بابویه را اندکی پس از
سال ۳۰۵ ق دانستهاند.
دونالدسون تولد وی را در
۳۱۱ ق/ ۹۲۳م یا چند سالی پیش از آن در
خراسان دانسته است.
يکى از معروف ترين خاندانهاى بزرگ که بيش از سيصد سال در مرکز
ایران دانشمندان نامور از آن برخاستهاند
خاندان بابویه است که صدوق بزرگترين شخصيت اين خاندان به شمار مىرود.
بابويه جد اعلاى صدوق است. اولين کسى که از اين خاندان لقب
ابن بابويه گرفت پدر صدوق يعنى على بن حسين بن موسى بن بابويه است.
ابن بابويه خود از دانشمندان بنام شيعه بوده و بيش از يکصد کتاب در موضوعات مختلف نگاشته است. وى پيشواى شيعه در قم و اطراف آن در زمان خود بوده و در عصر
امام حسن عسکری (علیهالسلام) و
غیبت صغرای حضرت ولی عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) و در عهد نيابت خاصه
حسین بن روح مىزيسته است.
ابن عالم بزرگ وارسته و پارسا در قم مغازهاى داشت که در کنار کارهاى علمى بخشى از وقت خود را به کسب و کار مىپرداخت و با درآمد آن مخارج زندگى خويش را تأمين مىکرد. اما در حقيقت او دانشمندى سترگ بود که نه تنها در مجامع علمى آن روز از مقام و منزلت علمى بالايى برخوردار بود هماکنون نيز مورد احترام دانشپژوهان و اساتيد بزرگ علوى اسلامى است.
ساليانى آنچه روح پدر صدوق را آزرده مىساخت نداشتن فرزند بود، گرچه پنجاه بهار از عمر او مىگذشت و رو به پيرى مىرفت هرگز از رحمت الهى نااميد نبود و بارها از خداى خويش درخواست کرده بود تا فرزندى به او عطا کند، اما از گره کار مطلع نبود.
روزى بر آن شد تا نامهاى به امام و پيشواى خود حضرت مهدى (عجّلاللهفرجهالشریف) بنويسد و از ايشان بخواهد تا برايش دعا کند. به دنبال فرصتى مناسب و فردى مطمئن بود تا به واسطه او نامه ارسال کند تا آنکه زمانى کاروانى از قم به
عراق مىرفت، در بين آن کاروان يکى از دوستانش به نام ابوجعفر محمد بن على الاسود را يافت که مىتوانست نامه وى را به مقصد برساند.
او نامهاى به محضر ولى عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) نوشت و به وى سپرد تا در عراق به حسين بن روح بدهد و از او بخواهد که اين نامه را به حضرت برساند.
ابوجعفر گويد من نامه او را به نماينده مهدى موعود (عجّلاللهفرجهالشریف) رساندم و پس از سه روز به من خبر داد که حضرت براى
ابن بابويه دعا کرد و در آينده نزديک
خداوند به او فرزندى خواهد داد که منشاء برکات زيادى خواهد شد.
شيخ طوسى در کتاب
الغیبه، درباره تولد صدوق چنين نگاشته است:
بسياری از بزرگان قم نقل کردهاند که على بن حسين بن بابويه با دخترعموى خود ازدواج کرد ولى از وى صاحب فرزند نشد. نامهاى به شيخ ابوالقاسم حسين بن روح نوشت که از حضرت ولى عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) بخواهد تا براى او دعا کند که خداوند به او فرزند عطا فرمايد از حضرت جواب آمد که از اين همسر صاحب فرزند نمىشوى ولى بزودى با کنيزى ديلمى ازدواج خواهى کرد که خداوند از او دو فرزند فقيه به تو خواهد داد.
شيخ صدوق خود نيز ماجراى دعاى حضرت ولى عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) و ولادت خود را در کتاب
اکمال الدین آورده است و در ادامه نوشته است که هرگاه ابوجعفر محمد بن على اسود مرا مىديد که براى آموختن حديث و علوم اهل بيت (عليهمالسلام) با اشتياق تمام به درس اساتيد مىرفتم، مىفرمود: اين ميل و اشتياق به علمآموزى که تو دارى جاى تعجب نيست، زيرا تو به دعاى امام زمان متولد شدهاى.
به هر تقدير اين بشارت به
ابن بابويه رسيد و پس از مدتى در پى ازدواج با کنيزى ديلمى خداوند محمد را به او عطا فرمود که در آن سنين مايه اميد و چشمروشنى پدر گشت و سپس پسر ديگرى به او داد و نامش را حسين نهاد.
حسین بن على بن بابويه نيز از دانشمندان و پس از پدر و برادرش محمد بزرگترين و معروفترين شخصيت خاندان بابويه است.
محمد در سنين کودکى فراگيرى دانش دينى را نزد پدر آغاز کرد و تحصيلات ابتدايى و رشد اوليه او در علوم، در
شهر قم، که آن روز، محضر دانشمندان و محدثان بود، به انجام رسيد.
با جديت تمام و سعى پيگير به فراگيرى علم و معرفت همت گماشت. روزى نمىگذشت که بر اندوختههاى علمى او افزوده نگردد. عمده مطالب را از پدر خود على بن بابويه آموخت و افزون بر آن در مجالس و محافل درسى بزرگان علم و ادب حاضر مىشد.
پس از آنکه به مرتبه بالايى از تحصيل رسيد براى درک محضر اساتيد بزرگ و حديثشناسان آن دوران سفرهاى علمى خود را آغاز کرد و شايد بتوان گفت: يکى از عوامل موثر در موفقيت وى اساتيد بسيار زيادى است. از همينرو نمىتوان بهطور کامل اساتيد او را شمارش کرد. دانشمند محقق شيخ
عبدالرحیم ربانی شیرازی (رحمةالله) در پيشگفتار کتاب
معانی الاخبار که شرح زندگانى وى را نگاشته، ۲۵۲ تن از اساتيد صدوق را نام برده است.
ابن بابویه که در قم در خاندانی اهل دانش پرورش یافته بود و در خردسالی از محضر مشایخ آن شهر استفاده کرد، دیری نپایید که استعداد او در فراگیری علم زبانزد محافل علمی قم گردید.
از مشایخ
ابن بابویه در این دوره میتوان پدرش علی بن بابویه، محمد بن حسن بن احمد بن ولید،
محمد بن علی ماجیلویه و
احمد بن
علی بن ابراهیم قمی را ذکر کرد،
لیکن بررسی اسناد روایات
ابن بابویه نشان میدهد که در میان حدود ۲۵۰ استاد شناخته شده خود بیش از همه از پدرش و
ابن ولید استفاده کرده و تحت تأثیر آنها بوده است.
ابن بابویه در تاریخ نامعلومی قم را ترک کرده و به
ری که در آن زمان پایتخت
آل بویه بود رفته و در این شهر اقامت گزیده است.
تنها اطلاع ما درباره تاریخ سفر وی به ری این است که در
رجب ۳۳۹ ق بخشی از روایات علی بن ابراهیم قمی و دیگران را از
شریف حمزة بن محمد علوی در قم شنیده
و در رجب
۳۴۷ق در ری بوده است.
با ملاحظه اینکه
ابن ولید که پس از پدر نزدیکترین استاد
ابن بابویه به او بوده و به سال
۳۴۳ق/۹۵۴م وفات یافته،
میتوان حدس زد که این اتفاق، علقه
ابن بابویه را با قم سست کرده و مقدمه هجرت وی به ری را فراهم کرده باشد.
به هر حال او در ری از مشایخ آن شهر چون
احمد بن
محمد بن صقر صائغ و
محمد بن
ابراهیم بن اسحاق طالقانی حدیث شنیده است.
يکى از حوادث مهم دوران زندگى شيخ صدوق روى کار آمدن سلسله ايرانىنژاد و شيعىمذهب آل بويه بود که ميان سالهاى ۳۲۲ ـ ۴۴۸ هجرى قمرى بر بخش بزرگى از ايران و عراق و جزيره تا مرزهاى شمالى
شام فرمان راندند.
هجرت شيخ صدوق از قم به رى و اقامت در آنجا نيز به خواست يکى از حاکمان اين سلسله،
رکنالدوله دیلمی بوده است.
علامه شوشتری ماجراى هجرت شيخ صدوق از قم به رى را اينگونه نگاشته است:
رکنالدوله (ركنالدوله، لقب حسن فرزند ابوشجاع ديلمى است) به منظور ترويج مذهب حق، التماس قدوم شيخ به دارالخلافه نموده، خدمت شيخ اجازت فرموده، سلطان در مجلس اول سوالى چند که در تحقيق مذهب حق به خاطر داشت بر شيخ عرض نمود و جواب صواب استفاده فرموده، شيخ را تعظيم و تکريم تمام نمود و جوايز و اقطاع مقرر فرمود.
به نظر مىرسد علت اصلى دعوت رکنالدوله، خلئى بوده که از هجرت
شیخ کلینی از رى به
بغداد و سپس رحلت او پيش آمده بوده است. در حقيقت وجود شيخ صدوق در رى مىتوانست منشاء برکات فراوان باشد، و آن بزرگوار نيز با توجه به اهميت موضوع دعوت رکنالدوله را پذيرفت و زادگاه خويش را رها کرد و عازم رى گشت.
بحثهاى بسيارى که صدوق در مدت اقامت خود در رى در موضوعات مختلف اسلامى به ويژه در دو موضوع مهم امامت و غيبت حضرت ولى عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) با رهبران مذاهبى مختلف انجام داد شاهد خوبى بر اين مدعاست. حاصل آن گفتگوها که برخى نيز در حضور رکنالدوله بود کتابهاى ارزشمندى است که از آن فقيه نامى باقى مانده است.
با مطالعه و دقت در اين بخش از زندگانى صدوق در مىيابيم که عشق به جمعآورى احاديث در وجود او موج مىزده و حفظ و حراست از سخنان پيشوايان دينى و نشر و توزيع آنها را سرلوحه کار خود قرار داده بود و براى رسيدن به اين هدف، از
بلخ و
بخارا تا
کوفه و بغداد و از آنجا تا
مکه و
مدینه سفر کرده و به تمام مراکز اسلامى آن زمان ـ اعم از شيعه و سنى ـ سر زده است و چه بسيار که در اين سفرها با مشکلات فراوانى مواجه گشته ولى همه را به جان خريد و غم غربت را تحمل کرده و با کولهبارى از احاديث
پیامبر و
اهل بیت (علیهمالسلام) از سفر باز گشته است.
او به هر شهرى وارد مىشد به دنبال نخبگان مىگشت و از دانش آنان بهره مىگرفت و نيز علاقهمندان
علوم دینی را از منبع سرشار اندوختههاى خود سيراب مىکرد.
ابن بابویه در ماه رجب
۳۵۲ق/۹۶۳م قصد سفر نمود و با کسب اجازه از رکنالدوله امیر ری در رجب همین سال راهی
مشهد گردید.
ابن بابویه طی راه مشهد در
ماه شعبان در
نیشابور بود و از مشایخ بزرگ آن شهر چون
عبدالواحد بن
محمد بن عبدوس نیشابوری، حاکم ابوعلی
حسین بن احمد بیهقی و ابوطیب
حسین بن احمد رازی حدیث شنید.
در آن شهر اهالى آنجا گرداگرد او را گرفتند و وى با بحثهاى روشنگرانه خود تشتت فکرى عجيبى که نسبت به غيبت مهدى موعود (عجّلاللهفرجهالشریف) در ميان آنها رواج داشت، از بين برد.
او خود شرح اين واقعه را در کتاب اکمال الدين آورده است. علاوه بر آن از عدهاى از بزرگان آن ديار حديث شنيده و نقل کرده است از جمله: عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب.
ابن بابویه در
مرو نيز از گروهى ديگر از محدثان حديث شنيده و نقل کرده است. از جمله: محمد بن على شاه فقيه و ابويوسف، رافع بن عبدالله بن عبدالوهاب بن عبدالملک.
ابن بابویه سپس به بغداد مسافرت کرد و در همان سال از عدهاى ديگر از بزرگان بغداد نيز حديث شنيد از جمله:
حسین بن یحیی علوی،
ابراهیم بن هارون و
علی بن ثابت والیبی.
در
سال ۳۵۴ ق وارد کوفه شد و از مشايخ آنجا
استماع حدیث کرد.
درنگی پرثمر در کوفه که امکان استماع از افزون بر ۱۰ شیخ بزرگ کوفی از جمله ابوالقاسم
حسن بن محمد سکونی،
محمد بن بکران نقاش و
احمد بن ابراهیم فامی را برای وی فراهم کرد.
در بغداد نیز وی ضمن استماع از مشایخ بزرگ آن شهر چون حافظ محمد بن عمر بن جعابی و
حسن بن
محمد بن یحیی علوی،
برخی مناظرات ارشادی نیز داشته است.
همین اقامت کوتاه برای جمعی از مشایخ بغداد چون
شیخ مفید، این امکان را فراهم کرد که از وی استماع حدیث کرده و اجازه دریافت کنند.
ابن بابویه براى زيارت
بیتالله الحرام و انجام
مناسک حج عازم
حجاز شد.
وی ظاهراً در اواخر ۳۵۳ق/۹۶۴م ری را به قصد سفر
حج ترک کرد، بهطوری که در
ذیحجه همان سال مناسک حج را به جای آورد.
در مورد استفاده
ابن بابویه از مشایخ حرمین سندی در دست نیست، لیکن میدانیم که وی در بازگشت به عراق در اوایل
۳۵۴ق در فید (میانه راه حجاز به عراق) با ابوعلی
احمد بن ابیجعفر بیهقی دیدار کرده و از او حدیث شنیده است.
ابن بابویه بار ديگر در
سال ۳۵۵ ق به بغداد وارد شد و شايد اين امر پس از بازگشت از زيارت خانه خدا بوده است.
وی در همین سال عراق را ترک و در مسیر مراجعت به ری وارد
همدان شده و از جمعی از مشایخ آن دیار چون
قاسم بن
محمد بن عبدویه همدانی،
احمد بن
زیاد بن جعفر همدانی و ابوالعباس
فضل بن
فضل بن عباس کندی استماع حدیث کرده و یا اجازه دریافت کرده است
و سرانجام با ترک همدان به سفر غربی خود خاتمه بخشید و با توشهای ارزشمند به وطن مراجعت نمود.
نجاشی ورود
ابن بابویه به بغداد را بر اساس شنیدهها در ۳۵۵ق/۹۶۶م دانسته که مخالف صریح سخن
ابن بابویه است.
برخی از معاصران از سفر
ابن بابویه به استراباد و جرجان سخن گفتهاند
که تنها مبتنی بر حدس بوده و قابل اثبات نیست.
از کتاب
المجالس صدوق بر مىآيد که دو بار ديگر به زيارت مشهد رفته است، يکبار در
سال ۳۶۷ ق که در آنجا بر سيد
ابىالبرکات
علی بن حسین حسینی و
ابیبکر محمد بن علی حديث خواند و قبل از
محرم سال ۳۶۸ ق به رى بازگشت. بار ديگر آنگاه که قصد سفر به
ماوراءالنهر داشت.
ابن بابویه در ۳۶۷ق/۹۷۸م راهی سفر مشرق شد.
او در ۱۷ و ۱۸ ذیحجه در مشهد بود،
سپس به نیشابور رفته و تا شعبان ۳۶۸ق در آنجا سکنی گزید. تصریح به اینکه مجلس ۸۹ از مجالس وی در خانه سید
ابیمحمد
یحیی بن محمد علوی برگزار شده،
با علم به اینکه خانه این سید در نیشابور بوده
و از محرم تا شعبان ۳۶۸ق مجالس ۲۷-۹۳ بدون انقطاع برگزار شده، این مطلب را ثابت میکند.
وی در ۱۷- ۱۹ شعبان در مشهد بوده، و روز ۱۹ شعبان عازم ماوراءالنهر گردید.
ابن بابویه در مسیر خود از مشهد به
ترکستان میبایست شهرهای
سرخس،
مرو،
مرورود،
بلخ و
سمرقند را به ترتیب پشت سر گذاشته باشد.
وی در هر یک از این شهرها درنگی داشته و در سرخس از ابونصر
محمد بن احمد سرخسی،
در مرو از
احمد بن حسین آبی،
در مرورود از
محمد بن علی بن شاه و
ابویوسف رافع بن عبدالله،
در بلخ از افراد متعددی چون
حسین بن محمد اشناتی و
محمد بن سعید سمرقندی و در سمرقند از افرادی چون
عبدوس بن علی جرجانی و
عبدالصمد بن عبدالشهید انصاری استماع حدیث کرده است.
از سمرقند نیز دو سفر به عمق ترکستان داشته است.
در سفری به فرغانه (جنوب شرقی ازبکستان کنونی) از جمعی از مشایخ آن دیار چون
اسماعیل بن منصور قصار و
محمد بن
عبدالله بن طیفور دامغانی حدیث شنید.
ابن بابویه در برخی از قرای فرغانه چون اخسیکت و جبل بوتک
نیز به تحصیل حدیث پرداخته است.
وی در سفر دیگری به منطقه ایلاق (اطراف تاشکند کنونی) راهی گشته و از محضر مشایخی چون حاکم
بکر بن علی حنفی و
علی بن عبدالله فقیه اسواری
استفاده کرده است.
ملاقات
ابن بابویه با
شریفالدین محمد بن حسن علوی معروف به نعمه و تألیف کتاب من لایحضره الفقیه برای وی در همین شهر واقع شده است.
نظر به اینکه کتاب کمال الدین پس از سفر ماوراءالنهر تألیف شده، از مقدمه آن
معلوم میشود که
ابن بابویه در بازگشت از ماوراءالنهر برای زیارت مجدداً وارد مشهد شده، و سپس به نیشابور رفته و مدتی در آنجا اقامت گزیده است.
وی در این دوره اقامت خود به تبلیغ اعتقاد شیعه در مورد غیبت پرداخته و حداقل بخشی از کمال الدین را تألیف کرده است.
معلوم نیست
ابن بابویه که در نیشابور آرزوی بازگشت به وطنش ری را داشته،
چه زمانی به ری بازگشته است، اما میدانیم که تا پایان عمر در ری بوده، و در همانجا درگذشت
و مقبره وی در ری امروزه معروف و زیارتگاه است.
به دعاى
حضرت ولیعصر (عجّلاللهفرجهالشریف) شهرت شيخ صدوق عالمگير شد و تمام دانشوران، زبان به مدح و ثناى او گشودند و در برابر عظمت و گستردگى دانش او خضوع کردند. پس از سفر به بغداد شهرت علمى او آنچنان دانشمندان آن ديار را تحت تأثير قرار داده بود که تمام آنها را مجذوب خود کرد و از شعاع وجودى خود بهرهمند ساخت.
شيخ صدوق را نمىتوان، تنها يک محدث يا فقيه يا اصولى ناميد بلکه با نظر به گوناگونى تأليفات او و سخنان عالمان دينى در حق وى، پى به دامنه دانش بیکران او خواهيم برد.
عمررضا کحاله از عالمان
اهل سنت در حق او نوشته است:
محمد بن على بن الحسين ... شيعى (ابوجعفر) مفسر، فقيه، اصولى، محدث، حافظ، آشناى به
رجال، ... (بوده است).
بيشترين فرصت و زحمت وى صرف جمعآورى و تدوين و تبويب و نشر احاديث و نگارش کتب مختلف شد و اين امر جز با تسلط او بر آن رشتههاى علمى تحقق نخواهد يافت.
تبويب و تدوين حديث با توجه به موقعيت زمانى صدوق و نبود يا کمبود امکانات نگارشى و تحقيقى در آن عصر، حاکى از تلاش طاقتفرساى او است. امروزه انجام چنين امر بزرگ با وجود امکانات زياد حتى از توان يک گروه علمى هم خارج است.
صدوق با کار ابتکارى خود در تنظيم آثار
معصومین (علیهمالسلام) چشمهسارى را جارى ساخت که نسلهاى آينده توانستند از جويبار روان و زلال آن نيازهاى علمى و دينى بشريت را مرتفع سازند.
شیخ صدوق از نظر فکری جزء
اخباریان به شمار میرود و علم کلام او را باید از متون احادیث دانست.
ابن بابویه را میبایست از نظر فکری از مکتب
اخباریان متقدم قم به شمار آورد.
صرفنظر از چند شخصیت نهچندان برجسته، او را باید آخرین متفکر این مکتب دانست که آثارش بخش عمده میراث اخباریان را تشکیل میدهد.
مشخصه کلی این مکتب که به روشنی در آثار
ابن بابویه دیده میشود، تکیه بر اخبار و احادیث در تعریف مفاهیم و اثبات قضایای کلامی است.
در واقع کلام
ابن بابویه را باید متون احادیث دانست که با کمترین تصرف ممکن در قالب یک نظام کلامی ریخته شده و تدوین گشته است.
اگرچه کلام اخباری
ابن بابویه در کلیات با کلام سایر مکاتب امامیه همخوانی دارد، اما در مقایسهای بین رساله اعتقادات
ابن بابویه و رساله
تصحیح الاعتقاد شیخ مفید که در نقد آن نوشته شده، آشکار میشود که اختلافات قابل ملاحظهای در مسائل فرعی وجود دارد.
یکی از مهمترین موارد اختلاف مسأله جواز سهو در نماز بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
ابن بابویه چون برخی دیگر از بزرگان مکتب اخباری قم نه تنها سهو در نماز را بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جایز میشمارد، بلکه مخالف این نظر را به اهل غلو نسبت میدهد.
(رجوع کنید به رساله مفید یا سید مرتضی در مسأله سهو بر پیامبر.
)
ابن بابویه از جنبه کلامی با مکاتب و مذاهب متنوعی در برخورد بوده است، از طرف وی با برخی از مکاتب امامی که از آنها به اهل غلو و اهل تقصیر (کوتاهی در حق ائمه) تعبیر میکند، درگیر بوده و کتابی تحت عنوان
ابطال الغلو و التقصیر، در رد این دو گروه تألیف کرده است.
بخش دیگری از برخوردهای کلامی وی را مسأله مهدویت تشکیل میدهد.
ابن بابویه در تبیین مهدویت از دیدگاه امامیه ضمن تألیف آثار متعدد به خصوص مهمترین آنها کمال الدین به رد ایرادات
معتزله،
زیدیه و دیگر مخالفان پرداخته و سعی بلیغی در نقض آراء قائلین به فترت (انفصال رشته امامت) و رفع شک امامیان متحیر نموده است.
دیگر از ابعاد کلام
ابن بابویه رد اتهاماتی است که از جانب مخالفین متوجه
امامیه میگردید.
به عنوان نمونه وی کتاب
التوحید را چنانچه در مقدمه آن
متذکر شده به منظور رد اتهامات وارده به امامیه در مورد قول به تشبیه و جبر تألیف کرده است.
ابن بابویه مانند اکثر مکاتب دیگر امامی بین
اهل سنت و
ناصبی فرق آشکار گذاشته، ضمن احترام به اهل سنت (چنانکه مثلاً از تمجید مشایخ سنی توسط او بر میآید) ناصبی را
کافر شمرده
و برائت از ظالمین نسبت به ائمه را از واجبات دانسته است.
یکی از حرکتهای مهم
ابن بابویه در کلام امامیه را باید تدوین آثاری دانست که نه شکل استدلالی و نه روایی، بلکه شکل یک رساله اعتقادی را داشتهاند.
رسالة الاعتقادات ابن بابویه در واقع نخستین نمونه شناخته شده از این نوع رسائل در کلام امامیه است که خود ادامه کار او در مجلس ۹۳ از
الامالی و مقدمه «
الهدایه»
میباشد.
این حرکت پس از
ابن بابویه نیز توسط
سید مرتضی در بخش اول رساله
جمل العلم و العمل و شیخ طوسی در رساله اعتقادات و بعضی دیگر دنبال شد، لیکن دوام چندانی نیافت.
برخى از کسانى که زندگانى فقيهان را نگاشتهاند صدوق را از قلم انداخته و او را در زمره فقهاى نامدار شيعه نياوردهاند! حال آنکه صدوق در بسياری از کتابهاى خود از جمله کتاب معروف
من لایحضره الفقیه ( يکى از کتابهاى چهارگانه اصلى شيعه) روايات را بر اساس مبانى فقهى خود تنظيم کرده و در مقدمه آن نيز نوشته است: آنچه در اين کتاب آودهام به آن فتوا مىدهم.
يعنى مطابق نظريات وى در احکام است. همچنين کتاب معروف
المقنع وى در شمار کتب اوليه فقهى عالم تشيع قرار دارد و کاملا جنبه فتوايى دارد و ساير فقها در قرون و اصعار پس از وى به همين کتاب به مثابه نظريههاى فقهى وى استناد کردهاند، بعلاوه بسيارى از رجالنويسان او را در زمره فقيهان آوردهاند.
فقه وی که نمونه بارزی از مکتب اخباری قم میباشد، اساساً تکیه بر حدیث دارد.
ابن بابویه نه تنها قیاس بلکه استنباط و استخراج را نیز غیرمجاز دانسته است.
آثار فقهی
ابن بابویه نیز همچون آثار کلامی وی عمدتاً متشکل از متون احادیث با حفظ یا حذف اسناد آنهاست و البته در پارهای موارد به جای لفظ حدیث معنای آن آمده است.
ابن بابویه معمولاً به متن حدیث اکتفا میکند و از استنباط خودداری میورزد.
ابن بابویه در جمع بین احادیث متعارض روشی دارد که خود آن را «اصل و رخصت» مینامد. روش دیگری که وی در جمع بین احادیث پیشنهاد میکند ارجاع احادیث مجمله به احادیث مفسره است
که از نظر تاریخ علم اصول قابل ملاحظه میباشد.
ابن بابویه در مواردی نیز به رد حدیث میپردازد. مثلاً در بعضی از موارد که دو حدیث متعارض یکی موافق رأی عامه و دیگری مخالف رأی ایشان است حدیث مخالف را ترجیح داده، حدیث موافق را حمل بر
تقیه میکند.
موارد دیگری نیز به چشم میخورد که
ابن بابویه حدیثی را در مقابل معارض آن کنار گذارده، لیکن علت ترجیح را بیان نکرده و این احتمال میرود که وی در این ترجیح بر رجال سند تکیه داشته است.
ابن بابویه گاه نه فروع فقهی، بلکه برخی اصول کلی را بر اخبار آحاد بنا کرده است.
اگرچه اصل اطلاق پیش از ورود نهی که او مطرح کرده،
پس از او نیز به عنوان یک اصل عقلایی توسط مکاتب دیگر فقه امامی پذیرفته شد.
ابن بابویه اگرچه در
فقه خود مخالف سرسخت
قیاس و
اجتهاد بود، لیکن فقه وی را نباید یک فقه تعبدی، بلکه باید یک فقه تعلیلی به شمار آورد.
وی به پیروی از احادیث، معتقد بود
احکام شرع اغلب تابع مصالح بندگان هستند و این طرز فکر نه تنها در کتاب
علل الشرائع به طور گسترده مطرح شده، بلکه حتی در کتاب فقهی من لا یحضره الفقیه، جابهجا مطرح گشته است.
ابن بابویه برخی فتاوی شاذ فقهی دارد که موافقی در
شیعه برای وی نمیشناسیم (فهرستی از این فتاوی را
موسوی خرسان در ص «أیا» آورده است.
)
گاه دیده میشود که فتوای وی در طول زمان دچار تغییر شده است.
به عنوان نمونه در این مسأله که آیا
ماه رمضان همیشه ۳۰ روز است یا میتواند ۲۹ روز هم باشد، نظر قدیم وی چنانکه به صراحت در رساله «المقنع»
آمده احتمال ۲۹ و ۳۰ میباشد و ظاهراً در آن هنگام پیرو نظریه رایج در مکتب اخباری قم بوده است (به عنوان نمونه به این منبع رجوع کنید
)، لیکن در آثار متأخر وی چون
الخصال و
رسالة الرد علی الجنیدیه به صراحت به ۳۰ روز بودن ماه رمضان فتوی داده است.
عصر صدوق را بايد عصر حديث ناميد. دورهاى که با حرکت علمى کلینی آغاز شد و با تلاشهاى پيگير و بىوقفه صدوق ادامه يافت. شيخ کلينى که او نيز از کلين به رى هجرت کرد و در آنجا کتاب
کافی اولى کتاب از مجموعه چهارگانه روائى شيعه ـ را نگاشت، با اين حرکت علمى جديد، مکتب حديثنگارى اهل بيت (عليهمالسلام) را پى نهاد که ديگران از جمله شيخ صدوق، بناى مستحکم ضبط و نشر حديث را بر آن بنياد نهادند.
صدوق براى ادامه راهى که کلينی در آن قدم نهاده بود سفرهاى علمى خود را آغاز کرد، که اين بخش زندگى او را مىتوان فصل جديدى ناميد.
قدیمترین توثیقی که در مورد
ابن بابویه در دست داریم توثیق
ابن ادریس و پس از او
ابن طاووس است.
ابن طاووس
متذکر شده که در مورد عدالت وی اتفاق نظر وجود دارد.
لقب «صدوق» بلیغترین کلمه در بیان امانت وی در روایت است. نخستین کسی که
ابن بابویه را صدوق نامیده
ابن ادریس
است، لیکن پس از وی تا زمان
شهید اول این لقب شهرت نداشته است.
برخی از علمای رجال متأخر مراسل وی را در حکم مسانید دانستهاند.
ابن بابویه خود از ارباب
جرح و تعدیل است.
او در ضبط اسناد، اصطلاحات مربوط به نحوه تحمل حدیث (که در آثار وی هویداست)، تفکیک لفظ از معنی در مواردی که حدیث واحد با اسناد متعدد ذکر شده،
روایت حدیث واحد با اسناد مختلف، مانند حدیث اثنا عشر
جابر بن سمره از ۱۹ طریق مختلف،
بسیار دقیق است.
اغلب آثار حدیثی
ابن بابویه آمیختهای از احادیث شیعه با احادیث برگزیده اهل سنت است.
ابن بابویه به عنوان یک محدث نه تنها میراث عظیمی را به آیندگان انتقال داده و بخش قابل توجهی از احادیث موجود در کتب روایی مسند شیعه پس از سده ۵ق چون آثار خزاز، مفید، طوسی،
ابن رستم طبری و دیگران را به خود اختصاص داده، بلکه در مورد انتقال آثار گذشتگان به آیندگان نیز نقشی اساسی ایفا کرده است، بهطوری که
نوری وی را یکی از ۱۲ تنی دانسته که سلسله اجازات به ایشان منتهی میشود.
ابن بابویه در عالم حدیث نه تنها به عنوان ناقل، بلکه چنانکه طوسی
یادآور شده، به عنوان نقاد احادیث و آگاه به رجال مطرح است.
کتاب معانی الاخبار وی دلیل قاطعی بر تبحر او در فقه الحدیث و غریب الحدیث است.
نجاشی
و طوسی
کتابی نیز در مورد غریب حدیث
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
علی (علیهالسلام) برای او ذکر کردهاند.
نقد اسناد برخی احادیث و حکم به غرابت سندی آن در مواضع مختلف از آثار وی دیده میشود.
در زمینه رجال نیز وی آثار متعددی داشته
و برخی نظریات او در کتب رجالی (به عنوان نمونه به این منبع رجوع کنید
) منعکس شده است.
در میان عناوین آثار
ابن بابویه عناوینی چون التاریخ، مقتل الحسین (علیهالسلام) و تفسیر القرآن دیده میشود
که با توجه به شیوه وی میتوان حدس زد که جنبه تاریخ و تفسیر روایی داشتهاند نه درایی.
در مورد مشایخ
ابن بابویه فهرست نسبتاً کامل و دقیقی بالغ بر ۲۱۱ تن در «
حیات الشیخ الصدوق»
آمده که برخی از آنان در این مقاله ذکر شدهاند.
در مورد روایت و شاگردان وی فهرست ناقصی در دست است
که از میان ایشان میتوان شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان،
هارون بن موسی تلعکبری،
علی بن محمد خزاز و
حسین بن عبیدالله غضائری را ذکر کرد (برای تکمیل فهرست مزبور به این منابع رجوع کنید.
)
ابن بابویه کثیر التألیف بوده، چنانکه مثلاً هنگام حضور در ایلاق، حدود سال ۳۶۸ق به گفته خودش بالغ بر ۲۴۵ تألیف داشته است.
الاعتقادات،
الامالی،
التوحید،
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،
الخصال،
علل الشرائع،
عیون الاخبار الرضا،
کمال الدین و تمام النعمه،
معانی الاخبار،
المقنع،
من لا یحضره الفقیه؛
الهدایه؛
فضائل الاشهر الثلاثه.
همچنین دو کتاب دیگر وی با عنوانهای
صفات الشیعه و
فضائل الشیعه یکبار در
نجف و یکبار با ترجمه فارسی در
تهران،
۱۳۸۱ق، منتشر شده است.
به جز این آثار کتاب
مصادقة الاخوان که در
۱۳۲۵ش در تهران و در ۱۹۷۶م در
بغداد به کوشش دکتر حسین علی محفوظ به چاپ رسیده، هم به او، هم به پدرش نسبت داده شده است و ظاهر روایت مؤلف کتاب از
محمد بن یحیی عطار با لفظ «حدثنا» انتساب آن به پدر را تقویت میکند.
مورد دیگر اثری است که در قم در
۱۳۵۱ش بر اساس نسخهای خطی از کتابخانه ناصریه در لکهنو همراه با ترجمه عزیزالله عطاردی با عنوان المواعظ به چاپ رسیده است، اما این اثر بر خلاف تصور مترجم مزبور چیزی جز نوادر من لا یحضره الفقیه نیست و ارتباطی به کتاب مفقود مواعظ که نجاشی
و شیخ طوسی
از آن نام بردهاند ندارد.
چند اثر از آثار شیخ صدوق خطی هستند.
اثبات النص علی الائمه (علیهمالسلام)، دوسلان، نسخهای تحت عنوان النصوص علی الائمة الاثنی عشر در کتابخانه ملی پاریس معرفی کرده و احتمال میدهد که تألیف
ابن بابویه باشد.
دانشپژوه نیز نسخی را معرفی کرده
که انتساب آنها را به
ابن بابویه به عنوان احتمال مطرح کرده است.
آقا بزرگ تهرانی نیز نسخهای از آن معرفی کرده است.
به هر حال بخش عمده احادیث آن را شاگردش خزاز در
کفایة الاثر نقل کرده است.
الغیبة، این نام اغلب بر همان کمال الدین اطلاق میشود. نسخهای تحت عنوان الغیبة در کتابخانه مجلس شورا موجود است
که آغاز آن با کمال الدین
تطابق کامل دارد و احتمال اتحاد را مطرح میکند.
الفضائل، نسخهای تحت این عنوان در کتابخانه سماوی نجف موجود است و نیز نسخهای تحت عنوان فضائل علی (علیهالسلام) در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران
وجود دارد.
به هر حال در مورد انتساب این دو نسخه به
ابن بابویه جای تردید وجود دارد.
دو نسخه با عنوانهای «اسماء الله الحسنی» و «
حدیث جامع للاداب و الحِکَم» در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
موجود است که محتمل است متعلق به
ابن بابویه باشد.
الناسخ و المنسوخ.
عناوین حدود ۲۰۰ اثر منسوب به وی در رجال نجاشی
و طوسی
و
ابن شهرآشوب ذکر شده است.
علاوه بر عناوین مزبور
ابن طاووس
و خود
ابن بابویه
چند عنوان دیگر را یاد کردهاند.
در میان این آثار مهمترین مورد کتاب
مدینة العلم میباشد. این کتاب مجموعه حدیثی بزرگتر از من لایحضره الفقیه
و بنا به قول
ابن شهرآشوب
بالغ بر ۱۰ جزء بوده است و گفته میشود تا زمان شیخ
حسین بن عبدالصمد پدر
شیخ بهائی موجود بوده و از آن پس مفقود گشته است.
شیخ صدوق به خاطر مسافرتهای بسیاری که داشت از محضر اساتید بسیاری کسب فیض کرد و تقریبا شمارش اساتید غیرممکن مینماید. برای نمونه چند تن از اساتید مشهور وی بیان میشود:
پدرش علی بن بابویه قمی؛
محمد بن حسن بن احمد بن ولید؛
احمد بن
علی بن
ابراهیم بن هاشم قمی؛
احمد بن
محمد بن یحیی عطار اشعری؛ محمد بن احمد بن علی اسدی معروف به
ابن جراده بروعی؛
احمد بن
محمد بن صقر صائغ العدل؛
احمد بن
محمد بن حسن قطان؛
حسین بن احمد بیهقی؛
احمد بن ابراهیم بن بکر خوزی؛
علی بن ثابت دوالیبی؛
محمد بن بکران نقاش؛
حسن بن
محمد بن عمرو بصری.
شیخ مفید؛
حسین بن علی بن موسی؛
حسن بن حسین بن علی؛ علی بن احمد پدر نجاشی؛ ابوالقاسم
علی بن محمد خزازی؛
حسین بن عبیدالله غضائری؛
هارون بن موسی تلعکبری؛
محمد بن طلحه نعالی بغدادی؛ ابوبکر محمد بن احمد بن علی.
ابن بابویه پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمرش، در سال ۳۸۱ دعوت حق را لبیک گفت و در
شهر ری دیده از جهان فرو بست و در نزدیکی
مرقد عبدالعظیم حسنی مدفون گردید.
امروزه آرامگاهش به نام
ابن بابویه در شهر ری مشهور و آرامگاهش زیارتگاه مسلمانان و محل استجابت دعای مؤمنان است.
(۱) آقا بزرگ
طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۲)
ابن ادریس، محمد، السرائر، قم.
(۳) شیخ صدوق، الاعتقادات، سنگی، تهران، ۱۳۰۰ق.
(۴) شیخ صدوق، الامالی، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
(۵) شیخ صدوق، التوحید، به کوشش هاشم حسینی
طهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۶) شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، به کوشش محمد مهدی حسن خرسان، نجف، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م.
(۷) شیخ صدوق، الخصال، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش.
(۸) شیخ صدوق، علل الشرائع، نجف، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
(۹) شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، نجف، المکتبة الحیدریة.
(۱۰) شیخ صدوق، فضائل الاشهر الثلاثة، به کوشش غلامرضا عرفانیان، نجف، ۱۳۹۶ق.
(۱۱) شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۰ق.
(۱۲) شیخ صدوق، معانی الاخبار، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، ۱۳۶۱ش.
(۱۳) شیخ صدوق، «المقنع»، الجوامع الفقهیة، تهران، ۱۲۷۶ق.
(۱۴) شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۱۵) شیخ صدوق، «الهدایة»، الجوامع الفقهیة، تهران، ۱۲۷۶ق.
(۱۶)
ابن داوود حلی، تقی، الرجال، نجف، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۱۷)
ابن رستم طبری، محمد، دلائل الامامة، قم، ۱۳۶۳ق/۱۹۴۴م.
(۱۸)
ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، ۱۲۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۱۹)
ابن طاووس، علی، فرج المهموم، قم، ۱۳۶۳ش.
(۲۰)
ابن طاووس، علی، فلاح السائل، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
(۲۱)
ابن طاووس، علی، کشف المحجة، نجف، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.
(۲۲)
ابن طاووس، علی، الیقین، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۲۳)
ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۲۴) بحرالعلوم، مهدی، الرجال، به کوشش محمد صادق و حسین بحرالعلوم، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۵) جوینی، ابراهیم، فرائد السمطین، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۲۶) حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۳ق/ ۱۹۷۴م.
(۲۷) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، به کوشش اسدالله اسماعیلیان، تهران، مکتبة اسماعیلیان.
(۲۸) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنؤوط و اکرم البوشی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲۹) سید مرتضی، علی، رسالة «الرد علی اصحاب العدد»، رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۳۰) شورا، خطی.
(۳۱) شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
(۳۲) طوسی، محمد، الاستبصار، نجف، ۱۳۷۵ق.
(۳۳) طوسی، محمد، الغیبة، با مقدمه آقابزرگ تهرانی، نجف، ۱۳۲۳ق/۱۹۰۵م.
(۳۴) طوسی، محمد، الفهرست، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبة المرتضویة.
(۳۵) فقه الرضا (ع)، مشهد، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۳۶) مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، نجف، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۱م.
(۳۷) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳۸) کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، خطی.
(۳۹) مرکزی و مرکز اسناد، خطی.
(۴۰) مفید، محمد، «تصحیح الاعتقاد»، اوائل المقالات، تبریز، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م.
(۴۱) منتجب الدین رازی، علی، الاربعون حدیثا، قم، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۴۲) منزوی، خطی.
(۴۳) موسوی خرسان، حسن، «حیاة الشیخ الصدوق»، مقدمة من لایحضره الفقیه، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۴۴) نجاشی، احمد، رجال، به کوشش زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
(۴۵) نوری، حسین، مستدرک الوسائل، تهران، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۴۶) یعقوبی، احمد، البلدان، لیدن، ۱۹۸۲م.
•
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن بابویه، محمد»، ج۹، ص۴۷.