شیخ سعید نورسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شیخ سعید نورسی، ملقب به بدیع الزمان از
علما و اولیای معروف و
مجاهد عثمانی در
قرن چهاردهم هجری/ نوزدهم و بیستم میلادی میباشد.
وی در ۱۲۹۳ ق/ ۱۸۷۶ در روستای «نورس» در ناحیه اسپارت از توابع «خیزان بیتلیس» متولد شد. پدرش میرزا و مادرش نوریه نام داشت.
سعید نورسی دوران کودکی را تا نه سالگی در کنار
پدر و
مادر خود سپری نمود. دوره آموزش ابتدایی و متوسطه را که در شرایط عادی سالها به طول میانجامید در مدت زمانی کوتاه به پایان برد. سالهای جوانی را با کسب
علم و
دانش و سیر و
سیاحت در آفاق و انفس گذراند و برتری علمی خود را در مناظراتی که با علمای زمان خود داشت به اثبات رساند.
سعید در سنین جوانی در ولایات خاوری عثمانی با شخصیتهای مختلف علمی و سیاسی همراه و همگامن بود و در مسائل مختلف به خصوص مسائل دینی به
مناظره و رایزنی میپرداخت و با تحقیق و تفحص در بسیاری از منابع و مآخذ دینی، تحصیل خود را به پایان رساند. او در این سالها به «وان» رفته و به مدت پانزده سال در این ولایت به
تعلیم و
تربیت مردم همت گماشت و برای موفقیت بیشتر در این امر به گشت و گذار در میان مردم قصبات و بلاد مختلف پرداخت.
سعید نورسی که دانشهای رایج حوزوی را قادر به پاسخگویی به اتهامات علمی جدید به
اسلام نمیدید به فراگیری علوم تجربی مختلف پرداخت. در اندک زمانی پایه و اساس علوم و مختلف از جمله
فیزیک،
شیمی،
نجوم،
فلسفه،
ریاضیات،
تاریخ و
جغرافیا را آموخت. سعید جوان که در مناظرات مختلف علوم دینی و تجربی علمای آن دیار را در بهت و حیرت فرو برده بود، لقب «بدیع الزمان» گرفت.
او در کنار فعالیتهای علمی خود، جریانهای فکری گوناگون
غرب و
جهان اسلام را از نزدیک تعقیب میکرد. وی به درستی دریافته بود که بزرگترین و مهمترین مساله
جامعه او و مبرمترین مساله جهان اسلام همان مساله تعلیم و تربیت است. وی به منظور جلب توجه و مساعدت صاحبان
علم و
قدرت برای دایر نمودن دانشگاهی در شرق که در آن علوم دینی و تجربی در کنار هم آموخته شود در ۱۹۰۷ به
استانبول رفت.
مدت اقامت وی در استانبول تا اواخر ۱۹۰۹ به طول انجامید، مباحثات و مناظرات علمی و دینی او در آنجا در مدت زمانی اندک او را به مراکز علمی نزدیکتر نمود. در بحبوحه اعلام فرمان مشروطیت، بدیع الزمان در استانبول عهدهدار وظایف و مسئولیتهای بسیار مهمی بود. او که طرفدار
مشروطه مشروعه بود در سخنرانیها، فعالیتهای اجتماعی و مقالاتی که در مطبوعات منتشر میکرد سعی در فهماندن دقیق و مفهوم آزادی و
مشروطیت به مردم داشت. ایراد سخنارنی در میدان آزادی سلانیک، تلگرافهایی پی در پی او به ولایات و استانهای شرقی در ارتباط با درک و فهم صحیح از
آزادی و مشروطیت، متقاعد ساختن و فرو نشاندن شورش بیست هزار نفری هم ولایتیهای شرقی خود که در استانبول مشغول کارگری و باربری بودند و مذاکرات او با سربازان شورشی از جمله این فعالیت هاست. همزمان با آن سعید نورسی در اشاعه و حاکم نمودن مشروطیت در قالب «مشروطیت مشروعه» و «حریت در معنی و مفهوم «حریت شرعیه» تلاش کرد و در راه فراگیر کردن اندیشه «اتحاد اسلام» کوششهای فراوانی نمود.
اندکی پس از اعلام مشروطیت دوم در عثمانی (۱۹۰۸) وی با چند تن از روحانیون همفکرش:
فیض الله افندیزاده،
شیخ الحاج محمد افندی و به ریاست درویش وحدتی، جمعیت سیاسی مذهبی «اتحاد محمدی» یا «فرقه محمدیه» را در ۵ آوریل ۱۹۰۹ تاسیس کردند.
هرچند که نورسی در فرونشاندن شورش ماه مارس کارگزاران نقش بسزایی داشت، لکن به دنبال اتهامات واهی و ثابت نشده، در دادگاه نظامی محاکمه شد اما دیوان حزب رای بر بی گناهی او داد. البته
اتهام ناگفتة او همان همکاری با درویش وحدتی در تاسیس «جمیت اتحاد محمدی» بود.
بعد از این او دیگر در استانبول توقف نکرد و در اواخر ۱۹۱۰ آن شهر را به قصد «وان» ترک نمود. در ۱۹۱۱ از وان به سوی
شام روانه شد و در رساندن
اندیشه اتحاد اسلام به همه
مسلمانان همت وافری به خرج داد. در
مسجد جامع اموی شام
فکر و اندیشه خود را به هزاران نفر که در میان آنان علمای بزرگ اسلامی نیز حضور داشتند، بیان کرد. در همان ایام به منظور جلب حمایت برای تاسیس دانشگاهی در شرق مرکز جهان
اسلام، دوباره به استانبول عزیمت نمود.
در آن زمان برای تاسیس دارالفنون اسلام در «
کوزوو» تلاش میشد؛ بدین منظور نورسی به همراه سلطان رشاد به
شبه جزیره بالکان رفت، اما اندکی بعد با وقوع
جنگ در آنجا این امر تحقق نیافت. بار دیگر برای تاسیس دانشگاه اسلامی اعتباری به میزان نوزده هزار لیره
طلا مطالبه کرد که با تقاضای او موافقت شد و او با دستی پر در اواخر ۱۹۱۲ دوباره به «وان» بازگشت.
سعید نورسی در کنار دریاچه وان شروع به احداث دانشگاه کرد هنوز ساختمان دانشگاه «ادرمیته» ناتمام بود که آتش
جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) همه جا را فراگرفت. بلافاصله او به همراه دانشجویان خود، دستههای داوطلب تشکیل داد به سوی جبهههای نبرد روانه شد و در دفاع از سرزمین اسلامی عثمانی دلاوریهای بسیار نشان داد. بسیاری از شاگردان او در میدان نبرد به
شهادت رسیدند.
خود او نیز در نبرد بیتلیس در حالی که سخت زخمی شده بود به
اسارت نیروهای روسی در آمد. پس از حدود سه سال اسارت در
روسیه به نحو شگفت انگیزی موفق به فرار شد و از طریق پترزبورگ، ورشو،
وین و
صوفیه دوباره خود را به استانبول رساند.
نورسی در سومین دوره اقامت خود در استانبول که چهار سال به طول انجامید، مورد توجه بسیاری از مرازکز علمی بزرگ این
شهر قرار گرفت. کمی پس از ورودش به استانبول به عضویت «دارالحکمه الاسلامیه» که شبیه دانشگاه اسلامی بود و در راس ان شخصیتهای برجستهای مانند: محمد عاکف، اسماعیل حفی ازمیری و آلمالی حمدی یازیر قرار داشتند، درآمد. نورسی از طرفی از فعالیتهای نظامی در آناتولی پشتیبانی میکرد و از طرف دیگر با
شهامت و
شجاعت تمام به مبارزه با نیروهای اشغالگر انگلیسی و فرانسوی که استانبول را در اشغال خود داشتند ادامه میداد. در جنگ «چانان قلعه» با انتشار خطوات السته اقدام بزرگی انجام داد و توطئه اشغالگران را نقش بر آب کرد.
با آن که بعد از اشغال استانبول حکم
اعدام از طرف انگلیسیها صادر شده بود اما او با
جسارت تمام و عزمی راسخ به مبارزه خود ادامه داد. مجاهدات و جانفشانیهای او در راه نجات وطن مورد تقدیر و قدردانی مجلس شورای عالی که در آناتولی تشکیل شد قرار گرفت و مصطفی کمال او را به
آنکارا فراخواند. وی در مقابل اصرار و دعوتهای مکرری که از آنکارا میرسید تسلیم نشد و گفت: «من دوست دارم در خطرناکترین و خونبارترین منطقه به مجاهده بپردازم؛ مجاهده در پشت سپر برایم خوشایند نیست، اینجا را بیشتر از آناتولی پرمخاطره میبینم». اما وقتی پای دوستان پای بسیار صمیمی خود را در میان دید و از طرفی احساس کرد که دین خود را در حد توان ادا کرده است، به رفتن به آنکارا رضایت داد.
در اواخر ۱۹۲۲ مجلس ملی به طور رسمی از شیخ سعید نورسی در آنکارا استقبال نمود اما وی هنگامی دیدگاه منفی حاکم بر اعضای دولت جدید التاسیس (ترکیه) را نسبت به دین
اسلام مشاهده کرد، بیانیهای در ده ماه انتشار داد و در میان نمایندگان مجلس توزیع کرد. در این بیانیه با اشاره به اکثریت
مسلمان کشور، از دولتمردان خواسته بود که اگر خود آنان پایبند به اصول و موازین اسلامی نیستند لااقل اسلام، شعایر اسلامی و
مؤمنان مسلمان را کوچک نشمارند و به آنان به دیده
احترام بنگرند. او همچنین تاکید نمود انقلابها و شورشهایی که در شرف وقوع است، حتما باید ملهم از اسلام و موازین آن باشد.
نورسی به منظور بیداری و هوشیاری کامل مردم اعلام داشت: «در جهان اسلام هر کار و عمل مهم باید ملهم از اسلام و براساس موازین آن باشد و جز آن نیز نبوده و نخواهد بود، ولو به ظاهر موفقیت آمیز باشد، وگرنه توفیقش بسیار کوتاه بود و فروغ آن به خاموشی خواهد گردید و از میان خواهد رفت». در پایان این بیانیه، وی به مطلب بسیار مهمی اشاره میکند که از نظر او مهمتر از امور مملکتی و حتی از لاقیدی و بی توجهی به موازین دینی بود و آن اینکه در جمهوریتی که در حال تاسیس بود، احتمال تغییر و تبدیل معنی و مفهوم مقولات
مشورت و
آزادی میرفت وی معتقد بود که اگر این مجلس با الهام از احکام دین اسلام و درک و فهم و تفسیر آن برای مردم موفق به جایگزین معنای
خلافت به جای
وکالت (نمایندگی) نشود، در آن صورت به جای جمهوریت واقعی، رژیمی حاکم خواهد بود که تنها اسم و ظاهری از جمهوریت داشته و هیچ نسبتی با دین اسلام نخواهد داشت. در پایان به منظور هوشیاری و آگاهی بیشتر مردم میگوید: «اعتبار و منزلتی را که در مقابل بیگانگان به دست آوردهاید با سهل انگاری و بی درایتی در داخل از دست ندهید، آگاه هستید که دشمنان قسم خورده و مخالفان شما با تمام توان خود به تخریب شعائر اسلام برخاستهاند. اینک بر شماست که به احیاء و حفظ شعائر اسلامی اهتمام ورزید. در غیر این صورت ناخواسته به دشمنان قسم خورده خود یاری میرسانید».
شیخ سعید نورسی هنگامی که در آنکارا بود از آمال و آرزوی دیرینه و اصلی خود که همانا تاسیس دانشگاه اسلامی شرق بود دست نکشید و با جمع آوری یکصد و شصت و سه امضا از نمایندگان مجلس، موفق به گرفتن اعتباری به مبلغ صد و پنجاه هزار
لیره شد. بعد از انتشار بیانیه نیز چندین بار با مصطفی کمال دیدار داشت و به وی سمتهایی پیشنها شد ولی او به پیشنهادهایی چون «وعاظ عمومی شرق»، و «نماینده مردم» و «عضویت در دیانت» جواب رد داد و در اواسط ۱۹۲۳ به وان بازگشت.
آشوبها و حرکات انقلابی بر ضد اقدامات مصطفی کمال که در ولایات شرقی آغاز گردید ناملایمات و ناراحتیهایی برای نورسی به ارمغان آورد. هنگامی که وی در غاری واقع در قلعه وان عزلت گزیده بود در پاسخ به تقاضای کمکی که شیخ سعید پالو، رهبر انقلابیون از او کرده بود با گفتن اینکه نمیتواند بر روی مردمی شمشیر بکشد که پدرانشان سالیان سال در راه اسلام فداکاریها کردهاند، جواب رد به تقاضای
کمک او داد. با این همه و در حالی که نورسی هیچ رابطه با شورشیان انقلابی به رهبری شیخ سعید نداشت اما پس از سرکوبی شورش، نورسی از عزلتگاهش به «نوردور» و از آنجا در ۱۹۲۵ و ۱۹۲۶ به ناحیه «بارلا» در اسپارتا تبعید شد.
او در اینجا کار «جهاد معنوی» را شروع کرد و در آثاری که تالیف نمود به تفسیر و تبیین اصول اساسی
ایمان پرداخت. تالیفات او با استقبال بی نظیر مردمی که ایمان خود را در معرض
تهدید و خطر میدیدن روبرو گردید، و دست به دست میگشت و با اشتیاق خوانده میشد.
اقبال مردم و بالا گرفتن کار او در روستایی به نام «بارلا» به مذاق هیات حاکمه وقت خوش نیامد، لذا وی در ۱۹۳۵ در اسکی شهر، در ۱۹۴۳ در دنیزلی، در ۱۹۴۷ در آفیون و در ۱۹۵۲ در استانبول به پای میز محاکمه کشانده شد. علاوه بر این سالهایی را نیزد در «کاستامونو»، «امیرداغ» و «اسپارتا» تحت نظر بود و مجبور به اقامت اجباری گردید.
علیرغم اینکه شیخ سعید نورسی تا واپسین روزهای
عمر خود با ناملایمات و دشواریهای بسیار روبرو بود، باز با
استقامت و استواری تمام به راه خود ادامه داد و در حفظ ایمان خویش مجاهدتها نمود. او در آن شرایط، موفق به تالیف و انتشار رساله نور که مشتمل بر شش هزار صفحه است گردید. میتوان گفت که او در آثار خود به گونهای به تفسیر و تبیین مسائل و موضوعات پرداخته که قابل فهم و الهام بخش جوانان است و این آثار الهام گونه را که حاوی متالیترین روحیات و مکنونات قلبی اوست میتوان میوه شیرین حیات پرمخاطره و پرزحمت او دانست.
بدیع الزمان شیخ سعید نورسی حیاتی پرمخاطره و مجاهده را پشت سرگذاشت که در آن زمان رنجها و دردهایش با اعلام فرمان مشروطیت همزاد بود و سرانجام پس از بازگشتش به «اورفا» در ۲۵
رمضان ۱۳۷۹ ق/ ۲۳ مارس ۱۹۶۰، دعوت حق را لبیک گفت به رحمت ایزدی پیوست.
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ ایران، برگرفته از مقاله «شیخ سعید نورسی».