شیخ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شیخ:
(شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ) شَیخ: (به فتح شين) به معنى «مرد پير» است.
شیخ از پنجاهسالگى تا آخر عمر گفته شده است.
به مرشد و مرد دانشمند
«شيخ» اطلاق شده است. جمع آن
«شيوخ» است.
به مواردی از کاربرد شیخ در
قرآن، اشاره میشود:
(قَالَتْ يَا وَ يْلَتَى أَ أَلِدُ وَ أَنَاْ عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ) (گفت: «اى واى بر من! آيا من فرزند مىآورم در حالى كه پيرزنم، و اين شوهرم پيرمردى است؟! اين راستى چيز عجيبى است!»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه ويل به معناى قبح و زشتى است، و هر بدى را كه مايه اندوه آدمى شود ويل مىگويند، مانند مردن يا مصيبت ديدن يا جنايت فجيع يا رسوايى و امثال آن. اين ندا در جايى گفته مىشود كه طرف بخواهد به طور كنايه بفهماند كه آن مصيبت، آن امر فجيع، آن رسوايى و ... دارد مىرسد، پس وقتى گفته مىشود: يا ويلى معنايش اين است كه مصيبتم رسيد، خاک بر سرم شد و آنچه مايه اندوه من است بر سرم آمد، و آوردن حرف تاء و گفتن: يا ويلتى زمانش وقتى است كه بخواهند همان ويل را فرياد بزنند و ديگران را خبردار كنند.
كلمه عجوز به معناى سالخوردگى زنان، و كلمه بعل به معناى شوهر و يا به عبارتى ديگر همسر
زن است و معناى اصلى اين كلمه كسى است كه قائم به امرى بوده و در آن امر مستغنى از غير باشد، مثلا به درخت خرمايى كه بى نياز از آبيارى با
آب نهر و چشمه است و به آب باران اكتفاء مىكند بعل مىگويند و نيز به صاحب و رب (همنشين و مربى) بعل گويند، كلمه بعلبک هم (كه امروز نام شهرى در لبنان است) از همين باب است چون در قديم هيكل و معبد بعضى از بتها در آنجا قرار داشت. و كلمه عجيب - بر وزن فعيل- صفت مشبهه از ماده عجب است، و تعجب حالتى است كه به انسان در هنگام ديدن چيزى كه سبب آن را نمىداند دست مىدهد و به همين جهت بيشتر در مواقع استثنايى و نادر به آدمى دست مىدهد چون در اين مواقع معمولا
انسان سبب حادثه را نمىداند و اينكه همسر
ابراهیم (علیهالسلام) گفت:
(يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ ...) گفتارش در مورد تعجب و تحسر بوده، چون وقتى بشارت
ملائکه را شنيده آن حالتى كه يک پير
زن نازا از همسر پيرمردش باردار شده و دارد بچهاش را مىزايد در نظرش مجسم شده و معلوم است كه چنين پيشامدى سابقه نداشته و قهرا امرى شگفتآور خواهد بود، علاوه بر اين، از نظر افكار عمومى مردم نيز وضعى ننگآور و زشت است، خنده و تمسخر مردم را برمىانگيزد و چنين چيزى مايه رسوايى است.
(هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ) (او كسى است كه شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفهاى، سپس از علقه و خون بستهشده اى، سپس شما را به صورت طفلى از شكم مادر بيرون مىآورد، بعد رشد مىكنيد تا به مرحله كمال قوّت خود مىرسيد، و بعد از آن پير مىشويد؛ و در اين ميان گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مىميرند و در نهايت به اجل حتمى خود مىرسيد؛ شايد در اين مراحل بينديشيد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
(ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً) اين جمله عطف بر جمله لتبلغوا است،
وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ يعنى بعضى از شما قبلا مىميرد و به اين مراحل از عمر كه گفتيم يعنى مرحله بلوغ اشد، و مرحله پيرى و ساير مراحل نمىرسد.
(وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى)- و تا برسيد به اجلى كه معين شده، و اين آخرين مهلتى است كه به آدمى مىدهند و آن اجل حتمى است كه به هيچ وجه قابل تغيير نيست، و اين اجل معين غايتى است كه شامل تمام مردم مىشود، حال هر كسى هر چه عمر كرده باشد. و در جاى ديگر از چنين اجلى خبر داده است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
همسر ابراهيم «
ساره» كه با توجه به سن زياد خود و همسرش سخت از دارا شدن فرزند مأيوس و نوميد بود،
«با لحن بسيار تعجبآميزى فرياد كشيد كه اىواى بر من! آيا من فرزند مىآورم در حالى كه پيرزنم و شوهرم نيز پير است، اين مسئله بسيار عجيبى است!»
او حق داشت تعجب كند، زيرا او طبق آيه ۲۹
سوره ذاریات در جوانى
زن عقيمى بود و در آن روز كه اين مژده را به او دادند طبق گفته مفسران و سفر تكوين
تورات نود سال يا بيشتر داشت و همسرش ابراهيم حدود يکصد سال يا بيشتر.
در اين جا اين سؤال پيش مىآيد كه چرا ساره هم به پير بودن خود استدلال كرد و هم پيرى همسرش، در حالى كه مىدانيم زنان معمولا بعد از پنجاهسالگى عادت ماهيانهشان كه نشانه آمادگى براى تولد فرزند است قطع مىشود و پس از آن احتمال فرزند آوردن در مورد آنها ضعيف است، ولى آزمايشهاى پزشكى نشان داده كه مردان از نظر توليد نطفه آمادگى پدر شدن را تا سنين بالا دارند.
ولى پاسخ اين سؤال روشن است كه در مردان نيز اين موضوع هرچند امكان دارد ولى به هر صورت در مورد آنها نيز در سنين خيلى بالا اين احتمال ضعيف خواهد بود و لذا طبق آيه ۵۴
سوره حجر، خود ابراهيم نيز از اين بشارت به خاطر پيرى تعجب كرد.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «شیخ»، ج۲، ص۵۴۹.