• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شکل سوم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شکل سوم، یکی از اصطلاحات به‌کار رفته در علم منطق بوده و به‌معنای هیئت حاصل از وقوع حد وسط در موضوع صغرا و موضوع کبرا در قیاس اقترانی است.



شکل یا سیاق، هیئتی است که از چگونگی ارتباط حد وسط با اصغر و اکبر در دو مقدمه قیاس اقترانی، از لحاظ موضوع یا محمول بودن حاصل می‌شود.
[۱] مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۲۹۴-۲۹۵.
قیاس اقترانی بسیط، از دو مقدمه (صغرا و کبرا) تشکیل می‌شود و در هر یک از دو مقدمه، حد وسط می‌تواند موضوع یا محمول واقع شود، از این رو در مجموع برای هیئت قیاس اقترانی بر اساس جایگاه حد وسط، چهار حالت پیدا می‌شود که به هر کدام، یک «شکل» یا «سیاق» گفته می‌شود:
۱. شکل اول: حد وسط، محمول در مقدمه صغرا و موضوع در مقدمه کبرا؛
۲. شکل دوم: حد وسط، محمول در مقدمه صغرا و مقدمه کبرا؛
۳. شکل سوم: حد وسط، موضوع در مقدمه صغرا و مقدمه کبرا؛
۴. شکل چهارم: حد وسط، موضوع در مقدمه صغرا و محمول در مقدمه کبرا.


شکل سوم در قیاس اقترانی حملی آن است که حد وسط، هم در صغرا و هم در کبرا موضوع واقع شود؛ مثل: هر انسانی حیوان است و هر انسانی ناطق است؛ پس بعضی حیوان‌ها ناطق ‌اند.


از میان اشکال اربعه، شکل اول کاملاً مطابق مقتضای طبع است، زیرا جایگاه حد اصغر و حد اکبر در مقدمات و نتیجه یکسان است؛ یعنی حد اصغر در صغرا و در نتیجه موضوع واقع شده و حد اکبر در کبرا و در نتیجه محمول واقع شده است، از این رو بدیهی الانتاج و بی‌نیاز از اثبات است، اما سایر اَشکال به دلیل اختلاف جایگاه اصغر و اکبر در مقدمات و در نتیجه، از مقتضای طبع فاصله دارند و از این رو بدیهی الانتاج نیستند و نیازمند اثبات‌اند. با توجه به میزان و نحوه اختلاف جایگاه اصغر و اکبر، میزان قرب و بُعد این اَشکال از مقتضای طبع نیز متفاوت است. شکل چهارم از آن رو که جایگاه اصغر و اکبر هر دو در مقدمات و در نتیجه متفاوت است ابعد اَشکال نسبت به مقتضای طبع است. شکل دوم و سوم در یک چیز خلاف مقتضای طبع‌اند؛ شکل دوم به لحاظ جایگاه اکبر، و شکل سوم به لحاظ جایگاه اصغر و اما شکل دوم از شکل سوم اقرب و برتر است، زیرا:
۱. موضوع نسبت به محمول، اقرب به ذهن است و شکل دوم به لحاظ اتحاد موضوع در صغرا و نتیجه (که در هر دو اصغر موضوع واقع شده است) نسبت به شکل سوم اقرب به مقتضای طبع است. بعضی وجه اقربیت و در نتیجه، اولویت موضوع نسبت به محمول را این دانسته‌اند که محمول برای موضوع طلب شده است و از این‌رو نسبت به محمول، اصل است و برتری موضوع نسبت به محمول را سبب برتری صغرا بر کبرا هم دانسته‌اند، زیرا صغرا مشتمل بر موضوعِ مطلوب است و کبرا مشتمل بر محمولِ مطلوب (وجه دیگر برتری صغرا بر کبرا این است که صغرا از لحاظ کمیت، مطلق است و می‌تواند جزئی یا کلی باشد، اما کبرا فقط باید کلی باشد).
۲. شکل دوم دارای نتیجه کلی، گرچه سالبه است، ولی نتیجه شکل سوم در همه ضروبِ منتج آن، جزئی است و کلی به دلیل تجرد و احاطه و دوام آن، اشرف از جزئی است.
[۵] مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۲۸۳.

بعضی گفته‌اند: ذهن سالم پیش از آنکه حجیت شکل سوم را از طریق برگرداندن به شکل اول اثبات کند می‌تواند به منتج‌ بودن آن پی ببرد، زیرا وقتی در صغرا به اتحاد چیزی با چیز دیگر و در کبرا به اتحاد اوّلی با امر سوم یا عدم اتحاد حکم می‌شود، قهراً توجه حاصل می‌شود که امر دوم با سوم متحد یا غیر متحد است.
[۷] شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۲۵.



برای هر یک از اشکال اربعه، شانزده ضرب یا صورت متصور است، به این بیان که هر یک از صغرا و کبرا به اعتبار ایجاب و سلب و کلیت و جزئیت، چهار حالت پیدا می‌کند: موجبه کلیه، موجبه جزئیه، سالبه کلیه و سالبه جزئیه. از ضرب چهار صورت صغرا در چهار صورت کبرا شانزده ضرب پدید می‌آید. با توجه به شرایط انتاج شکل سوم (موجبه‌ بودن صغرا و کلی‌ بودن یکی از دو مقدمه) فقط شش ضربِ این شکل منتج است:
۱. صغرا: موجبه کلیه، کبرا: موجبه کلیه، نتیجه: موجبه جزئیه؛ مثال: هر انسانی حیوان است و هر انسانی ناطق است؛ پس بعضی حیوان‌ها ناطق‌اند.
۲. صغرا: موجبه کلیه، کبرا: سالبه کلیه، نتیجه: سالبه جزئیه؛ مثال: هر انسانی حیوان است و هیچ انسانی اسب نیست؛ پس بعضی از حیوان‌ها اسب نیستند.
۳. صغرا: موجبه جزئیه، کبرا: موجبه کلیه، نتیجه: موجبه جزئیه؛ مثال: بعضی حیوان‌ها انسان‌اند و همه حیوان‌ها رونده‌اند؛ پس بعضی انسان‌ها رونده‌اند.
۴. صغرا: موجبه جزئیه، کبرا: سالبه کلیه، نتیجه: سالبه جزئیه؛ مثال: بعضی حیوان‌ها انسان‌اند، و هیچ حیوانی سنگ نیست؛ پس بعضی انسان‌ها سنگ نیستند.
۵. صغرا: موجبه کلیه، کبرا: موجبه جزئیه، نتیجه: موجبه جزئیه؛ مثال: هر انسانی حیوان است، و بعضی انسان‌ها نویسنده‌اند؛ پس بعضی حیوان‌ها نویسنده‌اند.
۶. صغرا: موجبه کلیه، کبرا: سالبه جزئیه، نتیجه: سالبه جزئیه؛ مثال: هر حیوانی حساس است و بعضی حیوان‌ها انسان نیستند؛ پس بعضی از حساس‌ها انسان نیستند.
به این ترتیب معلوم می‌شود که شکل دوم هیچ‌گاه نتیجه کلی ندارد، نه موجبه و نه سالبه. این در حالی است که شکل اول، همه محصورات چهارگانه را نتیجه می‌دهد. نتایج شکل دوم و چهارم نیز مثل شکل سوم محدود است، به این بیان که نتیجه شکل دوم هیچ‌گاه به صورت موجبه نیست، نه کلیه و نه جزئیه. نتیجه شکل چهارم هیچ‌گاه به صورت موجبه کلیه نیست.
[۱۱] خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۱۵۰.



دلیل اینکه نتیجه شکل سوم در همه ضرب‌ها جزئی است این است که در این شکل، موضوع نتیجه در صغرا محمول است و ممکن است محمول صغرا از موضوع خود یعنی اوسط اخص باشد و در این صورت، اوسط با همه افراد اصغر متحد نخواهد بود؛ به عبارت دیگر از صغرای کلی در این شکل استفاده می‌شود که همه افراد موضوع با محمول متحد است، اما استفاده نمی‌شود که همه افراد محمول نیز با موضوع متحد است و نتیجه در صورتی کلی خواهد بود که از صغرای این حکم به دست آید که همه افراد محمول نیز با موضوع متحد و مساوی است.
موجبه یا سالبه‌ بودن نتیجه در این شکل، تابع موجبه یا سالبه‌ بودن کبراست، زیرا صغرا همیشه موجبه است. شکل سوم به لحاظ اینکه در قیاس مرکب از قضایای حملیه باشد یا شرطیه به شکل سوم شرطی و شکل سوم حملی منقسم می‌شود و به لحاظ اینکه در قیاس مرکب از قضایای مطلقه باشد یا موجهه، به شکل سوم مطلقات و شکل سوم مختلطات منقسم می‌شود.
[۱۲] تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۸۹-۹۳.
[۱۳] شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۳۳.
[۱۵] خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۱۶۰-۱۶۱.



در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:

• خوانساری، محمد، منطق صوری.
• شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق).
سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة.    
• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.
• تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق.
مظفر، محمدرضا، المنطق.    
حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.    
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.    
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.    


۱. مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۲۹۴-۲۹۵.
۲. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۱۹۱.    
۳. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۲۵۶.    
۴. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۱۹۱.    
۵. مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۲۸۳.
۶. مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۴۰۹-۴۱۴.    
۷. شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۲۵.
۸. علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۱۰۲-۱۰۴.    
۹. مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۴۶۴-۴۷۱.    
۱۰. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۲۰۲-۲۰۶.    
۱۱. خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۱۵۰.
۱۲. تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۸۹-۹۳.
۱۳. شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۳۳.
۱۴. سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة، ص۲۹۹.    
۱۵. خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۱۶۰-۱۶۱.



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «شکل سوم»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۱/۲۷.    




جعبه ابزار