• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شکل (مفردا‌ت‌نهج‌البلاغه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: شکل (مفردات‌قرآن).

شَكْل (به فتح شین) یکی از مفردات نهج البلاغه به معنای شبیه بودن در هیئت و صورت که حضرت علی (علیه‌السلام) درباره مشتبه شدن امر دنیا و آخرت و زیبایی طاووس از این واژه استفاده نموده است.



شَكْل به معنای شبیه بودن در هیئت و صورت آمده است. (راغب اصفهانی) واژه «ندّ» شبیه بودن در جنسیّت و شبه نظیر بودن در کیفیت است، شکل و اشکال به معنی مشتبه و ملتبس بودن است.


• امام (صلوات‌الله‌علیه) درباره طاووس فرموده است: ««وَانْ شَاکَلْتَهُ بِالْحُلِیِّ فَهُوَ کَفُصُوص ذَاتِ اَلْوَان»؛ اگر او را با زیورها هم شکل بدانی مانند نگین‌های رنگارنگ است.»
• امام (صلوات‌الله‌علیه) در وقف‌نامه خود می‌فرماید: ««اَلاَّ یَبِیعَ مِنْ اَوْلاَدِ نَخِیلَ هذِهِ الْقُرَی وَدِیَّةً حَتَّی تُشْکِلَ اَرْضُهَا غِرَاساً»؛ و (شرط نمود که) چیزی از اولاد نخل‌های این آبادی‌ها را نفروشد تا همه این سرزمین زیر پوشش نخل قرار گیرد (و یکپارچه آباد شود).» یعنی شرط می‌شود بر کسی که علی یا حسن باغ را در عهده او می‌گذارد. که درختان باغ را حفظ کرده و فقط از محصولش انفاق نماید در جایی‌که معیّن شده و این‌که از نهال‌های نخل چیزی را نفروشد تا مشتبه شود زمین باغ از لحاظ غرس‌ها و کاشته‌ها.
ودیّة (مثل هدیّه): نهال خرماست، «تُشْکِلَ اَرْضُهَا» یعنی آن‌ قدر نهال خرما بروید که انسان در وقت دیدن باغ به اشتباه افتد که آیا باغ اوّلی است یا باغ دیگری است، چون اگر نهال‌ها زیاد شدند و بزرگ گشتند باغ حالت اولیّه را از دست می‌دهد، سید رضی فرموده: «حتّی تشکل ارضها غراسا»
• امام (صلوات‌الله‌علیه) در یک کلام به امام حسن (علیه‌السّلام) مشتبه شدن امر دنیا و آخرت می‌نویسد: ««وَاَنَّ الدُّنْیَا... فَاِنْ اَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلَی جَهَالَتِکَ بِهِ، فَاِنَّکَ اَوَّلُ مَا خُلِقْتَ جَاهِلاً ثُمَّ عَلِمْتَ»؛ دنیا شدنی نبود و برقرار نمی‌شد مگر بر آنچه خدا بر آن نهاده از نعمت‌ها و گرفتاری‌ها و پاداش و کیفر در معاد و چیزهایی‌که میدانی، اگر چیزی از این‌ها بر تو مشتبه شد آن‌را بر جهالت خود حمل کن زیرا که تو اول جاهل آفریده شده و بعد تعلیم یافته‌ای.» (این سخن یک دریا حکمت است و آن این‌که: انسان اگر در امر خلقت کاری بر او مشتبه شود و نتواند حکمت و علت آن‌را دریابد، باید نقص را از خود بداند و بگوید من نمی‌فهمم نه این‌که بر کار خلقت ایراد بگیرد و بگوید: کار خلقت ناقص است مثلاً اگر دیدیم انسانی کور و یا یک پارچه گوشت آفریده شده نباید بگوییم: چرا این‌طور آفریده شده است و باید بگوییم حکمتی دارد که ما از درک آن‌ عاجز هستیم و گرنه نظام جهان یک نظام اتمّ و خلقت احسن است. مانند جریان موسی و خضر (علیهما‌السّلام) که در قرآن مجید آمده است مثلاً چون خضر کشتی را شکافت موسی فریاد برآورد: می‌خواهی مردم را غرق کنی ولی چون خضر علت آن‌را گفت موسی آرام گرفت.)


این واژه سه بار در «نهج البلاغه» آمده است.


۱. راغب اصفهانی، المفردات، ج۱، ص۴۶۲.    
۲. نهج البلاغه، تصحیح الحسون، خطبه ۱۶۵، ص۳۶۵.    
۳. نهج البلاغه، تصحیح الحسون، نامه ۲۴، ص۶۰۸.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمومنین (علیه‌السّلام)، ج۹، ص۲۸۴.    
۵. نهج البلاغه، تصحیح الحسون، نامه ۳۰، ص۶۳۷.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «شکل»، ج۲، ص۶۱۱.    






جعبه ابزار